eitaa logo
تأمُّلاتِ نظری
1.8هزار دنبال‌کننده
421 عکس
294 ویدیو
44 فایل
🔸️طلبه حوزه علمیه قم، #فقه_و_اصول و #اقتصادخون 📚 تحقیق و پژوهش: مطالعاتِ #علوم_انسانی 🔸️علاقه مندی: #کتاب و #کتابخوانی 💠 راه ارتباطی: @s_mortezahoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ طیِ چند روز آینده، مختصات و ویژگی های چندی از مهمترین مکاتبِ ادبیِ مدرن را مطرح خواهیم کرد و سپس بواسطه شاخص ها و مختصاتی که بیان کردیم، برخی از مهمترین آثارِ ادبیِ غرب را موردِ تحلیل و تبیین قرار خواهیم داد. از اینرو، بایستی دانست؛ هر هنرمند، نویسنده و رُمان نویسی که خاصتا در این چند سده ی اخیر، اثر ادبی اعم از شعر، داستان، نقاشی و... را خلق نموده اند، ذیلِ یک بینش و مکتبی بوده است، بنابراین شناختِ مختصاتِ این مکتب ها و زمینه های شکل گیری اش بسیار حائز اهمیت می باشد. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
گفتی چه کسی در چه خیالی به کجایی بیتابِ توأم، محو توأم، خانه خرابم
تأمُّلاتِ نظری
✍️ طیِ چند روز آینده، مختصات و ویژگی های چندی از مهمترین مکاتبِ ادبیِ مدرن را مطرح خواهیم کرد و سپس
🔰 بررسی چندی از مهمترین مکتب های ادبیِ مدرن ۱) نئوکلاسیسم [۱۶۴۰ - ۱۷۶۰] ۲) رُمانتیسم [۱۸۰۰ - ۱۸۴۰] ۳) رئالیسم [۱۸۵۰ - ۱۸۹۰] ۴) ناتورالیسم [۱۸۶۷ -۱۸۹۰] ۵) سورئالیسم [۱۹۲۴ - ۱۹۶۶] ۶) پسامدرنیسم [ ۱۹۷۰ تاکنون] به زودی ویژگی ها و مختصاتِ مکتب های ادبیِ مذکور بیان می گردد و سپس چندی از آثار برجسته ی هر مکتب، تبیین می گردد. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
15.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لذّتِ زندگیِ مرگ آگاهانه را، جُز اولیای الهی نمی دانند! 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
🔰 و شاخصه های آن ✍️ واژه ی "کلاسیس" در لاتین به معنای طبقه، گروه و زیربخش‌ می باشد و در کاربرد عمومی و غیرتخصصی، مجموعه آثار مهم و ارزشمندِ ادبی و هنریِ یک تمدن [که بیانگر شاخصه های کلی و اصلی آن تمدن است] و آثار کلاسیکِ آن قوم یا تمدن می نامند. در این معنا مثلا؛ "جنگ و صلح" تولستوی یا آثار "پوشکین" و یا رُمان های "بالزاک" در زمره ی آثار کلاسیک هستند. یا در ادبیاتِ فارسی "شاهنامه" و "گلستان و بوستان" جزو آثارِ کلاسیک هستند. اما در معنای خاص، ؛ رویکرد و مکتبِ ادبیِ مدرنی است که در قرن هفدهم و بخش عمده ای از قرن هجدهم دارای نفوذ و بسطِ بسیار بوده و صورتِ غالب و اصلیِ ادبی بوده است. نويسندگان و تئوریسین های نئوکلاسیسم، فیلسوفانی چون: هابز، ولتر، دیدرو و شاعرانی چون: میلتون، درایدن، و نویسندگانی چون: مولیر، کورنی و راسین را نام برد. و نئوکلاسیسم خود نوعِ فرانسوی و آلمانی نیز دارد. فی المثل؛ نئوکلاسیسم آلمانی از فیلسوفانی راسیونالیسم چون: لایب نیتز و کریستیان ولف، متاثر گردیده است و تئورسین اصلیِ نئوکلاسیسم ادبی در آلمان، منتقدی به نام "وگتشد" بوده است. 🔰ویژگی های اصلی نئوکلاسیسم در ادبیات ۱) مکتبِ ادبیِ نئوکلاسیسم معتقد است؛ هنر و ادبیات، صرفا برای لذت بخش بودن و سرگرمی نبوده و باید که جنبه اخلاقی و تعلیمی داشته باشند. ۲) نئوکلاسیک ها معتقدند؛ آفرینش ادبی و هنری، امری "قاعده مند" است و هنر اصلیِ شاعر و نویسنده، همانا رعایتِ قواعدِ مربوط به ایجادِ یک اثر ادبیِ ارزشمند است. این رویکردِ نئوکلاسیک ها به طور صریحی از تاکیدِ "دکارت" بر اصالتِ روش و قاعده مندیِ عقلانیِ مورد نظر او تاثیر پذیرفته است و اساسا روایتِ دیگری از آن است. ۳) در نئوکلاسیسم تاکیدِ بسیاری بر بیانِ ظریف و دقیق و فرموله و روشنِ جمله ها و کلمات وجود دارد. این ویژگی؛ برگردانِ همان اصلِ "وضوح و تمایزِ" دکارت است. قاعده شان این است که؛ مطالبِ بیشتری را با حداقل کلمات گویند. ۴) نئوکلاسیک ها تا حدودی به آثارِ یونان و روم باستان و ادبیاتِ کلاسیک توجه داشتند و البته این توجه به معنای صِرفِ تقلید هم نبوده است. پ.ن: پس از آنی که ویژگی های هر مکتب بیان شد، در پایان چندی از آثارِ برجسته ی هر مکتب را هم بررسی خواهیم کرد و با شاخصه های مطروحه سنجش خواهیم نمود. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
✍️ مطالبی که پیرامونِ "مکتب های ادبی" محضر فرهیختگانِ ارجمند تقدیم می گردد، چکیده ی دو کتابی است که حقیر سابقا مطالعه نموده و اکنون لُبِّ آن محضر سرورانِ ارجمند تقدیم می گردد. ۱) مکتب های ادبی؛ رضا سید حسینی ۲) پیش درآمدی بر رویکردها و مکتب های ادبی؛ شهریار زرشناس 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
🔰 و شاخصه های آن ✍️ در تاریخِ غربِ مدرن، مقطع زمانی ای که از دهه های پایانیِ قرن هجدهم تدریجا آغاز می شود و تا سال های دهه ی ۱۸۵۰ ادامه می یابد، دوران رُمانتیسم می نامند. اساسا رُمانتیسم یک رویکردِ فراگیرِ اجتماعی-سیاسی و مهمتر از آن فرهنگی بود که در ادبیات به جلوه گری پرداخت. 🔸️ رُمانتیسم از ریشه ی "رُمانس" گرفته شده است. در اوایلِ قرونِ وسطی به کتاب هایی که به زبانِ بومی و محلی که متمایز زبانِ لاتینِ مدرسی، نوشته می شدند، رُمانس می گفتند. اما نخستین کاربردِ "رُمانتیک" به عنوان یک صفت در زبان انگلیسی به سالِ ۱۶۵۰ میلادی صورت گرفته است. در این دوران می توان رُمانتیک را، رُمانس وار و رمان وار معنا کرد، که هم ناظر به معنای قرون وُسطایی آن؛ یعنی آثاری به زبانِ بومی و محلیِ غیر لاتین بوده و هم معنایی مترادف با داستان های خیالی با ماجراهای پهلوانی و عاشقانه داشته است. در انگلستانِ اوایلِ قرن هجدهم، کلمه رُمانتیک بیانگرِ معانی ای از قبیلِ عالی و ظریف گردید و در اواسط قرن هجدهم، رومانتیک؛ سخن یا نوشتاری احساسی و تخیّل برانگیز گردید. 🔸️ رُمانتیک ها در ساحتِ تفسیرِ اومانیستی از بشر، توجه خود را بیشتر معطوفِ وجه احساسی و عاطفیِ آن می نمودند و چندان میانه ای با رویکردِ صرفا عقل گرای دکارتی-وُلتری نداشتند. و همچنین رُمانتیک ها در تفسیرِ احساس و عاطفه و تخیّلِ بشری، رویکردی نفسانیّت مدار داشتند و مفهومِ ناخودآگاه و الهام و شهودِ حسی-خیالی را به گونه ای سوبژکتیویستی تعریف می کردند. 🔸️ رُمانتیسم ریشه در آراء "ژان ژاک روسو" دارد. به تعبیری دیگر او را می توان پدر رمانتیسم دانست. درواقع روسو [متوفی به ۱۷۷۸ م] از طریقِ مخالفت با عقل گراییِ یک طرفه و قاعده گرای نئوکلاسیک ها و تکیه بر احساسات و خیالات و عواطفِ نفسانی، به ساحتِ مدرنیته می پرداخت. 🔻 قبل از بیانِ شاخصه های به معرفیِ برخی آثارِ ادبی که ذیلِ مکتب رُمانتیسم نگاشته شده می پردازیم. ۱) "پاملا" اثر ساموئل ریچاردسون ۲) "سفر احساساتی" اثر استرن ۳) "رنج های ورتر جوان" اثرِ گوته ۴) "آسیه، نخستین عشق" اثر ایوان تورگینف ۵) "هلوئز جدید" اثر ژان ژاک روسو ۶) "پل و ویرژینی" اثر برناردو سن پیر ۷) "رنه" اثر فرانسوا رنه شاتوبریان "گرازیلا، رافائل، سنگ تراش سنگ پوان" اثر آلفونس لامارتین 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
🔻 اما شاخصه های آثارِ ادبیِ رُمانتیک ۱) تاکید بر اصالتِ احساسات و عواطف و دریافت های الهامی-شهودی و کم توجهی به عقل و دریافت های عقلانی ۲) تاکید بر توصیفِ تجربه های عاطفی و رویکردهای لطیف و بی اعتنایی به رویکردهای منطقی و قاعده مند ۳) بهره گیری از تخیّلِ پرشور و سودازده و حسی-عاطفی که در بطنِ آن نحوی نوستالژی و حسرت زدگی نسبت به گذشته ها نهفته است. ۴) غلبه ی نحوی نگاهِ افسرده و سودایی بر شخصیت و رفتارِ قهرمانان و شخصیت های آثارِ داستانیِ رُمانتیک ۵) توجه به عناصرِ ناخودآگاه در شخصیتِ آدمی ۶) محور و درون مایه ی اصلی و مهم آثارِ رُمانتیک، مساله ی عشق های زمینی و بعضا مبتذل است. ۷) مبنای آثارِ ادبیِ رُمانتیکی، "من" رُمانتیک است. این "من" به لحاظ ساختار و ویژگی ها با "مَنِ" رئالیستی تفاوت دارد. ۸) رُمانتیسم به نحوی طبیعتِ ناسوتی برای بشر معتقد است؛ این طبیعتِ/فطرت و سرشتِ ناسوتی که رُمانتیک ها می گویند، با فطرتی که در اندیشه ی دینی مطرح است متفاوت می باشد. ۹) رُمانتیسم؛ در مقابلِ منطق گراییِ جهان بینیِ عصر روشنگری و بدبینیِ آن نسبت به احساسات و عواطف، نحوی "سانتیمانتالیسمِ" شدید و افراطی را قرار می دهد که در شعر و داستان و نیز آثارِ تئوریکِ رُمانتیک ها خودنمایی می کند. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
🔰 ؛ پیشینه، شاخصه ها، آثار برجسته ✍️ رئالیسم در ادبیاتِ داستانی از حدود سال های ۱۸۳۰ میلادی و با آثارِ "بالزاک" و "استاندل" در فرانسه و "دیکنز" در انگلستان ظاهر می شود. از سال ۱۸۵۰ میلادی رئالیسم به مکتبِ غالبِ ادبی در ادبیاتِ داستانیِ غرب بدل شده و این غلبه تا اوایل ۱۸۹۰ ادامه می یابد. نفوذِ در ادبیاتِ غرب بسیار عمیق است، به گونه ای که می توان تمامیِ تاریخِ ادبیاتِ داستانی پس از را نوعی دیالوگ با رئالیسم دانست. 🔸️ قبل از بیانِ شاخصه ها، به معرفیِ آثار برجسته ی این مکتبِ ادبی می پردازیم. رئالیسمِ ادبی در ادبیاتِ غرب به سه صورت کلی ظاهر شده است: 1️⃣ ؛ برجسته ترین چهره ها به همراه آثارشان عبارتند از: الف) بالزاک؛ باباگوریو، اوژنی گرانده، آرزوهای بر باد رفته ب) چارلز دیکنز؛ آرزوهای بزرگ، سال های سخت، اولیور توئیست پ) استاندل؛ سرخ و سیاه، صومعه پارم ت) تولستوی؛ آنارکانینا، جنگ و صلح 2️⃣ ؛ در قرن ۲۰ میلادی در پی انقلاب ۱۹۱۷ در شوروی پدید آمد و خود را در قرنِ بیستم، امتدادِ رئالیسمِ کلاسیک معرفی کرد. شاید بتوان چنین گفت: رئالیسمِ سوسیالیستی را نوعی تلاش جهتِ قرار دادنِ ادبیاتِ رئالیستی در مسیرِ اهدافِ ایدئولوژیِ مارکسیسم دانست. چهره های شاخص این قسم از رئالیسم عبارتند از: ، ، ، و 3️⃣ ؛ با آغاز قرنِ بیستم و بویژه از سال های ۱۹۱۶ م به بعد و در پیِ ظهورِ "دادائیسم" و "سورئالیسم" از یکسو و پیدایشِ جریانِ و اندکی پس از آن رویکردِ "اگزیستانسیالیستی، به تدریج جریانی پدید آمد و بویژه پس از جنگ جهانی دوم قدرت گرفت. این جریانِ "نئورئالیسم" تمایل داشت در مقابلِ صُوَرِ مختلفِ ادبیاتِ پسارئالیستی یا ادبیاتِ مدرن، از گونه ای از رئالیسمِ ادبی دفاع کند. رشدِ این جریان از دهه ۱۹۴۰ آغاز شد و به یک گرایشِ نیرومند در ادبیاتِ قرن بیستم بدل شد. به تعبیرِ دیگر؛ "نئورئالیسمِ ادبی" تلاشی جهتِ احیاء و حفظِ صورتِ رئالیستیِ ادبیاتِ داستانی که از اواخر قرن نوزدهم و اوایلِ قرن بیستم، طریق انحطاط و زوال را می پیمود، می باشد. چهره های شاخص "نئورئالیسمِ ادبی" عبارتند از: ، ، ، و نام برد. 🔸️ نئورئالیسم علاوه بر ویژگی های "رئالیسمِ کلاسیک" به فراخور مقتضیاتش، ویژگی هایی چون: "بیان صریح و بی پرده، نسبت به موضوعاتِ عشقی و جنسی"، "به تصویر کشیدنِ موضوعاتی چون جنگ، فشارهای ناشی از نظام های توتالیتر، بحرانِ فردیت در جوامعِ معاصرِ صنعتی، و از خود بیگانگیِ بشر غربی و اسارتِ بشر در نظام های دیوان سالارانه و بوروکراتیک قرن بیستم" به آن افزوده شده است. ادامه دارد... 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
🔰 شاخصه های آثارِ ادبیِ ۱) مبنای نظریِ رئالیسمِ ادبی، توصیفِ "فرد در نسبت با اجتماع و اجتماعیات" و تا حدّی به عنوانِ محصولِ اجتماع است. ۲) در رئالیسمِ ادبی، مفهومِ "واقعیت" تنها در معنای سطحی و ناسوتیِ آن مورد توجه قرار می گیرد و این امر به جوهرِ اومانیستی و سکولاریستیِ تفکر مدرنِ غربی باز می گردد که معنا و مراتبِ متعالیِ واقعیت و اساسا ذومراتب بودنِ آنرا از یاد برده است. ۳) اساسا واقع گرایی در چارچوبِ ادبیاتِ رئالیستیِ غربِ مدرن به معنای تمرکز و توجه بر شان اجتماعیِ مرتبه ی ناسوتیِ واقعیت است. ۴) رئالیسمِ ادبی در ترسیم و پرداختِ شخصیت های داستانی به وجه تیپیک [Typic] شخصیت [به عنوان تجسم یا نماینده ی یک طبقه یا گروه اجتماعی] در پیوند با ترسیمِ فردیتِ خاص هر شخصیتِ ادبی اهمیت می دهد. لذا شخصیت های آثارِ رئالیستی در عینِ برخورداری از برخی خصوصیاتِ خاصِ فردی، از یک وجه پررنگِ تیپیک و اجتماعی نیز بهره مند هستند. ۵) رئالیسمِ ادبی به یک اعتبار در تمدنِ غرب مدرن، مُلهم و متاثر از نُضجِ و پیداییِ جامعه شناسی در فضای ملتهب نیمه ی اول قرن ۱۹ قرار داشته است. ۶) رئالیسمِ ادبی تاکید دارد تا به توصیفِ واقعیاتِ تلخ و مناظرِ زشتِ زندگیِ اجتماعی همچون ، و ها بپردازد. ۷) در رئالیسمِ ادبی، به عنوانِ یک موضوع در کنارِ دیگر موضوعات مورد بررسی قرار می گیرد. در حالیکه؛ "عشق" در رُمانتیسم به عنوانِ یگانه موضوعِ اصلی و محوری بود. ۸) در داستانِ رئالیستی، اقتباسی است از چهره ی بشر معمولی و متوسطِ یک جامعه. در واقعِ "مَنِ فردیِ" رئالیستی فاقدِ آن ویژگی های سانتی مانتالیسم و خیال باف بودن و روحیه ی سودایی داشتن و افسرده حالی ای است که "مَنِ فردی" رُمانتیک بدان ها مبتلا بوده است. ۹) رئالیسم ادبی در پاره ای موارد، توجه خاصی را معطوفِ توصیفِ توده های فقیر و فرودستِ اجتماع و ترسیمِ زندگی و حیات، منش و سرشت و سرنوشتِ آنها می کند. آثارِ و ۱۰) از ویژگی های دیگرِ آثارِ رئالیستی، به تصویر کشیدنِ فجایع ناشی از و در جوامع غربی است که بویژه در آثارِ چارلز دیکنز به تفصیل به آن پرداخته شده است. ۱۱) در رئالیسمِ ادبی به نقشِ مخرّبِ پول پرستی و سیطره ی مادیت گرایی و سودجوییِ بورژوایی برای از بین بردنِ صداقتِ اخلاقی و حس از خودگذشتگی در افرادِ انسانی و همچنین تنزّل و انحطاطِ اخلاق عمومی جامعه توجه خاصی صورت گرفته است. ۱۲) در ، داستان نویس هم به نوعی از واقعیت گزارش می دهد و هم تصویرِ واقعیت را با تکیه بر تخیّل و تجربه و ادراکِ خود بازآفرینی و تفسیر می کند. ۱۳) ساختارِ داستانِ رئالیستی، مبتنی بر درکِ از عناصرِ "علت و معلول"، "حادثه"، "تجربه"، "زمان و مکان" در چارچوبِ فلسفه ی اومانیستی [بیکن، دکارت، جان لاک و فیزیکِ کلاسیکِ نیوتونی] است. ۱۴) مفروضِ نانوشته و غیررسمیِ رئالیسمِ ادبی، ترسیم جایگاه و موقعیتِ نویسنده به عنوانِ است که در "رئالیسم سوسیالیستی" این نقشِ ویژه ی نویسنده؛ برجستگی و صراحتِ بیشتری دارد. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
🔰 ؛ پیشینه، شاخصه ها، آثار برجسته ✍️ یکی دیگر از مکتب های ادبی که در قرن ۱۹ میلادی پدید آمد و در فرانسه و به میزانِ کمتری در آلمان رواج داشت، ناتورالیسم است. این مکتب در فرانسه از سال ۱۸۶۷ م با انتشارِ رُمانِ اثر پدید آمد و در دهه های ۱۸۹۰ م به تدریج گرفتار افول شد. ناتورالیسم را تا حدودی دنباله ی ادبی و شاید نحوی رئالیسمِ افراطی و یا به اعتقاد برخی مورخان، صورتِ متنزلِ رئالیسم دانست. واقعیت این است که میانِ ناتورالیسم و رئالیسم پیوند نزدیکی وجود دارد، به گونه ای که گاه تشخیص یک اثر رئالیستی از ناتورالیستی ممکن است دشوار به نظر برسد. مثلا اثر اشتاین بک را برخی یک اثر ناتورالیستی می دانند و برخی رئالیستی. ناتورالیسم [Naturalism] در لغت به معنای "طبیعت گرایی" است و از ریشه ی Nature گرفته شده است و در کاربردی دیرینه تر از دارد. هولباخ، یکی از اصحاب دائرة المعارف، ناتورالیسم را معادلِ یک دستگاه فلسفی می دانست که تفسیری ماشینی و مکانیکی و تُهی از هر معنای متعالی از عالَم و آدم ارائه می داد. 🔸️ اما برخی آثار برجسته ی این مکتب ۱) ترز راکن، اثر امیل زولا؛ اساسا آثار امیل زولا چنین رویکردی دارد. [به شدت رویکرد پوزیتیویستی دارد] ۲) بِل آمی، لبخند بخت، یک زندگی، اثر گی موپاسان 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
🔰 شاخصه های تئوریکِ آثارِ ۱) در چارچوبِ ناتورالیسمِ ادبی، بشر به عنوانِ یک حیوانِ بیولوژیک تعریف می شود. ۲) در تفسیرِ ناتورالیست ها از رفتار و شخصیت و زندگیِ آدمیان، بر نقشِ وراثت و مکانیزم های آن تاکید می شود. ۳) در داستان های ناتورالیستی، یکی دیگر از عواملِ موثر بر رفتارِ قهرمانانِ داستان ها، تاثیر محیط است، که البته میزانِ تاثیرگذاریِ آن کمتر از مکانیزم های وراثتی و مولفه های بیولوژیک است. ۴) ناتورالیسمِ ادبی به دلیلِ تاثیرپذیریِ شدید از ، میل دارد که نویسنده و روندِ نوشتن را با کارِ دانشمندِ علوم طبیعی و روندِ تحقیقاتِ آزمایشگاهی شبیه دانسته و می کوشد تا الگوی را به نویسنده تحمیل نماید. ۵) همانندِ رئالیسم تاکیدِ خاصی بر دارد، اما واقعیت را به طور عمده از منظر ویژگی های و مورد توجه قرار می دهد. ۶) ناتورالیست های ادبی مخالفتِ زیادی با پرداختنِ به امور غیرمحسوس و ماورایی دارند. ۷) ناتورالیسم پیوندِ تنگاتنگی با ماتریالیسم دارد و بیشترین ظهورش را در رُمان نشان داده است. ۸) شخصیت های اصلیِ آثار داستانیِ ناتورالیستی را، بیشتر لُمپن ها، فواحش، عناصرِ دِکلاسه، تُهی دستان، کارگران و فرودستانِ زحمتکش شکل می دهند. ۹) آثار ناتورالیستی اساسا فاقدِ وجوه اخلاقی و آموزنده هستند، و بیشتر تاکید بر زشتی ها و مفاسدِ اخلاقی و اجتماعی دارند و تاکید ویژه بر به کار بردنِ زبانِ رکیک و بیانِ پرده دَرانه در داستان دارند. ۱۰) تاکید بر توصیفِ دقیق و بیان جزئیاتِ محیط و وقایع در آثارِ داستانی دارند. ۱۱) اساسا نگرش در اینگونه آثار، بدبینانه و یأس آلود است. و ترسیم کننده ی نوعی بُن بست است. بُن بستی که ریشه در انحطاطِ تمدن غرب و حاکمیتِ نظام سرمایه داری دارد. همچنین در برخی آثار ناتورالیستی، مظالم، رنج ها، و بی عدالتی های ناشی از نظام سرمایه داری به دقت توصیف شده است. ۱۲) بیشتر داستانویسانِ ناتورالیست، توجه شدیدی به محتوا داشته و در عینِ حال به گونه ای افراطی به فُرم و قالب بی توجهی می کرده اند. برخی نویسندگانِ ناتورالیست [امیل زولا] توجه ویژه ای بر استفاده از تکنیکِ در داستان داشته اند. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari