سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#قرار_منتظران_مهدی(عج) هر شب ۵ صلوات جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا #امام_زمان(عج) به نیابت از #شهید_
این شهید، یکی از رفقای شهیدِ #شهید_مصطفی_صدرزاده هستن...🌹🌹🌹
آقا مصطفی اول به #شهید_ابراهیم_همت علاقهمند شدند و بعد از ایشون هم با #شهید_حسن_هِنری آشنا شدند...💐
یه روزی هم میاد
رو بَنِرای سطح شهر میبینیم نوشته:
« کاروان راهیان #عشق »
.
کاروانی که از ایران و افغانستان و عراق زائـر راهی میکنه به سمت #سوریه...
می بردمون به سمت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه...
وقتی خوب دلمونو تکون دادیم و عقده ی این چند سال فراق رو جبران کردیم...
.
یکی مثل #حاج_حسین_یکتا که از یادگارای همین سالای جنگ با تکفیریا باشه برامون شروع میکنه به روایت کردن...
.
" اینجا که نشستید
اسمش #زینبیه است!
قریهای که توش حرم مطهر خانوم زینب قرار داره...
همینجا بود که مدال #شهادت گردن #شهید_محرم_ترک ، اولین شهید مدافع حرم ، انداختند...
.
تو همین خاک بود که #شهید محمود رضا بیضایی به معشوقش ، امام حسین رسید... "
.
بعد سوار اتوبوس میشیم و میریم #حلب
بعد از اینکه نشستیم رو خاکا ، راوی میگه:
" اینجا حلبِ...
همونجایی که #سردار_همدانی رو به آسمون پرواز داد...
همینجا بود که #شهید_صدر_زاده ، فرمانده ایرانی لشگر فاطمیون ، سرشو گذاشت رو پاهای اربابش!
#شهید_محسن_خزایی خبرنگاری که دختر سه ساله شو به دختر سه سالهی ارباب سپرد و از دنیا خداحافظی کرد...
.
اینجا مقتلِ #شهید_محمدرضا_دهقانِ و #شهید_رسول_خلیلی ...
جووناالوارثینو سال شماها که از همون اول عادت کرده بودن به دل ندادن...
.
مقصد بعدیمون #خان_طومانِ ، جنوب غربِ حلب...
همونجایی که تروریستا محاصرهش کردن و نیروهای مقاومت رو مجبور به عقب نشینی...
همونجایی که وقتی آزاد شد،همه سجده شکر بجا آوردیم...
هر چند برای آزاد شدنش #شهید دادیم و اسیر...
یکیشون #شهید_محمد_بلباسی بود که با رفتنش چهار تا بچهش یتیم شدن...
ولی کاری کرد که اون دنیا ، جلو حضرت زهرا ، سرشونو با افتخار بلند کنن و بگن:
ما بچه های شهید بلباسی ایم! "
مثل #شلمچه ، مثل هویزه ، مثل چزابه ، مثل طلاییه ...
یه روزی #حلب و خان طومان و زینبیه و ریف رو قدم قدم زیارت می کنیم...
یه روزی گذرمون بهشون میخوره..
[ هر زمان تو خیابونا چشمتون خورد به بَنِرا و تابلوهایی که ازتون دعوت کرده با این کاروان راهی شید ، بدونید به فاصله ی اندکی ، روزی میرسه که سرتاسر ایران نوشتن...
« کاروان راهیان قدس »
کاروانی که این بار مقصدش فراتر از #شلمچه و #دمشقِ !
کاروانی که میره به سمت خود #بهشت
نماز میخونه تو مسجدالاقصی...
با امامت امام دوازدهم...
و با حضور تمام شهدا...
شهدایی که روزی برای زیارتشون #چفیه هامون و #چادر هامون خاکی شد ...
و دیر نیست اون روز !
روزی که با چشمای خودمون ببینیم که رو سر در ورودی #فلسطین نوشته:
«ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_هشتاد_و_هفت
#فصل_هفتم_کتاب
#پنجرهای_روبهسوی_خدا
#از_زبان_سیدمحمدعلی_افقه_پسرداییشهیدصدرزاده
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✨ مصطفی از شهرکهای شیعهنشین میگفت و سرهایی که بیگناه بریده میشود.😔
🔺از اتفاقات تلخی که برای شیعیان میافتد.😔
در بین فیلم هایی که داده بود ببینم، به فیلمی رسیدم که مصطفی بیسیمش را گم کرده بود و به بچهها میگفت: «بیسیم من کجاست؟» 🤔
یکی از بچه ها بیسیم را آورد و گفت: «بفرمایید فرمانده!»🌹
زدم رو شانهاش و گفتم: «چه خبره داداش؟😉 برای خودت فرمانده شدی، لو نمیدی؟!» 😁
🌹اما او به شوخی و خنده ماجرا را گذراند.🌹
🌺🌺🌺
✨ فیلم بعدی را آوردم.
مصطفی روی زمین نشسته و اشتباهی داشت پوتینهای خاکی #شهید_قاسمی_دانا را میپوشید.
#شهید_قاسمی_دانا مرتب کف میزد و با لهجهی غلیظ مشهدی میگفت: «آقا این پوتینا رو دربیار، دزدی قبیحه، 😁 پای تو ۴۳ است و پای من ۴۴. آقا تو فرماندهای زشته!» 😉
✨ مصطفی میخندید 😁 و غنایمی را که #شهید_قاسمی_دانا از عملیات آورده بود، نشان میداد و میگفت: «آخه مگه ما دوشکا داریم که تو رفتی دو تا جعبه فشنگ دوشکا جمع کردی؟»😄
#شهید_قاسمی_دانا خم شد تا پوتینهایش را پا کند.
بعد با خنده گفت: «مو بچه مشهدُم. 😉 تو چیکار داری به این کارا، ولی مگه تو مربی پوتینی که پوتین من رو برمیداری؟ آقا پوتین مردم رو برندار، تخم مرغ دزد، شتر دزد میشه ها!»😁
#شهید_قاسمی_دانا پوتین را آورد جلوی دوربین و قسمت پارهاش را نشان داد و گفت: «زدی به کاهدون برادر!»😉
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ شوخی #شهید_مصطفی_صدرزاده و #شهید_قاسمی_دانا که در این قسمت #کتاب_قرار_بی_قرار بهش اشاره شد...🌹
#پیشنهاد_دانلود
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_سوم از اوائلی که به مدرسه رفتم با قبا رفتم، منتها تابستانها با سرِ برهن
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_چهارم
قرآن خوانِ مدرسه بودم...
یک کتاب دینی را هم آن وقت به ما درس میدادند به نام تعلیمات دینی، برای آنوقتها کتاب خیلی خوبی بود، من تکّههایی از آن کتاب را که فصلفصل بود، حفظ میکردم.
🌺🌺🌺
به هر حال، گاهی انسان به فکر آینده میافتد، اما من از اینکه چه زمانی به فکر آینده افتادم، هیچ یادم نیست، اینکه در آیندهی زندگی خودم، بنا بود چه شغلی را انتخاب کنم، از اول برای خود من و برای خانوادهام معلوم بود.
همه میدانستند که من بناست طلبه و روحانی شوم. این چیزی بود که پدرم میخواست و مادرم به شدّت دوست میداشت، خود من هم علاقهمند بودم، یعنی هیچ بیعلاقه به این مساله نبودم.
اما اینکه لباس ما را از اول، این لباس قرار دادند، به این نیّت نبود، به این خاطر بود که پدرم با هر کاری که رضاخان پهلوی کرده بود، مخالف بود _از جمله اتحاد شکل از لحاظ لباس_ و دوست نداشت همان لباسی را که رضاخان به زور میگوید، بپوشیم.
✅ میدانید که رضاخان، لباس فعلی مردم را که آنزمان، لباس فرنگی بود، و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحمیل کرد.
ادامه دارد...
۷۶/۱۱/۱۴
#خاطرات
#سیدعلی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
be7a9251b2205c8279aa0eaede360bbc12522016-144p__60893_high_quality.mp3
3.4M
صاحب کرم... حسن (ع)🌹
شاه محترم... حسن (ع) 🌹
✨زندگیم نذر نگاهش...
🎙 #حمیدعلیمی
🏴 سالروز شهادت امام حسن (ع) و پیامبر مهربانی ها، حضرت محمد (ص) تسلیت باد...
#التماس_دعا
@syed213
Gomnam-Haftegi930516[04].mp3
5.31M
🏴🏴🏴
شده دم به دم این نگرانی ام، که مدینه ندیده بمیرم...😭
به هوای آن همه آرزو، نشود که بهانه نگیرم...
مدینه! ای روضهی ناتمام من...😔
به شوکت و به غربتت سلام من...
🎙 #حاجمیثممطیعی
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴
آخرِ ماهِ صفر، اولِ ماتم شده است...
دو غم به دلت ماند حضرت مادر...
کفن برای حسین
حرم برای حسن
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_چهارم قرآن خوانِ مدرسه بودم... یک کتاب دینی را هم آن وقت به ما درس مید
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_پنجم
در مورد بازی کردن پرسیدید.
بله بازی هم میکردیم، منتها در کوچه بازی میکردیم، در خانه جای بازی نداشتیم و بازیِ آن وقت بچهها فرق میکرد. 👇🏻
یکمقدار بازیهای ورزشی بود، مثل والیبال و فوتبال و اینها که بازی میکردیم.
ما آن موقع در کوچهها با بچهها والیبال بازی میکردیم، خیلی هم والیبال را دوست میداشتم، الان هم اگر گاهی بخواهیم ورزش دستهجمعی بکنیم _البته با بچههای خودم_ به والیبال رو میآوریم که ورزش خیلی خوبی است.
بازیهای غیر ورزشی آن وقت، "گرگم به هوا" و بازیهایی بود که در آنها خیلی معنا و مفهومی نبود.
یعنی اگر فرض کنی که بعضی از بازیها ممکن است برای بچهها آموزنده باشد و انسانِ با تفکر، آنها را انتخاب کند، این بازیهایی که الان در ذهن من هست، واقعا این خصوصیت را نداشت، ولی بازی و سرگرمی بود.
۷۶/۱۱/۱۴
ادامه دارد...
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سلام رفقا
🏴 شهادت امام مهربانیها، امام رضا (ع) تسلیت باد...🏴
انشاالله روزی همگی زیارت حرم باصفای رضوی... 🙏🏻
با عرض پوزش از اینکه قسمت هشتاد و هشت #کتاب_قرار_بی_قرار در کانال قرار داده نشد...
انشاالله قسمت بعدی داستان فردا در کانال قرار داده میشود...
#التماس_دعا
1_33327277.mp3
10.62M
دلم شده زائر....
دوباره مثل کبوترم....
🏴 شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد... 🏴
🎙 #حاجمیثممطیعی
@syed213