eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
769 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌹 بالاخره شهادتش را همه فهمیدند. روزهایی که گذشت چیزی فراتر از از روزهایی سخت بود. 😔 🌹 اینکه تو برادرت را از دست داده باشی، اما مجبور باشی محکم بایستی و به اطرافیانت روحیه بدهی و حواست باشد که اشکت را کسی نبیند، کار سختی است.😔 🌹 فقط خدا می‌داند آن روزها به من چه گذشت. شب‌ها به عشق دیدنش چشم روی هم می‌گذاشتم.💕 🌹یک شب بالاخره به خوابم آمد. 😍داشت می‌رفت عملیات. قیافه‌اش تقریبا شبیه عکسی بود که داشت سربند می‌بست. 🌹 زیرلب یک شعر را زمزمه می‌کرد، اما صبح هرچه فکر کردم فقط یک بیت از کل شعر یادم بود: «از سایه‌سار نام تو راهی به جا نمی‌برم / آری خود تو می‌شوم تا از خودم رها شوم» 🌹 هر چه در اینترنت گشتم، نتوانستم ادامه‌ی شعر را پیدا کنم، برای همین ادامه‌اش را خودم از زبان مصطفی گفتم: از سایه سار نام تو راهی به جا نمی‌برم آری خود تو می‌شوم تا از خودم رها شوم من جیره‌خوار سفرا و تو حافظ آل‌علی از برکت وجود تو حافظ زینب می‌شوم از خشکی لبهای تو سیراب معرفت شدم آقا اگر رخصت دهی غم‌خوار زینب می‌شوم راهی نمانده تا شوم قربانی راه حسین جانم اگر قابل شود فدای زینب می‌شوم 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_سه ✨ علاقه‌ي امـام خمینی به دعـاي کمیـل و مناجـات شـعبانیه یـک
✨ قلک بچه‌ها، امام را متاثر کرد... [حضرت امام] براي خودش عنوان و بهره‌ای قایل نبود. آن دستی که توانسـته بود تمام سیاسـت‌هاي دنیا را با قـدرت خـویش تغییر دهـد وجابه‌جـا کنـد، آن زبـان گویـایی که کلامش مثـل بمب در دنیـا منفجر می‌شـد و اثر می‌گـذاشت، آن اراده‌ي نیرومنـدي که کوه‌هـاي بزرگ در مقابلش کوچک بودنـد، هر وقت از مردم صـحبت می‌شـد، خودش را کوچکتر می‌انگاشت و در مقابـل احساسـات و ایمان وشـجاعت و عظمت و فـداکاري مردم سـر تعظیم فرود می‌آورد وخاضـعانه می‌گفت: مردم از ما بهترنـد. انسان‌هـاي بزرگ همین گونه‌انـد. آن‌هـا چیزهـایی را می‌بیننـد که دیگران نمی‌تواننـد و یـا نمی‌خواهنـد رؤیت کننـد. گـاهی در مقابل کارهـایی که به نظر مردم معمـولی می‌آیـد، آن روح بزرگ و آن کـوه سـتبر تکـان می‌خورد و می‌لرزیـد. هنگـام جنـگ، بچه‌هـاي مدرسه در نماز جمعه‌ي تهران قلک‌هاي خود را شکسته بودند و پول‌هایش را براي جنگ هدیه کرده بودند. فرداي آن روز که خدمت امـام رحمه الله رسـیده بودم، ایشـان را در حـالی که چشـم‌هاي خـدابینش از اشک پُر شـده بود، دیـدم؛ به من فرمودنـد: کار این بچه‌ها را دیـدي؟ به قـدري این کار به نظرش عظیم آمده بودکه او را متأثر ساخته بود. ۶۸/۴/۸ @syed213