✔️ [ادامه...
🔘 بخش 2 از 2
🔸#فیرحی بعد از گرفتن حکم برائت از اقتدارطلبی برای متون دینی به سراغ ابزارهای فقهی موجود در شرعیات ما می رود و می کوشد تا از امکانات آن برای «تأسیس تجدد سیاسی» بهره ببرد. در همین راستا فیرحی می کوشد مباحث جدّی و پایه در این حوزه، از جمله انسانشناسی دموکراتیک/اقتدارگرا، مجاری تولید حق، قانون، عدالت و دیگر مفاهیم و موضوعات همخانواده را مطرح کند...
🔹 و در همین چارچوب اولاً نشان دهد که نظام فکری شرعی ما هم بر خوانش دموکراتیک و هم بر قرائت اقتدارگرایانه از این مفاهیم و موضوعات گشوده است، فلذا ضرورتی ندارد که برای حصول به آنها از گسترۀ دین خارج شد و ناگزیر در ساحتی «#سکولار» آنها را دنبال کرد و در ثانی، برای ادارۀ جامعه نیز می توان از همین امکانات درونی فقه بهره برد. پس عجالتاً می توان گفت که دستگاه فقه سیاسی فیرحی به دنبال پاسخ و راهکاری برای دو بحران بنیادین دولت در جهان مدرن است: #بحران_مشروعیت و #بحران_کارآمدی.
🔸در اینجا – برای همدلی با دستگاه فکری فقه سیاسی فیرحی – می توان (با تسامح بسیار) به چیزی به نام «#دموکراسی به مثابه روش» متوسل شد. اگر بپذیریم که دموکراسی می تواند صرفاً شیوهای صوری و فرمال از ادارۀ جامعه باشد و نسبت به محتوای خودش الزاماً سوگیری و تعیّنی از پیش داده نداشته باشد، پس نمیتوانیم نظام فکری فیرحی را با ملاحظاتی که برآمده از دغدغههای سکولار و یا ایرانگرایانه است، طرد و ترک کنیم. چرا که این دستگاه فکری اگر در «دموکراسی روشی» به قدرت برسد و به لوازم آن هم پایبند باشد، در ادعا بر سر حق ادارۀ جامعه، تفاوتی با دیگر نظامهای فکری رقیب – برای نمونه مکاتب سکولار – ندارد.
🔹امّا همان گونه که گفتیم بحث فیرحی فراتر از دموکراسی به مثابه روش است و بلکه او اساساً مدعی است که اولاً قرائت دموکراتیک از نص هم ممکن است و هم از جهاتی واجب (شاید برای دفع [فاسدی؟] به نام سکولاریسم) و هم این که توان ادارۀ کارآمدِ جامعه بر مبنای امکانات درونی این متون وجود فراهم است و بنابراین نمی توان دین را با اتهامِ ناکارآمدی از حلقۀ مدعیان «ولایت بر مدینه» به کناری نهاد.
💢پس مجموعاً فقه سیاسی فیرحی خواهان پاسخ/راهکارهایی برای بحران مشروعیت و بحران کارآمدی دولت مدرن است.
⚜️ @taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | چگونه #هستهی_سخت واقعیت اجتماعی انقلاب را تحریف میکند؟ ▪️ باز هم واژهای به ظاهر تحلی
🔸 هسته سخت؛ مفهومی سترون، تقلیدی و بازاری از فرهنگهای امنیتی، که تلاش میکند حقیقت «مردم» را به یک اقلیت وفادارِ وظیفهمندِ قابلکنترل تقلیل دهد؛ مردمی که اگر بیرون این دایرهاند، مشکوکاند؛ اگر ساکتاند، مردد؛ و اگر معترضاند، دشمن. این تصوری است ناروا از انقلابی که با بسط معنای #مردم آغاز شد و با بازتعریف نسبت #دین و #جامعه ادامه یافت. در کدام لحظه، از تاریخ زندهی انقلاب اسلامی، این تلقی رخنه کرد که مردم را باید در لایههای تمایزآفرین، در طبقات وفاداری و در درجاتِ مشروعیتساز دستهبندی کرد؟
🔹ایدهی «هستهی سخت» اما میکوشد تا حقیقت را برساختی ذهنی جایگزین کند. گویی حقیقت انقلاب در گرو رضایت این «هسته» است و هرگونه نارضایتیِ آنان، به منزلهی #بحران_مشروعیت تلقی میشود. بدتر آنکه همین تحلیل، گاه با ترساندن نظام از نارضایتی این اقلیت، میکوشد افق تصمیمگیری کلان را در گرو راضی نگهداشتن آنان تصویر کند. و این، چیزی نیست جز تغییر جهت قطبنمای انقلاب از «تودهی مردم» به «طبقهی خودخواندهای از انقلابینماها».
🔸«هسته سخت»، شاید در واقع شکلی از فرافکنی شکستهاست. شکست در اقناع. شکست در عدالت. شکست در گفتوگوی درونی با ملت! چون نمیخواهند این آینهی تلخ را ببینند، تکهای از ملت را جدا کرده و نامش را هسته سخت میگذارند. تحلیلهایی که #نظام را به رضایت یک حلقه گره میزنند، نهتنها به فقر تحلیلی دچارند، بلکه خواسته یا ناخواسته، نظام را از بستر مردمیاش جدا میسازند. و این انقطاع، خطرناکتر از هر تهدید بیرونی است. زیرا جامعهای که از درون تفکیک شود، از بیرون بهآسانی وا نمیماند؛ بلکه از درون فرومیپاشد.
🔹و آنگاه که نیروی حزباللهی را به این اقلیت تقلیل دهند، مصیبتی دوچندان پدید آمده است. حزبالله، یک طبقه نیست. او نه تنها برخاسته از متن مردم است، بلکه بازو و بسط مردم است. اگر قرار است نظمی اجتماعی بنیان گیرد، باید «پیوست مردمی نیروی حزباللهی» بازتعریف شود؛ نه بهمثابه ناظری بر مردم، نه داوری بر سر رضایتمندیشان، بلکه بهعنوان قشری از خود مردم که مسئولیت بیشتری بر دوش دارد، نه حق امتیاز بیشتر.
🔸 در نهایت، نیروی #حزباللهی باید بهعنوان قشری از خود مردم، مسئولیتهای بزرگتری را بر دوش بگیرد، اما نه به این معنا که از مردم جدا شود یا خود را طبقهای بالاتر از آنان بداند. نیروی حزباللهی تنها زمانی قادر است به عنوان پیشبرندهی انقلاب و جامعه عمل کند که همچنان در کنار مردم بایستد و از ظرفیتهای مردمی برای شکلدهی به نظم اجتماعی و سیاسی بهره برد.
⭕️ باید به این واژگان مشکوک بود. واژگانی که بار دارند، تاریخ میسازند و گفتمان میسازند. ادبیات هسته سخت، ادبیات جداسازی است. ادبیاتی که میخواهد از «دل ملت»، «مراکز فرمان» بسازد. اما #انقلاب اسلامی، در جوهر خود، انقلابی علیه همین ساختارهای مرکزگرا، سلسلهمراتبی و طبقهمدار بود. اگر میراث آن را پاس میداریم، باید از آن ادبیات، فاصله بگیریم. هشدار اینجاست.
⚜️ @Taammolat74