تاملات
🔰 نگاهی بر پروژه فکری داود فیرحی ✍️ محمدرضا مرادی طادی 📍از منظر تبار اندیشه به نظر میرسد پروژه فق
✔️ [ادامه...
🔘 بخش 1 از 2
🔸اگر بپذیریم که زمان و مکان پیش شرطهای هرگونه آگاهی، از جمله معرفت سیاسیاند، از همین رو، می توانیم بگوییم که جایگاه #فیرحی مانند #طباطبایی ایران+تجدّد است. با این توضیح که چون ایران نمیتواند یک کلیّت یکپارچۀ متصلّب بسیطی باشد که بر مبنای قاعدۀ همه یا هیچ یا باید تمام آن را پذیرفت یا تمام آن را به کناری نهاد، فیرحی مولفۀ فقه و شریعت آن (#تمدن_ایرانی) را گرفته است و تغلیظ کرده است و طباطبایی عنصر ایرانیّت آن را!
🔹پس از نظر «گاهشناسی» هر دو در زمان و #زمانۀ_تجدد ایستادهاند و از دید «جایشناسی» هر دو در ایراناند؛ البته با این تفاوت که فیرحی میخواهد از منابع فکری موجود در لایۀ اسلامیّت تمدن ایرانی برای یک «تجدد سیاسی فقهی» بهره ببرد و طباطبایی به دنبال آن است تا از لایۀ #ایرانیّت تمدن ایرانی به یک «#تجدد_سیاسی_ایرانی» برسد.
💢پس غایت القصوای هر دو هم متجددانه است و هم سیاسی و بی تردید «مسئلۀ ایران» در آغازگاهها، در منابع و در دغدغهها، در هر دو دستگاه فکری حاضر است، امّا با این حال، این دو، در دو ساحت متفاوت و مختلف قرار دارند.
🔸دستگاه فکری فیرحی معطوف ادارۀ #دموکراتیک جامعه با امکانات فقه است (وجه تأسیسی و کم و بیش آیندهگرا) و نظام اندیشی طباطبایی خواهان حفظ و تحکیم موجودیّتی به نام ایران (وجه تحکیمی و بیشتر گذشتهگرا). یکی دربارۀ ادارۀ جامعه سخن می گوید و دیگری درباب بقای آن.
🔹با توجه به آثار و مباحثی که فیرحی نوشته و طرح کرده است، تقریباً دستگاه فکری فقه سیاسی او را می توان با وضوح قابل توجهی ترسیم کرد. فیرحی می خواهد با توسل به تاکتیک «برجسته سازی امکانات دموکراتیک متون دینی»، دین را ابتدا از وجوهات اقتدارگرایانۀ آن تهی سازد و از منظری کاملاً مدرن تفسیری دموکراتیک از آن ارائه کند و نشان دهد که خوانشِ اقتداری از نص – که در سدههای میانه شکل گرفت – تنها یک قرائت ممکن بود که وامدار نظام قدرت در همان دوره است و نه از ذاتیّات دین.
⚜️ @taammolat74