سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_سه ✨ علاقهي امـام خمینی به دعـاي کمیـل و مناجـات شـعبانیه یـک
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_چهار
✨ قلک بچهها، امام را متاثر کرد...
[حضرت امام] براي خودش عنوان و بهرهای قایل نبود. آن دستی که توانسـته بود تمام سیاسـتهاي دنیا را با قـدرت
خـویش تغییر دهـد وجابهجـا کنـد، آن زبـان گویـایی که کلامش مثـل بمب در دنیـا منفجر میشـد و اثر میگـذاشت، آن ارادهي نیرومنـدي که کوههـاي بزرگ در مقابلش کوچک بودنـد، هر وقت از مردم صـحبت میشـد، خودش را کوچکتر میانگاشت و در مقابـل احساسـات و ایمان وشـجاعت و عظمت و فـداکاري مردم سـر تعظیم فرود میآورد وخاضـعانه میگفت: مردم از ما بهترنـد.
انسانهـاي بزرگ همین گونهانـد. آنهـا چیزهـایی را میبیننـد که دیگران نمیتواننـد و یـا نمیخواهنـد رؤیت کننـد. گـاهی در مقابل کارهـایی که به نظر مردم معمـولی میآیـد، آن روح بزرگ و آن کـوه سـتبر تکـان میخورد و میلرزیـد. هنگـام جنـگ، بچههـاي مدرسه در نماز جمعهي تهران قلکهاي خود را شکسته بودند و پولهایش را براي جنگ هدیه کرده بودند. فرداي آن روز که خدمت
امـام رحمه الله رسـیده بودم، ایشـان را در حـالی که چشـمهاي خـدابینش از اشک پُر شـده بود، دیـدم؛ به من فرمودنـد: کار این بچهها را دیـدي؟ به قـدري این کار به نظرش عظیم آمده بودکه او را متأثر ساخته بود.
۶۸/۴/۸
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_چهار ✨ قلک بچهها، امام را متاثر کرد... [حضرت امام] براي خودش عن
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_پنج
✨ پیشـنهاد سـمینار ائمه جمعه
اوایلی که به امامت جمعهي تهران منصوب شـده بودم، تشـکیل این سـمینار را خدمت حضـرت امام "رحمه الله" پیشـنهاد کردم. به ایشان گفتم: ما در سرتاسر کشور، تعدادي علماي محترم داریم که امام جمعه هستند- البته در آن وقت تعدادشان به انـدازهي الان نبود -و در حقیقت یک شـبکهي سراسـري براي ادارهي معنوي جامعه وحفظ ایمان وحصار ایمانی کشور تشـکیل میدهنـد. اگر شـما مـوافقت کنیـد، مـا ایـن شـبکه را بـه هـم وصـل کنیـم و بعـداً بیـن این مجمـوعه و ائمهي جمعهي جهـان اسـلام، کنگرههایی تشـکیل دهیم. ایشان از این پیشـنهاد خیلی خرسند شدند و استقبال کردند. پس از جلب موافقت امام به قم آمدیم و آن سـمینار اول را که در کتابخانهي مدرسهي فیضـیه برگزار شد، تشکیل دادیم و نتیجتاً این کار پایه گذاري شد و بحمدالله تا امروز هم ادامه دارد.
🔺 سخنرانی در مراسم بیعت ائمهي جمعهي سراسر کشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان
۶۸/۴/۱۲
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_پنج ✨ پیشـنهاد سـمینار ائمه جمعه اوایلی که به امامت جمعهي تهرا
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_شش
✨ دسـتور امام #تکلیف است و برو برگرد نـدارد
ما عضو شوراي انقلاب بودیم و بعضـی هم در آن وقت، این موضوع را نمیدانسـتند و حتّی بعضـی از رفقـا _مثـل مرحوم ربـانی شـیرازي یـا مرحوم ربانی املشـی_ نمیدانسـتند که ما چنـد نفر، عضو شوراي انقلاب هم هسـتیم. مـا بـا هم کـار میکردیم وصحبتِ دولت هم در میـان نبود؛ صـحبتِ همـان بیت امـام بود که وقـتی ایشـان وارد میشونـد، مسئولیتهایی پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم براي این موضوع، یک سازماندهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقی نشـستیم. صـحبت از تقسـیم مسئولیتها شـد و در آنجا گفتم که مسئولیت من این باشـد که چاي بدهم! همه تعجب کردنـد. یعنی چه؟ چاي؟ گفتم: بله، من چاي درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشـنهاد، جلسه حالی پیدا کرد. میشود آدم بگویـد که مثلاًـ قسـمت دفتر مراجعـات، به عهـدهي من باشـد. تنافس و تعارض که نیست. ما میخواهیم این مجموعه را با هم دیگر اداره کنیم؛ هر جـایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کـارِ آنجا را انجام بـدهیم، خوب است. این، روحیهي من بوده است. البته، آن حرفی که در آنجا زدم، میدانسـتم که کسـی من را براي چاي ریختن معین نخواهد کرد و نمیگذارند که من در آنجا بنشینم وچـاي بریزم؛ امـا واقعـاً اگر کـار به اینجـا میرسـید که بگوینـد درست کردن چـاي به عهـدهي شـماست، میرفتم عبـایم را کنـار میگذاشـتم و آستینهـایم را بالا میزدم وچاي درست میکردم. این پیشـنهاد...
ادامه دارد...
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_شش ✨ دسـتور امام #تکلیف است و برو برگرد نـدارد ما عضو شوراي انقلا
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_هفت
✨ دسـتور امام #تکلیف است و برو برگرد نـدارد.
✅ ادامه خاطره ۶۶👇🏻👇🏻👇🏻
این پیشـنهاد، نه تنها براي این بود که چیزي گفته باشم؛ واقعاً براي این کار آماده بودم. من، با این روحیه وارد شـدم و بارها به دوسـتانم میگفتم که آن کسـی نیسـتم که اگر وارد اطاقی شدم، بگویم آن صـندلی متعلق به من است و اگر خالی بود، بروم آنجا بنشـینم و اگر خالی نبود، قهر کنم و بیرون بروم. نخیر، من هیـچ صـندلی خاصی در هیچ اطاقی ندارم. من وارد اطاق میشوم و هرجا خالی بود، همانجا مینشینم. اگر مجموعه احساس کرد که اینجا براي من کم است و روي صـندلی دیگري نشانـد، مینشـینم و اگر همـان کـار را نیز منـاسب دانست، آن را انجـام میدهم. قبل از رحلت حضـرت امـام که دوران ریـاست جمهوري در حـال اتمـام بود، دست و پایم راجمع میکردم. مکرر مراجعه میکردنـد و بعضـی از مشاغل را پیشـنهاد مینمودند. آدمهاي بیمسئولیت، این مشاغل را پیش خودشان به قدو قوارهي من بریده و دوخته بودند! ولی من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کننـد و بگویند شـما فلان کار را انجام دهید؛ چون دسـتور امام تکلیف است و برو برگرد نـدارد، آن را انجام میدهم. اما اگر چنانچه تکلیف نباشد- و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفی به من نکنند تا به کارهاي فرهنگی بپردازم- دنبال کارهاي فرهنگی میروم.
🔺سخنرانی در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوري
۶۸/۵/۱۸
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_هفت ✨ دسـتور امام #تکلیف است و برو برگرد نـدارد. ✅ ادامه خاطره ۶
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_هشت
✨ دسـتاورد بزرگ انقلاب...
آیتالله خـامنهاي در زمان ریاست جمهوري، سـخنرانی بسـیار زیبا، پربار و مهمی در مقرّ سازمان ملل ایراد فرمودنـد. اگر مـا تمـام خسارتهـا و سـختیهایی را که در انقلاب متحمل شـدیم، تحمل میکردیم و دسـتاورد آن تنها همین یک سخنرانی مقـام معظم رهبري در سازمـان ملـل بود ارزش داشت. در رژیم گذشـته، اگر دانشـمندي در جـایی سـخنرانی میکرد و در سخنـان خود، گوشهاي از حقانیت اسـلام را ذکر مینمود، ما در همهجا آن بیان را مطرح میکردیم و میگفتیم: اسـلام دینی اسـت که فلان دانشـمند دربـاره آن، در سـخنرانی خـویش چنـان گفته و یـا در کتـاب خـود، چنین نگاشـته است. امروز به برکت انقلاب اسلامی، در سازمان ملل، در مقرّ کفر، این گونه اسلام را معرفی میکند. این، دستاورد بسیار بزرگی است که بایدآن را تبلیغ کنیم.
🔺آیتالله مکارم شیرازي
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_هشت ✨ دسـتاورد بزرگ انقلاب... آیتالله خـامنهاي در زمان ریاست ج
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_نه
✨ دیدار با خانواده مسیحی
در دوران ریـاست جمهـوري آیــةاللَّه خـامنهاي، روزي معظمله براي دیـدار خانوادههـاي شـهدا وسرکشـی به منزل آنان، به منطقه مجیـدیه تهران تشـریف بردنـد. پس از بازدید از چند خانه، پرسـیدند: آیا منزل دیگري براي ملاقات مانده است؟ دوسـتان گفتند: تنها یک خانواده مسـیحی، که فرزندشان در جبهـه شـهید شـده، بـاقیمانـده است. آیـا به خـانه آنهـا تشـریف میبریـد؟ معظمله جـواب مثبت دادنـد. خـانواده شـهید از فرط خوشحالی، در پوست خود نمیگنجیدند. یکی از آنان با شنیدن خبر، از حال رفته و بر زمین افتاد و او را به بیمارستان بردند، خانمها، سراسـیمه به دنبال پوشـش براي حفظ حجاب رفتنـد. آیةاللَّه خامنهاي با گرمی با اهل خانه برخورد کردند. در زمان پذیرایی نیز - بنا بر فتواي خود که مسـیحیان را نجس نمیداننـد- از میوههـایی که براي ایشـان آورده بودنـد، تنـاول کردنـد و به دیگران نیز با اشاره فرمودنـد شـما نیز میـل کنیـد، تـا آنـان بداننـد که مـا آنها را از خود میدانیم.
🔺حجة الاسـلام و المسـلمین موسوي کاشانی.
📚 پرتوي از خورشید، ص۹۴
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_نه ✨ دیدار با خانواده مسیحی در دوران ریـاست جمهـوري آیــةاللَّه
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_هفتاد
✨ نامههـایی که مخاطبشـان مـا بودیم
ما نامههایی از بعضـی از آزادگان در طول این دو سالِ بعد از آتش بس تا امروز داشتهایم که به خانوادههایشـان مینوشـتند. وقتی خانوادههـا میفهمیدنـد که ما مخاطب هستیم، نامهها را میآوردنـد و به ما میدادنـد. من هم براي خیلی از این نامهها جواب مینوشـتم. مینوشـتند که شما براي آزادي ما، به دشمن باج ندهید. این را اسیر مینوشت. این، براي یک ملت، خیلی مهم است که اسـیرش در دست دشـمن، به جـاي اینکه مثل انسانهاي بیایمان، مرتب التماس کنـد که بیاییـد من را آزاد کنید، نامه بنویسد که من میخواهم با سـربلندي آزاد بشوم؛ نمیخواهد به خاطر آزادي من، پیش دشـمن کوچک بشوید. اینها را ما داشتیم. اینها جزو اسناد شرف ملی ماست و تا ابد محفوظ خواهد بود. از طرف خانوادهها و ملت هم همینطور بود. با این که پدران، مادران، همسـران و فرزندان سـخت میگذراندند، اما هرگز مشـکلی براي مسئولان درست نکردند و فشار نیاوردند. میفهمیدند که مسئولان تلاش میکنند، تا اسـرایشان با سربلندي و افتخار آزاد بشوند؛ همین کاري که خداي متعال پیش آورد، کمک کرد وشد.
این هم کـار خـدا بود. هرچه مـا پیشـرفت داریم، کـار خـدا و تـدبیر و ارادهي الهی است. ما هـا هیچ کارهایم. البته برادران عزیز ما در دولت، خیلی زحمت کشـیدند و تلاش کردند؛ اما لطف خدا، اشاره و ارادهي الهی، همهي کارها را روبه راه کرد و جادهها را هموار نمود. کار خدا بود، بعد از این هم همینطور است.
🔺 سخنرانی در دیدار با گروه کثیري از آزادگان
۶۹/۶/۴
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_هفتاد ✨ نامههـایی که مخاطبشـان مـا بودیم ما نامههایی از بعضـی از آزا
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_هفتاد_و_یک
✨ پوشـیدن لبـاس نظام
مقام معظم رهبري به من فرمودنـد: من در زمان
جنگ، همیشه با لباس نظامی در جبههها حاضـر میشدم، اما تردید داشـتم که آیا مصـلحت در همین است که من لباس پیغمبرصـلیالله علیهوآله را کنـار بگـذارم و این لبـاس تنـگ نظـامی را بپوشم یا بـا همـان لبـاس روحانی به جبهه بیایم؟ ایشان هنگام مراجعت به تهران، لبـاس روحانیت را روي همان یونیفرم نظامی میپوشـیدند و پس از تقـدیم گزارش به حضـرت امام قـدس سـره به نماز جمعه میآمدنـد و نمـاز وحـدت آفرین جمعه را میخواندنـد. ایشـان در ادامه فرمودنـد: روزي که براي دادن گزارش از جبهه، به جماران رفتم، امام "قدسسـره" پشت پنجره ایسـتاده بودند. من مشـغول بازکردن بند پوتینها و این کار مدتی طول کشید. حضرت امام "قدسسره" ایسـتاده بودند و با لبخندي، خیره خیره مرا نگاه میکردند. پس از آن که وارد اتاق شدم، دست امام را بوسـیدم. معظمله دستی به پشت من زدنـد و فرمودند: زمانی پوشـیدن لباس سـربازي در عرف ما، خلاف مروت بود؛ ولی الان میبینم چه برازنده شـماست!
آیـةاللَّه خامنهاي فرمودنـد: با این کلام دلرباي امام، تردیـد از دلم بیرون رفت و از آن روز به بعـد، همیشه از پوشـیدن لباس نظامی لذت میبردم.!
🔺 حجة الاسلام و المسلمین ذوالنور .
📚 پرتوي ازخورشید، ص۱۳۹
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_هفتاد_و_یک ✨ پوشـیدن لبـاس نظام مقام معظم رهبري به من فرمودنـد: من در ز
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_هفتاد_و_دو
✨ تشـریفات اضـافی؛ ممنوع!
در زمـان جنـگ، همراه آیـةالله خامنهاي براي بازدید از لشگر ۲۱ امام رضا علیهالسـلام عازم جبهه شدیم. ایشان قبل از حرکت فرمودند: ماشین کم بیاورید! یکی یا دو ماشین کافی است! وقتی از اهواز خارج شدیم، دیدیم حدود ده ماشـین دیگر پشت سر ماشین ما در حال حرکت هستند. آیةالله خامنهاي به راننـده فرمودنـد: توقف کن! و بلافاصـله به من گفتنـد: از ماشـین دومی به بعـد یـا به اهواز برمیگردنـد و یـا اگر قصـد آمـدن دارنـد، خودشان به تنهایی میآینـد. چه دلیلی دارد که پشت سـر من راه افتادهانـد؟! اگر رئیسجمهور با یک کاروان ماشـین حرکت کنـد، سرمشـقی براي دیگران میشود. براي من یک یا دو ماشـین کافی است!
🔺سـردار سـرتیپ پاسـدار شوشتري.
📚 پرتوي از خورشـید، ص۱۶۴
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_هفتاد_و_دو ✨ تشـریفات اضـافی؛ ممنوع! در زمـان جنـگ، همراه آیـةالله خ
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_هفتاد_و_سه
✨ هیــچ نگران نبــاش!
مقـام معظـم رهـبري یـک روز از هفتـه را براي ملاقات خانوادههاي شـهدا اختصاص داده بودنـد. در این دیـدارها، انسان به یاد کرامت و محبت امیرالمؤمنین علیهالسـلام و اهل بیت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میافتاد. وقتی معظمله فرزندان شهدا را بر روي زانو مینشاندند و یا بر سینه میفشردند، اشک از چشم حاضـران سـرازیر میشد. بارها من شاهد آن محبت زیبا بودم. گاه از جمع بیرون میآمدم و در تنهایی خود، اشک میریختم و پس از گریههاي بسـیار، به محل دیـدار برمیگشـتم. چه صـمیمی و با صـفا بود. گویا پـدري با فرزنـدان خود دیـدار دارد. روزي همسـر شهیـدي به دفتر مقـام معظم رهبري آمـد و به آقـا گفت: من تنهـا یـک فرزنـد دارم و به غیر از او در زیر این آسـمان کبود کسـی را نـدارم. سـپس به بیان مشـکلات خود پرداخت. مقام معظم رهبري به جناب آقاي مقـدم فرمودنـد که مشـکل وي را حل کنـد و بعد، خطاب به همسر شهید گفتند: دخترم! هیچ نگران نباش. من همه کس تو هستم. هر زمانی که کاري داشتی، به آقاي مقدم - ریاست دفتر ارتباطات مردمی- مراجعه کن. همسـر شـهید با شـنیدن این حرف، گویا همه مشکلاتش را حل شده دید، غصه از دلش رخت بربست و با چهرهاي گشاده خندان، از مقام معظم رهبري خداحافظی کرد و به منزل رفت.
🔺 حجةالاسـلام و المسلمین موسوي کاشانی
📚 پرتوي از خورشید، ص۹۹
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213