eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
818 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
📣📣📣 #قرعه_کشی_اربعین 🔰هر کہ دارد هوس کرببلا بسم اللہـ..... ❤️أنا زائر الحُسَین (ع)
✅این پیام ها رو نشر بدید🙏 تا هم برسه به دست زائرینی که به این ها نیاز دارن بیان و شرکت کنن هم برسه به دست خیرین بزرگوار🙏 ان شالله کمک ها اونقدر زیاد باشه که هرشب قرعه کشی داشته باشیم.... 🏴اجرتون با ابا عبدالله🏴
💔 اولین 🌹مبلغ ۵۰هزارتومان🔰 عزیز ان شالله اجرتون شهادت باشه و شفاعت حضرت زهرا سلام الله..... ✅مبلغ به ۲۰۰هزارتومان اگه برسه به امید خدا امشب اولین قرعه کشی رو داریم😊 منتظر باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه به جوانان انقلابی(1).pdf
327.7K
💌 «نامه استاد حسن عباسی به جوانان انقلابی، پیش از بازگشت به زندان در ۳۰ مرداد ۹۸» ✍️ انگیزه من از نوشتن این نامه، ابتدا تشکر و سپاسی اندک، بابت محبت برادران و خواهران گرامی جامعه انقلابی است که در این ایام، به این برادر کوچک خود لطف نمودند. اما دلیل دوم نگارش این نامه، ... ▫️متن کامل نامه - نسخه PDF 🌐 لینک نامه استاد در سایت رسمی اندیشکده یقین 👉 Andishkadeh.ir/1075 کانال رسمی استاد حسن عباسی 💠 @Hasanabbasi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید| نماهنگ شیرِ در قفس 🔰شیر، شیر بوَد، گرچه به زنجیر بوَد ▫️بیانات آیت‌الله حامد وفسی 🌷نماهنگ "شیرِ در قفس" از جانب جمعی از مخاطبینِ اندیشه‌جو، به استاد #حسن_عباسی تقدیم شده است @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#قرعه_کشی_اربعین ⚜به رسم هر ساله مان🙏 #قدم بعدی برای ابی عبدالله🌹 ✅طرح کمک هزینه‌ برای #زائرین_ار
سلام رفقاي هميار و همدل...😊✋ ميخوام يه اتفاق جالب رو كه پارسال ایام اربعین، براي خودم افتاده براتون تعريف كنم كه اگه یه وقت یه کوچولو خواستین کمک بدین واسه زائرین اربعین وشک توو دلتون افتاد،دلتون قرص بشه و حتمن کمک بدید... بنده پارسال توفیق شرکت در پیاده ر‌وی اربعین رو نداشتم...چون هم پول نداشتم هم امکانش برام از لحاظ دیگه مهیا نبود...لذا تصمیم گرفتم توی یکی از کانال ها واسه کمک ثبت نام کنم ..گفتم اگه قرعه کشی به نامم دراومد میدم به یکی از اعضای خانوادمون که میخواست بره و پول نداشت که بتونه بره...(اون موقع بنده بخاطر وامی که گرفته بودم بدهکار هم بودم) خلاصه ۵۰ هزار تومن کمک دادم و کد قرعه کشی گرفتم..هر چی صبر کردم تو قرعه کشی نامم در نیومد و همه رفتن کربلا..... گفتیم خب حتمن قسمت نبوده... بعد چند روز رفتم قسط وامم رو که از یکی از آشناهامون بعنوان قرض الحسنه گرفته بودم، پرداخت کنم...پیام دادم چقدر از وام ما مونده؟ گفتن هیچی!!!😳 گفتم بازم نگاه کنید من ۵۰۰ هزار تومن دیگه از وامم باقی مونده و بدهکارم، گفتن ان شاالله که پرداخت شده دوباره پیام دادم فقط پیامم سین میخورد ودیگه جواب منو ندادن... من هنوز منتظرم بهم بگن وامتو پرداخت کن...ولی خب فهمیدم که کار خود آقا اباعبدلله هست... این طایفه خیلی بامعرفتن... خیلی به چشمشونه حتی کوچکترین قدم و هزینه که انجام بدیم چند برابر جبران میکنن من ۵۰ تومن دادم بعد چند روزش ۵۰۰ هزارتومن برام برگردوندن😭😭😭😭😭 پیامی که گفتن ان شاالله پرداخت شده رو براتون ارسال میکنم👇👇👇به تاریخش توجه کنید
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
بنده دوباره یاد آوریشون کردم ولی جواب ندادن درضمن اینم بگم اون عضو خانوادمون هم باکمک یه نفر دیگه عازم کربلا شد😊😍
جای همه بزرگواران خالی بهشت زهرا و از دوران دفاع مقدس
هوای #مشهدم آرزوست... ...السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام... #روز_زیارتی_امام_رضا_علیه‌السلام @syed213
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔹چشمانم میسوزد. ای کاش امروز زودتر تمام شود.😔 🔹این تاسوعا من را یاد تاسوعای سال ها پیش می‌اندازد. دلشوره آن روز هم همین طوری بود. آن وقت‌ها خانه‌ ما، نزدیک خانه مادرم ،توی خیابان مهران در اهواز و بالای یک نانوایی بود. 🔹مادرم دهه اول محرم، صبح ها روضه داشت. 🔹مرتضی را باردار بودم. آن روز هر چه کردم که مصطفی را راضی کنم تا با من راهی شود، زیر بار نرفت. پایش را توی یک کفش کرده بود که «می خوام با داداش محمد حسین برم دسته ببینم.» 🔹قبول کردم. به عادت همیشه برایشان آیت الکرسی خواندم و رفتم. 🔹توی مجلس بودیم که در خانه باز شد و خانمی با وحشت آمد پیش مادرم و هراسان گفت: «بی بی! چه نشستی که موتوری مصطفی رو کشت!»😱 🔹زن ها وسط روضه دویدند توی خیابان تا ببینند چه شده. اما من از ترس نمی‌توانستم از روی زمین بلند شوم.😞 فقط توی دلم گفتم: «، مصطفی نذر خودت. سالم بمونه و بشه سرباز خودت.» 🔹وقتی مصطفی را آوردند سالم بود؛😊 فقط کمی پهلویش خراشیده و سرش شکسته بود. 🔹بعدا متوجه شدم که موتوری🏍 پرتش کرده آن دست خیابان، اما به لطف خدا و حضرت عباس (ع) سالم ماند.😊 🔹تا قبل از ۱۴ سالگی، حتی خود مصطفی هم از نذرم خبر نداشت. 🔹از آن روز، هر سال روز تاسوعا توی روضه‌ی مادرم شیر می‌دادم. امسال هم وقتی به مادرم سر زدم پول شیر را دادم و برگشتم تهران. 🔺مرتضی یکسال و خرده ای داشت و مصطفی هم عاشق این بود که برایش بزرگ‌تری کند.😊 🔺مدام می خواست او را بغل کند یا بخواباند. اما من از ترس اینکه بلایی سر مرتضی نیاید هر دفعه به بهانه ای نمی‌گذاشتم.🍃 🔺یک بار خیلی اصرار کرد و من هم مقاومت کردم.✨ 🔺همانطور که مرتضی را گرفته بودم پاهایش را کشید و موهایش توی دستم ماند.😱 دعوایش کردم و گفتم: «این چه کاری بود که کردی؟»😡 🔺با ناراحتی گفت: «اگه مرتضی رو بهم ندی خونه رو آتیش میزنم!»😔 🔺حرفش را جدی نگرفتم و رفتم اتاق طبقه بالا تا لباس بچه را عوض کنم. 🔺مصطفی همان‌جا ماند.😔 🔺آن وقت ها یک اتاق پایین بود که به جای آشپزخانه از آن استفاده می کردیم. 🔺بعد از چند دقیقه دیدم خانه را دود گرفته😱 سریع پایین رفتم و دیدم کنار گاز نشسته و با کبریت فرش کف آشپزخانه را آتش زده است.🔥 🔺بعد از اینکه آتش را خاموش کردم، او را توی بغلم گرفتم و بوسیدم.💕 🔺همان‌طور که روی پایم نشسته بود گفتم: «مامان چرا اینکارو کردی؟»😳 🔺با خونسردی گفت:«من که بهتون گفته بودم!»😊 🔺آن‌قدر نگران شیطنت‌های بی اندازه‌اش بودم که او را پیش یک متخصص مغز و اعصاب بردم. 🔺دکتر بعد از کلی سوال و جواب و حرف زدن با مصطفی گفت: «خانم این بچه سالمه. فقط یک ایراد داره؛ روحش برای این جسم خیلی بزرگه. لطفا بچه را از این دکتر به آن دکتر نبرید.» 🔺 یک روز با بچه های عمویش مشغول بازی در حیاط بودند که یک کرم کوچک از میان‌شان رد شد. 🔺 مصطفی بچه‌ها را کنار کشید و گفت: «برید کنار له نشه.» 🔺 بعد خودش کرم را آرام برداشت و برد سمت دیگر حیاط. 🔺 آمد داخل خانه و یک ظرف آب هم از من گرفت تا به کرم آب بدهد.😊 🔺 خیلی مواظب بود پایش روی مورچه‌ها و حشرات نرود. 🔺 حتی دل این که یک سوسک را بکشد، نداشت. 🔺 آن‌ها را توی حیاط می انداخت. 🔺 می‌گفت: «اینا هم مثل ما حق زندگی دارن.»😊💗 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح @syed213
✨ سلام رفقا... 🏴 عزاداری‌هاتون انشاالله قبول باشه... 🙏🏻 انشاالله مزد عزاداری‌هاتون زیارت سیدالشهدا (ع) باشه... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 قراره کتاب (زندگینامه ) رو با کمک شما بخونیم... ✅ کتاب رو قرار هست به صورت با اعضای محترم و رفقای سیدابراهیم داخل کانال قرار بدیم... 🔺هر کسی تمایل داره تو طرح "قصه‌ی " شرکت کنه به آیدی زیر پیام بده... 👇🏻👇🏻👇🏻 @zrn_6791
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شهیدان‌زنده‌اندونزدپروردگارشان‌روزی‌می‌گیرند... #سلام‌برشهدا عزم جزم کرده‌اند تا جغرافیای #آسمان را برای اهل زمین رسم کنند... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @syed213
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 هنگامى که از چیزى (زیاد) مى‌ترسى خود را در آن بیفکن، چرا که سختى پرهیز از آن از آنچه مى‌ترسى بیشتر است. 📒 @syed213 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 هنگامى که از چیزى (زیاد) مى‌ترسى خود را در آن بیفکن، چرا که سختى پرهیز از آن از آنچه
✅ شرح و تفسیر حکمت ۱۷۵ نهج‌البلاغه...👇🏻👇🏻👇🏻 ✨ بارها این مطلب تجربه شده است که انسان هنگامى که از چیزى پیوسته در و و است؛ اما هنگامى که انسان خود را در آن مى‌افکند، مى‌بیند بسیار از آن بود که فکر مى‌کرد. 🔺 دلیل این مشکل روانى روشن است...👇🏻👇🏻👇🏻 1⃣ زیرا اولاً تا انسان وارد چیزى نشده، پیوسته در پریشانى و وحشت به سر مى‌برد و اى بسا روزها و هفته‌ها این درد و رنج ادامه یابد؛ اما هنگامى که خود را در آن افکند ممکن است در چند دقیقه پایان یابد. 2⃣ ثانیاً تا انسان به سراغ مطلبى که از آن مى‌ترسد نرود گوناگون مى‌دهد که بسیارى از آن احتمالات از واقعیتى است که در آن امر مخوف وجود دارد. به همین دلیل درد و رنج انسان افزایش مى‌یابد. 🔺 ازاین رو بعضى از علماى اخلاق در کتب اخلاقى براى رذیله ترس پیشنهاد مى‌کنند انسان در صحنه‌هاى رعب آور شود... ✅ مثلاً بعضى از خوردن دارو یا تزریق آمپول وحشت دارند؛ اما هنگامى که چند بار تکرار مى‌شود وحشت آنها به کلى فرو مى‌ریزد. ❇️ یکى از فلسفه‌هاى انواع و آثار ترس از جنگ از دل‌هاى سربازان و افسران و فرماندهان است. 💠 سعدى در گلستان خود داستان زیبایى در این زمینه نقل مى‌کند. 🔺 مى‌گوید: پادشاهى با غلامى عجمى در کشتى نشست، و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتى نیازموده. گریه و زارى در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمى‌گرفت و عیش مَلِک از او منغّص بود چاره ندانستند. حکیمى در آن کشتى بود. مَلِک را گفت: اگر فرمان دهى من او را به طریقى خاموش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام را به دریا انداختند. بارى چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتى آوردند و به دو دست در سکان کشتى آویخت. چون برآمد به گوشه اى بنشست و آرام یافت. مَلِک را عجب آمد پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتى نمى‌دانست. ✅ "قدر کسى دارد که به گرفتار آید." 🔹 بسیار مى‌شود که انسان به علت این گونه وحشت‌ها به سراغ کارهاى مهم نمى‌رود و در واقع مانع بزرگى بر سر راه کارهاى بزرگ مى‌شود. 🔸 به گفته مرحوم کمره اى در منهاج البراعة بسیارى از مکتشفان و محققان جهان با عمل به این دستور به افتخارات بزرگى نائل شده اند؛ آنها در درون جنگل‌ها و صحراهاى آفریقا و بیابان‌هاى پراکنده وارد مى‌شوند و به سیر دریاها مى‌پردازند و به درون جزایر دوردست نفوذ مى‌کنند و از این طریق هم ثروت فراوانى به دست مى‌آورند و هم شهرت جهانى کسب مى‌کنند. افزون بر این به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه‌اى مى‌شود. 🔺 سپس این سخن حکیمانه را در قالب شعرى بیان مى‌کند: چو ترسى ز امرى بینداز خویش در آن و بپیراى تشویش خویش دو دل بودن و خود نگه داشتن بسى سخت‌تر مى‌کند قلب، ریش ✨ در زبان عرب ضرب‌المثل‌هاى جالبى در این زمینه دیده مى‌شود; ✅ از جمله: «أُمُّ الْمَقْتُولِ تَنامُ وَأُمُّ الْمُهَدَّدِ لاتَنامُ; مادر مقتول به خواب مى رود، ولى مادر کسى که تهدید به قتل شده به خواب نمى‌رود». 💠 ولى به هر حال این سخن بدان معنا نیست که انسان خود را به خطر بیفکند، بلکه به مواردى مربوط است که انسان ترس بیجا به چیزى دارد و همین مانع پیشرفت برنامه‌هاى او مى‌شود. در این گونه موارد باید با و وارد عمل شد تا ترس فرو ریزد و شجاعت اقدام به عمل حاصل شود. 🔹 این سخن را با شعرى از شاعر عرب پایان مى‌دهیم: "به جانت سوگند که ناراحتى در زمانى است که انسان انتظار امر ناراحت‌کننده اى را مى‌کشد و چه بسا این ناراحتى از آنچه در انتظار اوست بیشتر است." @syed213