◾️#دلتنگے_شهدایے 🌿🖇
____________
من همین یڪ نفࢪم!
در دلم اما انگاࢪ ؛
صد نفـر مثل من از رفتنِ تو غمگین اند...💔
#شهید_موسی_جمشیدیان🌿
#مهمان_امروز_گردان✨
#گردانسیدابراهیم #سربازانرهبر👊🏻
-----------------------------
🌿j๑ïท➺°.•|
https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284
|گردانسیدابراهیم|
◾️#دلتنگے_شهدایے 🌿🖇 ____________ من همین یڪ نفࢪم! در دلم اما انگاࢪ ؛ صد نفـر مثل من از رفتنِ تو غم
◾️ #خاطره_شهید ✨🥀
____________
روی بیت المال خیلی حساس بود یک مرتبه مجبورشده بود ماشین سپاه را به خانه بیاورد. دیر وقت از ماموریت برگشت، مدام میرفت بیرون و به ماشین سر میزد و برمیگشت که مبادا اتفاقی بیفتد. همیشه لباس های کارش را که می آورد خانه جیب هایش پر ماژیک وایتبرد و.. بود که دخترم خیلی دوست داشت آنها را بردارد. ولی همیشه با نظم و ترتیب خاصی آنها را یک جای مخصوص می گذاشت که کسی دست نزند.
راوی؛همسر شهید💔
#شهید_موسی_جمشیدیان🌿
#گردانسیدابراهیم #سربازانرهبر👊🏻
-----------------------------
🌿j๑ïท➺°.•|
https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284
|گردانسیدابراهیم|
#معرفی_شهید🙃💔
________________🍃✨
نام: موسیجمشیدیان🧔🏻
محلتولد: نجفآباد🏰
تاریختولد: ۱۳۶۲/۰۸/۲۸🦋
تاریخشهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۱۴🥀
محلشهادت: حلبسوریه💔
وضعیتتاهل: متاهلبایکفرزند😢
آدرسمزار: گلزارشهداینجفآباد💛
_______________🍃✨
نگاهیگذرابهزندگیشهید:👇🏻💚
شهید موسی جمشیدیان متولد بیست و هشت آبان سال شصت و دو است و در چهاردهم آبان سال نود و چهار در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید، شهید نیروی لشگر زرهی هشت نجف اشرف به عنوان فرمانده تانک فعالیت می کرد. همچنین شهید چند جزیی از قرآن را حفظ بود. و دانشجوی رشته ی جغرافیا دانشگاه پیام نور اصفهان بود. که مدرک حقیقی را از حضرت زینب (س) گرفت. از شهید یک دختر به نام فاطمه زینب به یادگار مانده است. همسر شهید خانم جمشیدیان حافظ کل قرآن و معلم است، امروز گذری کوتاه از زندگی مشترکشان را برای ما داشته اند.
بیتالمال:👇🏻😍
روی بیت المال خیلی حساس بود یک مرتبه مجبورشده بود ماشین سپاه را به خانه بیاورد. دیر وقت از ماموریت برگشت، مدام میرفت بیرون و به ماشین سر میزد و برمیگشت که مبادا اتفاقی بیفتد. همیشه لباس های کارش را که می آورد خانه جیب هایش پر ماژیک وایتبرد و.. بود که دخترم خیلی دوست داشت آنها را بردارد. ولی همیشه با نظم و ترتیب خاصی آنها را یک جای مخصوص می گذاشت که کسی دست نزند.
مسائلسیاسی:👇🏻🌿
درمسائل سیاسی بسیار اهل تحقیق و بررسی و بصیرت بود. زیاد مسائل روز را دنبال میکرد وقتی از سرکار بر می گشت اولین کارشان این بود که تلویزیون را روشن میکرد و میزد اخبار همیشه این حدیث را با لحن خاصی میخوند که . " الا و لایحمل هذا العلما لا اهلا لبصر و الصبر و العلم بمواضع الحق" این پرچم را تنها کسانی میتوانند بر دوش بگیرند که اهل بینش، پایداری و آگاه به مواضع حق باشند.
شهادتودخترشهید:👇🏻💔
فاطمه زینب اوایل خیلی سراغ پدرش را می گرفت. من حرفی از شهادت به اونزده بودم، اما یک بار که از خانه بیرون آمدیم خودش گفت : که می دانم بابای من شهید شده است. به هرحال هنوز بچه است. شب وداع خیلی دوست داشتم که یک گل از گل های تابوت را بردارم. اما ازدحام جمعیت اجازه نداد. آخر شب که رسیدیم خانه، صدای زنگ در آمد. یکی از همسایه ها یک شاخه از گل های تابوت را برایم آورده بود. خیلی عجیب بود، چون من به کسی نگفته بودم که گل می خواهم. یکی از نزدیکان خواب آقا موسی را دیده بود که در یک دستش فاطمه زینب بوده و در دست دیگرش دختری که خیلی پریشان به نظر می آمده و می گفته که نگران فاطمه زینب نباشید،او را سپردم به حضرت رقیه(س). این را هم گفته بود اگر به سراغ من می آیید فقط با وضو باشید، نیازی به آوردن گل نیست.
_______________🍃✨
#شهید_موسی_جمشیدیان
#شهدا_شرمندهایم💔
#گردانسیدابراهیم #سربازانرهبر👊🏻
-----------------------------
🌿j๑ïท➺°.•|
https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284
◾️#دلتنگے_شهدایے 🌿🖇
________
من همین یڪ نفࢪم!
در دلم اما انگاࢪ ؛
صد نفـر مثل من از رفتنِ تو غمگین اند...💔
#شهید_موسی_جمشیدیان🌿
#مهمان_گردان✨
#گردانسیدابراهیم #سربازانرهبر👊🏻
-----------------------------
🌿j๑ïท➺°.•|
https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284
|گردانسیدابراهیم|
◾️#دلتنگے_شهدایے 🌿🖇 ________ من همین یڪ نفࢪم! در دلم اما انگاࢪ ؛ صد نفـر مثل من از رفتنِ تو غمگین
◾️ #خاطره_شهید ✨🥀
________
روی بیت المال خیلی حساس بود یک مرتبه مجبورشده بود ماشین سپاه را به خانه بیاورد. دیر وقت از ماموریت برگشت، مدام میرفت بیرون و به ماشین سر میزد و برمیگشت که مبادا اتفاقی بیفتد. همیشه لباس های کارش را که می آورد خانه جیب هایش پر ماژیک وایتبرد و.. بود که دخترم خیلی دوست داشت آنها را بردارد. ولی همیشه با نظم و ترتیب خاصی آنها را یک جای مخصوص می گذاشت که کسی دست نزند.
راوی؛همسر شهید💔
#شهید_موسی_جمشیدیان🌿
#گردانسیدابراهیم #سربازانرهبر👊🏻
-----------------------------
🌿j๑ïท➺°.•|
https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284
|گردانسیدابراهیم|
#معرفی_شهید🙃💔
____________🍃✨
نام: موسیجمشیدیان🧔🏻
محلتولد: نجفآباد🏰
تاریختولد: ۱۳۶۲/۰۸/۲۸🦋
تاریخشهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۱۴🥀
محلشهادت: حلبسوریه💔
وضعیتتاهل: متاهلبایکفرزند😢
آدرسمزار: گلزارشهداینجفآباد💛
___________🍃✨
نگاهیگذرابهزندگیشهید:👇🏻💚
شهید موسی جمشیدیان متولد بیست و هشت آبان سال شصت و دو است و در چهاردهم آبان سال نود و چهار در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید، شهید نیروی لشگر زرهی هشت نجف اشرف به عنوان فرمانده تانک فعالیت می کرد. همچنین شهید چند جزیی از قرآن را حفظ بود. و دانشجوی رشته ی جغرافیا دانشگاه پیام نور اصفهان بود. که مدرک حقیقی را از حضرت زینب (س) گرفت. از شهید یک دختر به نام فاطمه زینب به یادگار مانده است. همسر شهید خانم جمشیدیان حافظ کل قرآن و معلم است، امروز گذری کوتاه از زندگی مشترکشان را برای ما داشته اند.
بیتالمال:👇🏻😍
روی بیت المال خیلی حساس بود یک مرتبه مجبورشده بود ماشین سپاه را به خانه بیاورد. دیر وقت از ماموریت برگشت، مدام میرفت بیرون و به ماشین سر میزد و برمیگشت که مبادا اتفاقی بیفتد. همیشه لباس های کارش را که می آورد خانه جیب هایش پر ماژیک وایتبرد و.. بود که دخترم خیلی دوست داشت آنها را بردارد. ولی همیشه با نظم و ترتیب خاصی آنها را یک جای مخصوص می گذاشت که کسی دست نزند.
مسائلسیاسی:👇🏻🌿
درمسائل سیاسی بسیار اهل تحقیق و بررسی و بصیرت بود. زیاد مسائل روز را دنبال میکرد وقتی از سرکار بر می گشت اولین کارشان این بود که تلویزیون را روشن میکرد و میزد اخبار همیشه این حدیث را با لحن خاصی میخوند که . " الا و لایحمل هذا العلما لا اهلا لبصر و الصبر و العلم بمواضع الحق" این پرچم را تنها کسانی میتوانند بر دوش بگیرند که اهل بینش، پایداری و آگاه به مواضع حق باشند.
شهادتودخترشهید:👇🏻💔
فاطمه زینب اوایل خیلی سراغ پدرش را می گرفت. من حرفی از شهادت به اونزده بودم، اما یک بار که از خانه بیرون آمدیم خودش گفت : که می دانم بابای من شهید شده است. به هرحال هنوز بچه است. شب وداع خیلی دوست داشتم که یک گل از گل های تابوت را بردارم. اما ازدحام جمعیت اجازه نداد. آخر شب که رسیدیم خانه، صدای زنگ در آمد. یکی از همسایه ها یک شاخه از گل های تابوت را برایم آورده بود. خیلی عجیب بود، چون من به کسی نگفته بودم که گل می خواهم. یکی از نزدیکان خواب آقا موسی را دیده بود که در یک دستش فاطمه زینب بوده و در دست دیگرش دختری که خیلی پریشان به نظر می آمده و می گفته که نگران فاطمه زینب نباشید،او را سپردم به حضرت رقیه(س). این را هم گفته بود اگر به سراغ من می آیید فقط با وضو باشید، نیازی به آوردن گل نیست.
___________🍃✨
#شهید_موسی_جمشیدیان
#شهدا_شرمندهایم💔
#گردانسیدابراهیم #سربازانرهبر👊🏻
-----------------------------
🌿j๑ïท➺°.•|
https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284