آیه در آینه2.امیر غنوی(1).mp3
50.79M
🔉 سخنرانی
🔶 موضوع نشست | نگاهی نو به #مبانی_اخلاق در #قرآن کریم
🎙حجتالاسلام #امیر_غنوی
ویژهبرنامۀ «#آیه_در_آینه»
🔹 حجتالاسلام و المسلمین دکتر امیر غنوی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و مدیر گروه اخلاق این پژوهشگاه هستند. عمده تحقیقات ایشان در باب فقه الاخلاق و آیات و روایات مرتبط با این حوزه است.
🔗 برای شنیدن سخنرانی قبل این نشست، اینجا کلیک کنید.
⚜️ @Taammolat74
📎
✅ امروزه قهرمانان اسطوره، تنها در میدان سیاست جمعاند و قهرمانان کوتوله ورزشی، علمی و هنری تنها در خدمت غول سیاست رقاصی میکنند. بازار مکاره سیاست چنان گرم است که اگر شما سرتان را در لاک سیاست فرو برید، همه چیز را میدانید و اگر سر در لاک دانش کن، فلسفه و هنر فرو برید، تنها یک چیز خواهید فهمید.
🏷 #انتخابات1400
⚜️ @Taammolat74
♨️ پایان روشنفکری!
نقد و نظر درباره گفتگو اخیر دو روشنفکر!
🔸هفته گذشته در سپهر اندیشهای ایران و در فضای #ژورنالیسم_اندیشه دو چهره نامآشنا #مصطفی_ملکیان و #عبدالکریم_سروش به گفتگو درباره #روشنفکری پرداختند. این جلسه که از سوی محفل آمریکایی #حلقه_دیدگاه_نو برگزار شد، نتوانست حاشیهای را ایجاد کند و بسیاری بیاعتنا از این نشست گذشتند و این نشان از تهی شدن ایدهها و بیمصرف شدن افکار این روشنفکران دارد.
🔹در این جلسه مصطفی ملکیان همان حرفهای سابق خود را تکرار کرد. سروش هم از ایدههایی سخن گفت که شاید برای شاگردان مدرسه روشنفکری دینی تازگی داشته باشد، اما برای نسل جوان و کسانی که سالها پیش از او از پسامدرنیسم سخن میگفتند، هیچ رهاورد تازهای در بر ندارد. این جلسه نشان داد که عصر روشنفکران و بلکه روشنفکر-آکادمیسینها، به سر آمده و در سه دهه گذشته، هیچ روشنفکر یا روشنفکر-آکادمیسین تازهای که بتواند هماورد روشنفکران پیشین باشد، سر بر نیاورده است.
در ادامه برخی از نظرات اساتید و پژوهشگران دراینباره را تقدیم شما خواهیم کرد.
⚜️ @Taammolat74
تاملات
♨️ پایان روشنفکری! نقد و نظر درباره گفتگو اخیر دو روشنفکر! 🔸هفته گذشته در سپهر اندیشهای ایران
🔰 آیا روشنفکری به تکرار مکررات افتاده است؟
✍️ محمد صادق عبداللهی
🔘 بخش 1 از 2
🔸در روزهای ابتدایی هفته جاری شاهد گفتوگویی میان دو متفکر معاصر جریان روشنفکری ایران آقایان عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان بودیم. گفتوگویی که عنوان «روشنفکری و حقیقت» را یدک میکشید و در اجرا از دو حیث بینظیر بود:
1️⃣ بستر اجرا؛ این جلسه در ساعات پایانی شب و هم زمان در سه بستر کلاب هاوس، زوم و اینستاگرام پوشش داده میشد و مجموعاً میتوان گفت قریب به ۵هزار نفر را (با نوسان) پای منبر مجازی آقایان کشاند؛ که این به نوع خود رکورد شکنیای برای روشنفکران به حساب میآید، چرا که شبکههای اجتماعی موجب گشته آنها از محافل روشنفکری و کافهنشینی خود و نهایتاً جلسات سخنرانی با صندلیهای محدود خارج شوند و دیگر نه با واسطه بلکه مستقیماً با جامعه ارتباط گیرند.
2️⃣ نکته بینظیر دیگر، رویارویی مستقیم آقایان سروش و ملکیان است. میتوان گفت تقریباً هیچ گاه این مجال نبوده که این دو متفکر برخاسته از جریان نواندیشی دینی، در برابر یکدیگر به گفتگو نشسته و به نقد مستقیم آراء یکدیگر و بیان علنی انتقاداتی که در جمعهای محدود بیان میشد، بپردازند.
🔹اما از این دو نکته که بگذریم با این سوال مواجه خواهیم شد که دستاورد این گفتگو چه بود و چه خروجیای میتوان برای آن متصور شد؟ به عبارت دیگر آن تقریبا ۵ هزار شنونده پس از شنیدن حرفهای رد وبدل شده به چه دستاوردی رسیدند که در صورت نبود این گفتگو آن را از دست میدادند؟ متأسفم که پاسخ بگویم «تقریباً هیچ»!
⚜️ @Taammolat74
🔰 آیا روشنفکری به تکرار مکررات افتاده است؟
✍️ محمد صادق عبداللهی
🔘 بخش 2 از 2
🔸در جریان این گفتگو جناب ملکیان به شرح مقالهای از خود پرداخت که دو دهه پیش، یعنی در سال ۱۳۸۰، به نگارش درآمده و در برابر نقدهای تکراری دکتر سروش نیز باز به مقاله دیگری اشاره کردند که آن نیز قریب به ۴ سال پیش نگاشته شده و جالب آنکه جناب ملکیان اشاره فرمودند که پاسخ تمامی نقدهای دکتر سروش را در این مقاله آوردهاند و یک مورد هم از قلم نیفتاده است، اما دکتر سروش با کمال تعجب از نگارش این مقاله ابراز بیاطلاعی کردند و حتی پاسخی هم به پاسخها و انتقادات آقای ملکیان جز تیکه پاره کردن تعارف ندادند!
🔹در واقع میتوان گفت این دو متفکر معاصر که با تعاریفی که از روشنفکری ارائه دادند، خود را در زمره روشنفکران به حساب میآورند، بعد از گذشت دو دهه هیچ حرف جدیدی در موضوع، جز تکرار مکررات نداشتند و حرفهای کهنه شده خود را روخوانی کردند! و این جمعبندیای نگران کننده است که میتوان ریشه به بنبست رسیدن روشنفکری در ایران و اختلالی کارکردیش را در آن جست! چطور میشود در این حوزه مهم سالها حرف تکراری زد و نسخه تکراری پیچید؟! چطور میتوان باور کرد حتی انتقادات و پاسخ به آنها نیز تکراری باشد؟!
💢آیا با این حساب باید باور کنیم که روشنفکری در ایران فاتحهاش خوانده شده و به دام روزمرهگی و تکرار مکررات افتاده است؟ اگر این باشد آیا دیگر این قشر میتوانند برای امروز و فردای جامعه ایرانی که پر است از پیچیدگیهای چند بُعدی مدعی راهبری باشد؟!
🔸آیا میشود بن بست موجود را حاصل اندیشمندی درجه دو روشنفکران در ایران به حساب آورد که نه تولید کننده اندیشههای دسته اول بلکه توزیع کننده اندیشههای غربیها هستند و آنگاه که آنها بحثی را واگذاشته یا گفتههایشان از مرزهای قکری و فرهنگی ایران عبور نمیکند، اینها نیز دست بسته میمانند؟ آیا متفکران جریان روشنفکری، همانطور که بعضاً جغرافیایی از ایران دور یا در اتاقهای خود مبحوس ماندهاند، از امروز فکری و فرهنگی جامعه ایرانی نیز بیخبرند و در حلقه بسته شرح عرفانی حافظ و مولانا متوقف شدهاند؟
🔹آیا میتوان راز اینکه باز هم دو روشنفکر بدون داشتن حرفی جدید حاضر میشوند به گفتگو نشسته و حرفهای ۲۰سال گذشته را تکرار کنند، در شنوندگانی جست که بدون مطالعه منظم آثار و بی تفکر نقدی و مطالبه حرف جدید، «خیلی استفاده کردیم» و به به و چه چه نثار میکنند؟ به نظر میرسد این سوالات و دهها سوال جدی دیگر میتواند فرصتی باشد که تفکر در خصوص آنها جبران کننده دو ساعت و نیم شنیدن حرفهای تکراری نشست «روشنفکری و حقیقت» باشد.
⚜️ @Taammolat74
🔰دربارۀ گفتوگوی مصطفی ملکیان و عبدالکریم سروش
غایب بزرگ؛ مردمِ زمانه
✍️ علی ورامینی
📍روشنفکری در این سالها شبیه حلقههایی شده است که مریدان حول مرادی میگردند و هرکدام در جزیرۀ خویش زندگی میکنند و هر از چند وقتی بمبی هوایی بر جزیرۀ دیگری میافکنند. در این میان، نشریههایی هم به توپخانۀ انحصاری جبهههایی تبدیل شدند که مرادشان سرفه هم بکند چون سخنی بُنبرافکنانه در بوق و کرنا میکنند و به دیگر بدیلهای فکری بیاعتنا هستند مگر برای تخطئه. در این فضای سَمی، اولین چیزی که به محاق میرود امکان گفتوگو بهعنوان تنها راه عیارسنجی و توسعۀ یک اندیشه است.
⚜️ @Taammolat74 👇👇👇
تاملات
🔰دربارۀ گفتوگوی مصطفی ملکیان و عبدالکریم سروش غایب بزرگ؛ مردمِ زمانه ✍️ علی ورامینی 📍روشنفکری در
✔️ ادامه...
بهگمان من، به دو دلیل گفتوگوی سروش و ملکیان در آن شب دستاورد دیگری در پی نداشت.
🔸اولین دلیلِ بیحاصلی جلسه را باید در انتخاب عنوان جلسه جست: «روشنفکری و حقیقت».
این دو مفهوم، همانطور که سروش هم اشاره کرد، مفاهیمی کاملاً واضح و خطکشیشده نیستند. درباره هر دو واژه بهاندازۀ تاریخِ پدیدآمدنشان بحث و اختلافنظر وجود دارد. انتخاب عنوان کلیِ «روشنفکری و حقیقت» آن هم برای جلسهای که امکان تکرار آن اگر محال نباشد بسیار سخت است، به نظر فکرنشده میآید. در واقع این انتخاب، از پیش، هر دو طرف گفتوگو را در چاه ویل مفاهیمی کلی انداخته که از یک سو صحبت دربارهشان تمامی ندارد و از دیگر سو، بعد از دههها کار روشنفکری هر دو طرف، تقریباً برای همگان مشخص است که مرادشان از روشنفکر چیست و ابعاد حقیقت کدام است.
🔹دلیل دومِ بیحاصل شدن گفتوگویی که انتظار بیشتری از آن میرفت و بیربط هم به دلیل اول نیست، گسست اندیشۀ دو روشنفکر از مختصات امروزی جامعهای است که در بستر آن و دربارۀ آن صحبت میکنند و احتمالاً از پس همۀ این تلاشها به دنبال راهی برای زیست بهتر مردمانش هستند. درباره کلیات ایدۀ ناب «تقریر حقیقت و تقلیل مرارت» بارها، و در جاهای مختلف، مصطفی ملکیان و دیگرانی سخن گفتهاند، یا این سخن سروش را هم که «در دنیای پستمدرن امروزی رسیدن به حقیقت دشوارتر شده است» بارها شنیدهایم و باز شنیدیم.
🔸 پرسش این است که این سخنان با وضعیت امروز ما، یعنی سوژۀ ایرانیای که در ابَربحرانهای بیماری، فقر، انزوا و یأس در حال مضمحل شدن است چه نسبتی دارد؟ آنقدر سادهاندیش نیستم که از سروش یا ملکیان بخواهم نسخهای از جیبشان دربیاورند و راه برونرفت از این بحرانها را ترسیم کنند، ولی باید پرسید که اگر همین بحث پنجاه سال پیش شده بود یا پنجاه سال بعد میشد، بهلحاظ پیوندی که با مسئله و مسئلههای امروز دارد، چه تفاوتی داشت؟ مگر در نظر هر دو اندیشمند کار روشنفکری همین تلاش برای زیست بهتر مردمان معاصر نیست؟ مگر همین تفاوت کار روشنفکری با کار فیلسوفان و آکادمیسینها در نظر آنها نیست؟
💢آنچه در این گفتوگو شنیدیم تکرار مکرات بود، بیآنکه احساس پیوندی میان گفتهها با مسائل امروز ما وجود داشته باشد. در واقع، گفتوگوی دو متفکر نهفقط روزنهای برای برونرفت از انسداد کار روشنفکری نشان نداد که خود بازنمایی از همین وضعیت بود و شاید هم یکی از دلایل چرایی این وضعیت؛ وضعیتِ گسست روشنفکران از اکنونِ جامعۀ ایرانی و چرخش مدام حول مفاهیم و دالهایی که دیگر جز حظ سمعی برای شنوندگان حاصلی ندارد.
⚜️ @Taammolat74
🔰 گفت وگویی در نگرفت!
نگاهی به روشنفکری و روشنفکری ایرانی به بهانه برنامه مشترک و مصطفی ملکیان
✍️ مسعود پورفرد
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
📍نکته کلی و مهم این است که متاسفانه برای کسانی که پیگیر این مباحث هستند این دو متفکر، مطالب چندان جدیدی نداشتند و انتظار بیش از این میرفت تا مطلبی نو و جدید بگویند که بحث جدید دیده نشد. نکته دیگر این است که تعریف استاد ملکیان چیز جدیدی نبود و قبلا در مقالات مختلف بیان شده بود. وقتی مناظره بین دو متفکر برگزار میشود باید نکات جدید و مطلب جدید و تقریر جدیدی باشد که متاسفانه چنین چیزی در تعریف استاد ملکیان نبود.
⚜️ @Taammolat74 👇👇👇
تاملات
🔰 گفت وگویی در نگرفت! نگاهی به روشنفکری و روشنفکری ایرانی به بهانه برنامه مشترک و مصطفی ملکیان ✍️
✔️ ادامه...
🔸در نقد دکتر سروش هم باید گفت برای کسانی که این مباحث را پیگیری میکنند دور از انتظار بود چون برداشت خودشان را میگفتند و نظرات استاد ملکیان را مورد نقد قرار نمیدادند و براساس دادههای استاد ملکیان نقدی صورت نمیدادند. ضمنا ورود از زاویه پست مدرن به قصد تخریب مفاهیم استاد ملکیان هم منطق علمی و مستحکمی نداشت.
🔹تقلیل دادن مبحث روشنفکری صرفا به حوزه اخلاقی و هنجاری به دور از انصاف علمی است. وقتی وارد انتظاراتمان از استاد ملکیان در بحثی که انجام دادند میشویم، معتقدیم تقلیلی که استاد ملکیان در بحث تعریف روشنفکری انجام داده است صرفا به حوزه اخلاقی و هنجاری رفته است و این به دور از انصاف علمی است.
🔸تعریف استاد ملکیان از مبسوط الید بودن روشنفکری در گفتمانهای مختلف جلوگیری میکند و این گفتمان اعم از گفتمان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است و اینها هم بر اساس شرایط و اقتضائات جامعه است. بنابراین ما دست روشنفکری را میبندیم و میگوییم تو صرفا باید وارد حوزه اخلاق و هنجار بشوی. ما روشنفکری را به این کارمان، از مبوسط الید بودن و اختیارات روشنفکر در بسط دیسکورسها جلوگیری میکنیم و میگوییم شما بیایید و در حوزه رفتار اخلاقی و هنجاری بحث کنید.
🔹البته ما میگوییم این مبسوط الید بودن براساس شرایط و اقتضائات جامعه است ولی وقتی دستش را کلا میبندیم و اجازه نمیدهیم دیسکورسهای سیاسی و دیسکورسهای اجتماعی و اقتصادی را بگوید، اینجا محل اشکال است و این نقدی بر تعریف استاد ملکیان است.
🔸از موارد دیگر، بحث تجربه مطالعه روشنفکری در غرب و ایران است که در تضاد با نظر استاد ملکیان است و ما توضیح کامل دادیم که اصلا برای چه آنها را میگوییم زیرا نشان از ورود این روشنفکران چه در غرب و چه در ایران به انواع دیسکورسها است نه تکساحتی فرهنگی. پس ما بهلحاظ یک تجربه علمی که وجود دارد و بیان کردهایم، نشان دادیم که ورود این روشنفکران به انواع دیسکورسها بوده است وقتی شما آن را محدود میکنید در تعارض با مطالعه علمی در مورد نقش روشنفکری در غرب و ایران است.
🔹اگر ما صرفا تعریف استاد ملکیان را بپذیریم، در وضع کنونی جامعه ایران واقعا مشکل چیست؟ مشکل اقتصادی و معیشتی پیشروی مردم ایران است. حال شما تا صبح بحث فرهنگی و تقریر حقیقت و تقلیل مرارت در چارچوب گزارههای اخلاقی کنید، این فایدهای به حال جامعه و مردم فقیر نخواهد داشت و درنتیجه بهطور ناخود آگاه بین طبقه فرودست و روشنفکری فاصله انداختهایم.
🔗 برای مطالعه مبسوط این یادداشت، اینجا کلیک کنید.
⚜️ @Taammolat74
تاملات
♨️ پایان روشنفکری! نقد و نظر درباره گفتگو اخیر دو روشنفکر! 🔸هفته گذشته در سپهر اندیشهای ایران
🔰 روشنفکری ملکیان یا سروش؟
(با تاملی بر دیدگاه دکتر بیژن عبدالکریمی در کتاب ما و جهان نیچهای)
✍️ محمدجواد نصرالهی
📍 چند روزی است که از لایو دکتر سروش و دکتر ملکیان درباره روشنفکری و حقیقت میگذرد و بر آن شدم که نقدی بر آن بنویسم. با تمام علاقه ای که به هردو استاد دارم و اینکه بسیاری از اندیشه هایم را وامدار این متفکران میدانم، با اینحال به عقیده من هردو استاد، اسیر اشکالات بنیادینی هستند. هنگامی که تعریف هردو استاد( علی الخصوص استاد ملکیان ) را در مورد روشنفکری و حقیقت میشنیدم احساس میکردم که این عزیزان گویی در فضایی غیر از ایران زیست میکنند و گویی بحث، در سطح جهان است.
⚜️ @Taammolat74 👇👇👇
تاملات
🔰 روشنفکری ملکیان یا سروش؟ (با تاملی بر دیدگاه دکتر بیژن عبدالکریمی در کتاب ما و جهان نیچهای) ✍️
✔️ ادامه...
🔘 بخش 1 از 2
🔸فکر میکنم مهمترین اشکال از همین جا برمیخیزد. متاسفانه هردو استاد از نگرشی غیر تاریخی نسبت به این دو موضوع برخوردارند. بر فرض مثال تعریف استاد ملکیان از وظیفه روشنفکر " تقریر حقیقت و تقلیل مرارت " تعریف زیبا و قشنگی است ولی بسیار کلی و اخلاقی است( البته منکر این نوع تعاریف نمیشوم و معتقدم کلیت و حقیقتی ورای تمام مسائل تاریخی هست ولی تا زمانی که بستر و کانتکست بحث معلوم نشود، تمام زیبایی و درستی این تعاریف روی هوا میماند، علی الخصوص موضوعی مثل روشنفکری). حال با این مقدمه، نقد را با کتاب استاد عبدالکریمی پی میگیرم.
🔹در ابتدا باید بدانیم ما از یک روشنفکری واحد صحبت نمی کنیم بلکه از روشنفکری درباره ایران صحبت می کنیم. روشنفکری ایران در دوره اول خود که تاثیر پذیرفته از مفاهیم عصر روشنگری و مدرنیته( مثل خرد گرایی، شکاکیت، سکولاریسم و...) بود حدود دو قرن پیش بوجود آمد و آنها تحت عنوان منورالفکران به دفاع از این اصول پرداختند و با وارد شدن به عرصه سیاسی، دولت شبه مدرن را در عصر پهلوی بوجود آوردند.
🔸در دوره دوم، جریاناتی به ظاهر جدا ولی در اصل زاییده همان تفکر، از دل مدرنیته بیرون آمد.1_ روشنفکری دینی به رهبری سید جمال که خواستار صلحی بین سنت و مدرنیته بود 2_ جریانات سوسیالیستی و مارکسیستی. در دوره سوم هم که البته در ایران به هیچ وجه شکل نگرفت، تعریفی است که روشنفکر در دولت های رفاه غربی دارد.به تعبیر دکتر عبدالکریمی روشنفکری در میان اضلاع سه گانه نسبت با خویشتن(ایدئولوژی و آرمان)، مخاطب(فرهنگ و توده ها) و قدرت سیاسی(قدرت و حقیقت) شناخته میشود.
1️⃣ ایدئولوژی و آرمان
روشنفکر همواره آرمانی را در نظر دارد ولی اکنون روشنفکران ما همچون جامعه ما سرگردانند. آنان هم از سنت و هم از مدرنیته بریده اند و همچنین با ارزش های پست مدرن نیز اساسا نه آشنایی دارند و اگر هم آشنایی دارند بعضی پیوندهای آنان با سنت و مدرنیته مانع از رفتن آنان به سوی آن ارزش ها میشود. شاید آخرین روشنفکر آرمان گرای ما شریعتی بود.
اما اکنون روشنفکران ما برای اینکه آرمان ها و نهضت هایشان امکان دارد به نهاد برسد به کلی قید آرمان را میزنند. ولی متوجه نیستند که هر نهضتی نهادی در پی دارد و این امری طبیعی است و تنها کار روشنفکر جلوگیری از ایدئولوژیک شدن این نهادهاست. شاید این جمله ای که در عوام زیاد گفته میشود، حال خیلی از روشنفکران ما باشد " آنان نمی دانند چه می خواهند ".
⚜️ @Taammolat74
تاملات
🔰 روشنفکری ملکیان یا سروش؟ (با تاملی بر دیدگاه دکتر بیژن عبدالکریمی در کتاب ما و جهان نیچهای) ✍️
✔️ ادامه...
🔘 بخش 2 از 2
2️⃣ تودهها و فرهنگ
با آمدن پست مدرنیسم دیگر آن وضعیت سلسله مراتبی که بین روشنفکر و توده بود از بین رفت و روشنفکر از اقتدار خود پایین آمد و اساسا تمام ارزش ها فرو ریخت. نکته بغرنج برای جامعه ما اینست که این پست مدرنیسم برای جامعه ما مثل یک شمشیر دو لبه عمل کرده، یعنی روشنفکر از آن برای مواجهه با قدرت سیاسی و سنت استفاده میکند ولی غافل از اینکه خود توده نیز از آن برای نقد خود روشنفکران استفاده میکند
(این قضیه در استاد ملکیان به عقیده من واضح تر است زیرا ایشان از مواحهه پست مدرنیسم با بسیاری از مسائل سنت استفاده می کند ولی به عقلانیت روشنگری که می رسد پا پس می کشد). در یک کلام میتوان گفت بشر جهانی و تحت تاثیر آن، بشر ایرانی صرفا به یک رمه و گله به تعبیر نیچه تبدیل شده است که تنها می خورد و می خوابد. ولی روشنفکران ما متاسفانه این رمگی را تنها در قشر سنتی ما میبینند.
3️⃣ قدرت سیاسی
روشنفکر ایرانی نه می تواند انقلابی باشد و نه درون ساختار سیاسی. نمی تواند انقلابی باشد چون اساسا آرمانی ندارد و نمی تواند مانند دولت های رفاه عمل کند چون قدرت سیاسی را شیطان می شمارد.( به گمان من روشنفکران ما برخلاف ایدئولوژیک خواندن قدرت سیاسی، خود اسیر ایدئولوژیک اندیشی و افکار انتزاعی هستند). در این نزاع بین قدرت سیاسی و روشنفکر هم تنها مردم هستند که زورقی شکسته بر آب شده اند...
💢در نهایت باید بگوییم که متاسفانه نه روشنفکرانی چون استادان، سروش و ملکیان بدین مسائل می اندیشند و نه قدرت سیاسی ما. شاید الان زمانی باشد که بیندیشیم چرا نهضت مشروطه به ثمر ننشست( نه صرفا با دعواها و جبهه گیری هایی مثل مشروطه و مشروعه دانستن آن). شاید الان زمانی باشد که تفکرات تئولوژیک و ایدئولوژیک کنار گذاشته شود و این دو به یک تعریف مشترک برسند، تعریفی که هم با بستر و سنت ما، و هم نسبت به توسعه یافتگی غربی همخوانی و گشودگی داشته باشد و بتواند توده را همراه خود بیاورد.
⚜️ @Taammolat74