eitaa logo
تبیین، تحلیل و اجتهاد
927 دنبال‌کننده
16 عکس
13 ویدیو
1 فایل
این کانال جهت بارگذاری متن‌های تحلیلی_تبیینی راه‌اندازی شده و وابسته به مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری می‌باشد. ادمین: @Manzome_fekri110
مشاهده در ایتا
دانلود
✅اصلح یا صالح یا چی؟ ✅نقش ریش سفیدها در اتاق های دربسته چه باید باشد؟ ما باید به اصلح رای دهیم یا صالح؟ دوگانه اصلح نامقبول و صالح مقبول از اساس غلط است. طرح این مساله چون از ابتدا دچار خطا بوده است نتیجه گیری ها نیز دقیق نبوده و نیست. ما جز به اصلح نباید و نمی توانیم رای دهیم. اما رای به اصلح چطور می تواند تضمینی برای پیروزی باشد؟ چند گزاره ساده را باهم مرورکنیم. یکم.شما ممکن است (مثلا)آیت الله بهجت را اصلح بدانید. رای می دهید؟ احتمالا می خندید. می گوئید روح آن بزرگ شاد. پس باید اصلح زنده باشد. دوم. شما ممکن است (مثلا)رحیم پورازغدی را اصلح بدانید. رای می دهید؟احتمالا تعجب می کنید.میگوئید مگر نامزد شده؟ پس باید اصلح وارد رقابت شده باشد. سوم. شما ممکن است عباس آقای محله تان را که نامزد شده و اتفاقا از سد شورای نگهبان هم رد شده اصلح بدانید. رای می دهید؟ احتمالا پاسخ می دهید خیر: "عباس آقا خیلی خوب است ولی اصلا دیده نمی شود."درست است عباس آقا اصلا در رقابت واقعی نیست ولو حاضر در انتخابات باشد.   نتیجه کلی اینکه اصلح باید در رقابت اصلی باشد و در میدان نهایی رقابت انتخاب شود. انتخاب اصلح امری نسبی است در نسبت میدان رقابت.   البته در مورد عباس آقا ممکن است کسی بگوید چنین فردی اصلا واجد شاخص های اصلحیت نیست. چرا؟ چون کسی که در عصر شبکه شناخته شده نیست، یا محافظه کار بوده است و یا غافل و جاهل در سیاست. مگر ممکن است کسی انقلابی باشد و ساکت بزنگاهها باشد؟ آنهم این روزها که هر کس خودش می تواندرسانه باشد. ساده تر و روشنتر؛ ما وظیفه داریم اصلح را شناسایی کنیم و برای اصلح تبلیغ کنیم تا مقبول شود و مردم رای دهند. اما سوال اصلی اینجاست که تا کجا؟ تاجایی که وارد رقابت اصلی شود. اما اگر به هر دلیلی با هر روشی به این نتیجه رسیدیم که نامزد مورد علاقه مان در رقابت اصلی نیست، تکلیف چیست؟ تکلیف اینست که مجدد اصلح را از رقابت اصلی انتخاب کنیم. دقت کنیم که رای ما، در اصل نه به دیگری است. رای نه به آنکس که ناصلاح میدانیم. پس باید همان اندازه که تلاش می کنیم اصلح رای بیاورد باید مراقبت کنیم ناصلح هم رای نیاورد. ایندو را باید جمع کرد. واگرنه خیلی وقت ها ممکن است رای به اصلح اجتهادی ما، رای به ناصلح باشد. چون کمک به رای آوری یک ناصالح می کند. اما جمع ایندو چطور ممکن است؟ انتخاب اصلح از رقابت اصلی. اول یک شبهه قدیمی و نخ نما را حل کنیم. ما مامور به تکلیفیم یا نتیجه؟ ماموربه تکلیفی که به نتیجه توجه دارد. نتیجه درون تکلیف است. این شرط عقل است. تکلیف بدون اعتنا به نتیجه، توهمی است از تکلیف. خلاصه تر؛ ما برای مقبول کردن اصلح تلاش می کنیم. تا جایی که احساس می کنیم به هر دلیل سبد رای نامزدمان بیشتر رشد نمی کند. آنوقت اگر نامزد مان در رقابت اصلی بود که ادامه می دهیم. اگر نبود مجدد اصلح را از رقابت اصلی انتخاب می کنیم. به سخن دیگر کاری که در دور دوم انتخابات ها می کنیم را در دور اول انجام می دهیم. یعنی برای جلوگیری از ریسک، دور دوم را باید به دور اول بکشیم. از همین رو یک ملاحظه را در مسیر رقابت و تبلیغ باید مراقبت کنیم. اینکه اثبات یکنفر با سلب غیراخلاقی دیگری همراه نباشد که اگر زمانی لازم شود رای مان تغییر کند امکان بازگشت داشته باشیم. ممکن است سوال کنیم باید از کجا رقابت اصلی را بفهمیم؟ خیلی سخت نیست. در ایام انتخابات قابل تشخیص است. اما اینجا نقش کلیدی ریش سفید ها و اتاق های مشاوره و داوری مهم است؛ نقش ریش سفید ها اینست که در یک عهد جمعی با نامزدها روی یک مدل نظرسنجی اجماع کنند. نتیجه نظرسنجی در شب انتخابات میدان اصلی را تعیین میکند. کاری که سال ۹۶ اتفاق افتاد. خلاصه نقش اتاق های مشاور و داوری کشاندن دور دوم به دور اول است. 🔸محسن مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
علی لاریجانی؛ سیاست‌مدارِ «هرجایی»! [1]. علی لاریجانی، تازه به میدان پا نهاده، امّا گویا «یک چمدانِ تاکتیکِ روانی» در دست دارد! فقط در نطقِ انتخاباتی‌اش، ده‌ها تاکتیکِ تبلیغی به‌کار برد تا بتواند از حضورِ خود، یک «اتّفاق» بسازد؛ یک «اتّفاقِ خاص و منحصربه‌فرد»! [2]. او در همین ابتدا، «همه‌چیز» را به پای خود «هزینه» کرد: اشاراتش به «رهبرِ انقلاب» و «مراجعِ تقلید»، به‌گونه‌ای بود که گویا حضورش در امتدادِ خواستِ آنهاست. او کسی است که می‌تواند از همه‌چیز «به نفعِ خود» خرج کند! همه کس، این هنر را ندارند! و وقتی خرج از کیسۀ خودش نیست، حدّی هم نخواهد داشت! [3]. سخنانِ او، چقدرِ شبیهِ احمدی‌نژاد بود، ازاین‌جهت که او به‌صورتی سخن گفت که گویا تا به حال در جمهوریِ اسلامی، هیچ مسئولیّتی نداشته است! از همه، «برائت» جُست تا سیئات و خطایای هیچ شخص و جریان و دولتی، «دامنِ پاکِ او» را آلوده نکند! نه «پادگانی» است، نه «دادگاهی»! نه «پوپولیست» است، نه «کلیدِ جادویی» دارد! [4]. او هیچ‌کدام نیست، امّا «چه» هست؟! او به این سئوال پاسخ نداد؛ چراکه هستیِ سیاسیِ علی لاریجانی، «سیّال/ ژله‌ای/ لغزنده/ متحرّک» است! با همه هست و با همه نیست! ردِ پایش در همه‌جا هست، امّا هیچ‌کاره هم هست! نه موافق است و نه مخالف، امّا تعیین‌کننده است! از چنین انسانِ «موذی» و «مرموز»ی باید هراسید! ما با یک سیاستمدارِ «نامتعیّن/ بی‌شخصیّت/ بی‌هویّت/ هرجایی/ موقعیّتی» روبرو هستیم. [5]. امّا علی لاریجانی به‌خوبی می‌داند که اکنون باید برای خود، «جایی» و «موقعیّتی» تعریف کند تا مردم، امکانِ انتخاب بیابند، و چه جایی بهتر از «بی‌جایی»! سخنانِ «لامکانِ» او به مخاطب این را القاء می‌کرد که گویا او مدّت‌هاست در سیاست، «حاشیه‌نشین/ منزوی/ بی‌اختیار» است و تازه به عرصه آمده است! فردِ مظلوم و مهجوری که به اندیشه‌هایش اعتنا نشده و از همه طرف، طرد گردیده است! [6]. این «تصویرسازیِ تحریف‌آلود»، یک «دروغِ بزرگ» است و دروغ، هر اندازه بزرگ‌تر باشد، چه‌بسا کاراتر هم باشد! امّا با «واقعیّت» چه می‌کند که خلافِ این ادّعاهای فریبنده و دروغین است! چندین دوره ریاستِ وی بر مجلس، چه می‌شود؟! خدماتش به حسن روحانی در تصویبِ بیست دقیقه‌ای برجام چه می‌شود؟! مسلوب‌الاختیار کردنِ مجلس در مقابلِ زیاده‌خواهی‌های حسن روحانی چه می‌شود؟! آن‌همه «لابی‌گری» و «اعمالِ نفوذ» و «سیاسی‌کاری» برای تضییعِ حقوقِ مردم و تقویّتِ دولتِ حسن روحانی چه می‌شود؟! [7]. او از نظرِ اجتماعی، فاقدِ «بدنۀ مردمی» و «پایگاهِ توده‌ای» است؛ نه جذابیّتی داشته و نه دارد. پس باید آنچنان «هنرنمایی» و «دلبری» کند که وضع را به نفعِ خود دگرگون سازد. دراین‌باره، او «راهِ دشوار»ی را پیشِ رو دارد؛ چراکه باید از «قعرِ جدولِ مقبولیّتِ مردمی»، خود را برهاند و بالا بکِشد. جنگِ روانیِ گسترده‌ای در راه است. [8]. شک نکنید که او با لابی‌گری و سیاسی‌کاری، حسن روحانی را با خود همراه کرده است، حتّی اگر در ظاهر، دولتِ روحانی را «نقد» کند، به این دلیل است که نیازِ اجتماعی به «فاصله‌گیریِ از دولتِ روحانی» دارد، امّا پشتِ پرده، او حاصلِ «ائتلافِ نامشروعِ» دولتِ روحانی با جریانِ اصلاحات است. او همیشه «برآیندِ چند بازیِ سیاسی» بوده است و این‌بار نیز هست. «خودِ» او، حاصلِ جمعِ ‌جبریِ همین «اراده‌های معطوف به قدرت» است. پس فریبِ «موضعِ به‌ظاهر نقادانه و مستقلِ» او را نسبت به دولتِ روحانی نخورید! او آمده است تا این «نقشِ ساختگی و دروغین» را ایفا کند! او یک «بازیگرِ سیاسی» است که در تمامِ وجودش، کمترین اثری از صداقت در میان نیست؛ «الیگارشیِ بی‌هویّت»، «اشرافیّتِ مذبذب»! «لابی‌گرِ هرجایی»! «جادّه‌صاف‌کنِ دولتِ تنبل‌ها»! تردید نکنید که «لاریجانی»، همان «روحانی» است! [9]. ورودِ او به بازیِ انتخابات، از جهتی مبارک است؛ فرصتی در اختیارِ نیروهای انقلابی قرار گرفته تا او را بر «جا»ی خویش بنشانند و ماهیّتش را به مردم بنمایانند. نشان خواهیم داد که او تاکنون، در کجا نشسته بود و چه کرد. فصل، فصلِ «گفتن» و «روشنگری» است. [10]. مارهای عالَمِ سیاست به هوای طعمۀ شیرین، از لانه‌های خویش، بیرون خزیده‌اند، غافل از این‌که این‌بار، خودشان طعمه خواهند شد و «مرگِ سیاسی»، گریبان‌شان را خواهد گرفت. افعی‌های قدرت‌طلب به «بازیِ مرگ» پا نهاده‌اند؛ جمجمه‌های‌شان را خُرد خواهیم کرد... ✍دکتر مهدی جمشیدی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
دست‌نوشتۀ درس‌گفتارِ سیاسی با عنوان: سقوطِ یک چریکِ انقلابی؛ احمدی‌نژادِ دوّم مقدّمه: [1]. شناخت اصول/ شناخت اشخاص • شناخت اصول به‌تنهایی، مشکلِ احتمالِ «تطبیق غلط» را در پی خواهد داشت. • شناخت اشخاص، یک «وظیفۀ دینیِ مغفول» است. • «حمل بر صحت» در عرصۀ سیاسی، روا نیست. • شخصیّت‌شناسیِ سیاسی، پاره‌ای از «بصیرت» است. • نشناختن شخصیّت‌ها، موجب «حاکمیّت ناصالحان» می‌شود. [2]. مسجد سیاسی/ مسجد غیرسیاسی • «انقلاب»، میوۀ مسجدِ سیاسی است. • مسجد باید «هستۀ مقاومتِ سیاسی» باشد. • «انقلابی‌گری» با سیاست‌گریزی، سازگار نیست. ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، چه شد که احمدی‌نژاد به این نقطۀ انحطاطی رسید؟ • احمدی‌نژاد یک روند نزولی را طی کرده است. • شخصیّت انقلابی، پاک‌دست، ساده‌زیست، ولایی، متواضع، احیاگر گفتمان امام و انقلاب ... • قهر یازده روزه، تحریم انتخابات، دیکتاتور خواندن رهبر انقلاب ... • جریان انحراف/ حلقۀ انحراف؟ • فرضیۀ نفاق/ فرضیۀ تغییر؟ • گذشتۀ وی، فرضیۀ نفاق را تأیید نمی‌کند. • فرضیۀ نفاق، تأییدهای رهبر انقلاب را برخاسته از ساده‌اندیشی معرفی می‌کند. • تاریخ اسلام و انقلاب، سرشار از چرخش‌ها و دگرگونی‌های اشخاص بزرگ است. • فرضیۀ تغییر، مبتنی بر سه عامل است: • عامل معرفتی/ معرفتِ دینیِ سطحی: دلالت خبر دادن از غیب بر رحمانیّت، ظهور صغری، انسانِ کاملِ نوعی، بزرگ‌ترین خطر، ماسونیسم ... • عامل اخلاقی: خودشیفتگی، استبداد رأی، فقر ظرفیّت در بستر موقعیّت، حمایت رهبر انقلاب به‌عنوان عامل کاهش آراء ... • عامل ماوراء طبیعی: ناتمام‌بودن تحلیل‌های ظاهری در توضیح تغییر وی، مسحور شدن ... [این سخنرانی در مسجد جامعِ نارمکِ تهران ایراد شد!! نزدیک‌ترین مسجد به منزل احمدی‌نژاد!!] مهدی جمشیدی ۱۴۰۰/۰۴/۱۷ @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
بنام خدا آمریکا که به ما وکسن بِدِه نبود همینطور که تا حالا متوسط واکسنی که به کشورهای دیگر داده از ۸۵۰ هزار دُز بیشتر نیست. اما این واقعیت دارد که منابع واقعی و غیر تبلیغاتی دیگری برای تامین واکسن وجود داشت که اقدام نشد، چرا؟ چه کسی باید پاسخگوی تاخیر در تامین واکسن کرونا باشد؟ توضیحات دکتر مرندی وزیر اسبق بهداشت و رئیس فعلی فرهنگستان علوم پزشکی: از آغاز شیوع همه گیری کرونا، فعالیت‌های کشورهای مختلف در برخورد با بیماری کرونا را در فرهنگستان علوم پزشکی با حضور اساتید و کارشناسان این حوزه رصد و پیگیری می‌کردیم. اولین راه حل مدیریت و کنترل همه گیری کرونا را واکسیناسیون عمومی می‌دانستیم. سال گذشته واکسن‌های مختلفی در برخی از کشورهای غربی و شرقی تولید و مورد کارآزمایی بالینی قرار گرفت. حدود یکسال پیش در شهریور ماه گذشته چین آمادگی داشت فاز سوم تست بالینی را علاوه بر کشور خودش در ایران هم انجام دهد _ نظیر کاری که با کوبا انجام دادیم _ و برای این کار حتی واکسن رایگان در مقیاس وسیع هم ارائه دهد و سپس ایران را در دسته ویژه برای خرید قرار دهد. همانطوری که در امارات و ترکیه اینکار را انجام داد و حتی در امارات تولید ان را نیز انجام داد. امارات برای سینوفارم و ترکیه برای سینوواک یکسال پیش این شرایط را پذیرفتند. در همان زمان در کشور ما انستیتوپاستور یا رازی از این پیشنهاد استقبال کردند و گفتند این کار باعث می‌شود ما در حوزه تست بالینی هم پیشرفت کنیم و روش‌های پیشرفته‌تر را بیاموزیم. جناب اقای دکتر ظریف، وزیر محترم امور خارجه هم شدیدا پیگیر قضیه شدند، اما متاسفانه عده‌ای در داخل کشور و در کنار رسانه‌های فارسی زبان متعلق به غربی‌ها و سعودی‌ها که دائما چین هراسی و روسیه هراسی را ترویج می‌کردند، این اقدام را که می‌توانست در همان زمان تامین واکسن را در سطح گسترده ای فراهم کند، با تعصبات مغرضانه زیر سوال بردند. آنها با تبلیغات گسترده علیه واکسن‌های چینی و روسی و با بهانه‌های غیر منطقی مانع استفاده از آنها شدند. در کنار محروم کردن مردم کشور از واکسن، آنها بر واردات و خرید نوعی واکسن خاص، که در مورد امکان تامین گسترده و همچنین سلامتی زنجیره انتقال آن نیز ابهامات بسیار زیادی وجود داشت، اصرار می‌ورزیدند. جدا از آنکه در واردات آن نیز ذینفع بودند. متاسفانه دولت منفعلانه برخورد کرد، ولی بعدا که دولت اشتباه خود را متوجه شد دیگه دیر شده بود. جناب آقای دکتر ظریف وقتی در ملاقات دیگری با وزیر خارجه چین از او درخواست واکسن بیشتر نمود، وزیر خارجه چین این واقعیت را به وی یادآوری کرده بود. متاسفانه از یکی از مدیران ستاد مقابله با کرونا شنیدم که در مصاحبه‌ای ضمن انتقاد به دیپلمات‌های ما در بی‌توجهی به تامین واکسن خارجی با کنایه گفته است چرا چین که دوست صمیمی ما است به ما واکسن کافی نمی‌دهد؟ باید به ایشان گفت دیپلمات‌های ما یکسال قبل این شرایط را فراهم کردند، ولی متاسفانه تبلیغات بی‌اساس و مغرضانه برخی در داخل کشور و انفعال آقایان این فرصت را سوزاند و بخاطر آن چقدر تلفات دادیم. در مورد روسیه، همچنین آقای دکتر ظریف زمانی که برای جلب نظر دولت روسیه جهت کمک به واکسیناسیون در ایران، در مصاحبه مشترک با لاوروف تایید اسپوتنیک توسط مراجع پزشکی کشور را اعلام کرد، عده‌ای از سیاسیون جامعه پزشکی به ایشان و واکسن اسپوتنیک بدون ارائه مدرک حمله کردند. اینها با اینگونه مواضع و با ایجاد ترس در سطح جامعه و فضای مجازی باعث تاخیر یکساله واکسیناسیون شدند. امیدوارم روزی بتوانند پاسخگوی وجدانشان باشند. به نقل از سردار محمدرضا نقدی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
🔶 مسئله‌ی واکسن و ولایت 🔴 این روزها معضل واکسن و رعایت شیوه‌نامه‌‌ها غوغایی به پا کرده است! 🔻 عده‌ای مخالف صد در صدی تزریق هستند و برخی به دنبال واکسن، آواره‌ی هر کوی و برزنی شده اند و تا ارمنستان هم سرک کشیده‌اند. 🔻 عده‌ای ماسک روی ماسک می‌زنند و برخی همین مراقبت حداقلی را هم منکر می‌شوند و اساسا کووید را حریف سیستم ایمنی رویین‌تن خود نمی‌بینند. 🔸 در این بلبشو اما، برخی راهکار میانه را برگزیده‌اند؛ نه تزریق هر واکسنی و نه استفاده‌ی افراطی و مداوم از ماسک. برای اتخاذ این راهکار هم به ولی جامعه و توصیه و عمل اَظهَر من الشمس ایشان استناد کرده‌اند. 🔻 اما در مقابلِ این راهکارِ میانه و عقلانی، عده‌ای با دستاویز قرار دادن هزار توجیه و تفسیر من‌درآوردی درصددند از سخن و عمل رهبری چیزی درآورند که مراد و مطلوب آنان است. و لیکن موضع رهبری آنقدر واضح و روشن بوده که برای به کرسی نشاندن تفاسیر غریب‌شان دست به دامان موهومات و داستان‌سرایی‌های امنیتی شده‌اند. جهت اثبات مدعایشان، به بینش و تدبیر رهبری خدشه‌ وارد کرده، نفوذی می‌بافند و سناریو می‌سازند. خودشان را گیج می‌کنند و آنقدر موضوع را تاب می‌دهند که عاقبت، بعد از ختم این غائله هم جایگاه رهبری و اطاعت از مقام ولایت در ذهن‌شان پیچیده و پرتناقض می‌شود. 🔘 اگر عده‌ای را که آگاهانه در این آتش می‌دمند کنار بگذاریم، می‌مانند کسانی که فعلا به شدت تحت تأثیرند و سعی می‌کنند برای فهم و تحلیل ساده‌ترین مسائل هم به مرادی که تراشیده‌اند متمسک شوند. و این درد کمی نیست که مدعیان ولایت‌مداری و سردهندگان شعار «وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد‌...» اینچنین از مراد و ولی جامعه دور افتاده‌اند که دیگری باید نظر رهبری را بگیرد و از آن کمی بکاهد و به آن بسیاری بار کند و به آنان تحویل دهد. در حالیکه اگر برای شناخت مقام ولایت، کاهلی را کنار گذاشته، اندکی با ساختمان فکر و اندیشه‌ی ایشان آشنا می‌شدیم، امروز این مسائل اینقدر غامض نمی‌نمود. 🔸 به یاد داشته باشیم که عمل رهبری همیشه با اشراف روی مسائل و با تکیه بر عقلانیت و برداشت صحیح و عمیق از دین، راهنمای عمل و تبیین کننده‌ی راه از بیراهه بوده، هست و خواهد بود. 📝 @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
⭕️چرا ایران به سوریه کمک کرد به افغانستان نه؟! "چرا ایران شبیه سوریه و لبنان و عراق و فلسطین و یمن به افغانستان ورود نمی کند؟" البته این شبهه را کسانی با تعریض گوشه دار مطرح می‌کنند که تا دیروز زمزمه مدام شان نه غزه نه لبنان بود. حالا چرا یاد آرمان مبارزه با ظلم شدند؟ چون این روزها خناسان و غداران رسانه‌ای، همه معرکه‌شان در موضوع افغانستان، عملیات روانی بر ذهن مخاطب ایرانی است. احتمالا دقیق شوید تائید می کنید/ بماند بعد. بااین حال شبهه وارد است و البته مفید. چون یک چارچوب دقیق از سبک تعاملی انقلاب می دهد. رهبری، نسبت ما و افغانستان را ساده و روان توضیح دادند: "ما مدافع مردمیم" این جمله ساده از محکمات اندیشه سیاسی ماست. در مبارزه با قصاب صهیونیستی نیز کل موضع ایران همین است: رفراندوم. درباره ایران هم نظام اندیشه امامین چنین است: "مشروعیت انقلاب اسلامی از مردم است." زیباست؛ بماند. ملاک حکمرانی خواست مردم است ولو ناحق بخواهند؛ سرنوشت‌شان بر گرده خودشان است و لاغیر. بهشت نیز زوری نیست. ✅با این توضیح شبهه از بیخ تعیین تکلیف شده است؛ اما سه اصل برآمده از این مقدمه: 1⃣اصل اول خواست مردم همان دیارست. سوری و عراقی و فلسطینی اول خودشان ایستادند وبعد هم از ایران مدد خواستند تا مقابل متجاوز قدرت بگیرند. اما در افغانستان دولت با دمپائی فرار کرد و مردم نشستند تا طالب‌ها در کمترین زمان حاکم شوند. حوادث پنجشیر نیز برآمده از یک قوم است و مورد استقبال ملت قرار نگرفت و دلیلی ندارد ایران بغیر از محکومیت آدم کشی، وارد نزاع داخلی قومی و قبیله‌ای شود. 2⃣اصل دوم خواست ملت‌های مجاهد است. اهمیت جبهه مقاومت اینجااست. برای جمهوری اسلامی خواست ملت‌های مستقر در جبهه مقاومت مهم است. اینکه نکند جنگ داخلی ظاهری و باطنش تقابل با خروش ملت‌ها مقابل مجسمه شرارت و ظلم مجسم باشد. اینجا نیز فرق سوریه و افغانستان است. در سوریه تلاش استکبار برای شکستن خط مقاومت بود ودر افغانستان نزاع پشتون و تاجیک و هزاره و غیره است. 3⃣و در نهایت اصل سوم خواست ملت ایران است. جمهوری اسلامی اگر در سوریه و عراق با داعش نمی‌جنگید در کرمانشاه و تهران باید می‌جنگید. نزاع نیابتی به نفع خاکمان بود، حال آنکه در افغانستان چنین نیست. طالب‌ها نه داعش‌اند نه وهابی و نه القاعده. حتا خودشان هم یک دست نیستند. نسبت به گذشته و آینده‌شان نیز تصویر روشنی نیست. با این حال مهم است که حقوق ایران را به رسمت بشناسند. امنیت مرزها و حق آب هیرمند و جلوگیری از ترانزیت افیون و پرهیز از شیعه کشی و غیره. حق مردم ایران را باید به رسمیت بشناسند و قدم اول نیز در این راه مذاکره است تا بعد. ✍ محسن مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
♦ فتنه‌ی آینده (فتنه بچه حزب‌اللهی‌های بی‌بصیرت) ۱- اینکه خیال کنیم زمانی می‌رسد که دیگر فتنه‌ای نباشد، تصوری فانتزی است. چرا که بر اساس منطق قرآن، فتنه سنت الهی است! (به عنوان نمونه به سوره مبارکه عنکبوت مراجعه شود) ۲- دشمن در فتنه‌ها، به شدت روی جدا کردن بدنه اصلی نظام اسلامی یعنی حزب اللهی‌ها از حرکت اصیل انقلابی حساب باز کرده است. چونکه موتور محرکه انقلاب همین‌ها هستند و اگر اینها دچار شک و تردید و یا خدایی نکرده به حد مقابله با نظام برسند، بسیار خطرناک است. ۳- متاسفانه جریانی در بین بدنه حزب‌اللهی در حال شکل‌گیری است که تدریجا، به حد بی‌تفاوتی و یا تقابل با نظام می‌رسد. جریانی که متاسفانه فهم ناقص، کاریکاتوری، غیر جامع و غیرفقیهانه خود از اسلام را فهم اصیلی می‌داند و خط قرمزهای خاصی برای خود تعریف کرده و توقع دارد که رهبری عزیز نیز تابع آن خط قرمزها باشد. مثلا عده‌ای بدون عنایت به منطق قرآن در مواجهه با نفاق و منافقین و فهم جامع و درست از کُبرَیات قرآنی، شروع به مصداق‌یابی می‌کنند و شخصیت‌های حقوقی و رئوس نظام را منافق و مستوجب توهین و انگ‌زدن می‌دانند و توقع دارند که رهبری هم اینگونه عمل کنند و اگر احیانا حمایتی از روسای قوا کردند، یا آنرا واقعی نمی‌دانند و یا آنرا نشانی از فقد عدالت در ایشان قلمداد می‌کنند. یا عده‌ای بدون عنایت به موضوعات ذاتاً سیال و ذاتا متغیّر و فهم تزاحمات، ابزارهایی چون موبایل و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و غیره را کاملا غیراسلامی معرفی کرده و حضور و استفاده از آنها را خلاف اسلام می دانند. حال اگر رهبری خلاف نظر آنها نظر دهد، آنوقت واویلاست! یا عده‌ای متوجه نرمش قهرمانانه و مسائل کلان و راهبردی در سطح منطقه و جهانی نیستند و در دلشان حمایت از تیم مذاکره کنند را خلاف مصالح اسلام می‌دانند. خلاصه اینکه مثالها زیاد است و ظرفیت این فضا کم اما خصیصه ویژه این بچه حزب اللهی ها که متاسفانه علمدارشان طلاب کم سواد و بی‌بهره از منطق کلان اسلامی هستند، این است که رهبری را در دایره خطوط قرمز خود دانسته و خارج از آنرا مستحق رمی به بی عدالتی و ظلم می‌دانند. لذا حقیر فتنه آینده را این فتنه می‌دانم که رگه‌هایی از آن در چند سال اخیر و مخصوصا در حوادث اخیر قابل مشاهده است. ✍ حجه‌الاسلام و المسلمین آقای محمدعلی رنجبر @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
تکیه گاه قدرت در انقلاب اسلامی و در جامعه لیبرال غرب در هر جامعه‌ای باید تکیه گاهی برای کانون‌های قدرت وجود داشته باشد تا این مراکز در هم تداخل و تقابل نکنند و امر توسعه و امنیت خدشه دار نشود... در جامعه لیبرال غرب این تکیه‌گاه، صهیونیست‌ها و بزرگان سرمایه‌داری هستند که هرچند گاهی دور هم جمع می‌شوند و بر یک مساله‌ای اجماع می‌کنند، محور نظام فکری و عقیدتی‌شان هم برنانه صهیونیزم جهانی است. اما در جامعه اسلامی ما، این تکیه‌گاه قدرت، ولیّ فقیه است - که تنقیح و اجرای آن، هنر بزرگ امام راحل‌مان و علمای بزرگ سلف چون، میرزای شیرازی "رحمت‌الله‌علیهم" بود. اما تفاوت این دو جایگاه چیست؟ در تمدن غرب، این تکیه‌گاه، پنهان، حیله گر و جنایتکار است و البته دروغ بزرگترین ابزلر کارشان است، مشروعیت و مقبولیتش را از روابط نامشروع قدرت، پول و ابزاری چون اسلحه می‌گیرد... اما در حکومت اسلامی این تکیه‌گاه، پنهان نیست، بلکه همچون آفتاب درخشان است، فقیه عالم، حکیم مخلص، مجاهدی پرتلاش، و شهیدی زنده است... مشروعیتش را از دین خدا و ولی خدا و مقبولیتش را از عامه مردمی که معتقد و مجاهد در راه او هستند، دارد. مبنای اندیشه او قرآن و علم اهل بیت (علیهم‌السلام) است، دارای تفکر، حکمت و آرمانی بلند برای احیای کلمه توحید است.... تکیه‌گاه قدرت و رهبری یک تمدن مهم‌ترین موضوع نظری و مبنایی آن است. ✍سید محمد نبوی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
🔻لگد به مردم‌سالاری مردم‌سالاری یعنی مردم اصل‌اند. یعنی مردم یک پایه‌ی مشروعیت نظام‌اند. یعنی همه‌کاره مردم‌اند. یعنی مردم مهم‌اند. یعنی باید برای مردم وقت گذاشت. یعنی باید به مردم پاسخگو بود. یعنی باید افکار عمومی را اقناع کرد. آقای شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه آقای حاج‌علی‌اکبری اینها را می‌دانی؟! من نمی‌دانم چرا امام جمعه لواسان عوض شد، نمی‌دانم بیانیه شورا چقدرش درست یا اشتباه، چقدرش راست یا دروغ بود، اما می‌دانم به مردم سالاری لگد زدید. می‌دانم برای مردم پشیزی ارزش قائل نشدید. امام جمعه، پدر معنوی مردم است، با مردم رابطه والد و ولد دارد، غم‌خوار مردم است، نوکر مردم است، مسئول قرارگاه فرهنگی شهر است. آن‌وقت شما با کدام توضیح، با کدام اقناع فکری پدر مردم را از مردم گرفتید؟ یک روز رئیس‌جمهور کم‌خرد سابق با ریشخند به مردم و بی‌خبری از گرانی بنزین، یک روز هم شما با ندانم‌کاریتان، تف به صورت مردم‌سالاری انداختید. مردم برای این عزل و نصب‌هایی که انجام می‌دهید، ده‌ها سوال دارند، برای‌تان مهم است که سوالات‌شان پاسخ داده شود؟ دقیقا مردم کجای ذهن‌تان هستند؟! خیال کردید با یک بیانیه‌ی سستِ دیرهنگام، مسأله حل می‌شود؟ نه برادر مساله‌ی ما، بیانیه دادن و عزل و نصب امام جمعه لواسان نیست، مسأله‌ی ما مسئولین شیکی هستند که مرام انقلاب را نفهمیده‌اند. در مرام انقلاب، مردم اصل‌اند. اگر خودتان را موظف به پاسخگوییِ شفاف و صادقانه به مردم می‌دانستید، طور دیگری عمل می‌کردید. مسئولین نادان در ایجاد فتنه‌ها سهم زیادی دارند. ✍اسماعیل فخریان @tabyin_tahlil_ejtehad
📎مسأله، تبیینِ حقایقِ انقلاب است، برای بیدارکردنِ دیگران از جهالت، و در برابرِ حیرتِ ضلالت.... 📎تماشاگریم یا کنشگر؟! زائریم یا مجاهد؟! میدان‌داریم یا حاشیه‌نشین؟! مرثیه‌خوانیم یا رجزخوان؟! اثرگذاریم یا بی‌خاصیّت؟! منفعلیم یا مهاجم؟! افشاگریم یا خاموش؟! سکوتیم یا خروش؟! آسوده‌خاطریم یا دغدغه‌مند؟! چاهیم یا چراغ؟! منفعت‌طلبیم یا حقیقت‌طلب؟! مصلحت‌اندیشیم یا انقلابی؟! مصرف‌کننده‌ایم یا مولّد؟! ساکنیم یا متحرّک؟! ✍ مهدی جمشیدی @tabyin_tahlil_ejtehad
⚪️سفیدخوانی ۳ خبرِ حاشیه ساز این روزها یک ویژگی جالبِ مشترک دارند. اول خبرها را مرور کنیم: یک/ خبر مخالفت با شفافیت در جلسات کمسیون ویژه طرح صیانت دو/ خبر افزایش ۳۰۰ درصدی رشد اختلاس سه/ خبر مخالفت مجلس با شفافیت در دارایی مسوولین. غرضم صرفا سواد رسانه‌ایست؛ اما ویژگی مشترک این سه خبر. مدت‌ها پیش یکی از دوستان گرافیستم می‌گفت که پوستری برای یک نهاد دولتی طراحی کرده که دوسوم آن سفید بوده است. بعد از انتشار، یک روزبرای کاری گذرش به همان کارفرمای دولتی می‌افتد و متوجه می شود که همه پوسترها یک سوم شده و بقیه‌اش برش خورده است. با دلخوری پرس وجو می‌کند ومتوجه می‌شود که مدیر مربوطه تلقی اسراف داشته و همه پوسترها را برش زده است تا برای کار دیگری استفاده شود. متعجب بود که چطور این مدیر متوجه نشده که این بخش سفید پوستر جزئی از پوستر است و توسط ذهن مخاطب پر می شود. این روزها وقتی میزان اطلاع مخاطب از اخبار روز را می بینم یاد همین بخش سفید پوستر می افتم که قرار بود تکمیل آن بر عهده ذهن مخاطب باشد. بهتر از [لفظ] سفید خوانی برای این عارضه‌ی عصر شبکه پیدا نکردم. به خودتان رجوع کنید. شما عمدتا فقط تیتر می‌خوانید. خاصه در حوزه خبر. دلیلی هم ندارد وارد متن شوید. کمترین دلیلش اینست که وقت ندارید و مگر ممکن است این میزان خبر را تک تک بررسی کنید و وارد جزئیات شوید. اساسا عصر جدید رسانه، عصر جزئیات گریزی است. خلاصه اینکه تیترها از جلوی چشم شما عبور می‌کند و شما متناسب با یک تیتر قضاوت می‌کنید. اما واقعا یک تیتر کفایت می‌کند؟ خبر جزئیات ندارد؟ وقت ندارید. حال ندارید. انگیزه ندارید و... به هر دلیل تمایلی ندارید جزئیات خبر را مرور کنید. اما مگر ممکن است جزئیات را رها کنید. بالاخره هر تیتری ذهن شما را ناخودآگاه سمت جزئیات خبر می برد. حالا سوال اینست که این جزئیاتی که خوانده نمیشود از کجا می‌رسد؟ هیچ. ذهن خود به خود این جزئیات را می‌سازد. نام این فرآیند را سفید خوانی بگذاریم. یعنی ذهن شما آنچه را نمی‌بیند می‌سازد. ذهن نمی‌تواند تیتر خبر را بدون جزئیات رها کند. شما نخوانید، خودش می‌خواند. اینجاست که ممکن است به خطا بیافتد. حالا ۳ خبر ابتدایی را مجدد با مختصری از جزئیات مرور کنید: یکم. خبر عدم شفافیت در بررسی طرح صاینت، تنها یک پیشنهاد بود در کنار پیشنهادات دیگر. ضمن اینکه در همین پیشنهاد نیز تاکید شده است که کل جلسات از سامانه رسانه مجلس شفاف پخش می شود. دوم. ۳۰۰ درصد، رشد اختلاس نیست. ۳۰۰ درصد رشد کشف اختلاس است. رشد کشف می‌تواند یا رشد اختلاس باشد و یا رشد نظارت. سوم. شفافیت در درآمد و دارایی مسوولین بحث مشترک مجلس گذشته و تصمیم مجمع تشخیص مصلحت است نه مجلس یازدهم. حالا سوال مهم: چه میشود که این خطای ذهنی به صورت خطای مشترک بین الاذهانی خودش را نشان می دهد؟ بماند بعد. ✍محسن مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد
🔻 تقیه رهبری در موضوع واکسن 🔹 تقیه چیست و در چه مواردی بکار میرود؟ 🔸 تقیه یعنی پنهان کردن عقیده، نظر و حقیقتی در برابر مخالفان در شرایطی که: ▪️ ضرر جانی یا مالی متوجه شخص یا مسلمین باشد ▪️ اجتناب از ضرر دینی یا دنیایی مسلمین باشد ▪️ موجب اصلاح امت باشد ▪️ در جهت دفع ظلم از خود و دیگران . . . ◀️ نکته مهمی که در باب تقیه باید به آن اشاره کرد آن است که تقیه برای حفظ جان و مال مسلمین و نیز تداوم و ماندگاری جامعه مسلمین است که توسط اهل بیت عصمت و طهارت به شیعه آموزش داده شده است. ◀️ نکته دیگر و با اهمیت تقیه این است که تقیه در شرایط خاصی جایز است و اگر گزاره های الزامی تقیه وجود نداشته باشد موضوعیت آن منتفی است. ✅ در این دوران(مقطع سی‌وپنج ساله از ۱۴۸ تا ۱۸۳ هجری)، تنها چیزی که می‌توانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت (علیهم‌السّلام) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگی‌ناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه‌ی الهی «تقیه». و بدین ترتیب است که عظمت حیرت‌آور و دهشت‌انگیز جهاد حضرت‌موسی‌بن‌جعفر (علیه‌وعلی‌ابائه‌التحیّةوالسّلام) آشکار می‌گردد.(مقام معظم رهبری ۱۳۶۸/۰۷/۲۶) ◀️ ادله رد نظر مخالفین واکسن در تقیه رهبری در موضوع واکسن: 1️⃣ تقیه در جهت حفظ جان و مال مسلمین ضرورت پیدا میکند در حالی که اگر ادعای مخالفان واکسن صحیح باشد ولی فقیه با تقیه خود در حال نابودی جان و مال مسلمین است!! 🔸 مگر مخالفان واکسن نمیگویند واکسن موجب فوت دهها هزار مسلمان شیعه شده است؟ پس ولی فقیه با واکسن زدن خود و تقیه در ابراز عقیده قلبی خود در خصوص مضر بودن واکسن و دستور به واکسیناسیون عمومی جان و مال مسلمین را به خطر انداخته است و این برخلاف الزامات فقهی تقیه است. 2️⃣ تقیه عموما در شرایطی اتخاذ میشود که ولایت یا شیعیان در تنگنا و تنهایی باشند اما در شرایط حاضر که ولایت جامعه حاکم بر امور مسلمین است و ارکان موثر حاکمیت مانند سپاه، ارتش، دولت، مجلس،صداوسیما و ... تحت امر ایشان است ضرورتی برای تقیه در این باب وجود ندارد. 3️⃣ تقیه یک حکم سیاسی و در شرایط خاص و موقت است که پس از خارج شدن از مکان و زمان تقیه به طرق مختلف نشانه های آن با تبیین علل و عوامل آن به اطلاع عامه شیعیان میرسد در حالی که در حدود ۲۰ ماه اخیر و در سخنرانیهای مکرر توسط ولایت فقیه ما شاهد یک راهبرد عملیاتی و گفتمانی بوده ایم و در هیچ مکان و زمانی با هیچ اشاره و کلامی پیامی از ایشان مبنی بر تقیه بودن قول و عمل رسمی صادر نشده است!! ✅ مطرح کردن تقیه در قول و عمل ولی فقیه در باب واکسن با توجه به گزاره های موجود در جامعه امری باطل و غیر قابل قبول است. تقیه برای حفظ جان و مال مسلمین و در جهت مصالح کلی جامعه است و امام جامعه نمیتواند در جهت حفظ جان خود و با به خطر انداختن جان مسلمین تقیه کند و موجبات نابودی جامعه مسلمین را فراهم کند. ✍ @tabyin_tahlil_ejtehad کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد
🔻«هشت‌سال عبرت»، کافی نیست؟! [1]. یکی از بزرگان حوزوی گفته‌اند: گرانی برای مردم طاقت‌فرسا شده و این‌که با بسیاری از کشورها قهر باشیم، به ضرر مردم است. [2]. عبارت ایشان، دلالت بر همان معنایی دارد که رهبر انقلاب در بیانیۀ گام دوّم انقلاب از آن با تعبیر «تحلیلِ سراپا غلط» یاد کرده است؛ این‌که مشکلات معیشتیِ مردم را نه به اراده و توانمندیِ مسئولان و ظرفیّت‌های وطنی و بومی، بلکه به مناسبات خارجی متصل کنیم و در اقتصاد برون‌زا باشیم. [3]. جالب است که این حرف را حسن روحانی، «هشت سال پیش» مطرح کرد و به واسطۀ آن، عوام ظاهربین و بی‌تحلیل و سطحی‌نگر را فریفت و از آنها رأی گرفت. البتّه غلط‌بودن این تحلیل، در «عمل» ثابت شد، و هشت سال مذاکره و بازی با سند ننگین برجام، هیچ حاصلی برای سفرۀ مردم نداشت. امّا امروز پس از هشت سال، همین سخن ناصواب را از زبان یکی از بزرگان حوزوی می‌شنویم. هم تقلیدِ سیاسیِ ایشان از نیروهای سکولار بسیار مذموم هست، هم تأخیرِ سیاسیِ ایشان در تکرار این تحلیل سراپا غلط. نمی‌دانم «تقلیدِ» ایشان را مذمّت کنم یا «تأخیر»ش را. [4]. صدق گفتۀ ایشان، از حامیان سخن‌شان پیداست؛ علی مطهری و مهدی نصیری و فرید مدرسی. ورشکستگان سیاسی، در کمین نشسته بودند که لقمه‌ای را از دهان ایشان بربیایند و بر آن، موج‌سواری رسانه‌ای کنند. [5]. استاد مطهری، بسیار نسبت به «بیوت علما»، حسّاس بود. ایشان زمانی به حاج احمدآقا گفته بود: مراقب باشید بیت آقای خمینی، مانند بیت آقای بروجردی نشود. اغلب این‌گونه است که مراجع به دلیل «ارتباطات محدود» و «محیط بسته»‌ای که در آن هستند، با واسطه با «واقعیّت» تماس دارند و این واسطه‌ها، همان «اعضای دفتر» هستند. در واقع، اعضای دفتر، «مهندسان مواضع» و «طرّاحان ذهن» این بزرگان هستند. این وضع، خاص آیت‌الله بروجرودی نبود، بلکه آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله منتظری نیز دچار این آسیب بودند. برخی دیگر نیز چنین هستند که لازم به نام‌بردن نیست. [6]. اینکه بعد از هشت سال «سرافکندگیِ ملّی» و «فقر عمومی» که حسن روحانی با فریب‌کاری رسانه‌ای و خطابه‌های دروغین بر مردم تحمیل کرد، بدانیم این بیراهه به مقصد نمی‌رسد، محتاجِ بصیرت نیست. امروز مردم کوچه و بازار هم از غرب ناامیدند و می‌دانند و مشکل اصلی، «کفایت حاکمان» بوده است نه «سیاست‌های کلّیِ نظام». مشکل این بوده که حسن روحانی، «تنبلی» و «ناکارآمدی» و «بی‌کفایتیِ» خویش را بر ایران تحمیل کرد و سرمایه‌های ملّی را به باد داد و آتشِ «فساد دولتی» را شعله‌ور ساخت. امّا افسوس که این بزرگِ حوزوی، چنین برداشتی ندارد و همچنان چشم به «بیرون» دارد. [7]. عالِم راستین و محقّقِ طالبِ نفس‌الامر، در این اندیشه نیست که سخن و داوری‌اش، با چه کسی اصطکاک می‌یابد و منزلت و اعتبار چه جریانی را می‌خراشد، بلکه دل و جان در گروی «حقیقت» دارد و آن را «محافظه‌کارانه» در پای «بزرگان»، قربانی نمی‌کند. در عمل مشخص شد که این تحلیل، «سراپا غلط» است. مهمّ نیست چه کسی به آن معتقد است: آنان که محقّق هستند نباید اشخاصِ هر چند بزرگ را بر «حقیقت» ترجیح دهند. [8]. باب «نقادی»، به دو صورت بسته می‌شود: یکی با «استبداد آشکار» و دیگری با «قدیس‌سازی از اشخاص». دوران قرون وسطی و کلیسای کاتولیک و سلطنت پاپ‌ها گذشته و نمی‌توان نفهمید و نگفت و نخواست. [9]. بعضی دوستان، هر گاه ناخشنود می‌شوند، پای «ادب» و «ادبیات» و «اخلاق» را به میان می‌کِشند و در قالب تذکرِ اخلاقی، «نسبت ناروا» می‌دهند. همین که کسانی نسبت به خطای بزرگ یک بزرگ حوزوی، حسّاس نیستند و برآشفته نمی‌شوند، امّا این قبیل یادداشت‌های انتقادی را برنمی‌تابید و وظیفۀ شرعیِ خویش می‌دانند که بی‌درنگ، موضع‌گیریِ منفی کنند و بر کرسی موعظه بنشینند یا جوّسازی کنند، نشان می‌دهد که پای «سوگیری سیاسی» در میان است. [10]. اگر برای اثبات سخنم، به «آیت‌الله خامنه‌ای» استناد کنم و نظر ایشان را به عنوان «ولیّ‌فقیه» به میان آورم، متهم به «دخالت‌دادن اقتدار سیاسی در بحث» و «مواجهۀ متعبّدانه و متعصّبانه با ایشان» می‌شوم، و اگر به «واقعیّت‌های عقلی یا تجربی» استناد کنم و «مجتهدانه» و «محقّقانه»، نظرورزی نمایم، متهم به «خودمحوری» و «خویش‌مرکزبینی» می‌شویم. مسأله را به حاشیه نرانیم: نه این‌که انقلاب با بسیاری از کشورها، قهر است، صحیح است؛ و نه این‌که راه‌حل مشکلات معیشتیِ مردم، ارتباطات خارجی و اقتصاد برون‌زا است. هر دو پیش‌فرض ایشان ناصواب هستند و این ناصواب‌بودن، متّکی به هشت‌سال تجربۀ عینی است: «هشت‌سال خسارت محض» و «هشت‌سال عبرت». کافی نیست؟! می‌خواهید به عنوان یکی از بزرگان حوزه، دوباره مردم را سرگردان «مذاکره» و «برجام» و «غرب» و «تعلیق» و «شرطی‌شدن اقتصاد» و ... کنید؟! ✍مهدی جمشیدی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند جمله با جناب حجه‌الاسلام والمسلمین آقای حاج‌علی‌اکبری🔻 @t_manzome_f_r
▫️بله اصل این است که در عدالت‌خواهی، انتقاد شخصی و مصداق‌سازی نشود اما: 🔹۱. عدالت‌خواهی باید ناظر به واقع و متن جامعه باشد و متن‌جامعه بستر موضوعات و جزئیات است، نه کلیات مفهومی. 🔸۲. قضیه هفت‌تپه و دشت مغان و ده‌ها شرکت و بنگاه دیگر، همان جزئیاتی هستند که شخصی نیستند و از قضا رهبر انقلاب از این عدالت‌خواهی‌ها نیز حمایت کرده‌اند. 🔹۳. مردم منتظر تحقق گفتمان‌ عدالت با پرچمداری ائمه‌ی جمعه هستند.، کما اینکه این پرچم‌داری و میدان‌داری جزو وظایف و شئون اصلی ائمه‌ی محترم جمعه است. 🔸۴. مردم دائم، در تریبون نماز جمعه، منتظر خطبه‌هایی هستند که بتواند گرهی از گره‌های زندگی جمعی و اجتماعی‌شان را باز کند و فضا را برای رانت‌خواران و فاسدین، ناامن‌تر کند. 🔹۵. ایضاً مردم مشتاق روئیتِ حمایت و پشتیبانی تمام قدِ شورای سیاست‌گذاری ائمه‌ی جمعه از امامان جمعه‌ی عدالت‌خواه هستند. 🔸۶. ایضاً مردم سؤال‌شان این است که شورای سیاست‌گذاری ائمه‌ی جمعه - خصوصاً رئیس محترم آن شورا - موضع‌شان در رابطه با عدالت‌خواهیِ شفاف و صریح و البته قاعده‌مند، از طرف ائمه‌ی جمعه چیست؟ 🔹۷. ایضاً مردم دوست دارند مرام عدالت‌خواهی رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه‌ی جمعه را - بعد از کم کردن نرده‌ی واسط بین مردم و مسئولین در نماز جمعه تهران - را ببینید. 🔸۸. گفتمان عدالت‌خواهی باید در متن جامعه پیاده شود، اینکه امام جمعه‌ای، بی‌عدالتی و فساد را دور از چشم مردم و فقط از طریق مسئولین امر پیگیری کند، خوب است اما کافی نیست. مردم باید در جریان امور قرار گیرند. 🔹۹. فرض بر این است که ائمه جمعه افراد متقی و بصیر هستند و بدون اسناد قطعی، فسادی را پیگیری نمی‌کنند، بنابراین، تذکر این نکته که فساد و جرم جنبه‌ی حقوقی و قضایی دارد و باید مسئولین مرتبط با آن، متولی پیگیری‌اش شوند، کاملا واضح است و مفروض. باید دید که تأثیر این تذکرِ درست، ائمه‌ی جمعه را بیشتر به سمت عدالت‌خواهی هُل می‌دهد یا محافظه‌کاری؟! 🔸۱۰. کاش رئیس محترم شورای سیاست‌گذاری ائمه‌ی جمعه، در کنار اینکه چه نوع عدالت‌خواهی‌هایی خوب نیست، در مورد برنامه‌ی این شورا برای تحولِ واقعی، جدّی و سریع در نماز‌های جمعه و خطبه‌های آن را هم بیان می‌فرمودند. پ.ن : در گام دوم انقلاب، بیش از هر زمان دیگری نیاز به نهضت تحول در نمازهای جمعه احساس می‌شود. @t_manzome_f_r 📌واحد تبیین و تحلیل مجموعه‌ی تبیین
🔴یک‌بام و دو هوا در دفاع از ذخایر حوزه 🔷چندروزی است که یکی از نویسندگان جوان و دغدغه‌مند (دکتر مهدی جمشیدی)، در نقد یکی از موضع‌گیری‌های سیاسی آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی (حفظه‌الله) نکته‌ای مختصر در کانال ایتایی خودش منتشر کرده است. اما بلافاصله پس از انتشار آن مطلب کوتاه ایتایی، شاهد به جوش آمدن غیرت اسلامی بسیاری از گروه‌های سیاسی و علمی حوزوی هستیم. آنان به حق در دفاع از شأن مرجعیت و لزوم حفظ حرمت مرجعیت سخن می‌گویند و می‌نویسند. خداوند از همه آنان این غیرت دینی را قبول کند. جالب است که پیش از همه جریان‌های سیاسی و علمی حوزوی و حتی پیش از نهادهای رسمی حوزوی، «جریان سیاسی غربگرا» در کشور ما، که در عمل هیچ اعتنایی به توصیه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مراجع بزرگوار، از جمله حضرت آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی، نداشته‌اند، به حمایت همه‌جانبه از این مرجع بزرگوار قیام کرده‌اند و خواستار «برخورد سخت» با آن نویسنده جوان هستند. البته امیدوارم که این حمایت‌ها و غیرت‌ها فقط به دفاع از یک موضع‌گیری سیاسی (که به زعم و خیال باطل آنها در راستای موضع‌گیری‌های سیاسی‌شان بوده است) منحصر نشود. بلکه جرأت و شجاعت حمایت از همه دیدگاه‌های این مرجع عالیقدر و عظیم ‌الشأن از جمله دیدگاه‌های ایشان درباره حجاب و موسیقی و ربا و فعالیت‌های اجتماعی زنان و حقوق اسلامی و ... را نیز داشته باشند. یعنی فی المثل اگر کسی در نقد دیدگاه این عالم عظیم‌الشأن در باب حجاب یا موسیقی هم سخنی گفت، نه تنها با همین شدّت و حدّت علیه او موضع‌گیری کنند! بلکه دست کم خودشان در گفتار و نوشتار و رفتار به دیدگاه‌های فرهنگی و اقتصادی این مرجع بزرگوار پایبند باشند؛ تا این حمایت آنها شائبه سوء استفاده سیاسی از این مرجع بزرگوار را نداشته باشد. 🔶در عین حال، به عنوان یک طلبه ناچیز، گلایه‌ای از بزرگان حوزوی هم دارم و آن اینکه حتماً به خوبی می‌دانید که از روز رحلت آملی تاکنون به صورتی بی‌وقفه، سیل تهمت‌ها و افتراها و لعن‌ها و ناسزاها از سوی عده‌ای از مخالفان ولایت و همچنین عده‌ای از روحانیان مخالف فلسفه و عرفان به سوی آن علامه ذوفنون و افتخار علمی حوزه‌های علمیه و جهان تشیع روانه شده است! (تهمت‌ها و ناسزاهایی که یک میلیونیوم آنها در نوشته این نویسنده جوان در نقد آیت‌الله صافی گلپایگانی وجود ندارد). عده‌ای از سکولارهای عمامه‌ به سر و بعضاً خارج‌نشین، علامه حسن‌زاده را به جرم دفاع از حریم ولایت و حمایت از رهبر معظم انقلاب اسلامی، به باد تهمت و ناسزا و فحاشی گرفته‌اند. و عده‌ای از مخالفان حوزوی فلسفه و عرفان هم، از هیچگونه حرمت‌شکنی‌ و هتاکی و ناسزایی علیه آن مرد بزرگ دریغ نورزیده‌اند. شخصیتی که رهبر فرزانه انقلاب او را «عالمی ربانی» و «سالکی توحیدی» و «از چهره‌های نادر و فاخری» معرفی کردند که «نمونه‌های معدودی از آنان در هر دوره‌ای چشم و دل آشنایان را می‌نوازد». اما دریغ از یک موضع‌گیری رسمی از سوی نهادهای حوزوی یا حتی عالمان بزرگ حوزوی در محکومیت این رفتارها! از خدای بزرگ می‌خواهم به همه توفیق «شناخت حق»، «عمل به حق» و «نشر و گسترش حق» را عنایت بفرماید. ✍احمدحسین شریفی @tabyin_tahlil_ejtehad 📌کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد
آقای سروش محلاتی در درس فقه خود مطالبی را مطرح کرده و به اسلام نسبت داده که برآيند آن تحریف دین، تعطیلی احکام اجتماعی اسلام، پذیرش ولایت طاغوت، بی‌معنا شدن جهاد، تسامح با نظام سلطه، انکار سیره‌ی مبارزاتی ائمه‌ی اطهار، انفعال در مواجه با بزرگ‌ترین منکرات اجتماعی، ترویج دین حداقلی، گره زدن معیشت مردم به مذاکره و پذیرش ذلت، غلط خواندن انقلاب خمینی کبیر، تضعیف ولایت‌فقیه و... است. https://fa.shafaqna.com/news/1254722/ چقدر خوب است که: ۱. ۲. ۳. دفتر حفظ و نشر آثار امام ۳. آقایان صاحب کرسی تدریس فقه و سایر دغدغه‌مندان دین و دیانت تفسیر خودشان از اسلام و نظرشان را در مورد بیانات آقای سروش محلاتی بفرمایند. پ.ن۱: وقتی دهان آن نویسنده انقلابی و مخلص آن‌طور بسته شود، دهان‌های دیگر اینطور باز می‌شود. پ.ن۲: تئوریزه‌کنندگان خط سازش، به‌دنبال خسته کردن مردم از مقاومت و تسلیم کشور به استکبار هستند. پ.ن۳. بیش از هر زمان دیگری، باید در رأس وظایف جریان انقلابی باشد. پ.ن۴. وای به روزی که نگران جایگاه مرجعیت باشیم، اما نگران تحریف دین و قرآن نباشیم. @fakhrian_ir
. ♻️ آقای نصیری، شما هم به نیویورک سفر کردید؟! 🔹قسمت اول یادداشت 🔰 حمید رسایی: کسانی که مهدی نصیری را می‌شناسند و نظراتش را پیگیری می‌کنند، از تغییرات ایدئولوژیک او در عرصه سیاست و فرهنگ بی‌اطلاع نیستند و حتما یادداشت‌های او با عنوان "سرگذشت یک تغییر" را خوانده‌ و اگر از جمله علاقه‌مندان او باشند، حتما برای او دعا می‌کنند تا از این تناقضاتی که گرفتارش شده، نجات پیدا کند و عاقبت به خیر شویم. آقای نصیری در این یادداشت‌ها به تغییر نگاهش در حوزه سیاست خارجی اینگونه اشاره می‌کند: «از جمله تغییر نگرش‌هایم مربوط به سیاست خارجی است که پیشتر مدافع سیاست خارجی سازش‌ناپذیر با آمریکا و سیاست‌های منطقه‌ای نظام بودم و فکر می‌کردم کوتاه آمدن ما منجر به نابودی و وابستگی مطلق به آمریکا و غرب خواهد شد...» وی در یادداشت‌ دیگری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را عامل فقر و فلاکت مردم می‌داند و می‌نویسد: «بدون تردید از جدی‌ترین عوامل این فقر و فلاکت و عقب ماندگی دردآور تحمیل شده بر ملت بزرگ ایران، سیاست خارجی نامتوازن و دشمن‌سازی بوده که در سودای مقابله و محو کفر و استکبار جهانی بوده است اما نه تنها منتج به تضعیف جبهه کفر مورد نظر مقامات انقلابی ایران نشده بلکه از جهاتی سبب تقویت آن بوده است...» و در یادداشت دیگری نوشته: «امروز به جایی رسیده‌ایم که به دلیل برخی سیاست‌های متوهمانه انقلابی بویژه در سیاست خارجی و ضعف تعامل با دنیا، بخش وسیعی از جامعه و مردم ایران را با فقر و فلاکتی کمرشکن ـ که همه ارزش‌های اخلاقی و معنوی و دینی جامعه را به چالش گرفته ـ روبرو کرده‌ایم و تاکنون هیچ نقد و هشداری از سوی نخبگان و دلسوزان نتوانسته نهادهای بالادستی نظام را نسبت به بازبینی این سیاست‌های فقر و فلاکت آفرین متقاعد کند.» نصیری اخیر در یکی از آخرین یادداشت‌هایش با عنوان "ایران بر سر دو راهی مقاومت فرساینده یا پیوستن به نظم بین المللی" کشور را بر سر دو راهی تصویر کرده است که یک راه آن ادامه سیاست چهار دهه گذشته و فرو پاشی است و راه دیگر تجدید نظر شجاعانه و بازگشت به نظم و نظام متعارف بین‌المللی و تعامل و مصالحه با جامعه جهانی و ابرقدرت‌های غرب و شرق! این البته یک نما از مهدی نصیری متأخر و امروزی است که با تکرار ادعاهای کهنه دگردیسان مخالف انقلاب اسلامی تصور می‌کند به کشف جدیدی دست یافته، در حالی که او پیش از این، نظرات دیگری در این خصوص داشت. پیش از این معتقد بود که باند نیویورکی‌ها برای چهره‌های انقلابی و ضدآمریکایی تله پهن می‌کنند. آنها را به نیویورک‌گردی دعوت می‌کنند تا عقل و هوش از سرشان ببرند! آقای نصیری در خرداد ۹۸ در یادداشتی به انتقاداتش از حلقه نیویورکی‌ها در زمانی که مدیر مسئول روزنامه کیهان بوده (سال ۷۱) اشاره می‌کند و ابعاد مختلف دیدارش با کمال خرازی را اینگونه توصیف می‌کند: «روزنامه کیهان که در دوران مدیریتم خط عدم سازش و گفتگو با آمریکا را دنبال می‌کرد، طبیعی بود که به فعالیت‌های حلقه نیویورکی‌‌ها حساس باشد و بعضا مطالبی را در انتقاد از آن منتشر کند... انتشار این مطالب منجر به شکایت بردن جناب خرازی به دفتر رهبری و بعد توصیه دفتر به کیهان که نشستی با آقای خرازی گذاشته شود و از نزدیک تبادل آراء شود... این جلسه برگزار شد و نکته قابل توجه در جمع‌بندی بحث‌ها این بود که جناب خرازی به بنده و جمع توصیه کردند که لازم است دیداری از نیویورک و آمریکا داشته باشیم. پرسیدیم: ربط این توصیه با مذاکرات امروز ما چیست؟ ایشان لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: توصیه می‌کنم دیداری داشته باشید، بد نیست. البته در همان جلسه حدس زدیم که مقصود جناب خرازی از این توصیه و دعوت چیست. مقصود به طور واضح این بود که دیدار از نیویورک و آمریکا می‌تواند به تعدیل مواضع شما نسبت به آمریکا منجر شود و طبعا دیگر این قدر از سیاست خارجی هاشمی و ولایتی انتقاد نخواهید کرد...» ✍حمید رسایی @tabyin_tahlil_ejtehad کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد
. ♻️ آقای نصیری، شما هم به نیویورک سفر کردید؟! 🔹قسمت دوم یادداشت 🔰 حمید رسایی: ... «بعدا معلوم شد یکی از فعالیت‌های حلقه نیویورک دعوت از برخی چهره‌های سیاسی و عناصر مؤثر به خصوص برخی عناصر رادیکال به آمریکا و تور نیویورک‌گردی برای تعدیل مواضع ضد آمریکایی آنها بوده و البته توفیقاتی هم در این عرصه کسب کرده‌اند.» ظاهرا یکی از توفیقات این جمع در طول این سال‌ها، تغییر نگاه در مهدی نصیری انقلابی بوده است. گردش ۱۸۰ درجه‌ای آقای نصیری در این روزها و شمشیری که به روی جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن کشیده، این سئوال را ایجاد می‌کند که این تغییر نگاه، نتیجه نیویورک‌گردی مهدی نصیری است یا محصول نصیری‌گردی نیویورکی‌ها؟ بی‌شک اگر آقای نصیری کمی روی انگشتان پای خود می‌ایستاد و آمریکای جهانخوار را از دریچه سوراخ کوچک تحلیل‌های خود نمی‌دید، آن وقت به جای اینکه از فقر و فلاکت جمهوری اسلامی ایران بنویسد و آن را در آستانه فروپاشی ببیند، همانطور که در همین یادداشت درباره دوست مشترکمان، برادر نادر طالب‌زاده نوشته، از بالا زدن پرده در برج‌های منهتن نیویورک، عقل و هوشش از بین نمی‌رفت و فقر و فلاکت حاکم بر آمریکا را می‌دید. مهدی نصیری در ادامه یادداشتش درباره خاطرات سال ۷۱ و جلسه‌اش با یکی از اعضای باند نیویورکی‌ها نوشته است: «آقای نادر طالب‌زاده نیز بعدا برای من تعریف کرد که وقتی برای ساخت مستند ساعت ۲۵ (با مضمون انعکاس فقر و بی‌خانمانی در جامعه آمریکا) به آمریکا رفته بود، برای استمداد و طلب همکاری به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل مراجعه می‌کند و وقتی درخواستش را مطرح می‌کند، یکی از کارمندان ارشد دفتر و عضو حلقه نیویورک، پرده پنجره‌ای را که در خیابان منهتن نیویورک باز می‌شد، بالا می‌زند و به طالب‌زاده می‌گوید: "برج‌ها را می‌بینی؟ بیا از عقل در جامعه آمریکا فیلم بساز و نه فقر"! و او ظاهرا نمی‌دانست که طالب‌زاده بزرگ شده در آمریکاست و کمبودی در برج‌بینی و زرق و برق تمدن غربی و آمریکایی ندارد و این برخی ندید بدیدهای سیاسی بودند که با سفر به نیویورک و چرخ زدن در منهتن و برخی از خیابان‌های پر زرق و برق دیگر (و البته نه منطقه فقیر و خشونت زده هارلم) افسون می‌شدند و در برگشت از آمریکا به عقلانیت مورد نظر حلقه نیویورک می‌رسیدند.» ای کاش به جای نیویورکی‌های که این روزها در ذهن مهدی نصیری لانه کرده‌ و تخم‌گذاشته‌ و جوجه‌هایشان را در یادداشت‌های او می‌شمارند، نادر طالب‌زاده دست مهدی نصیری را می‌گرفت و یک تور نیویورک‌گردی واقعی برای او و مثل او برگزار می‌کرد تا واقعیت‌های این ببر پوشالی را از نزدیک در مناطق مختلف آمریکا از جمله در منطقه فقیر و خشونت زده "هارلم" ببیند و همان مهدی نصیری انقلابی کیهان دهه شصت و هفته‌نامه صبح دهه هفتاد باقی بماند. متنی که بین « » قرار گرفته، عینا از یادداشت‌ها در کانال ایتای آقای نصیری آورده شده است. ✍حمید رسایی @tabyin_tahlil_ejtehad کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد
طرح صیانت فضای مجازی - ویرایش ۹ بهمن نسخه ۵ دی (3).pdf
399.9K
📘 متن آخرین نسخه از فضای مجازی ✅ خوب بخوانیم @tabyin_tahlil_ejtehad کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد
طرح صیانت 🌱من با طرح صیانت از فضای مجازی موافقم و آن را نشانه شجاعت مسوولین و تصمیم گیرندگان میدانم. به نظرم ‏همه نقد کنندگان به ‎آن مجبورند یک سوال روشن را بلند و شفاف جواب دهند: آیا کلا مساله فجازی را ول کنیم و رها کنیم ؟ همین که هست خوب است آیا؟ حکمرانی در فضای مجازی اصلا حذف شود؟ قانون نباشد یا این قانون نباشد؟ 🌱رها کردن فضای مجازی یا همین وضعی که هست، یعنی سپردن کار به حاکمیت دشمن. من «مردم سالاری» را در بستر ساختار نظام اسلامی، واقعی میدانم، مردمسالاری در فضای حاکمیت دنیای مدرن خصوصا، دروغی بیش نیست. معنایش حاکمیت آنها بر ذهن و دل مردم است. پس موافقت با عدم قانونمندی یا چیزی شبیه همین شرایط که وجود دارد، معنایش مردمسالاری نیست قطعا، هر چه که باشد. من ترجیح میدهم اسمش را توسعه استبداد غرب بدانم و نفی آزادی مردم. 🌱‏به نظر شما اساسا مهمترین مشکل کشور چیست؟ آب و نان و هوا و برق و تورم و هزار درد و بلا است؟ یا مدیریت و حکمرانی است؟ مدیریت بدون همراهی ذهن و دل مردم آیا شدنی است؟ چرا انتظار دارید مدیریت و حکومت دشمن بر ذهن و دل مردم محکمتر شود و مدیران ما در مدیریت موفق باشند؟ چه انگیزه ای هست که مدیریت دشمن را به مدیریت خودمان ترجیح میدهد؟ چرا باید یک مشت بچه بسیجی را به جهاد تبیین بفرستیم و بعد شبیه شهدای هویزه تنهایشان بگذاریم و پشتیبانی نکنیم تا تانک های شایعه و دروغ ذهن و دل شان را له کند تا بعدها در تاریخ به این حماقت خودمان بخندیم؟ 🌱‏نقد قانون خوب است. نقد سبک قانون گذاری بدون شفافیت و توضیح و امثالهم هم خوب است، البته انصافا این طرح که بارها و بارها گفتگو شد و چکش خورد اما اینکه اراده مردم را مختل کنیم، خوف و امیدشان را از دست خودشان بگیریم و به دست دشمنشان بدهیم و بگذاریم بال اصلی دشمن در تحریم که فشار رسانه ای است کار کند چه معنی دارد؟ زشت است که جاده صاف کن دشمن باشیم. 🌱دوستانی که به این گوشه و آن گوشه طرح نقد دارند دقت کنند کلا صحنه هجوم رسانه ای موجود و ذهنیتی که درست شده، به گونه ای طراحی شده که اساسا اجازه هیچ قانونگذاری را نمیدهد و به طور کلی اجازه شنیده شدن نقد شما را هم نمیدهد. کمک کنید این تابوی مستهجن در این کشور شکسته شود. خدا میداند چقدر کار و کاسبی مردم به خاطر شکست جوشش های مردمی در تولید و سرمایه گذاری و عدم جلوگیری از دزدهای مجازی دارد تعطیل میشود و مردم زیر بار فشار این بیکاریها له میشوند. حاکمیت بر افکار مردم ،مانع جوشش اقتصادی است. چه در سرمایه گذاری چه در بازار فروش چه در مدیریت و محدودیت بازار خارجی. 🌱طرح با رای نزدیک به اجماع در کمیسیون تصویب شده، این ارزشمند است. قصه ده دقیقه و تار کردن صورتها و امثالهم، همه و همه مسخره است فوق العاده مسخره. یک نکته فقط. 🌱این ماجرا دو بال جدی دارد اگر یکی از آنها قانون باشد، قطعا بال دیگر، تلاش دولت برای توسعه زمین بازی مجازی است. بدون این، آن طرح کارامدی نخواهد داشت و مغرضان و ترسوها، دلیل خوبی برای از بین بردن آن خواهند داشت. کاش این بال را هم کشور جدی بگیرد و الا مثل بومرنگ این طرح بر سر خودمان خواهد خورد و باز میشود همانکه تا کنون شاهد بوده ایم. ✍علی مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad
🔖 چیستی طرح حمایت از کاربران در فضای مجازی 📌 برای قضاوت درباره یک موضوع، باید نسبت به آن آگاهی داشت، نظر موافقین، مخالفین، موسسان آن را به دقت بازخوانی کرد. [1] طرح حمایت از کابران در فضای مجازی چیست؟ طبق نظرِ طراح، این طرح در این راستا است؛ ۱. به منظور، «حفاظت» از داده‌های کاربرانِ فضای مجازی در برابرِ جعل، فروش و سواستفاده اشخاص و پلتفرم‌های فضای مجازی طراحی شده‌است. ۲. از «تصمیمات لحظه‌ای» برای مسدودسازی شبکه‌های اجتماعی که مردم به صورت روزانه با آن سروکار دارند، ممانعت خواهد کرد. ۳. این طرح، منجر به اجرای قانون کپی‌رایت و دفاع از «حقوقِ تولیدکنندگانِ» محتوا خواهد شد. [2] فواید طرح صیانت ۱. در گذشته‌ای نه چندان دور، به یاد داریم که اطلاعات میلیون‌ها ایرانی در پلتفرم‌های توییتر و فیس‌بوک و در بازارِ سیاهِ اطلاعات جهانی منتشر شد. متاسفانه، این امرِ ناگوار، برای اطلاعاتِ کاربرانِ اینستاگرام نیز پیش آمده‌است. آیا این پلتفرم‌ها در قبالِ لورفتن اطلاعات شهروندان ایران مسولیت‌پذیر خواهند بود؟ خیر. اما به واسطه‌ی این طرح، این شرکت‌ها موظف خواهند بود که «مسولیت‌پذیر» باشند. ۲. پس از اجرای این طرح، «سودِ تولید محتوا»، تنها به جیب شرکت‌های اپراتور نخواهد رفت؛ بلکه، این سود با نسبت «عادلانه»، میان تولیدکننده‌ی محتوا، اپراتور و فراهم‌کننده بستر انتشار محتوا، به ترتیب ۵۰، ۲۰ و ۳۰ درصد توزیع خواهد شد. ۳. سرعتِ انتقالِ اطلاعات، افزایش پیدا خواهد کرد. یکی از مجریانِ این روش، کره جنوبی است که پر سرعت‌ترین اینترنت دنیا را در اختیار دارد. ۴. کلاه‌برداری‌ها مرتبط با رمز ارزها، مرتفع خواهد شد و فروشندگان موظف به «پاسخ‌گویی» خواهند بود. ۵. «سپرِ محکم»ی برای کودکان در برابر آماج حملاتِ جنسی شبکه‌های اجتماعی مستقر خواهد شد و «ذهن لطیفِ» کودکان در «هجومِ» هرزگی و محتوای نامطلوب، در فضای «افسارگیسخته»‌ی فرهنگی قرار نمی‌گیرد. [3] انتقادهای کاربران و کارشناسان به طرح ۱. به دلیل محدود بودن تعداد صفحاتِ طرح، تصمیمات مبتنی بر آن، فساد برانگیز خواهد بود؟ در پاسخ باید گفت؛ در حال حاضر این طرح، در مرحله‌ی تصویب کلیات است و مسلما تا مرحله‌ای که به قانون تبدیل شود، به طور کامل، جزییات آن منتشر خواهد شد. ۲. با این طرح، اینترنت جهانی قطع خواهد شد؟ خیر. این اتفاق تنها شانتاژ رسانه‌ای است؛ چرا که با قوانین موجود هم می‌توان اینترنت جهانی را مسدود کرد؛ اما بنای جمهوری اسلامی بر این امر نیست. [4] سوال ۱. آیا مشابه این طرح، در کشورهای دیگر در حال اجراست؟ جالب است که بدانید، خیر. طرح‌هایی که در کشورهای دیگر، اجرایی شده‌است، به شدت سخت‌گیرانه‌تر هستند؛ از جمله قانون‌های «CIPA COOPA» و قانون «نزاکت ارتباطات» در آمریکا که توسط ارتش این کشور در فضای سایبری اجرا می‌شود. قانونی با نام «منشور اسنوپر» تحت نظارت آفکام، در کشور انگلیس اجرا می‌شود و طبق آن می‌بایست تمام داده‌های مربوط به تماس‌های ایمیلی و پیامکی ارسالی کاربران ضبط و نظارت شود. در فرانسه، قوانین «هادویی» و «اوپسی» برای نظارت به کاربران استفاده می‌شود. [5] در پایان به نظر می‌رسد بخشی از مخالفت‌ها با این طرح، به عدمِ «تبیینِ» مناسب و اقناعِ افکار عمومی بر‌می‌گردد که از مسولینِ امر، درخواست می‌شود نسبت به این دغدغه‌ی مردم که ناشی از ازدیادِ «روایت‌های ناسالم» است، «حساس» باشند و «روایتِ صحیح» خود را ارائه دهند. ✍ خانم خلیلی @tabyin_tahlil_ejtehad کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد
⭕️از ۱۲ فروردین ۵۸ تا امروز 🔻چرا جمهوری اسلامی حرم است؟! 🔴پس نقدها چه می شود؟ در سالگرد رای قاطع مردم به جمهوری اسلامی یکبار دیگر جمله آن بزرگ را مرور کنیم: "جمهوری اسلامی حرم است". واقعا چرا؟ آیا این تعبیر ذوقی است؟ عاطفی و از سر شور و علاقه است؟ ابتدا حرم؛ حرم کجاست؟ نقطه ای برای اتصال به انسان کامل که او ظهور و بروز حق است. زائرین گرد حرم جمع می شوند و زیارت و توسل می کنند تا هم نمک سفره‌شان را بگیرند و هم توشه سفرشان به ابدیت. با این توضیح چه نسبتی میان جمهوری اسلامی با این همه خطا و نقص در گوشه وکنارش با حرم مقدس اهل بیت وجود دارد؟ چه آنکه از این نیز بالاتر و فرمود: "والله والله والله اگر این خیمه آسیب دید، بیت‌الله‌الحرام و مدینه و نجف و کربلا ....و قرآن آسیب می بیند." چرا؟ نسبت ایندو چیست؟ جمهوری اسلامی چیست که آنقدر مقدس است؟ جمهوری اسلامی مسئولین آن است؟ ساختارهاست؟ قانون اساسی است؟ رهبری است؟ چیست؟ جمهوری اسلامی هیچ کدام از این نیست. جمهوری اسلامی به آدم‌ها و ساختارها و قوانین نیست. جمهوری اسلامی یعنی مردم. یعنی چی مردم؟ مردم چه هستند که جمع شان حرم می شود؟ جمهوری اسلامی حرم است چون مردمش مومن‌اند. مؤمن یعنی چی؟ یعنی صرفا تسبیح و چادر؟ خیر. یعنی حرکت به سمت توحید. "حرکت و حرکت" این مردم. جمع‌شان حرم است. رهبری هم یک عضو در میان مردم است که نقش اتصال درونی و کانونی این مردم را برعهده دارد. جمهوری اسلامی حرم است، چون تمام فضائلی که ما می شناسیم و در حریم مقدس اهل بیت استغاثه داریم که کسب کنیم، در جمهوری اسلامی هدف گذاری شده است. دقت کنیم هدف؛ نه تحقق. گوئی جمهوری اسلامی راه است. مسیر است. مقدمه تعالی توأمان مادی و معنوی است. خروجی چنین حرمی، همان انسان هائی است که جمهوری اسلامی برای ساختن آن ها برپا شده است. کارخانه انسان سازی است. چنانچه یکی از خروجی های این حرم شهید بزرگواری است که به تعبیر رهبری خودش مکتب است. قیمت جمهوری اسلامی به مردم معنوی و متحول آن است. مردمی در حال حرکت به سمت حق. با تمام سختی‌ها و حوادث. با همه کم کاری های داخلی و پرکاری های دشمنان. بودن در درون این جریان مردمی، خودش انسان ساز است؛ همچون حرم. مردم ایمانی حرکت‌شان رو به جلو است. ممکن است در راه دچار وقفه درونی و بیرونی شوند، اما حرکت‌شان رو به جلو است. نقش تاریخی معصوم نیز همین است. حرم پرفروغ شان نیز: "بلند کردن و حرکت دادن". اینجاست که حرمت جمهوری اسلامی به تعبیر خمینی بزرگ از حفظ جان امام زمان نیز بیشتر می شود. چرا؟ چون خود امام زمان نیز جانش را خرج حرکت ایمانی مردم می‌کند. خود را خرج می کند تا مردم بلند شوند. حالا ۴۰ و اندی سال است این مردم بلند شدند و حرکت می‌کنند. آیا چنین قیام و حرکتی حریم نیست؟ حرم نیست؟ حرمت ندارد؟ هست؛ چون حرکت ساز است؛ همچون حرم. و اما: پس نقدها و نقص ها و ضعف ها و آسیب ها چه؟ آنچه از خطاهای جمهوری اسلامی می‌دانید، خطاهای مسئولين است؛ خطاهای این و آن است؛ حتی خطای بروکراسی و قوانین است. اما جمهوری اسلامی این نیست. جمهوری اسلامی هویت مؤمنانه مردم است. به همین دلیل است که رهبرانقلاب می‌فرمایند ممکن است کسی من را هم نقد داشته باشد اما پای نظام اسلامی بایستد.(۹۶/۱۱/۲۹) نقص ها و آسیب ها هست؛ نه قائل به عصمت مسولینیم و نه عصمت قواینن. جمهوری اسلامی با دولت اسلامی متفاوت است. از جمهوری اسلامی تا دولت اسلامی راه بسیار است. نقص ها را بگوئیم. فریاد هم بزنیم. با محافظه کاری نیز از آنها عبور نکنیم. اما بدانیم اصل و فرع چیست و به چه فخر می‌کنیم و به چه نقد داریم. دشمن نیز یک هدف بیشتر ندارد؛ بهم زدن همین نسبت ساده. او می خواهد خطای دولت‌ها(یعنی مسئولین و قوانین و بروکراسی) را به حساب جمهوری اسلامی بگذاریم. نه دلش برای حجاب سوخته و نه ورزش و نه اقتصاد و نه هیچ. او هر درز دیواری را نشانه‌ی ترک بر جداره جمهوری اسلامی می‌داند. همین تفکیک را بدانیم، نقشه دیوان و ددان نقش بر آب است. ✍محسن مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
♻️ قصه عمامه و خون . قصه عمامه و خون ، حکایت جدیدی نیست همین رمضان شاهد است و محراب مسجد کوفه که عمامه و خون، چگونه با هم در سحرگاه ۱۹ رمضان رستگار شدند. عمامه‌ای که در گودال خونین به غارت رفت، خوب قصه عروج را می‌شناسد. شیخ شمس الدین محمد نبطی جزینی و زین‌الدین بن علی بن احمد عاملی جُبَعی را شهید اول و ثانی نام نهاده‌اند تا فقاهت از نخست با شهادت همنشین باشد. از شیخ فضل الله نوری تا نواب صفوی، از یونس استاد سرایی یا همان میرزا کوچک جنگلی تا سیدحسن مدرس، از سید مصطفی خمینی تا سید محمدباقر صدر، از شریف قنوتی تا مصطفی ردانی پور، از مفتح تا مطهری، از بهشتی تا باهنر، از مدنی و دستغیب و اشرفی اصفهانی و صدوقی تا مالامیری و کریمیان و هادی ذوالفقاری، از محمدباقر حکیم تا شیخ نمر، از سید مصطفی موسوی تا شیخ راغب و بیش از ۳۵۰۰ شهید طلبه دفاع مقدس شاهدند که این نهضت مدیون عمامه‌های در خون نشسته است. بگذار از مولوی جنگی زهی، ماموستا شیخ الاسلام، ملا عبدالحمید فرقانی، ماموستا برهان عالی، برهان الدین ربانی، مولوی فیض محمد حسین بر، به همراه ۱۰۰ روحانی شهید اهل سنت کشور نیز سخن بگویم، ایشان نیز شاهد این مدعا هستند که برای دشمن تکتف در نماز یا غیر آن مهم نیست، دشمن مخالف عالمان مجاهد است و در این مسیر برای او شیعه و سنی تفاوتی ندارد. اصول کافی بخوانی یا صحیح، او با قرائت جهادی از اسلام مخالف است. در این میانه بدش نمی‌آید که گاهی بر طبل اختلاف بدمد و خون این دسته را به گرده آن یکی بیاندازد و به ریش قم و قاهره بخندد. حادثه عمامه‌های در خون نشسته در صحن امن رضوی،‌‌ حکایت استدامت استقامت حوزه‌های علوم دینی بر سبیل مجاهدت است. گوارا باد شربت شیرین شهود و شهادت بر عاشقان مسیر وصل و چه زیباست جامه عروج خونین بر اندام فقاهت. چه خوش فرمود آقا روح الله بزرگ، آن احیاگر اسلام جهادی در عصر حاضر، پس از شهادت علامه مطهری:‌‏ بریزید خون‌ها را زندگی ما دوام پیدا می‌کند. بکُشید ما را ملت ما بیدارتر می‌شود. ما از‌‎ ‌‏مرگ نمی‌ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. رزقنا الله قتلاً فی سبیل الاسلام ✍️ حجت الاسلام رضاپور @tabyin_tahlil_ejtehad
خون مشهد جوشید این روزها اسم مشهد سر زبانها بود، مشهد میگویند چون رهبر اهل آنجا است، رییس جمهور اهل آنجا است، انقلابی ها اهل آنجایند، باید بد نام میشد مشهد، چون محل ترویج امید بود. امید نباید بجوشد امید نباید باشد. اینهمه خبر بد از مشهد مخابره شد که چه شود؟ ورزشگاه و داستان فوتبال را ، مصاحبه جناب مداح را، شعر خوانی و مدح مقابل امام جمعه را دیدید؟ همه هم البته غلط بود اما غلطها را چنان ضریب دادند که تصویری از مشهد آفریده شود در ذهن مردم، آنچنان که میخواهند. جهل و ندانمکاری ما هم مدد میدادشان اما آنها کارشان را خوب بلد بودند. میدانستند اگر زشتیها به دست نادانهای رسانه چی و نامردهای بی بی سی چران بیفتد، همه با هم بلدند چه کنند و یک خط را جلو میبرند. آنهم بد نام کردن مشهد. آنها که مشهد رفته بودند سخن از امید از زبان مردم کوچه و خیابانش زیاد میشنیدند. باید این امید مخابره نمیشد. باید صدای مشهد خفه میشد. همه بهانه ها را جمع کردند همه بهانه بود تا صدای مشهد که صدای جمهوری اسلامی بود که صدای پیروزی بود، خفه شود. اما نمیدانستند برگ برنده ای دارد خدا، که خودش رو میکند و وقتی رو کند ، جگر ها را میسوزاند و چشمها را مبهوت میکند. آن وقت نمیتوانید لایک نکنید و کامنت نگذارید و عبور کنید. شما دنبال قاتل و دست کثیف دشمن باشید. خوب است. اما بیایید دست خدا را هم ببینیم. کشتند، به جرم روحانی بودن، با لب تشنه، در آغوش امام رئوف، روحانی رزمنده، روحانی جهادی، روحانی هم نشین محرومین، روحانی حرم امام هشتم، روحانی آقای جمهوری اسلامی. ببینید زیر پست بی بی سی را، روی نعشش میزنند و میکوبند و میرقصند. نوش جانش اهل روضه میفهمند چه میگویم. به جرم اتصال به جمهوری اسلامی میزنندش، که حرم است، که مظهر جنگ با اربابانشان است که اگر بماند همه حرمها میمانند، نوش جانش، مدافعین حرم میدانند چه میگویم. با لباس سربازی اش به خونش کشیدند، روی سنگ فرش خاک قدمهای امامش، هنگام بدو بدو کردن برای محرومین، یعنی دویدن برای انقلاب، برای جمهوری اسلامی، روی پای امامش جان داد، نوش جانش، اهل مبارزه آرزو میکنندش. حالا یک تنه سرها به سمت تو برگشت. چرا تو را خدا انتخاب کرد، آخوند خاکی رزمنده و جهادی گمنام حاشیه نشین و دلسوز مردم؟ چرا تو؟ مشهد همه دار و ندار ما است ، امید ما است، این مردم با گدایی سر سفره او آقا شده اند. چند وقت بود دنبال یک خادم بودیم راه حرم را نشانمان بدهد، چه کسی بهتر از تو. چند وقت بود حرم ما مدافع مشهدی لازم داشت، که بهتر از تو. به قیافه ات نه تقابل شیعه سنی میخورد نه تقابل ایران و افغان، تو راست کار به تماشا کشیدن چهره جمهوری اسلامی بودی. همان که به بهانه اش روی خونت میرقصند یزیدیها. خوش به حالت. کاش ما را هم مثل تو بپذیرد آن دست با تدبیر عالم. ✍علی مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad