✳️ #فقهپژوهی در #غرب چه اهدافی را دنبال میکند؟
🔹حمیدرضا تمدن
«فقهپژوهی» افزون بر آنکه در یک چارچوب عام بهعنوان شاخهای از مطالعات اسلامی مورد بررسی قرار گرفته، دست کم در شروع خود نیز به گونهای خاص دارای ارتباط تنگاتنگ با مبحث تاریخگذاری حدیث است.
قدس آنلاین- آنچه نگارنده طی پژوهشهای خود بدان دست یافته، این است که «فقهپژوهی» افزون بر آنکه در یک چارچوب عام بهعنوان شاخهای از مطالعات اسلامی مورد بررسی قرار گرفته، دست کم در شروع خود نیز به گونهای خاص دارای ارتباط تنگاتنگ با مبحث تاریخگذاری حدیث است. بدینسان «گلدزیهر» یا «شاخت» که بیشتر تلاشهایشان معطوف به بررسی اصالت روایات بوده، هنگام تاریخگذاری احادیث بناچار با روایات فقهی نیز روبه رو شده و آنها را مورد گفتوگو و دقتنظر قرار دادهاند. بهطورکلی، در مورد فقه اسلامی در غرب و تعیین خاستگاه و اصالت آن، کار بهطور عمده با «زاخائو» و «گلدزیهر» آغاز شد و سپس با کسانی چون شاخت، موتسکی، شولر، کلبرگ، کرون، گیلیو و... ادامه یافت.
در همین راستا، آنچه بیشتر مورد اهتمام اسلامشناسان غربی بوده، متون فقهی اهلسنت است و فقه شیعه بسیار کمتر مورد توجه بوده است. البته در دوران معاصر از افراد بارزی که در عرصه فقه شیعی تحقیقاتی را انجام دادهاند، میتوان از «اتان کلبرگ» نام برد که بهطورمثال در مقالهای به بررسی مفهوم و ماهیت جهاد از منظر فقه امامیه پرداخته و طی آن منابع شیعی گوناگون در این زمینه را واکاوی کرده است.
شاید برخی خوانندگان اینگونه تصور نمایند که بسیار بعید به نظر میرسد که آثار غربیان در عرصه فقه -که خود دربردارنده دریایی از مسائل متنوع و پیچیده است- دارای قوت لازم باشد؛ گویا چنین تصوری به ابتنای نوعی قیاس اولویت در ذهنشان نقش بسته است. به دیگر بیان، ممکن است اینچنین استدلال نمایند که آثار بسیاری در دانشگاهها و فراتر از آن در حوزهها پیرامون فقه و اصول و حقوق اسلامی تألیف شده و با آنکه همگی در محیطی با غلبه مباحث فقهی و اصولی نوشته شدهاند، دارای اشکالات فراوانی هستند، چه رسد به آنکه این متون در فضایی بیگانه و در سرزمینهای فرنگی تألیف شوند. این تصور گرچه از یک زاویه صحیح بوده و نمود واضحی در برخی آثار عدهای از فقهپژوهان غربی نیز دارد، اما باید اشاره کنم که در برخی زمینهها همچون تاریخ فقه (بخصوص در مورد تاریخ فقه شیعی اثنیعشری، زیدی و...) و اسلام سیاسی، فعالیتهای علمی ارزشمندی در زمینههای فقهی توسط آنها انجام پذیرفته است و متأسفانه باید اشاره کنم که در اینسو پیرامون بسیاری از زمینهها اثر محققانه و شایسته توجهی در خود سرزمینهای اسلامی نوشته نشده است. این را نه از سر ناامیدی یا خودباختگی در برابر فعالیتهای علمی در غرب بیان میکنم، بلکه امیدوارم تنها تلنگری باشد برای کسانی که قلبشان برای تراث علمیمان و زحمات فراوان پیشینیان میتپد.
بهطورمثال، در عرصه تاریخ فقه زیدی و شیعی و همچنین تاریخچه مسائلی همچون اجماع، «ویلفرد مادلونگ» کتابی مفید را درباره مذاهبی که در قرون اولیه اسلام به ایران نفوذ کرده و گسترش یافتهاند، به نگارش درآورده است؛ (۱) (که ترجمه بخشی از آن توسط رسول جعفریان نیز منتشر شده و در دسترس است) یا آنکه در زمینه اسلام سیاسی (که با فقه سیاسی پیوند دارد) «پاتریشیا کرون» کتابهای مفصل و قابل ستایشی را نوشته که در نوع خود بینظیر بوده و دارای نظم مطالب بسیار قابل توجهی است که بر سراسر کتاب بهصورت یک زنجیره حاکم است. (۲)
بهعنوان یک نمونۀ دیگر ابتدا مقدمهای را میآورم که خود تا حدی تصویری از موج فقهپژوهی در غرب را نیز به دست میدهد: «در میان خاورشناسان، برخی همچون گلدزیهر معتقد بودند فقه اسلامی در بیشتر مسائل خود متأثر از فقه رومی و عهدین است و اساساً در قرون اولیۀ اسلامی متون مدونی وجود نداشته که بتواند بهمنزله قوانینی برای اداره جامعه اسلامی به شمار رود. »(۳)
#ادامه 👇👇👇