eitaa logo
|تَـأَقْـلُم|
56 دنبال‌کننده
126 عکس
31 ویدیو
1 فایل
گوشه دنج ِمن... • می‌نویسم • رصد می‌کنم • متن، پیرایش می‌کنم • زندگی را تجربه می‌کنم • به دنبال ردپای مهر خدا می‌گردم اینجام 👇 https://harfeto.timefriend.net/17130376111544
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 نوشتن اگر نبود، ما دق میکردیم! نوشتن اگر نبود، ما درونگراها دق میکردیم! نوشتن اگر نبود، ما درونگراهای کم حرف و درون‌ریز، دق میکردیم! نوشتن، بار از دوش برداشتن است. حرف دل زدن، در میان هزارلای کلمات. شب اول محرم اما، هنوز ننوشته، ندای محزون روضه‌خوان، از میان هزارلای کلامش کافی است برای دق نکردن و دق کردن... اصلا مگر جز این است که "ان کنت باکیا لشیء فبک للحسین" ع @taaghlom
🏴 یکی از حسرت‌های همیشه‌ام، این است که چرا وقت شور گرفتن نوحه‌خوان، نمیتوانم جلوی یکی از آن کوچه‌های باز شده بایستم و با تکرار دودمه، با حرارت دستانم را بر روی سینه زیرپیراهن مشکی خیسم بکوبم! قطعا این بخش از عزاداری، قسمتی است که تجربه نکردنش همیشه بر دلم خواهد ماند. آن هم وقتی که میدانم، بزرگترین مویه کنندگان عاشورا و بر سینه و سر زنندگان آن، زنان بودند... ع @taaghlom
🏴 قطب‌الدین صادقی: «علامت» در آیین سوگواری کربلا، بیانگر درخت ولایت است. این علامت، شجره است و مهم‌ترین مؤلفه آن، شاخه‌هایی است که به تعداد امامان بر آن سوار هستند و پارچه‌های ترمه‌ای که از آن می‌آویزند. «ترمه» در زبان کردی یعنی پارچه‌ای که مربوط به فرد مرده است و نقش اساسی روی آن، سرو سرافکنده است. سرو نماد زندگی است و وقتی آن را سرافکنده می‌کشند، یعنی مرگ. این پارچه‌های ترمه روی علامت، نشانه شهدای کربلا هستند که روی یک چوب بلند افقی سوارند و این چوب به عمد سنگین است تا بلند کردنش، نشان‌دهنده تعهد سنگین در برابر آن شهدا باشد. ع @taaghlom
🏴 دوست داشتن اما انتخاب است؛ حتی اگر ناگهانی و در یک نگاه باشد یا اگر دوستی بعد از دشمنی باشد. تو درگیر میشوی، عقلت تایید میکند، عادت میکنی، آرام میشوی، دل میبازی و همه اینها، دوست داشتن است. میخواهی و قصدش را میکنی و میشود! کاری با رسیدن یا نرسیدن بعدش نداریم؛ حرفمان سر دوست داشتن است، جایی که فقط و فقط مربوط به خودت و دلت است. تویی که انتخابگری... اما گاهی هم هست که بی آنکه انتخاب کنی، بخواهی، اصلا فکرش را بکنی، میخواهندت! و امان از وقتی که خواستارت، کسی باشد که خود را در قواره او نمی‌بینی... امان از وقتی که با نگاهی تو را بخرند... در زمره خود به حساب آورند... بگذارند به نامشان شناخته شوی... شیعه‌شان باشی.... عزادارشان... و عاشقشان... ع @taaghlom
342761216_-229950596 (14).mp3
8.4M
این روزها، زیارت عاشورا رو زیاد میخونیم. این بار در روز علمدار، با صدای علمدارمان... 🎙 این صدای سلیمانی است... @taaghlom
🏴 فرض کن قرار بود در عاشورا باشی. اگر انتخاب حضور داشتی چه میکردی؟ من شاید دلم میخواست خیمه‌ای باشم در میان خیام حرم. خیمه ای در انتهای خیمه‌ها. کوچک و تنها. اما نه... من تاب دیدن بی‌تابی‌های کودکان، التماس‌هایشان برای به میدان نرفتن پسر رسول خدا ص را نداشتم. من تاب نداشتم ببینم زمانی را که دخترک هراسان، گوشواره‌هایش را زیر یکی از زیلوها مخفی میکند و خلخال‌های خواهرش را هم در می‌آورد تا کنار گوشواره‌ها قایم کند. من تاب نداشتم چهره‌های گلگون از تشنگی کودکان را بیینم و نتوانم جلوی هرم آفتاب را بگیرم. من تاب نداشتم آغوشهای وداع را ببینم و وصیت‌های به نجوا بیان شده را بشنوم و نلرزم. من تاب نداشتم... تاب نداشتم آن زمانی را بیینم که ثارالله، قامت خمیده و مخفی از زنان کاروان، نوزادی را در پشت حصار من بر زمین نهد تا... حتما ستون‌هایم به لرزه درمی‌آمد و پیش از آنکه حسین، به سمت عمودم بیاید، خود از شرم بر زمین رها میشدم... ولی... ولی سوز دلم، آتش سینه‌ام، کم بودن و کم کاری ام خاموش میشد وقتی به جای دامن دخترک هراسان در آن نیمه شب غریبانه، من آتش میگرفتم و مراقب بودم تا لهیب جگرم، به هیچ کدام از اسیران آن بیابان اسارت زده، نگیرد... اینطور شاید کمی آرام میگرفتم؛ اگر در راه حسین و برای حفظ ناموس حسین به خاکستر مینشستم! ع @taaghlom
من اما در هول و ولای رفتن و نرفتن، از میان روایت‌های رفته‌ها و نرفته‌ها، به چیز دیگری فکر میکنم. به نرفتنی از جنس رفتن! من، در میانه نجواها و مداحی‌ها و حسرت نرفته‌ها و ذوق رفته‌ها، به نرفته‌هایی فکر میکنم که رفته محسوب می‌شوند و شاید بالاتر! فکر کن! یک سال بیتاب زیارت باشی. یک سال هزار به هزار پول پس‌انداز کنی. یک سال روزها را بشماری. اما... اما به محرم که میرسی تصمیم بگیری به جای زائر الحسین، خادم زائر الحسین باشی! در همین ایران خودمان، جایی در حوالی یکی از مسیرهای پر رفت آمد، چادری برپاکنی و آب خنک و نانی به دست زائری که هنوز زائر شدنش را هم باور ندارد، بدهی! بدهی و با همان لحن آشنای عربی بگویی: هلابیکم! بگویی و دل ببری و برای خودت قطره قطره اجر حسرت ندیدن بین الحرمین ذخیره کنی و در تمام قدم‌هایی که از مقابل موکب کوچکت گذشته اند شریک شوی... من اما هنوز نتوانستم پا بر دل و نفسم بگذارم، از زیارت با پا بگذرم و با زیارت به دل، عشثق کنم. من اما قطعا فرسنگ‌ها با تک به تک خادمان عاشق اباعبدالله فاصله دارم... من اما در بهترین حالت، تنها یک زائرم، به اسم... (اگر بطلبند!) ع @taaghlom
روزها و شب‌های ارباب برایم امشب کامل شد. درس ادب آموختم... کارتن‌خواب کنار خیابان، کوله‌اش زیر سر، بر تکه کارتنی سخت به خواب رفته بود که صدای طبل و دمام دسته به گوشش رسید. گیج خواب، چشمهایش را باز کرد، نیم‌خیز شده، علم نیمه افراشته دسته را که دید، تیز صاف شد و چهارزانو نشست و دست ادب به سینه گذاشت... "السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام" ع @taaghlom