eitaa logo
تبیین منظومۀ فکری رهبری
37.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
405 فایل
کانال رسمی مجموعۀ مستقل و مردمی تبیین (ارائه دهنده و مجری اولین سیر مطالعاتی آشنایی با منظومۀ فکری رهبر انقلاب) پایگاه اطلاع‌رسانی: http://tabyinmanzome.ir پشتیبانی فنی: @support_tabyin روابط عمومی: ۰۹۱۰۲۵۸۸۸۱۸ @ertebat_tabyin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 مسئله‌ی واکسن و ولایت 🔴 این روزها معضل واکسن و رعایت شیوه‌نامه‌‌ها غوغایی به پا کرده است! 🔻 عده‌ای مخالف صد در صدی تزریق هستند و برخی به دنبال واکسن، آواره‌ی هر کوی و برزنی شده اند و تا ارمنستان هم سرک کشیده‌اند. 🔻 عده‌ای ماسک روی ماسک می‌زنند و برخی همین مراقبت حداقلی را هم منکر می‌شوند و اساسا کووید را حریف سیستم ایمنی رویین‌تن خود نمی‌بینند. 🔸 در این بلبشو اما، برخی راهکار میانه را برگزیده‌اند؛ نه تزریق هر واکسنی و نه استفاده‌ی افراطی و مداوم از ماسک. برای اتخاذ این راهکار هم به ولی جامعه و توصیه و عمل اَظهَر من الشمس ایشان استناد کرده‌اند. 🔻 اما در مقابلِ این راهکارِ میانه و عقلانی، عده‌ای با دستاویز قرار دادن هزار توجیه و تفسیر من‌درآوردی درصددند از سخن و عمل رهبری چیزی درآورند که مراد و مطلوب آنان است. و لیکن موضع رهبری آنقدر واضح و روشن بوده که برای به کرسی نشاندن تفاسیر غریب‌شان دست به دامان موهومات و داستان‌سرایی‌های امنیتی شده‌اند. جهت اثبات مدعایشان، به بینش و تدبیر رهبری خدشه‌ وارد کرده، نفوذی می‌بافند و سناریو می‌سازند. خودشان را گیج می‌کنند و آنقدر موضوع را تاب می‌دهند که عاقبت، بعد از ختم این غائله هم جایگاه رهبری و اطاعت از مقام ولایت در ذهن‌شان پیچیده و پرتناقض می‌شود. 🔘 اگر عده‌ای را که آگاهانه در این آتش می‌دمند کنار بگذاریم، می‌مانند کسانی که فعلا به شدت تحت تأثیرند و سعی می‌کنند برای فهم و تحلیل ساده‌ترین مسائل هم به مرادی که تراشیده‌اند متمسک شوند. و این درد کمی نیست که مدعیان ولایت‌مداری و سردهندگان شعار «وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد‌...» اینچنین از مراد و ولی جامعه دور افتاده‌اند که دیگری باید نظر رهبری را بگیرد و از آن کمی بکاهد و به آن بسیاری بار کند و به آنان تحویل دهد. در حالیکه اگر برای شناخت مقام ولایت، کاهلی را کنار گذاشته، اندکی با ساختمان فکر و اندیشه‌ی ایشان آشنا می‌شدیم، امروز این مسائل اینقدر غامض نمی‌نمود. 🔸 به یاد داشته باشیم که عمل رهبری همیشه با اشراف روی مسائل و با تکیه بر عقلانیت و برداشت صحیح و عمیق از دین، راهنمای عمل و تبیین کننده‌ی راه از بیراهه بوده، هست و خواهد بود. 📝 @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 یکی از چیزهائی که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمی خودمان را با نیازها منطبق کنیم. یک چیزهائی هست که مردم ما به آنها احتیاج دارند، پاسخش را از ما می‌خواهند؛ ما باید آنها را فراهم کنیم. یک چیزهائی هم هست که مردم احتیاجی به آنها ندارند؛ زیاد کار شده، زیاد تلاش شده؛ خودمان را سرگرم آنها نکنیم. اینها خیلی مسائل اساسی و مهمی است. ۱۳۸۹/۰۷/۲۹ @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
▫️بصیرت پیدا کردن کار دشواری نیست. اگر شما نگاه کردید دیدید یک راه معقول قانونی‌ای وجود دارد و کسی از آن راه معقول قانونی سرمیپیچد و کاری می‌کند که برای کشور مضر است، ضربه به منافع ملت است، خوب، با نگاه عادلانه، با نگاه متعارف، با نگاه غیرجانبدارانه، معلوم است او محکوم است؛ این یک چیز روشنی است، یک قضاوت واضحی است. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
▫️چه کسی گفته که باطل هیچوقت در دنیا قادر نخواهد بود که به حق ضربه بزند، یا موقتاً آن را از بین ببرد؟ کدام قانونی اینچنین می‌تواند باشد؟ آن چیزی که در قانون الهی است، این است که در نهایت، حق پیروز خواهد شد؛ در نهایت، باطل سرنگون خواهد شد؛ اما چه کسی گفته است که در اثنای راه، باطل فرصت پیدا نخواهد کرد که حق را مورد ضربات خود قرار دهد و حتّی آن را از میدان خارج کند؟ البته یك قانون دیگر هست: اگر به خاطر حق، مبارزه انجام بگیرد، هیچ باطلی قادر نخواهد بود جلو بیاید. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
با احترام، به اطلاع می‌رساند واحد پژوهش مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری آمادگی دریافت و نشر یادداشت‌های ارسالی شما بزرگواران، در موضوعات مختلف و روز جامعه را دارد. یادداشت‌های ارسالی پس از بررسی و تایید نهایی، در کانال اصلی مجموعه - در پیام‌رسان‌های مختلف - با نام خودتان منتشر خواهد‌ شد. می‌توانید یادداشت‌های خود را به آیدی زیر ارسال فرمایید🔻 @Research_tabyin @t_manzome_f_r [واحد پژوهش مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری]
⭕️چرا ایران به سوریه کمک کرد به افغانستان نه؟! "چرا ایران شبیه سوریه و لبنان و عراق و فلسطین و یمن به افغانستان ورود نمی کند؟" البته این شبهه را کسانی با تعریض گوشه دار مطرح می‌کنند که تا دیروز زمزمه مدام شان نه غزه نه لبنان بود. حالا چرا یاد آرمان مبارزه با ظلم شدند؟ چون این روزها خناسان و غداران رسانه‌ای، همه معرکه‌شان در موضوع افغانستان، عملیات روانی بر ذهن مخاطب ایرانی است. احتمالا دقیق شوید تائید می کنید/ بماند بعد. بااین حال شبهه وارد است و البته مفید. چون یک چارچوب دقیق از سبک تعاملی انقلاب می دهد. رهبری، نسبت ما و افغانستان را ساده و روان توضیح دادند: "ما مدافع مردمیم" این جمله ساده از محکمات اندیشه سیاسی ماست. در مبارزه با قصاب صهیونیستی نیز کل موضع ایران همین است: رفراندوم. درباره ایران هم نظام اندیشه امامین چنین است: "مشروعیت انقلاب اسلامی از مردم است." زیباست؛ بماند. ملاک حکمرانی خواست مردم است ولو ناحق بخواهند؛ سرنوشت‌شان بر گرده خودشان است و لاغیر. بهشت نیز زوری نیست. ✅با این توضیح شبهه از بیخ تعیین تکلیف شده است؛ اما سه اصل برآمده از این مقدمه: 1⃣اصل اول خواست مردم همان دیارست. سوری و عراقی و فلسطینی اول خودشان ایستادند وبعد هم از ایران مدد خواستند تا مقابل متجاوز قدرت بگیرند. اما در افغانستان دولت با دمپائی فرار کرد و مردم نشستند تا طالب‌ها در کمترین زمان حاکم شوند. حوادث پنجشیر نیز برآمده از یک قوم است و مورد استقبال ملت قرار نگرفت و دلیلی ندارد ایران بغیر از محکومیت آدم کشی، وارد نزاع داخلی قومی و قبیله‌ای شود. 2⃣اصل دوم خواست ملت‌های مجاهد است. اهمیت جبهه مقاومت اینجااست. برای جمهوری اسلامی خواست ملت‌های مستقر در جبهه مقاومت مهم است. اینکه نکند جنگ داخلی ظاهری و باطنش تقابل با خروش ملت‌ها مقابل مجسمه شرارت و ظلم مجسم باشد. اینجا نیز فرق سوریه و افغانستان است. در سوریه تلاش استکبار برای شکستن خط مقاومت بود ودر افغانستان نزاع پشتون و تاجیک و هزاره و غیره است. 3⃣و در نهایت اصل سوم خواست ملت ایران است. جمهوری اسلامی اگر در سوریه و عراق با داعش نمی‌جنگید در کرمانشاه و تهران باید می‌جنگید. نزاع نیابتی به نفع خاکمان بود، حال آنکه در افغانستان چنین نیست. طالب‌ها نه داعش‌اند نه وهابی و نه القاعده. حتا خودشان هم یک دست نیستند. نسبت به گذشته و آینده‌شان نیز تصویر روشنی نیست. با این حال مهم است که حقوق ایران را به رسمت بشناسند. امنیت مرزها و حق آب هیرمند و جلوگیری از ترانزیت افیون و پرهیز از شیعه کشی و غیره. حق مردم ایران را باید به رسمیت بشناسند و قدم اول نیز در این راه مذاکره است تا بعد. ✍ محسن مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
▫️عدالت یعنی کم کردن فاصله‌ی بین فقیر و غنی در کشور و مبارزه‌ی با فقر در کشور و تقسیم درست ثروت در کشور. این غیر از تفکّرات مارکسیستی است؛ این غیر از تساوی و برابری‌ای است که سوسیالیست‌ها یا کمونیست‌ها بیان می‌کنند؛ این نظر اسلام است؛ منابع اسلامی و مدارك اسلامی همه تأیید و تأکید می‌کند بر این معنا. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 یک نقطه‌ی مهم در باب تحوّل، استفاده‌ی از خِرد جمعی است و تکیه‌ی بر عقلانیّت که استفاده بشود. از نخبگان خارج از دولت استفاده کنید؛ هرجایی که می‌توان از نظر یک نخبه‌ای [استفاده کرد] -بحث جناح‌های سیاسی و امثال اینها را بکل در این قضیّه کنار بگذارید- از نظر نخبه‌ها هرچه می‌توانید استفاده کنید. ۱۴۰۰/۰۶/۰۶ @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
▫️کار اداری، ارتباط مستقیم با توسعه‌ی اقتصادی دارد. اگر شما طرح‌های اقتصادی را به دست یک مجموعه‌ی دیوان‌سالاریِ غلط و معوج و عاری از وجدان کار و عاری از سواد و آگاهی از کیفیت کار بدهید، آن را ضایع خواهد کرد و این طرح را به ثمر نخواهد رساند... ما چگونه می‌توانیم روح کار، جدیت در کار، وجدان کار، پیگیری کار و سلامت کار را در طرح‌های توسعه‌ی اقتصادی خودمان در نظر بگیریم؛ بدون اینکه فرهنگ عمومی جامعه را بالا ببریم و فرهنگ کار و وجدان کار و معلومات مربوط به کار را به آنها تزریق کنیم؟ پس،می‌بینید که به فرهنگ برگشت. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
▫️"آزادی اجتماعی" که اینقدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فرآورده‌های ارزشمند معنوی یا مادّی یک ملت به کار گرفته شود، مضرّ است؛ درست مثل حیات خود یک انسان... کسی که دست به قتل یک انسان دراز می‌کند، مثل این است که همه انسانیت را کشته است؛ چون تعرض به حریم انسانیت است... مگر اینکه آن کسی که مورد این تعرّض قرار می‌گیرد، خودش به جان کسی تعرّض نموده، یا فسادی ایجاد کرده باشد. ببینید؛ ارزش‌ها و حقایق ثابت و مسلّم، این آزادی را محدود می‌کند؛ همچنان که حقِّ حیات را محدود می‌کند. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦ فتنه‌ی آینده (فتنه بچه حزب‌اللهی‌های بی‌بصیرت) ۱- اینکه خیال کنیم زمانی می‌رسد که دیگر فتنه‌ای نباشد، تصوری فانتزی است. چرا که بر اساس منطق قرآن، فتنه سنت الهی است! (به عنوان نمونه به سوره مبارکه عنکبوت مراجعه شود) ۲- دشمن در فتنه‌ها، به شدت روی جدا کردن بدنه اصلی نظام اسلامی یعنی حزب اللهی‌ها از حرکت اصیل انقلابی حساب باز کرده است. چونکه موتور محرکه انقلاب همین‌ها هستند و اگر اینها دچار شک و تردید و یا خدایی نکرده به حد مقابله با نظام برسند، بسیار خطرناک است. ۳- متاسفانه جریانی در بین بدنه حزب‌اللهی در حال شکل‌گیری است که تدریجا، به حد بی‌تفاوتی و یا تقابل با نظام می‌رسد. جریانی که متاسفانه فهم ناقص، کاریکاتوری، غیر جامع و غیرفقیهانه خود از اسلام را فهم اصیلی می‌داند و خط قرمزهای خاصی برای خود تعریف کرده و توقع دارد که رهبری عزیز نیز تابع آن خط قرمزها باشد. مثلا عده‌ای بدون عنایت به منطق قرآن در مواجهه با نفاق و منافقین و فهم جامع و درست از کُبرَیات قرآنی، شروع به مصداق‌یابی می‌کنند و شخصیت‌های حقوقی و رئوس نظام را منافق و مستوجب توهین و انگ‌زدن می‌دانند و توقع دارند که رهبری هم اینگونه عمل کنند و اگر احیانا حمایتی از روسای قوا کردند، یا آنرا واقعی نمی‌دانند و یا آنرا نشانی از فقد عدالت در ایشان قلمداد می‌کنند. یا عده‌ای بدون عنایت به موضوعات ذاتاً سیال و ذاتا متغیّر و فهم تزاحمات، ابزارهایی چون موبایل و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و غیره را کاملا غیراسلامی معرفی کرده و حضور و استفاده از آنها را خلاف اسلام می دانند. حال اگر رهبری خلاف نظر آنها نظر دهد، آنوقت واویلاست! یا عده‌ای متوجه نرمش قهرمانانه و مسائل کلان و راهبردی در سطح منطقه و جهانی نیستند و در دلشان حمایت از تیم مذاکره کنند را خلاف مصالح اسلام می‌دانند. خلاصه اینکه مثالها زیاد است و ظرفیت این فضا کم اما خصیصه ویژه این بچه حزب اللهی ها که متاسفانه علمدارشان طلاب کم سواد و بی‌بهره از منطق کلان اسلامی هستند، این است که رهبری را در دایره خطوط قرمز خود دانسته و خارج از آنرا مستحق رمی به بی عدالتی و ظلم می‌دانند. لذا حقیر فتنه آینده را این فتنه می‌دانم که رگه‌هایی از آن در چند سال اخیر و مخصوصا در حوادث اخیر قابل مشاهده است. ✍ حجه‌الاسلام و المسلمین آقای محمدعلی رنجبر @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
سخنرانی حجه‌الاسلام و المسلمین فخریان از امشب ۱۷ شهریور به مدت ۵شب. پخش زنده از روبیکا🔻 https://rubika.ir/t_manzome_f_r شروع سخنرانی حدود ساعت ۲۰:۲۰ @fakhrian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 تحوّل به سمت پیشرفت، وابسته است به قانون‌گرایی، ارتقاء شفّافیّت، انضباط مالی، برطرف کردن زمینه‌های فساد، جلوگیری از تعارض منافع و جدّیّت در اِعمال تصمیم‌ها و مصوبّه‌ها. ۱۴۰۰/۰۶/۰۶ @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
▫️سیاست امروز [آمریکای‌ها]، سیاست آندلسی‌کردن ایران است! ... نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمان‌های بلند و هدف‌های مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسیِ قرون اوّلیه‌ی اسلام شکوفا گردید. شکوفایی علم در آن سرزمین، داستان‌هایی دارد و خودِ غربی‌ها نیز به آن معترفند.... @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
▫️مبانی معرفتی در نوع پیشرفت مطلوب یا نامطلوب تأثیر دارد. هر جامعه و هر ملتی، مبانی معرفتی، مبانی فلسفی و مبانی اخلاقیای دارد که آن مبانی تعیین کننده است و به ما می‌گوید چه نوع پیشرفتی مطلوب است، چه نوع پیشرفتی نامطلوب است. آن کسی که ناشیانه و نابخردانه، یک روزی شعار داد و فریاد کشید که باید برویم سرتاپا فرنگی بشویم و اروپائی بشویم، او توجه نکرد که اروپا یک سابقه و فرهنگ و مبانی معرفتی‌ای دارد که پیشرفت اروپا، بر اساس آن مبانی معرفتی مورد قبول ما نباشد و آنها را تخطئه کنیم و غلط بدانیم. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
تکیه گاه قدرت در انقلاب اسلامی و در جامعه لیبرال غرب در هر جامعه‌ای باید تکیه گاهی برای کانون‌های قدرت وجود داشته باشد تا این مراکز در هم تداخل و تقابل نکنند و امر توسعه و امنیت خدشه دار نشود... در جامعه لیبرال غرب این تکیه‌گاه، صهیونیست‌ها و بزرگان سرمایه‌داری هستند که هرچند گاهی دور هم جمع می‌شوند و بر یک مساله‌ای اجماع می‌کنند، محور نظام فکری و عقیدتی‌شان هم برنانه صهیونیزم جهانی است. اما در جامعه اسلامی ما، این تکیه‌گاه قدرت، ولیّ فقیه است - که تنقیح و اجرای آن، هنر بزرگ امام راحل‌مان و علمای بزرگ سلف چون، میرزای شیرازی "رحمت‌الله‌علیهم" بود. اما تفاوت این دو جایگاه چیست؟ در تمدن غرب، این تکیه‌گاه، پنهان، حیله گر و جنایتکار است و البته دروغ بزرگترین ابزلر کارشان است، مشروعیت و مقبولیتش را از روابط نامشروع قدرت، پول و ابزاری چون اسلحه می‌گیرد... اما در حکومت اسلامی این تکیه‌گاه، پنهان نیست، بلکه همچون آفتاب درخشان است، فقیه عالم، حکیم مخلص، مجاهدی پرتلاش، و شهیدی زنده است... مشروعیتش را از دین خدا و ولی خدا و مقبولیتش را از عامه مردمی که معتقد و مجاهد در راه او هستند، دارد. مبنای اندیشه او قرآن و علم اهل بیت (علیهم‌السلام) است، دارای تفکر، حکمت و آرمانی بلند برای احیای کلمه توحید است.... تکیه‌گاه قدرت و رهبری یک تمدن مهم‌ترین موضوع نظری و مبنایی آن است. ✍سید محمد نبوی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام دیروز چهارشنبه ۱۷ شهریور متنی از آقای مهدی نصیری پیرامون کتاب حبیب‌الله آشوری و مساله‌ی ارتداد و اعدام ایشان و نسبت آن با آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله خزعلی و آیت‌الله مصباح منتشر شد که نیاز به پاسخ و تبیین دقیق مساله داشت. متن آقای نصیری و پاسخ دکتر مهدی جمشیدی در ادامه منتشر می‌شود🔻 @t_manzome_f_r
‍ ◀️ بازخوانی اعدام حبیب الله آشوری نویسنده کتاب توحید در سال ۱۳۶۰ ✍مهدی نصیری 📝حبیب الله آشوری (زاده ۱۳۱۵ گناباد - مقتول شهریور ۱۳۶۰ زندان اوین) روحانی انقلابی که در دهه ۵۰ در زمره شاگردان و دوستان آیت الله خامنه ای در مشهد بود، در سال ۱۳۵۶ کتابی را با عنوان توحید منتشر می کند. 🔻این کتاب مباحثات و مجادلات زیادی را در محافل انقلابی حوزوی بر می انگیزد. عده ای از جمله آقای خامنه ای مدافع کتاب و محتوای آن بوده و حتی بر اساس برخی نقل‌ها ایشان محتوای کتاب را برگرفته و نوعی انتحال و اقتباس از مباحث خود می دانسته بدون آن که در کتاب به آن اشاره شود، و از این جهت از آشوری گله مند بوده است. 🔻اما عده ای دیگر از جمله مرحوم آیات مصباح و خزعلی، سخت منتقد محتوای کتاب بوده و آن را تا آنجا التقاط با مبانی ماتریالیستی می دانسته اند که بر اساس آن حکم به ارتداد آشوری می دادند. 🔻در سال ۱۳۵۶ که سال دوم طلبگی من بود، روزی را به خاطر می آورم که در حوزه علمیه دامغان که مرحوم آیت الله خزعلی در شهر ما تبعید بود، جلسه داغ و پرچالشی را با حضور طلاب دامغانی مقیم قم در مدرسه حاج فتحعلی بیک دامغان در نقد کتاب توحید آشوری برگزار کرده بود. 🔻تا اینجای ماجرا هیچ اشکال و امر غیر طبیعی وجود ندارد. کتابی نوشته شده و مخالفان و موافقانی دارد. عالمانی آن را توحید ناب و عالمانی دیگر آن را توحید التقاطی می دانند و پیرامون آن بحث می کنند. 🔻اما فاجعه از اینجا آغاز می شود که پس از پیروزی انقلاب که بحث پیرامون کتاب توحید ادامه داشت روزی حجت الاسلام حبیب آشوری که برای شنیدن مذاکرات نمایندگان پیرامون گروگان‌های آمریکایی به مجلس شورای اسلامی می رود، با گزارش مرحوم دیالمه نماینده مردم مشهد از سوی دادستاني بازداشت شده و به اوین برده می شود و در کمال تاسف و شگفتی، پس از مدتی بازداشت به استناد فتوای ارتداد آقایان مصباح و خزعلی بابت نگارش کتاب توحید از سوی آقای لاجوردی اعدام می شود. 📌در اینجا چند نکته وجود دارد: 🔻۱. چرا آیات مصباح و خزعلی، نسبت به محتوای کتابی که محل اختلاف بین عالمان و فقیهان بوده، با قاطعیت حکم به التقاطی بودن آن کرده و احتمال خطا در برداشت خود را از کتاب نداده اند؟ 🔻۲. با فرض این که دیدگاه آقایان مصباح و خزعلی در باره التقاطی بودن محتوای کتاب توحید قطعا درست بوده، چرا بر خلاف نظر مشهور فقهای شیعه حکم به ارتداد متفکر و نویسنده ای مسلمان داده اند که از سر شبهه و تشخیص اشتباه مطلبی التقاطی و حتی فرضا کفر آمیز نوشته است؟ 🔻۳. چرا دستگاه قضائی جمهوری اسلامی به استناد نظر و فتوای یک یا چند فقیه که بر خلاف نظر فقهای دیگر بوده اقدام به اعدام یک روحانی مبارز (و احتمالا بدون محاکمه رسمی و قانونی) می کند و جان انسانی بی گناه را می گیرد؟ 🔻۴. چرا موافقان کتاب توحید، به دفاع از مرحوم آشوری نپرداختند و مانع اعدام وی نشدند؟ 🔻۵. اساسا صدور حکم ارتداد و مجازات اعدام به خاطر طرح یک اندیشه و عقیده ولو باطل و کفر آمیز در حالی که صاحب اندیشه و عقیده در مقام ستیز با حقیقت نیست و دریافت خود را درست و حق می داند، بر خلاف یک قرائت متین و قابل دفاع فقهی از آزادی اندیشه است، که باید ترویج شود تا در آینده مانع از برخورد تکفیری و ریختن خون بی گناهان در جامعه اسلامی شود. 🔻۶. بر اساس فتوای برخی فقهای شیعه اساسا اجرای حدود الهی از مناصب امام و حاکم معصوم است و در عصر غیبت کسی حق اجرای حدود از جمله حد ارتداد را ندارد. 🔻۷.وظیفه دستگاه‌های مربوطه، جبران مادی و معنوی این خون به ناحق ریخته شده و دیگر خون‌های به ناحق ریخته از این قبيل و دلجویی از بازماندگان است. 🔻۸. توجه به نقطه محوری دیدگاه حیرت یعنی عدم اتمام حجت بر اغلب قاطع انسانها در عصر غیبت و فقدان حاکمیت امام معصوم، باب هر گونه خشونت ورزی با پیروان ادیان و مذاهب و دگراندیشان را بسته و تنها به گفتگو و بلاغ مبین و منطقیِ آنچه مؤمنان و صاحبان عقاید، حق و حقیقت قلمداد می کنند، توصیه می‌کند. پایان
تحریف‌ِ مناسباتِ آیت‌الله خامنه‌ای با حبیب‌الله آشوری توسط مهدی نصیری ✍مهدی جمشیدی [1]. مهدی نصیری در یادداشت اخیرش، دوباره مسیرِ باطلِ تحریف و دروغ‌پراکنی را طی کرده و حقّ را قربانیِ شبه‌نظریۀ معوجِ عصرِ حیرت ساخته است. گویا او فریفتۀ شبه‌نظریۀ خود گشته و می‌خواهد هرچه را که می‌یابد، به دستاویزی برای توجیهِ آن تبدیل کند. او نوشته است: الف. آیت‌الله خامنه‌ای، موافق محتوای کتاب آشوری بود. ب. بازداشت آشوری، اتّفاقی بود. ج. آشوری به استناد فتوای آیت‌الله مصباح، اعدام شد. د. علما دربارۀ محتوای کتاب آشوری، اختلاف‌نظر داشتند. [2]. سال‌ها پیش، احمد قابل از نیروهای اصلاح‌طلب، در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای، ادّعا کرده بود که: «در هنگامۀ محاکمه و اعدام دوست و همراه و همفکر سابق شما، شیخ حبیب‌الله آشوری به اتهام ارتداد، سکوت کردید و شاهد جان‌باختن فردی شدید که به جرم انتشار کتاب «توحید» و اصرار و شهادت آقایان شیخ ابوالقاسم خزعلی (عضو سابق شورای نگهبان) و شیخ محمّدتقی مصباح‌یزدی، مبنی بر کفرآمیزبودن مطالب و مرتدبودن نویسندۀ آن کتاب، اعدام شد. [..]. وجدان شما بهتر از هر کسی گواهی می‌دهد که در جلسات متعدّد و تلاش‌های مکرّر و ناموفّق دوستان مشهدی و خراسانی برای آشتی‌دادن شما با مرحوم آشوری (پیش از پیروزی انقلاب)، سخن اصلیِ شما این بود که مطالب کتاب توحید، از من است که این آقا به نام خودش چاپ کرده‌است. شگفت‌انگیز نیست که از دو نفر با یک دیدگاه، یکی اعدام شود و دیگری تکریم؟ یکی شایستۀ گور باشد و دیگری شایستۀ رهبری نظام اسلامی؟!»(احمد قابل، نامه به رهبر جمهوری اسلامی ایران»، بی‌بی‌سی فارسی، ۱ ژوئن ۲۰۰۵). [3]. حال‌آن‌که آیت‌الله خامنه‌ای تصریح می‌کند: «این کتاب (توحید آشوری)، شرح جزوۀ توحید است که من آن را نوشته و پس از تدریس برای جمع کوچک و نخبه‌ای از طلاب، برای تدریس در جمع‌های کوچک دیگر، در اختیار تعدادی از آنان گذاشتم. آشوری که در جمع اوّلیّه نبود، نیز آن را گرفت تا تدریس کند و پس از مدّتی، آن شرحِ بیرون از متن را درست کرد. من بارها دربارۀ اشتباهات و انحرافاتِ نوشته‌اش به او تذکّر داده و با او بحث کردم که متأسّفانه غالباً، بی‌نتیجه بود. آشوری در ابتدا طلبۀ مستقیم و سربه‌راهی بود. از حدود سال‌های 51 به بعد، تحت تأثیر تفکّرات مجاهدین خلق واقع شد و یکی دو بار به من گفت که گِره‌هایی در ذهنیّات خود دارد و خواست که با او بنشینم و این گره‌ها باز شود. در همین اوقات، شرح بر جزوۀ توحید را نوشت و به من داد تا دربارۀ آن نظر بدهم. ضعف‌های متعدّدی داشت و من در چند جلسۀ طولانی با او دربارۀ آنها گفتگو کردم. گره‌های ذهن او، همان‌ها بود که در کتاب منعکس شده است. در موارد متعدّدی نسبت به اشکالات قانع می‌شد، ولی بار دیگر در جلسات بعد، همان‌ها را تکرار می‌کرد. مهمّ‌ترین مانع از این‌که حرفِ غلط خود را پس بگیرد، فضای آن روز در محیط مبارزاتی بود. حرف‌های افراطی و تند به مذاق‌ها خوش می‌آمد و مستمعین را به گرد گویندگانِ چنین حرف‌هایی جمع می‌کرد. او این نقطۀ ‌ضعف را داشت که از تحسین و تمجید، به‌خصوص از سوی جوانان و مبارزین، به وجد می‌آمد و همین نمی‌گذاشت او درست بفهمد یا درست عمل کند.»(رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ایران از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب سال‌های 1320-1357، ص 187). [4]. گزارش‌های تاریخی نیز نشان می‌دهند آشوری در زمان بازداشت، زیر بار هیچ‌گونه بازجویی نرفت و هر بار که توسط اعضای دادستانی فراخوانده می‌شد با تندی، پاسخی به سؤالات نمی‌‌داد. سرانجام در 26 شهریور 1360، پس از شهادت آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی به ارتدادِ حبیب‌الله آشوری، او در دادگاه انقلاب، توسط آیت‌الله محمّدی‌گیلانی به اعدام محکوم شد و حکم صادره در تاریخ 28 شهریور 1360 به اجرا درآمد.(همان، ص 189). [5]. آیت‌الله خزعلی نیز می‌گوید: «من حبیب‌الله آشوری را بر اساسِ یکی از کتاب‌هایش، به سیزده مورد ارتداد، محکوم کردم. برای ‌مثال، او در کتابش دربارۀ صفتِ رحمانِ خدای‌متعال، نوشته بود که رحمت، همین نعمت‌های مادّی و طبیعی است!»(ابوالقاسم خزعلی، خاطرات، ص 152). [6]. استاد مطهري نیز دربارۀ کتاب آشوری گفته بود: «كتاب مزخرفي است، من آن را ديده‌ام. اين شيخ را من مي‌شناسم، شيخ جسور و روداري است، مشهدي است. چند وقت پيش هم در مسجد قبا بعد از نماز آقاي مفتح منبر مي‌رفت. مثل اين‌كه دستي او را مي‌گرداند و جسورتر مي‌كند. آمده بود خانۀ ما كه نيم ساعت با شما كار دارم، ولي بيش از يك ساعت ماند و حال مرا گرفت. با جسارت گفت تو نبايد در قلهك و بالاي شهر باشي، بايد بروي ميدان شوش و پايين شهر و ميان مردم عادي. گفتم: آشيخ! اگر من با اين حجم كار كه دارم، بروم ميدان شوش، ميان آن شلوغي، ديوانه مي‌شوم.»(علی دوانی، خاطرات من از استاد شهید مطهری، صص100-101).