#پیغمبر در تمام لحظات در حال تعلیم دادن بودند ...
#انسان_۲۵۰_ساله
پیغمبر اندیشه ها و افکار صحیح را در قالب کلمه ی #توحید و #عزت_انسان و بقیه ی معارف اسلامی در دوران سیزده سالِ مکّه تبیین کرده بود؛ بعد هم در مدینه و در تمام آنات و لحظات تا دم ِ مرگ، دائماً این افکار و این معارف بلند را، به این و آن تفهیم کرد و تعلیم داد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله ، ص۳۷
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#نظام_اسلامی قائم به #فرد نیست...
#انسان_۲۵۰_ساله
ایجاد #نظام_اسلامی، به پایه های اعتقادی و انسانی احتیاج دارد.
#اول باید عقاید و اندیشه های صحیحی وجود داشته باشد تا این نظام بر پایه ی آن افکار بنا شود.
#دوم، پایه ها و ستون های انسانی لازم است تا این بنا بر دوش آنها قرار گیرد، چون نظام اسلامی قائم به فرد نیست.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله ، ص۳۷
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#پیغمبر وارد مدینه شد تا #نظام را سر پا کند...
#انسان_۲۵۰_ساله
#پیغمبر وارد مدینه شد تا این #نظام را سر پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هرکسی در هر جای تاریخ _ از بعد از زمان خودش تا قیامت _ توانست مثل آن را به وجود آورد و در دل ها شوق ایجاد کند تا انسان ها به سوی چنان #جامعه_ای بروند.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله ، ص۳۷
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
شروع انسان سازی از لحظه ورود #پیغمبر...
#انسان_۲۵۰_ساله
پیغمبر آمد، از لحظه ورود، #انسان_سازی را شروع کرد و روز به روز مدیران لایق، انسانهای بزرگ، شجاع، با گذشت، با ایمان، قوی و با معرفت، به عنوان #ستون_های_مستحکم
این بنای شامخ و رفیع، وارد مدینه شد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۸
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
نسیم خوش بهاری ...
#انسان_۲۵۰_ساله
#هجرت_پیغمبر به مدینه، مثل نسیم خوش بهاری بود که در فضای این شهر پیچید و همه احساس کردند کانّه #گشایشی بوجود آمده است؛ لذا دل ها #متوجه و #بیدار شد، وقتی که مردم شنیدند پیغمبر وارد قُبا شده است.
شوق دیدن ایشان روز به روز در دل مردم مدینه بیشتر می شد.
کتاب انسان ۲۵۰ساله، ص۳۸
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#پیغمبر اوّل در دل ها طوفان ایجاد کرد...
#انسان_۲۵۰_ساله
وقتی #پیغمبر وارد مدینه شدند، مردم ناگهان احساس کردند که عقاید عواطف و وابستگی های قبایلی و تعصبات آنها، در چهره و رفتار و سخن این مرد محو شده است و با دروازه جدیدی به سوی #حقایق_عالم_آفرینش و #معارف_اخلاقی آشنا شده اند.
همین توفان بود که اوّل در دل ها
#انقلاب ایجاد کرد؛ بعد به اطراف مدینه گسترش پیدا کرد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۸
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#پیامبر دل ها را تکان داد...
#انسان_۲۵۰_ساله
#پیامبر که وارد مدینه شد، دل ها را تکان داد و در درون انسانها #انقلاب به وجود آورد.
مسلمانان در صدر اسلام، ایران و روم را با نیروی #ایمان فتح کردند.
ملّت های مورد هجوم هم به مجرّدی که اینها را می دیدند، در دل هایشان نیز این ایمان به وجود می آمد.
شمشیر برای این بود که مانع ها و سرکرده های زر و زورمدار را از سر راه بردارد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص ۳۹
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
عجب برکتی ...
#انسان_۲۵۰_ساله
#پیغمبر به مجرّد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کرد. از جمله #شگفتی_های زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد. دیده نشد که پیغمبر از فشاندن نور #معنویت و #هدایت و #تعلیم و #تربیت لحظه ای باز بماند.
بیداری او، خواب او، مسجد او، خانه ی او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او _ هر جا که بود _ درس بود.
عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد.
کتاب انسان ۲۵۰ سال، ص۳۹
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
پیغمبر، #تاریخ را مسخّرِ فکر خود کرد...
#انسان_۲۵۰_ساله
کسی که همه #تاریخ را مسخّرِ فكر خود كرد و روي آن تاثير گذاشت _ كه من بارها گفته ام، بسياري از مفاهيمي كه قرن هاي بعد براي #بشريت تقدّس پيدا كرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادري، عدالت و مردم سالاري، همه تحت تاثير تعليم او بود؛ در تعاليم ساير اديان چنين چيزهايي وجود نداشت و يا لاقل به مَنَصهٔ ظهور نرسيده بود _ فقط ده سال كار #حكومتي و #سياسي و #جمعي كرده بود.
چه عمر با بركتي! از اولِ ورود، موضع گيري خود را مشخص كرد.
كتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۹
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
محلِّ استقرار #پیغمبر...
#انسان_۲۵۰_ساله
وقتی شتر #پیغمبر وارد شهر یثرب شد، جلوی هر کدام از قلعه های قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوی شتر را گرفتند: یا رسول الله! بیا اینجا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتی ما در اختیار تو.
پیغمبر فرمود: جلوی این شتر را باز کنید؛ « اِنّها مأمورة »؛ دنبال دستور حرکت می کند؛ بگذارید برود.
#بزرگان، #اشراف، پیرمردان، شخصیت ها و #جوانان و #خویشاوندان آمدند جلوی ناقه ی پیغمبر را گرفتند: یا رسول اللّه! اینجا فرود بیا...
شتر به فقیر نشین ترینِ محلات مدینه آمد و در جایی نشست.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، صفحه۴۰
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
موضع اجتماعی #مشخص ...
#انسان_۲۵۰_ساله
پیغمبر به عنوان میهمان، وارد خانه ی ابی ایّوب انصاری که یکی از فقیرترین آدم های مدینه بود شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبان ِ قبیله و امثال اینها دستِ رد زد؛ یعنی #موضع_اجتماعی خودش را مشخص کرد.
معلوم شد که این شخص، #وابسته به #پول و #حیثیت_قبیله ای و #شرف_ریاست فلان قبیله و# وابسته به قوم و خویش و فامیل و آدم های پُررو و پشت هم انداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۰
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#محرومین حقّ بیشتری دارند...
#انسان_۲۵۰_ساله
#پیغمبر از همان ساعت و لحظه اوّل ورود به مدینه، مشخص کرد که در برخورد و #تعامل_اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیّت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر #نافع خواهد بود.
همه از #پیغمبر و #تعالیم او نفع می برند، امّا آن کس که #محروم_تر است، قهراً #حقّ بیشتری می برد و باید جبران محرومیتش بشود.
انسان۲۵۰ ساله، ص۴۱
#جلسه_سوم
#پیامبراعظم
جایی به عنوان #مرکزیت لازم بود...
#انسان_۲۵۰_ساله
جلوی خانه ابی ایّوب انصاری، زمینِ افتاده ای بود.
پیغمبر فرمود؛ این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچّه یتیم است.
پول از کیسه ی خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد می سازیم؛
یعنی یک مرکز
#سیاسی
#عبادی
#اجتماعی
#حکومتی
یعنی مرکز تجمع مردم.
زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۱
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#پیغمبر حقّ اختصاصی برای خودش قائل نیست...
#انسان_۲۵۰_ساله
وقتی بنا شد #مسجد بسازند، خود #پیغمبر جزو اولین کسان یا اولین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ شروع به کار کرد و عرق ریخت.
طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر این طور کار کند؟!
لذا آمدند و #مسجد را در مدّت کوتاهی ساختند.
پیغمبر _ این #رهبر_والا_و_مقتدر _ نشان داد که هیچ #حق_اختصاصی برای خودش قائل نیست.اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۱
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
قدم به قدم ...#هوشیارانه
#انسان_۲۵۰_ساله
وقتی انسان نگاه میکند و می بیند، پیغمبر قدم به قدم، مدبّرانه و هوشیارانه پیش رفته است، می فهمد که پشت سر آن #عزم و تصمیم قوی و قاطع،
چه #اندیشه و #فکر و #محاسبه دقیقی قرار گرفته است که علی الظاهر جز با #وحی_الهی ممکن نیست.
انسان ۲۵۰ ساله، صفحه۴۱
#جلسه_سوم
#پیامبرا_عظم
@t_manzome_f_r
خصوصیات یهود در زمان #پیغمبر...
#انسان_۲۵۰_ساله
در زمانی که #پیغمبر_اکرم وارد مدینه شد، خصوصیت یهودی ها در دو، سه چیز بود.
#اول این که ثروت اصلیِ مدینه، بهترین مزارع کشاورزی، بهترین تجارتهای سودده و سودبخشترین صنایع -ساخت طلاآلات و امثال این چیزها- در اختیارشان بود.
#دوم اینکه بر مردم مدینه برتری فرهنگی داشتند.
چون اهل کتاب بودند و با معارف گوناگون، معارف دینی و مسائلی که از ذهن نیمهوحشیهای مدینه، بسیار دور بود، آشنا بودند.
#سوم این بود که با جاهای دوردست هم ارتباط داشتند؛ یعنی محدود به فضای مدینه نبودند.
انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۲
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#حرکت و #اقدام، حول محور #رهبری...
#انسان_۲۵۰_ساله
#پیغمبر اکرم یک میثاقِ دسته جمعیِ عمومی ایجادکرد. وقتی آن حضرت وارد مدینه شد، بدون اینکه چیزی از مردم بخواهد، #شخصیت و #عظمت_نبوی به طور طبیعی، همه را در مقابل او خاضع کرد؛ معلوم شد که او #رهبر است و آنچه می گوید، باید همه بر محورش #حرکت و #اقدام کنند.
پیغمبر میثاقی نوشت که مورد قبول همه قرارگرفت.
این #میثاق درباره تعامل اجتماعی، معاملات، منازعات، دیه، روابط پیغمبر با مخالفان، با یهودی ها و با غیر مسلمان ها بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۳
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
مراحل به سامان رسیدن #نظام_اسلامی...
#انسان_۲۵۰_ساله
برای به سامان رسیدن #نظام_اسلامی، سه مرحله وجود داشت: مرحله ی اول، #شالوده_ریزی_نظام بود که با این کارها انجام گرفت.
مرحله دوم، #حراست از این نظام بود. موجود زنده ی رو به رشد و نموّ که همه ی صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر می کنند، قهراً دشمن دارد.
اگر پیغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشیارانه حراست کند، این نظام از بین خواهد رفت و همه ی زحماتش بی حاصل خواهد بود.
مرحله سوم، عبارت از #تکمیل و #سازندگی_بناست.
این سه کار در عرض هم انجام می گیرد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۴
#جلسه_سوم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r