#دلتنگے_شهدایے 🌙✨
ولے از قشنگترین حس های دنیا اینه که یه رفیق شهید داشته باشی که دلت گرم باشه نگاهش بهت هست...
رفیقات تو رو به اسم اون ذخیره کنن و با اسم اون صدات بزنن قشنگه ها نه؟🙃🥀
#شهید_مصطفے_صدرزاده ♥️
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
|گردانسیدابراهیم|
#دلتنگے_شهدایے 🌙✨ ولے از قشنگترین حس های دنیا اینه که یه رفیق شهید داشته باشی که دلت گرم باشه نگاه
#خاطره_شهید ♥️🎙 😅
یه روز حاج قاسم برای جلسه ی عملیاتی اومدن حلب...
بعد جلسه، رفقا شروع کردن با حاجی عکس گرفتن📸
کم کم اطراف حاجی خلوت شد...
سید گفت حالا بریم خدمت حاجی😍۴ نفری ایستادیم و سید با حاجی گرم صحبت شد...
بعد صحبت ، میخواستیم عکس بگیریم که متوجه شدیم حاجی خیلی فکرش درگیره و سرش پایین و به یه نقطه خیره شده...
یه دفعه سید رو به حاجی گفت: حاجی سرتو بگیر بالا، اینجوری فک میکنن که آویزونت شدیم😂😁
#شهید_مصطفے_صدرزاده ♥️
راوی #شهید_مرتضی_عطایی ♡
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
#دلتنگی_شهدایی 💔🍃
شهیدان از نفس افتادند
تا ما از نفس نیفتیم
قامت راست کردند
تا ما قامت خم نکنیم
به خاک افتادند
تا ما به خاک نیفتیم...
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#مهمان_امروز_گردان
#امام_زمان
#خادم_الشهدا
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
|گردانسیدابراهیم|
#دلتنگی_شهدایی 💔🍃 شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم
#خاطره_شهید 🦋🌿
از اینکه آنجا چه کاره است و چه مسولیتی دارد هیچ وقت چیزی نمی گفت. ولی از مسائل معنوی جبهه زیاد حرف می زد برام .
یک بار می گفت: داشتیم مهمات بار می زدیم که بفرستیم منطقه. وسط کار یک دفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه با چادر مشکی پا به پای ما کار می کرد و مهمات می گذاشت توی جعبه ها . تعجب کردم.
تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم بچه های دیگر اصلا حواسشان به او نیس. انگار نمی دیدنش . رفتم جلو . سینه ای صاف کردم . خیلی با احتیاط گفتم: خانم , جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشید .
رویش طرف من نبود . به تمام قد ایستاد فرمود : مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید ؟ یاد امام حسین از خود بی خودم کرد گریه ام گرفت. خانم فرمود : هرکس یاور ما باشد ما هم یاری اش میکنیم .
《بهروایتهمسرشهید》
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#خادم_الشهدا
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
🌿 {...بِهناٰمخدٰاوَنْدیڪٺا...} 🌿
از فردا ↯♥
ماھ مبآرڪ رمضآن ³⁰ روز است ....
مآ قرار هست در این ماه روز یک جزء قران رو باهم قࢪائت کنیم.... 🙂
و تآ پایان ماه مبارک قران رو ختم کرده باشیم....
امیــدوارم در این جزء خوانی شرکت کنین... 🌿
صوت جزء را در گردان قرار میدیم ...❤️
#قَراٰرهࢪروزمٰاھرمِضٰان....
#قرارهرروزمان...🌿
³⁰
#بِـدونتعـــاࢪف....
معلوم نیست کیو عبادت کرد
کہ لذت نبردی ازش
هم ابرو دین و برا بقیه میبری هم خودت چیزی گیرت نمیاد
این چہ خدایی که تو حسش نمیکنی؟!
طرف یه دوست از جنس مخالف پیــدا میکنہ!!!!
گل میندازه صورتش 😒
بآباآآ یعنی خدای تو خیلی کم اثرتر از دوستی با جنس مخالفه؟؟؟
+جمعش کن این خدآ پرستی رو !!!
#کشتیمارو😏
#تباهنباشیملطفا...
بِـدونتعـاࢪف|گــردانسیــــدابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
داداش مصطفے در حرم بی بی زینب س 😍🥀
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
برگرد عزیز زهرا ...💔
#سهشنبه_های_مهدوی
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#خادم_الشهدا
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
🌈 #قسمت_یازدهم
🌈 #هرچی_تو_بخوای
رفتم توی حیاط....
ریه ها مو پر از هوای معشوقم کردم.😌حالا که عشقمو جار زده بودم حال خوشی داشتم.😇😍
بازهم کلاس داشتم...
ولی روی نیمکت نشستم و بالبخند 😊✨ذکر میگفتم.
موقع اذان ظهر🌇✨ رفتم مسجد دانشگاه.وضو داشتم،سعی میکردم #همیشه_باوضو باشم.
تو حال و هوای خودم بودم و کاری به اطرافیانم نداشتم.
عصر هم کلاس داشتم.
تا عصر توی مسجد بودم.حالم تقریبا عادی شده بود.کلاس عصرم رو رفتم.
ولی از نگاه 👀👀👀👀دانشجوهای کلاس و حیاط و راهرو معلوم بود خبرها زود میپیچه.
مذهبی ترها لبخند میزدن،.. ☺️
بعضیها سؤالی نگاهم میکردن،😟بعضیها با تأسف و تمسخر سر تکان میدادن.😑
هرجور بود کلاسم تموم شد و رفتم خونه.مامان تا چشمش به من افتاد گفت:
_هیچ معلوم هست کجایی؟😐
-سلام.آره،دانشگاه بودم دیگه.😕
-علیک سلام.چرا گوشیتو جواب نمیدی؟
-سایلنته.یادم رفت از سکوت درش بیارم.حالا چیشده مگه؟!🙁
-مگه تو با محمد قرار نداشتی؟😐
-آخ،تازه یادم افتاد.😅
-چند بار زنگ زده بهت،جواب ندادی،زنگش
بزن.😕
گوشیمو از کیفم درآوردم...
سیزده تا تماس بی پاسخ.😳پنج تاپیام. 😯اوه..چه خبره....
پنج تماس ازمحمد،😅سه تماس از خانم رسولی،😆سه تماس از حانیه،🙈دو تماس از یه شماره ناشناس.🤔دو پیام از محمد.😄
پیامهاشو بازمیکنم:
📲کجایی خواهرمن؟جواب بده.جوون مردم منتظره.
📲با سهیل قرار گذاشتم برای امشب،خوبه؟
سه پیام از حانیه و خانم رسولی:
📲دانشگاه رو ترکوندی.
📲کجایی؟
📲خبری ازت نیست؟
دو پیام از شماره های ناشناس.یکیش نوشته بود:
📲سلام سهیل هستم.روی کمک شما حساب کرده بودم.آقا محمد میگه قرار امشب کنسله.میشه قرارو بهم نزنید لطفا؟
یکی دیگه ش نوشته بود:
📲سلام خانم روشن.🌷رضاپور 🌷هستم. متأسفم که مجبور شدم سکوت کنم و شما صحبت کنید.دلیل قانع کننده ای داشتم.حتما خواست خدا بوده،چون جواب شما مثل همیشه عالی بود.موفق باشید..
شماره ی محمد رو گرفتم.
-چه عجب!خانوم!افتخار دادید تماس گرفتید،سعادت نصیب ماشد که صداتون رو بشنویم.😁
-خب حالا...سلام😅
-علیک سلام.معلوم هست کجایی؟😐
-بهت گفتم که تا عصر کلاس دارم.توی کلاس گوشیم رو سایلنته آقا.😌
-ولی قرار بود منتظر خبر من باشی.اینجوری؟😑
-قرار کنسل شد؟😕
-همین الان با سهیل صحبت کردم،گفت هنوز هم دیر نشده.تو چی میگی؟🤔
-الان کجایی؟ تا بیای دنبالم دیر نمیشه؟😟
-اگه زود آماده بشی نه.جلوی در خونه هستیم.😊
-خونه ی ما؟! اینجا؟!😳
-بعله.بامریم و ضحی.سریع آماده شو.😁
سوار ماشین محمد شدم...
-کجا قرار گذاشتین؟😃
-دربند خوبه؟😁
بالبخند گفتم:...
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
🌈 #قسمت_دوازدهم
🌈 #هرچی_تو_بخوای
بالبخند گفتم:☺️
_اونجا الان سرده.کاش میگفتی پالتو بردارم.😝
-خجالت بکش... 😠😁سهیل پیشنهاد داد بریم یه پارک خانوادگی.🌳⛲️ما هم بخاطر تو به زحمت افتادیم و شام 🌮🌯و زیرانداز و خلاصه وسایل پیک نیک آوردیم.😍😁
به مریم گفتم:
_ای بابا!شرمنده کردین زن داداش.😅
مریم گفت:
_خواهرشوهری دیگه.چکارکنم.گردنمون از مو باریکتره.😄
پارک پر از درخت بود....
سکوهایی برای نشستن خانواده ها درست کرده بودن. یه جایی هم تاب و سرسره برای بچه ها👦🏻👧🏻 گذاشته بودن.روشنایی خوبی داشت.
سهیل قبل از ما رسیده بود...
روی یکی از سکوهای نزدیک تاب و سرسره نشسته بود.بعداز سلام و احوالپرسی محمد و سهیل وسایل رو از ماشین آوردن و مشغول پهن کردن زیرانداز شدن.
ضحی👧🏻😍 تا تاب و سرسره رو دید بدو رفت سمت بچه ها.
من و مریم هم دنبالش رفتیم.
وقتی محمد و سهیل زیرانداز هارو پهن کردن و همه ی وسایل رو آوردن ما رو صدا کردن که بریم شام بخوریم.محمد و مریم مشغول راضی کردن ضحی بودن که اول بیاد شام بخوره بعد بره بازی کنه.
سهیل از فرصت استفاده کرد و اومد نزدیک من و گفت:
_ممنونم که اومدید.وقتی جواب تماس هامو ندادید نا امیدشده بودم.😊
-عذرخواهی میکنم.متوجه تماس ها و پیامتون نشده بودم.
-بله.آقا محمد گفت.
مؤدب تر شده بود.😟
مثل سابق #خیره نگاه #نمیکرد و از ضمیر #جمع استفاده میکرد. #متین_تر صحبت میکرد...
راضی کردن ضحی داشت طول میکشید و سهیل هم خوب از فرصت استفاده میکرد.انگار ضحی و سهیل باهم هماهنگ کرده بودن.
سهیل گفت:
_نمیدونم آقامحمد درمورد من چی گفته بهتون. گرچه واقعا دلم میخواست جوابتون به خواستگاری من مثبت باشه اما من به نظرتون #احترام میذارم.👌فقط سؤالایی برام پیش اومده که....البته آقامحمد به چندتاشون جواب داد و #جواب بعضی از سؤالامو هم از اینترنت💻 و کتابها📚 گرفتم، اما #دلایل_شما رو هم میخوام بدونم.
تا اون موقع با فاصله کنارم ایستاده بود..
ولی بحث که به اینجا رسید اومد رو به روی من ایستاد...
من تمام مدت #نگاهش_نکردم. بالاخره محمد اومد،تنها.گفت:
_ضحی راضی نمیشه بیاد.شام ضحی رو میبرم اونجا خانومم بهش بده.😊🌮
بعد توی یه ظرف کوکو و الویه گذاشت و با یه کم نون رفت سمت مریم و ضحی.
چند قدم رفت و برگشت سمت من و گفت:
_سفره رو آماده کن،الان میام.
دوباره رفت...
رفتم سمت وسایل و سفره رو آماده کردم.
سهیل هم کمک میکرد ولی...
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
مداحی آنلاین - باز میخوای ماهی دلش نگیره - سید رضا نریمانی.mp3
4.91M
#مداحی🎙
رب الشهر الرمضان دوسش دارم به خــــدآ...💔
روزه داری یعنے روضه داری...🌿
سیدرضانریمانے♡
#معرفی_شهید 💔
#مهمان_گردان ❤️
نام: عبدالحسینبرونسی🧔🏻
محلتولد: تربتحیدریه🏰
تاریختولد: ۱۳۲۱/۰۶/۰۳🦋
تاریخشهـادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳🥀
محلشهادت: شرقدجله💔
آدرسمزار: بهشترضایمشهد♡
وضعیتتاهل: متاهلباهشتفرزند🧡
قبلازانقلاب:👇🏻🌿
وی پس از چند بار تغییر شغل نهایتاً به شغل بنایی روی میآورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده و نهایتاً حکم اعدامش صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد.
درجنگ:👇🏻🌿
گردان بلال با فرماندهی وی در جریان عملیات والفجر ۳ موفق به تصرف ارتفاعات کله قندی و به اسارت گرفتن سرهنگ جاسم یعقوب داماد و پسرخاله صدام گردید.و رهبر حزب بعث برای سر او جایزه تعیین کرد.
قسمتیازوصیتنامه:👇🏻🌿
من با چشم باز این را پیمودهام و ثابت قدم ماندهام؛ امیدوارم این قدمهایی که در راه خدا برداشتهام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد. فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#امام_زمان
#خادم_الشهدا
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
بھنامخدا؎شفیـعوصبـوࢪ؛
خداونـددانشخداوندنوࢪシ!💙
بسم ربِّ الشهــــدان...💔
#حلولماهمبارکرمضانرابرهمگانتبریکمیگویم،،🍀
#دلتنگے_شهدایے 🌙✨
بہوصلِخوددوایےڪن، دلِدیوانہماࢪا 🙃💔
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#پروفایل ❤️
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
|گردانسیدابراهیم|
#دلتنگے_شهدایے 🌙✨ بہوصلِخوددوایےڪن، دلِدیوانہماࢪا 🙃💔 #شهید_مصطفے_صدرزاده #پروفایل ❤️ •↻🔗
#خاطره_شهید ♥️🎙
یک روز به مصطفی گفتم: دوری از تو و نگرانی از یک طرف و بعضی زخم زبانها از طرف دیگر، خیلی عذابم می دهد!
حتی به بابا میگویند فکرنکنم کمتر از ماهی هفت میلیون به آنها بدهند💔😞
مصطفی لبخند شیرینی زد و گفت: مامان مهم نیست که چه کسی چه میگوید مهم این است که ما بتوانیم از این موقعیتی که پیش آمده
نهایت استفاده را کنیم و نگذاریم بدون بهره از روی این سفره که برای ساختن آخرتمان پهن شده بلند شویم!😇♥️✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادرشهید
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
#شاید_تلنــــــــــگࢪ...🌿
هَـرکَـس عَــلاقـه مَـند و عـاشِـق
شَـهـادَت بـــاشـــد 🌼🦋
و بـــرای او #شَـهـادَت🕊
نِــوشــتـه بـاشنَـد🐾
بــا یِــک نِــگــاه #حَــرام 😔
شَـہـادَت خــود را شِـش مــاه 🥀
عَــقَــــب مــے اَنــــدازَد ٠🌿
+ســہ دقـیـقہ دَر قیامت✨
خودسازی 🥀
#دلتنگی_شهدایی ❤️🌿
دل شهید وسیع وبی انتهاست زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود دیگر رود نیست اقیانوس است ...
دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است ....
معدن عظمت هم که می دانی ....؟؟
بی انتهاست...❤️🌿
#شهید_علی_تجلایی
#مهمان_گردان
#خادم_الشهدا
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
|گردانسیدابراهیم|
#دلتنگی_شهدایی ❤️🌿 دل شهید وسیع وبی انتهاست زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود دیگر رود نیست اقیانو
#خاطره_شهید 🎙🧡
دوستش می گفت:برای ما صحبت کرد:قمقمه هایتان را زیاد پر نکنید .آخر ما به ملاقات کسی میرویم که تشنه لب شهید شده است.
#شهید_علی_تجلایی
#امام_زمان
#خادم_الشهدا
•↻🔗🦋⇩
𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
#بِـدونتعـــاࢪف....
نشستنوژستگرفتنسرمزاررفیقشھیدت
برایلایکجمعکردن....😑💔
یعنینہتنھاراهشوادامہنمیدیبلکہزدیتـو
خاکی..!!!🚶♀
#اونجاآتلیہنیستکه!!!
گــردانسیدابــداهیم|بِـدونتعـاࢪف
|گردانسیدابراهیم|
🌿 {...بِهناٰمخدٰاوَنْدیڪٺا...} 🌿 از فردا ↯♥ ماھ مبآرڪ رمضآن ³⁰ روز است .... مآ قرار هست در ای
جزء۱.mp3
4.14M
🌙 #ماه_رمضان
#قرارهرروزمان...🌿
جزءاول قرآن کریم....
استادپرهیزکار...
|گردانسیدابراهیم|
🌙 #ماه_رمضان #قرارهرروزمان...🌿 جزءاول قرآن کریم.... استادپرهیزکار...
#نماز_اوݪ_وقٺ....
بعد از نماز ظهر و عصر قرائت جزء اول قران کریم فراموشتون نشہ😊❤️