تاملات
🔰 نقد و بررسی ایده پسااسلامیسم میلاد دخانچی 🔸اکنون با گذر از دهه چهارم انقلاب مساله #عدالت کلیدواژه
🔉 گفتگو
🔶 موضوع |چپ نو چگونه انقلاب را بازخوانی می کند؟
🎙گفتگو اصغر طاهرزاده با میلاد دخانچی
سها (سیمای هنر و اندیشه)
⏰ ۲۰ اسفند ۱۳۹۷
⚜️ @taammolat74 👇👇👇
گفتگو دخانچی با طاهرزاده.mp3
37.31M
🔉 گفتگو
🔶 موضوع |#چپ_نو چگونه #انقلاب را بازخوانی می کند؟
🎙گفتگو اصغر #طاهرزاده با #میلاد_دخانچی
شرایطی که در آن به سر می بریم ما را به شنیدن وا می دارد شرایطی که دیگر نمی توان بر فهم خود اتکا کرد و از کنار سخن دیگری گذشت!
🔸اصغر طاهرزاده:
من متفکر اصیل را کسی می دانم که در عین حضور در سنت خودش، از اطرافش بیگانه نیست و می فهمد بر عالم چه می گذرد.
برای ماندن در سنت خودمان باید به سرزمین بیگانه سفر کنیم و برگردیم و خود را بازخوانی کنیم!
🔻 پ.ن: این گفتگو میتواند برای فهم ایده فکری دخانچی بسیار راهگشا باشد. آیا شما با آقای طاهرزاده موافق هستید؟!🤔
⚜️ @taammolat74
🔰 اندیشمندانی که افول آمریکا را پیشبینی میکنند!
🔸در سالهای گذشته در مراکز تحلیلی و رسانهها مباحثاتی درباره #زوال_قدرت_آمریکا و تغییر نظم دنیا از نظام تکقطبی به نظام چند قطبی در جریان بوده است؛ اما این بحثها تا چه اندازهای جدی هستند؟ کسانی که از آن سخن میگویند چه نشانهها و شاخصهایی برای اثبات گفتههایشان دارند؟ در این گزارش به معرفی استدلالها و نظرات 7 نفر از اندیشمندانی خواهیم پرداخت که از مدتها پیش، چنین افولی را پیشبینی کردهاند.
✍️ نوام چامسکی
✍️ جیمز پتراس
✍️ فرید زکریا
✍️ دیوید رانی
✍️ آلفرد مککوی
✍️ رابات پاتنیک
✍️ کریستوفر لین
⚜️ @taammolat74
🌹زندگی که ژرف و شکوهمند است، با حضور کسانی که آن را پاس نمیدارند، ناخوشآیند میشود. کسانی غرق در آنات و هیجانات مرگآلود، زندگی را در چارچوب کوچک وجود خود اسیر میسازند و با حضورشان والایی و شکوه حیات را تحقیر میکنند. اوهامی غریب، کودکانه و خام، سهم آنان از زندگی است که در درون مرگآلودشان خانه کرده است. حقارت اینها، تمام نابی و پاکی زیستن را به زشتی میآلاید، و با فروبستگی جانشان، شکوه شادی از چهرۀ زندگی میگریزد؛ ایشان با زندگی کوچک خود، مرگ را به جهان هدیه میکنند.
🍃آنان که گامبهگامِ حرکتشان، لبریز از اوهام بیمایه و کوچک است، و پشت سر خویش ویرانههایی از کامجویی و خودستایی برجای میگذارند، هماینان زندگی را بیآبرو و حیات را رسوا میکنند. شکوه و ژرفای زیستن از آن کسی است که تمامیت آن را زیسته است؛ همانکه دمادم از حصار وجود خود فراتر میرود تا زندگی را پاس بدارد. او جان خود را در زندگی غرق میکند، نه آنکه ژرفا و سرشاری آن را در حصارهای وجود کوچکاش اسیر نماید.
⚜️ @taammolat74
🔰چالش متخلق شدن
✍️ حمیدرضا آیتاللهی
🔸تخلق به اخلاق با آموزش اخلاق فرق میکند؛ اخلاق میتواند در حوزه نظری باشد، اما تخلق امری است که در درون افراد نهادینه شده است. کار اصلی ما متخلق کردن افراد به ملکات اخلاقی مثل صبر، شکر، صداقت است و نه آموزش نظری آنها.
🔹متخلق شدن مبتنی بر روشهای تجویزی است، نه روشهای توصیفی. خیلی وقتها ما در همان سطح مسائل توصیفی میمانیم. مثلاً میگویند وضعیت حجاب در دانشگاه خوب نیست. این یک توصیف است، اما سؤال این است که ما اگر بخواهیم حجاب را در دانشگاه افزایش دهیم چه راهحلهای تجویزی وجود دارد؟
🔸متخلق شدن ارتباط بسیاری با انتخاب و اختیار دارد. اخلاق باید توسط دانشجو، استاد و دیگر افراد انتخاب شود. اگر دانشجو از ترس یا حتی از روی عادت یک کار اخلاقی خوب انجام دهد یا کار اخلاقی بد را انجام ندهد، باید او را به جهتی سوق دهیم که خودش مختارانه رفتارهای اخلاقی از خود نشان دهد.
🔹ما در متخلق کردن افراد بیشتر به حسن فعلی فکر میکنیم. اگر در دانشگاه هیچ دانشجویی دروغ نگوید، دانشگاه را اخلاقی میدانیم در حالی که بین اینکه دانشجویان از ترس دروغ نمیگویند با اینکه برای رضایت خداوند دروغ نمیگویند فرق بسیاری وجود دارد. در اخلاق اسلامی به حسن فاعلی خیلی توجه شده است، بنابراین باید روی انگیزهها هم کار کرد، نه فقط بر صرف رفتار اخلاقی.
⚜️ @taammolat74
🔰 چرا جهانِ سرمایهداری به صنعتیکردن هنر روی آورده است؟
🔸هنر، دستکاری طبیعت، ذخیرهسازی یا مصرف آن نیست، بلکه هنر خلق جهان است؛ آنهم خلق جهانی ممکن یا حتی ناممکن. هر اثر هنری، نه تکرار جهان که خلق آن است. در خلق جهان شما میتوانید جهانی بهتر، بدتر، تاریکتر یا اخلاقیتر از آنچه هست را بیافرینید. این خلق میتواند تولید الگو کند، یعنی از مجرای یک فیلم با جهانی که حتی اگر مابهازایی در جهان خارج نداشته باشد، باز یک امر مخلوق در خیال و ذهن آفریده است که میتواند سرمشقی برای وضعیت امروز ایجاد کند.
🔹از اینرو هنر همواره معطوف به تغییر است و این تغییر امری انقلابی است یعنی بنیان یک جهان را به طریقی دیگر و از نو سامان میدهد. اما نظم سرمایهداری تاب و تحمل این میزان از آزادی را ندارد؛ برای جهانِ شکلگرفته بر اساس مناسبات تولید و ثروت و انقیاد، ایده هنر در مقام یک نیروی رهاییبخش همواره قرین آنارشیسم، ضد عقلانیت و مفاهیمی از این دست است. نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بر جهان با تزریق سرمایه هنگفت به هنر، آن را به بخشی از صنعت جهانی تبدیل میکند. سرمایه با ورود خود منطق خاص خود را به همراه میآورد.
🔹اصلیترین منطق سرمایه، تلاش برای امنیت کیان خود سرمایه و نظامی است که حیات سرمایه درون آن ممکن است. از اینرو هنر در وهله اول در خدمت منافع این نظام صنعتی جهانی قرار میگیرد تا بقای آن را تضمین کند. پس سرمایهداری نهادهایی جعل میکند تا بتواند سیاستهای کنترلی مورد علاقه خود را بر آن اعمال کند. این سیاستها بنا نیست هیچ محتوای خاصی را پیشنهاد دهند یا نهادهایی برای سانسور ایجاد کنند؛ بلکه مهمترین کارکرد این سیاستها صنعتیکردن هنر است.
🔸در هنری که به صنعت تبدیل شده، پول شبیه خون برای بدن است. وقتی پول را وارد سیستم کنید، منطق حاکم بر سرمایه را هم باید بپذیرید. باید گفت که مسئله بر سر بد بودن سرمایه در هنر نیست، بلکه مسئله این است که صنعت در باب مصرف است و هنر در باب خلق کردن و تغییر. اما اولی چنان پرزور است که اگر قصد نفوذ به دومی را کرده باشد، چیزی از هنر و ذات آن باقی نخواهد گذاشت.
⚜️ @taammolat74
🔰 عوام و روشنفکران
جامعه ای دو قطبی، نتیجه ای یکسان
📍 ما در جهانی زندگی می کنیم که هر چه جلوتر می رود،از نظر فرهنگی ، اجتماعی و... سطحی تر می شود و البته می توانیم به راحتی آثار آن را در میزان مطالعه ، پیروی بدون چون و چرا از #شبکههای_اجتماعی ، مد و از این قبیل، مشاهده نماییم. نکته آنجاست که در یک جامعه سطحی ، خلاف آن چیز که به نظر می رسد ( یعنی بی اهمیت بودن مسائل) اتفاقا همه چیز برای افراد مهم می شود.
مهمترین سوال شاید آن باشد که در این دنیا و با این شرایط، مسئولیت ما دقیقا چیست؟ 🤔
⬅️مشکل از آنجا شروع می شود که در کشور ما عوام و روشنفکران نمی توانند همدیگر را درک کنند و جامعه ما بسیار دو قطبی می باشد. عده کوچکی به نام روشنفکران با سطح سواد خوب، نظریاتی را مطرح کرده و از طرفی شاید عوام را مشکل اصلی می دانند چراکه معمولا آنها هستند که به دنبال کسب حقایق در زمینه های بی اهمیت میباشند.
⚜️ @taammolat74 👇👇👇
🔰 عوام و روشنفکران
✔️ ادامه...
🔸انتقادی که به #روشنفکران وارد است،اول آن است که بعضا دیده شده است که صرفا نظری داده می شود بدون آنکه مسئولیت نتایج آن را به عهده بگیرند و بعدا هزینه اش را عوام می پردازند و همچنین انتقاد دیگر آن است که اغلب روشنفکران متوجه این مطلب نمیشوند که باید مطالب خود را به زبان عوام مطرح نمایند نه آنکه کتاب هایی بنویسند که شاید هر خط آن نیازمند رجوع به #فرهنگ_دهخدا باشد.
🔹لذا پیچیده کردن مسائل نشان دهنده بالا بودن مقام ما و رتبه علمی ارجح نیست بلکه اتفاقا بدان معناست که شاید چیزی برای ارائه کردن نداریم. در نقطه مقابل ، انتقاد وارد بر عوام آن است که دنباله رو هر #جریان_اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ، سیاسی و فکری میشوند و سعی ندارند قبل از پذیرفتن مطلبی، لااقل کمی زمان برای #مطالعه، #تحقیق و #تفکر راجع به آن بگذارند. چرا باید وارد بورس شوم؟ لباس مد شخصیت من را بالا می برد؟ موقعی که خودم زباله ام را بیرون میاندازم باید از شهرداری انتظار معجزه داشته باشم؟! اگر یک سلبریتی راجع به اقتصاد نظر دهد، باید آن را دنبال کنم؟ و از این قبیل سوالات.
🔸شاید بیشترین مسئولیت در این زمان پر کردن شکاف بین این دو دسته باشد. این مسئله البته باید از قشر دانشجو شروع شود که متاسفانه #مدرک_گرایی و موسسات مرتبط به پروژه دانشگاهی در خیابان انقلاب و امثالهم، مانع از این می شوند که بتوانیم بخوبی این شکاف را توسط مطالعه بیشتر قشر دانشجو و جوان پر کنیم.
🔹در سریال هیولا به کلمه ای اشاره شد که به ما می تواند بسیار کمک کند و آن #شرافت است. شرافت یعنی قبول این امر که من برای کسب لذت آنی، به دنیا نیامده ام؛ یعنی دیدن دیگران و توانایی درک نیازمان به دیگری. هم عوام الناس نیاز به روشنفکر دارند و هم روشنفکر نیازمند عوام می باشد.
🔸جالب است بدانید که #انقلاب_کبیر_فرانسه به همین صورت شکل گرفت. شخصی به نام ولتر که روشنفکر زمان خود بود، برای اولین بار مفاهیم پیچیده را به زبان شعر در جامعه ترویج داد. با کلمات و مفاهیمی بسیار قابل درک و قابل لمس. همین اتفاق باعث درک دو گروه نسبت به یکدیگر گردید که منجر به انقلاب شد. لذا مسئولیت ما آن است که در هر دو سوی طیف باشیم ، بتوانیم سوی دیگر طیف را درک کنیم. این بدان معناست که روشنفکر باید بتواند تا از علم خود به سادگی استفاده کند و عوام باید کمی در کارهایشان (حتی روزمره) بیشتر تامل نمایند.
⚜️ @taammolat74
تاملات
🔰 نقد و بررسی ایده پسااسلامیسم میلاد دخانچی 🔸اکنون با گذر از دهه چهارم انقلاب مساله #عدالت کلیدواژه
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
📍سلام بر دکتر میلاد عزیز، ابهامات و مسائلی به نظرم میاد که بد ندیدم آنها رو خیلی تلگرافی و با شماره بندی طرح کنم. سعی میکنم ادعاهامو در قالب گزاره و پرسش صورت بندی کنم و تا حد امکان استدلال هاشونو نگم یا کوتاه بگم تا از تشتت متن و تکرار مطالب پرهیز کنم:
🔻پ.ن: با پوزش بابت طولانی بودن مطلب پیشرو، به دلیل اهمیت و نوع استدلالهای منتقدانه نویسنده، بنا شد که کامل آن منتشر شود.
⚜️ @taammolat74 👇👇👇
تاملات
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم ✍️ سعید ابریشمی 📍سلام بر دکتر میلاد عزیز، ابهامات و مسائلی به نظرم میاد ک
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
🔘 [بخش 1 از 4]
1️⃣ ارائه ی مفهوم انتزاعی از استیت:
وقتی در متن تو از استیت سخن گفته میشه، دقیقا روشن نیست که از چه نوع موجودیت تاریخی حرف میزنیم؟ نسبت آن با خلافت، امپراطوری، سلطنت، دولتشهر، دولت و ملیت چیست؟
ظاهرا تعریف تو این قدر وسیع است که تمام این ها را در بر میگیرد، اما چگونه میتوان مفهومی عام که تمام این تکثرات ماهوی را در بر بگیرد ساخت و احکامی معین برایش تراشید؟
به نظر میرسد که تو به جای مفهوم پردازی -یعنی ارائه ی تعریف معین و استنتاج احکام مشخص از آن تعریف- بر اساس سه پارامتر درونی و ایجاد تقابل با قبیله فرم، یک مجموعه ناهمگون رو کنار هم جمع کردی.
در قدم بعدی احکامی که مربوط به یک عضو این مجموعه بوده -مثلا خلافت- را به تمام اعضای دیگر آن مجموعه تسری دادی که اساسا ابهام آفرین و گاه مساله دار است. وحدت مفهومی استیت را تنها با استفاده از تقابلی توضیح دادی که اساسا خودش هم مساله دارد است.
2️⃣ ارائه ی مفهوم انتزاعی از قبیله فرم:
اما تکلیف طرف مقابل، یعنی قبلیه فرم هم چندان روشن نیست. به نظر میاد سعی کردی با کنار هم قرار دادن برخی توصیفات انسان شناختی-تاریخی و عطف نظر به مباحث دلوز و گتاری در هزار فلات، فرماسیون سیاسی ای تعریف کنی که بازهم مفهوم دقیق آن چندان روشن نیست.
اینجا هم باز تکثری ناهمگون از صورت های حیات جمعی از طریق چند توصیف انسان شناختی انتزاعی کنار هم نشانده شده اند: از قبایل بدوی تا ایلات و عشایر تا مدینه النبی و امت و حتا مفهوم خلافت! به خصوص این مفهوم وقتی مساله دار می شود که با تمسک به ابن خلدون، در صدد اطلاق آن بر مدینه النبی پیامبر برآمدی و این آشکارا با همان سه مولفه مفهومی که قید کردی ناسازگار است. چرا که همت پیامبر در مدینه النبی تاسیس قلمرویی معین بود.
⚜️ @taammolat74
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
🔘 [بخش 2 از 4]
در ثانی مفهوم امت نیز خصلتی ایلیاتی و افقی ندارد، امت اولا هماره امت یک امام است و امام نه شیخ قبیله که حاکم است. در امت شرع مبنای قانونی رفتار است. امت قلمروزدا نیست، بلکه قلمروگذار است و بنادارد کل ارض مسکون و زمین را مسخر مومنین کند و اساسا نیز بر اساس غیری به نام کفار میتوان مرز عیان او را دید. همچنین پیامبر سپاهیانی داشت و بر اساس ضابطه ی قبیله فرم نمیتوانست چنین چیزی نداشته باشد.
تو مفهوم خلافت ابن خلدون را به نفع تصور دلوزی مصادره کردی و از آن نتایج عجیبی گرفتی. ظاهرا این کار را کردی تا دامن پیامبر را از چیز بدی به نام استیت مبرا کنی، ولی اصلا معلوم نیست استیت در این دیسکورس چیست و چرا بد است؟
اشتباه روش شناختی دیگر تو، آن است که سیالیت و ابهام و عدم تعین در مناسبات حکومتی پیامبر را ذاتی حکومت او گرفتی، در حالی که چنان ابهامی، برای حکومت و مدینه ای تازه تاسیس اساسا گریزناپذیر است، چنین نیست که الا و لابد تصویر مطلوب مد نظر پیامبر آن تصویر ایلیاتی دلوزی باشد، برعکس، اگر مناسبات حکومتی پیامبر در مواردی نامشخص و ظاهرا افقی ست، از آن روست که آن حکومت و مدینه هنوز قوام و قدرت نداشت و میبینیم که هر چه در طول زمان نهاد قدرت بیشتر تثبیت شود، از قضا روابط نیز عمودی تر میشود و پیامبر و خلفای راشدین و به ویژه علی ابن ابی طالب هم هیچ گاه در پی افقی کردن آن مناسبات نبوده اند.
البته که من هم بر این باورم حکومت آغازین اسلام، استیت نبوده و نیست، اما نه به این دلیل که ذاتا قبیله فرم و قلمروزدا و ... بود، بلکه چون بر مبنای مفهوم خلافت و تعبیر اهل سنت از امامت -ریاست امور دنیوی- شکل گرفت و رفته رفته در پی قلمروگشایی، به صورت یک امپراطوری اسلامی درآمد. اینها هیچ کدام در معنای دقیق کلمه استیت نیستند.
گذشته از موضوع اسلام، اصلا این تعبیر دوگانه از استیت و قبیله هیچ توضیح دقیقی از پدیده های سیاسی در طول تاریخ نمیدهند. دولتشهر یونانی، برخی خصایل چیزی را دارد که تو استیت مینامی و برخی خصایل چیزی که قبیله فرم میخوانی. امپراطوری ها هم در این نظریه تو بلاتکلیفند. همچنین نظام های شاهنشاهی که حاصل تجمیع نظام های ملوک الطوایفی در یک دربار واحدند -نظیر ساسانیان- باز در اینجا معنای روشن ندارند.
⚜️ @taammolat74
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
🔘 [بخش 3 از 4]
3️⃣روش شناسی غیرتاریخی: دو ایراد پیشین را باید ذیل یک ایراد روش شناختی خلاصه کرد. روش شناسی تو به عوض ابتنا و تمرکز بر تاریخ، اعم از تاریخ عملی و تاریخ اندیشه، از مفاهیم انتزاعی و پراکنده شروع میکند و بعد در تاریخ عینی میکوشد مصادیقی برای مفاهیمش بتراشد و پدیده های تاریخی را ذیل احکام از پش معین شده بگنجاند. آغاز کردن از مفاهیم شاید این حسن را داشته باشد که روایتی جدید را به ما بدهد تا با آن روایات تثبیت شده را به چالش بکشیم، اما این ایراد را هم دارد که چشم بر خود تاریخ و نزاع های درونی آن ببندد و پیچیدگی و تناقضات آن را نبیند، و حتا گاهی تا مرز تحریف تاریخ هم پیش رود.
روایت تو از تاریخ اسلام در فصل دوم، هیچ ارجاعی به تقریر خود مسلمین از تاریخ خودشان و دستگاه های مفهومی که برای آن تقریر داشتند، نداشت، مگر ارجاعی بسیار مجمل و نامشخص به ابن خلدون. بگذار با لحن بهروز افخمی بگویم که تو تاریخ اسلام را توضیح نمی دهی، تو تاریخ اسلام را آنگونه که دوست داری و توقع داری که باشد توضیح میدهی.
4️⃣بی توجهی به تنش های نظری و عملی تاریخ اسلام: متن تو عمدتا نسبت به تطور تاریخی و تنش های عملی و نظری اسلام ساکت و خاموش است. توگویی نزاع شیعه و سنی و تفاوت تقریرشان از مفهوم امامت در نهایت هیچ چیز نیست جز تمایز مورد علاقه ات یعنی استیت فرم و قبیله فرم!
تمایزهای درونی تر و جزیی تر مثل تمایز امویان و عباسیان، قدرت گرفتن آل بویه و سلجوقیان و تفاوت شان نسبت به خلفای سلسله های قبل، تمایز میان قمست شرقی امپراطوری اسلامی که از عراق تا خراسان را دربر میگرفت با قسمت غربی آن و هزاران هزار تنش و تفاوت دیگر که همگی گویی هیچ نکته و اهمیتی در درک مسلمین از مناسبات و ساز و کار قدرت نداشته اند!
از آن عجیب تر تاویل کردن عاشورا به قیام اقلیت قبیله فرم علیه استیت فرم بود که حقیقتا تحریف و مصادره به مطلوب کردن تاریخ بود! در کدامین سخن حسین بن علی طرح نظری یا ادعای عملی علیه مناسبات به قول تو استیت فرم یا همان مناسبات عمودی قدرت میتوان یافت؟ چه او و چه پدرش، قیام علیه جور کردند و حاکم جائر را به سبب غصب مقام خلافت و روا داشتن ظلم و افعال ضد شریعت -که معادل عدالت فهم میشد- به چالش کشیدند. شیعه خود را بر اساس عدالت در حکومت توضیح میدهد و نه بر اساس آنارکیزم و افقی ساختن نظم حکومت.
⚜️ @taammolat74