تبیین منظومۀ فکری رهبری
◀️ بازخوانی اعدام حبیب الله آشوری نویسنده کتاب توحید در سال ۱۳۶۰ ✍مهدی نصیری 📝حبیب الله آشوری
تحریفِ مناسباتِ آیتالله خامنهای با حبیبالله آشوری توسط مهدی نصیری
✍مهدی جمشیدی
[1]. مهدی نصیری در یادداشت اخیرش، دوباره مسیرِ باطلِ تحریف و دروغپراکنی را طی کرده و حقّ را قربانیِ شبهنظریۀ معوجِ عصرِ حیرت ساخته است. گویا او فریفتۀ شبهنظریۀ خود گشته و میخواهد هرچه را که مییابد، به دستاویزی برای توجیهِ آن تبدیل کند. او نوشته است:
الف. آیتالله خامنهای، موافق محتوای کتاب آشوری بود.
ب. بازداشت آشوری، اتّفاقی بود.
ج. آشوری به استناد فتوای آیتالله مصباح، اعدام شد.
د. علما دربارۀ محتوای کتاب آشوری، اختلافنظر داشتند.
[2]. سالها پیش، احمد قابل از نیروهای اصلاحطلب، در نامهای به آیتالله خامنهای، ادّعا کرده بود که: «در هنگامۀ محاکمه و اعدام دوست و همراه و همفکر سابق شما، شیخ حبیبالله آشوری به اتهام ارتداد، سکوت کردید و شاهد جانباختن فردی شدید که به جرم انتشار کتاب «توحید» و اصرار و شهادت آقایان شیخ ابوالقاسم خزعلی (عضو سابق شورای نگهبان) و شیخ محمّدتقی مصباحیزدی، مبنی بر کفرآمیزبودن مطالب و مرتدبودن نویسندۀ آن کتاب، اعدام شد. [..]. وجدان شما بهتر از هر کسی گواهی میدهد که در جلسات متعدّد و تلاشهای مکرّر و ناموفّق دوستان مشهدی و خراسانی برای آشتیدادن شما با مرحوم آشوری (پیش از پیروزی انقلاب)، سخن اصلیِ شما این بود که مطالب کتاب توحید، از من است که این آقا به نام خودش چاپ کردهاست. شگفتانگیز نیست که از دو نفر با یک دیدگاه، یکی اعدام شود و دیگری تکریم؟ یکی شایستۀ گور باشد و دیگری شایستۀ رهبری نظام اسلامی؟!»(احمد قابل، نامه به رهبر جمهوری اسلامی ایران»، بیبیسی فارسی، ۱ ژوئن ۲۰۰۵).
[3]. حالآنکه آیتالله خامنهای تصریح میکند: «این کتاب (توحید آشوری)، شرح جزوۀ توحید است که من آن را نوشته و پس از تدریس برای جمع کوچک و نخبهای از طلاب، برای تدریس در جمعهای کوچک دیگر، در اختیار تعدادی از آنان گذاشتم. آشوری که در جمع اوّلیّه نبود، نیز آن را گرفت تا تدریس کند و پس از مدّتی، آن شرحِ بیرون از متن را درست کرد. من بارها دربارۀ اشتباهات و انحرافاتِ نوشتهاش به او تذکّر داده و با او بحث کردم که متأسّفانه غالباً، بینتیجه بود. آشوری در ابتدا طلبۀ مستقیم و سربهراهی بود. از حدود سالهای 51 به بعد، تحت تأثیر تفکّرات مجاهدین خلق واقع شد و یکی دو بار به من گفت که گِرههایی در ذهنیّات خود دارد و خواست که با او بنشینم و این گرهها باز شود. در همین اوقات، شرح بر جزوۀ توحید را نوشت و به من داد تا دربارۀ آن نظر بدهم. ضعفهای متعدّدی داشت و من در چند جلسۀ طولانی با او دربارۀ آنها گفتگو کردم. گرههای ذهن او، همانها بود که در کتاب منعکس شده است. در موارد متعدّدی نسبت به اشکالات قانع میشد، ولی بار دیگر در جلسات بعد، همانها را تکرار میکرد. مهمّترین مانع از اینکه حرفِ غلط خود را پس بگیرد، فضای آن روز در محیط مبارزاتی بود. حرفهای افراطی و تند به مذاقها خوش میآمد و مستمعین را به گرد گویندگانِ چنین حرفهایی جمع میکرد. او این نقطۀ ضعف را داشت که از تحسین و تمجید، بهخصوص از سوی جوانان و مبارزین، به وجد میآمد و همین نمیگذاشت او درست بفهمد یا درست عمل کند.»(رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ایران از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب سالهای 1320-1357، ص 187).
[4]. گزارشهای تاریخی نیز نشان میدهند آشوری در زمان بازداشت، زیر بار هیچگونه بازجویی نرفت و هر بار که توسط اعضای دادستانی فراخوانده میشد با تندی، پاسخی به سؤالات نمیداد. سرانجام در 26 شهریور 1360، پس از شهادت آیتالله ابوالقاسم خزعلی به ارتدادِ حبیبالله آشوری، او در دادگاه انقلاب، توسط آیتالله محمّدیگیلانی به اعدام محکوم شد و حکم صادره در تاریخ 28 شهریور 1360 به اجرا درآمد.(همان، ص 189).
[5]. آیتالله خزعلی نیز میگوید: «من حبیبالله آشوری را بر اساسِ یکی از کتابهایش، به سیزده مورد ارتداد، محکوم کردم. برای مثال، او در کتابش دربارۀ صفتِ رحمانِ خدایمتعال، نوشته بود که رحمت، همین نعمتهای مادّی و طبیعی است!»(ابوالقاسم خزعلی، خاطرات، ص 152).
[6]. استاد مطهري نیز دربارۀ کتاب آشوری گفته بود: «كتاب مزخرفي است، من آن را ديدهام. اين شيخ را من ميشناسم، شيخ جسور و روداري است، مشهدي است. چند وقت پيش هم در مسجد قبا بعد از نماز آقاي مفتح منبر ميرفت. مثل اينكه دستي او را ميگرداند و جسورتر ميكند. آمده بود خانۀ ما كه نيم ساعت با شما كار دارم، ولي بيش از يك ساعت ماند و حال مرا گرفت. با جسارت گفت تو نبايد در قلهك و بالاي شهر باشي، بايد بروي ميدان شوش و پايين شهر و ميان مردم عادي. گفتم: آشيخ! اگر من با اين حجم كار كه دارم، بروم ميدان شوش، ميان آن شلوغي، ديوانه ميشوم.»(علی دوانی، خاطرات من از استاد شهید مطهری، صص100-101).
#بخش_اول
تبیین منظومۀ فکری رهبری
تحریفِ مناسباتِ آیتالله خامنهای با حبیبالله آشوری توسط مهدی نصیری ✍مهدی جمشیدی [1]. مهدی نصیری
[7]. علامه مصباح نیز میگوید: «گروهی پیدا شدند که برخی از آنان درسهای علوم اسلامی را در حوزهها خوانده بودند؛ حتّی برخی از ایشان در درسهای ما هم شرکت کرده بودند. اینان در آغاز، انسانهایی معتقد، متدیّن و خوشفکر بودند، امّا ناگهان دچار انحراف شدند. گاه یک انسان در سلامت کامل به سر میبرد و مشکلی هم ندارد. ناگهان میبینی رنجور و ضعیف شده؛ رنگ چهرهاش پریده و سر و کارش با پزشک، دارو و بیمارستان میافتد. شگفتزده میشوی که ای آقا! شما که باکی نداشتی؛ بیمار نبودی؛ چطور شد؟ پاسخ میدهد ویروسی به اندامهای بدنم هجوم آورده و مبتلایم ساخته است. پس از بررسی معلوم میشود سلولهای ایمنیِ بدن و عواملی که باید وی را در برابر بیماریها نگاه دارند، ضعیف بوده است. بنابراین میکروبها به خون راه یافته و او را درگیر بیماری کردهاند. در مسائل عقیدتی و فکری نیز اینگونه است. آن شاگرد درسخوان، مؤمن و اهل عبادت، گرفتار یک انحراف و التقاط شده است و لذا، ناگهان میآید و میگوید ما قرآن را قبول داریم؛ اسلام را میپذیریم؛ ولی معنای آیات قرآن، چیزی دیگر است. برای نمونه میگفتند کلمۀ «آخرت»، «یوم آخر» و «قیامت» به معنای روز قیام، فرمان جنبش و حرکت است، که البتّه نباید این قیام را آشکار کرد؛ فعّالیّت زیرزمینی است و اگر زمان و چگونگیِ قیام، افشا شود نمیتوان به مبارزه ادامه داد. همچنین میگفتند «جن» یعنی مخفیانه عملکردن، استراتژیکبودن و رعایت تاکتیکها. برای «غیب» نیز تفسیرهایی انحرافی داشتند. آنان در زمینۀ تفسیر قرآن، کتابها نوشتند و برخی شخصیّتها، همین مطالب را به نام تفسیر قرآن، درس میدادند. از جمله آثاری که با این روشِ آفتزده و بیمار به رشته نگارش در آمد، کتاب توحید، از فردی به نام حبیبالله آشوری است. آشوری از مشهد به قم آمده بود و در مدرسۀ آیتالله بروجردی بحث میکرد، و با گیرایی و حرارتی ویژه، برای طلبههای جوان به سخنرانی میپرداخت. او در کتاب خود نوشته است ما نه با ماتریالیسمِ فلسفی، که با ماتریالیسمِ اخلاقی مخالفیم. گروهی ظاهربین که فریفتۀ جذابیّتهای ظاهری وی شده بودند، به تهران میرفتند و به هر قیمت، گاه بهطور قاچاقی، این کتاب را میخریدند، و قربه الیالله در قم پخش میکردند. از مطالب عجیب این کتاب، این بود: اگر ماتریالیسم فلسفی، پویا و زایا باشد بد نیست؛ یعنی اگر انسان به خدا اعتقاد نداشته باشد، اشکال ندارد؛ آنچه اهمّیّت دارد این است که اخلاقِ مادّی نداشته باشد و ماتریالیسم و روحِ مادّهگرایی در رفتار آدمی، رسوخ نکند. ایشان خود را بسیار ساده و زاهد مینمایاندند؛ غذای ساده میخوردند و ظاهرسازیهایی عجیب میکردند، ولی در باطنِ رفتارشان، گونهای دیگر بود. آشوری که با ظاهری مذهبی و کسوتی دینی در قم سخنرانی میکرد، رفته بود در شهری ـ ظاهراً شاهرود ـ و در بین دوستان خود گفته بود ما بهگونۀ دستهجمعی ازدواج، و این سنّت را احیا میکنیم، زیرا مطابقِ قرآن است! حتّی طرفدارانش، دخترها و پسرها، همه را جایی گرد آورده بود تا با هم بهطور جمعی ازدواج کنند و به این آیات استناد کرده بود: نساؤکم حرث لکم(بقره: 223)، أُحِلَّ لَکمْ لَیلَه الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلَی نِسَآئِکم(بقره: 187). او گفته بود: «نساء» به «کُم» نسبت داده شده است، پس مجموعهای از زنان میتوانند متعلّق به مجموعهای از مردان باشند! این اعمال را به نام دین انجام میدادند و چنین کسانی، با این نگرشهای التقاطی و باطل میخواستند سیرِ نهضت اسلامی را منحرف و جامعه اسلامی را به کارهایی بیهوده و نادرست سرگرم کنند. اگر معلوم شود چه کسانی حتّی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از حبیبالله آشوری حمایت میکردند، همگان شگفتزده میشوند. برخی جوانانِ با استعداد، اینگونه مبتلا شدند و به دام تحریف و التقاط افتادند. کسی که پای در میدان نهاد و در برابر اینان ایستاد، شهید مطهری (رحمهاللهعلیه) بود. هیچکس مانند او، توان درک و پیشبینی این آفتها و بلاها را نداشت. دیگران به هر دلیل اشتباهاتی داشتند و رفتار این گروهها را توجیه، بلکه در دوران مبارزه، از آنان حمایت میکردند. حبیبالله آشوری خود را با کسانیکه مسلمان بودند و مبارزه میکردند، همسو نشان میداد و آنان نیز در برابر تحریفات وی، خاموش بودند. تنها شهید مطهری بود که فریاد زد ما باید خطّ اسلام ناب، مسیر قرآن و سنّت محمّ دی و راه اهلبیت(علیهمالسلام) را از خطّ کفر و نفاق جدا کنیم. مبارزه، برای نگهداریِ اسلام است؛ نمیتوانیم برای اینکه در قلمروی سیاسی با آن منافق و ضدّدیانت، هدفی مشترک داریم، در عقاید اسلامی، چشم خود را بر روی جریان التقاطی ببندیم.»(محمدتقی مصباحیزدی، آفتاب مطهر، صص197-199).
#بخش_دوم
✍مهدی جمشیدی
تبیین منظومۀ فکری رهبری
[7]. علامه مصباح نیز میگوید: «گروهی پیدا شدند که برخی از آنان درسهای علوم اسلامی را در حوزهها خوا
[8]. نوشتههای مهدی نصیری، همین اندازه سست و بیپایه و غیرمحقّقانه هستند؛ کمترین اثری از حقیقتمداری و نگاهِ عالمانه در نوشتههای وی در میان نیست. پیشاپیش، به چیزی معتقد گشته و نوشتن، بهانهای برای اثباتِ دروغین آن است. در طلبِ حقیقت نیست، بلکه میخواهد راهِ انقلاب و نیروهای انقلابی را تخطئه کند. اگر بتواند پروندۀ حبیبالله آشوری را از قعرِ تاریخ بیرون بکِشد تا شاید بهواسطۀ آن، انقلاب را به محکمه فرابخواند، خامنهای را تحریف کند، مصباح و خزعلی را متهم نماید، و ...، پروایی از این کار نخواهد داشت، امّا چه حاصل که جز فقرِ علمی و ضعفِ تاریخی و بیمایهگیِ منطقِ خویش، هیچ حقیقتِ دیگری را آشکار نمیسازد. نوشتههای مهدی نصیری، آگاهان و اهل مطالعه را از ضریبِ بالای بیاخلاقی و بیانصافیاش، دچارِ «حیرت» میکند! اینهمه کینه و حقد و حسد، چه خاستگاهی دارد؟!
#بخش_پایانی
✍مهدی جمشیدی
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
17.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبهای_جمعه_روضه
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️دل میکَنم از دنیای بیحَرَم
▪️آقا نزار جز خونهت جایی برم
بزار تا نفس دارم در این خونه باشم...
🏴 لبیک یا حسین
@t_manzome_f_r
تبیین منظومه فکری رهبری
هدایت شده از چهارده معصوم "علیهمالسّلام"
#مهدویت
جامعه باید با ایجاد آمادگی پذیرای مهدی موعود(عجلالله) بشود
«امام زمان میآید انجام میدهد، یعنی چه!؟ امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینه آماده، اقدام فرماید. از صفر که نمیشود شروع کرد! جامعهای میتواند پذیرای مهدی موعود ارواحنافداه باشد که در آن آمادگی و قابلیت باشد، والّا مثل انبیا و اولیای طول تاریخ میشود. چه علّتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولیالعزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها پاک و پیراسته کنند؟ چرا؟ چون زمینهها آماده نبود.»
۱۳۷۶/۰۹/۲۵
#سخن_ناب
#آمادگی_ظهور
@tabyin_Chahardah_Masoom
┄┅══════┅┄
@t_manzome_f_r
جهتگیری #گام_دومیِ دولت سیزدهم
۱. انقلاب پرشکوه ملت ایران اینک وارد دومین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدنسازی شده است.(بیانیه گام دوم)
پ.ن: در دل جامعهپردازی، دولتسازی رقم میخورد. دولت سازی دو بُعد تحول در ساختارها و رفتارهای مسئولین را میطلبد و دولت تحول در این دو بخش را شروع کرده است.
۲. شعارهای جهانی انقلاب که فطرت بشر در همه عصرها با آن سرشته است:
آزادی
اخلاق
معنویت
عدالت
استقلال
عزت
عقلانیت
برادری(بیانیه گام دوم)
پ.ن: اینها مهمترین شعارهای انقلاب است که دولت حاضر عملا به دنبال تحقق آنهاست.
۳. جمهوری اسلامی به اصول خود بهشدت پایبند است. با خطوط اصلی خود هرگز بیمبالاتی نمیکند.(بیانیه گام دوم)
پ.ن: دولت حاضر خود را متعهد به پایبندی به اصول میداند.
۴. این انقلاب باصراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده.(بیانیه گام دوم)
پ.ن: صراحت و شجاعت از خصوصیات برجستهی این دولت است.
۵. مدیریتهای جهادیِ الهام گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل "ما میتوانیم" که امام بزرگوار به همه ما آموخت، ایران را به عزت و پیشرفت در همه عرصهها رسانید.(بیانیه گام دوم)
پ.ن: سفرها و حرکتهای جهادی و با مردم بودن این دولت و شعار "ما میتوانیم" کاملا مشهود است.
۶. نخستین توصیهی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلیدِ اساسی همه قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت.(بیانیه گام دوم)
پ.ن: اگر این دولت به خود و مردم و تحول امید نداشت، هیچگاه نمیتوانست با شجاعت تمام وارد میدان اجرا شود.
✍ واحد تحلیل و گفتمانسازی مجموعهی تبیین
@t_manzome_f_r
#اطلاعیه_مهم
#جلسات_جمعبندی
♦️سلسله جلسات جمعبندی و پاسخ به سوالات کتاب زن و خانواده ویژه فراگیران معارف ۳
▫️ مدرس: سرکارخانم دکتر ظهیری (معاون محترم فرهنگی_تبلیغی مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران)
🔹 جلسه اول
🔹 زمان: یکشنبه ۲۱شهریور
از ساعت ۱۶ لغایت ۱۷:۳۰
🔸 جلسه دوم
🔸 زمان: چهارشنبه ۲۴شهریور
از ساعت ۱۶ لغایت ۱۷:۳۰
▫️لینک ورود به جلسات در گروههای مطالعاتی ارسال شده است.
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
#رهبر_معظم_انقلاب
🔹 شهید مدنی با طبقهی روشنفکر مینشست، جذبشان میکرد؛ با طبقهی عوام مینشست، جذب میکرد؛ با طلبهها مینشست؛ یعنی عالم ناطق و مبیّن و کسی بود که میتوانست آن ذخیرهای که در وجود او و در روح او، در دل پاک و نورانی او از نور معرفت و علم جمع شده بود، آن را براحتی به مخاطب خودش منتقل کند.
۱۳۸۰/۰۶/۱۲
#شهادت_آیتالله_مدنی
@t_manzome_f_r
مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری