eitaa logo
تأمُّلاتِ نظری
1.7هزار دنبال‌کننده
342 عکس
222 ویدیو
37 فایل
🔸️طلبه حوزه علمیه قم، #فقه_و_اصول و #اقتصادخون 📚 تحقیق و پژوهش: مطالعاتِ #علوم_انسانی 🔸️علاقه مندی: #کتاب و #کتابخوانی 💠 راه ارتباطی: @s_mortezahoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 شاخصه های آثارِ ادبیِ ۱) مبنای نظریِ رئالیسمِ ادبی، توصیفِ "فرد در نسبت با اجتماع و اجتماعیات" و تا حدّی به عنوانِ محصولِ اجتماع است. ۲) در رئالیسمِ ادبی، مفهومِ "واقعیت" تنها در معنای سطحی و ناسوتیِ آن مورد توجه قرار می گیرد و این امر به جوهرِ اومانیستی و سکولاریستیِ تفکر مدرنِ غربی باز می گردد که معنا و مراتبِ متعالیِ واقعیت و اساسا ذومراتب بودنِ آنرا از یاد برده است. ۳) اساسا واقع گرایی در چارچوبِ ادبیاتِ رئالیستیِ غربِ مدرن به معنای تمرکز و توجه بر شان اجتماعیِ مرتبه ی ناسوتیِ واقعیت است. ۴) رئالیسمِ ادبی در ترسیم و پرداختِ شخصیت های داستانی به وجه تیپیک [Typic] شخصیت [به عنوان تجسم یا نماینده ی یک طبقه یا گروه اجتماعی] در پیوند با ترسیمِ فردیتِ خاص هر شخصیتِ ادبی اهمیت می دهد. لذا شخصیت های آثارِ رئالیستی در عینِ برخورداری از برخی خصوصیاتِ خاصِ فردی، از یک وجه پررنگِ تیپیک و اجتماعی نیز بهره مند هستند. ۵) رئالیسمِ ادبی به یک اعتبار در تمدنِ غرب مدرن، مُلهم و متاثر از نُضجِ و پیداییِ جامعه شناسی در فضای ملتهب نیمه ی اول قرن ۱۹ قرار داشته است. ۶) رئالیسمِ ادبی تاکید دارد تا به توصیفِ واقعیاتِ تلخ و مناظرِ زشتِ زندگیِ اجتماعی همچون ، و ها بپردازد. ۷) در رئالیسمِ ادبی، به عنوانِ یک موضوع در کنارِ دیگر موضوعات مورد بررسی قرار می گیرد. در حالیکه؛ "عشق" در رُمانتیسم به عنوانِ یگانه موضوعِ اصلی و محوری بود. ۸) در داستانِ رئالیستی، اقتباسی است از چهره ی بشر معمولی و متوسطِ یک جامعه. در واقعِ "مَنِ فردیِ" رئالیستی فاقدِ آن ویژگی های سانتی مانتالیسم و خیال باف بودن و روحیه ی سودایی داشتن و افسرده حالی ای است که "مَنِ فردی" رُمانتیک بدان ها مبتلا بوده است. ۹) رئالیسم ادبی در پاره ای موارد، توجه خاصی را معطوفِ توصیفِ توده های فقیر و فرودستِ اجتماع و ترسیمِ زندگی و حیات، منش و سرشت و سرنوشتِ آنها می کند. آثارِ و ۱۰) از ویژگی های دیگرِ آثارِ رئالیستی، به تصویر کشیدنِ فجایع ناشی از و در جوامع غربی است که بویژه در آثارِ چارلز دیکنز به تفصیل به آن پرداخته شده است. ۱۱) در رئالیسمِ ادبی به نقشِ مخرّبِ پول پرستی و سیطره ی مادیت گرایی و سودجوییِ بورژوایی برای از بین بردنِ صداقتِ اخلاقی و حس از خودگذشتگی در افرادِ انسانی و همچنین تنزّل و انحطاطِ اخلاق عمومی جامعه توجه خاصی صورت گرفته است. ۱۲) در ، داستان نویس هم به نوعی از واقعیت گزارش می دهد و هم تصویرِ واقعیت را با تکیه بر تخیّل و تجربه و ادراکِ خود بازآفرینی و تفسیر می کند. ۱۳) ساختارِ داستانِ رئالیستی، مبتنی بر درکِ از عناصرِ "علت و معلول"، "حادثه"، "تجربه"، "زمان و مکان" در چارچوبِ فلسفه ی اومانیستی [بیکن، دکارت، جان لاک و فیزیکِ کلاسیکِ نیوتونی] است. ۱۴) مفروضِ نانوشته و غیررسمیِ رئالیسمِ ادبی، ترسیم جایگاه و موقعیتِ نویسنده به عنوانِ است که در "رئالیسم سوسیالیستی" این نقشِ ویژه ی نویسنده؛ برجستگی و صراحتِ بیشتری دارد. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari
: "توسعه" و "عدالت اجتماعی" 🔰 نسبتِ با چیست؟ آیا راه تحققِ "عدالت اجتماعی" از کانالِ "توسعه" می گذرد؟ در کشور ما، برخی معتقدند که برای تحقق عدالت اجتماعی، باید مسیر توسعه را پیش گرفت؛ آنها مدعی اند که تحقق عدالت اجتماعی در گرو توسعه است. در مقابل عده ای دیگر معتقدند که "عدالت اجتماعی" امری مستقل از "توسعه" است و باید مقدم بر آن شود. 🔰 برای ورود تفصیلی به این بحث بایستی دو مفهوم توسعه و عدالت اجتماعی را دقیق تعریف کنیم. سابقا در یادداشت های گذشته، هم معنای توسعه [Development] را بیان کرده ایم و هم در باب عدالت و چیستی و اقسامش سخن گفته ایم. [به یادداشت های سابق ارجاع می دهیم؛ بالا پین شده است.] اجمالا می گوییم: روح و جانِ توسعه، چیزی جُز بسطِ و و برای ثروتمندان نیست؛ چرا که ذاتِ تمدن مدرن؛ ذاتی سرمایه سالار و به نفعِ سرمایه داران است. بنابراین توسعه به معنای غربیِ آن اساسا نافیِ آزادي و عدالت است. حقیقت آزادي و عدالت در نسبتِ قُربِ با حق، تجلّی و تحقق می یابد و که مدل های توسعه برای بسطِ آن هستند؛ اساسا اومانیستی و خودبنیاد است و مبتنی بر بُعدِ آدمی از حق و حقیقت. بنابراین "توسعه" با "عدالت اجتماعی" به لحاظ نظری قابل جمع نیست. 🔰 از سویی دیگر؛ در کشورهای و چه کشورهای به خوبی نشان دهنده ی این حقیقت است که؛ اساسا مُنجر به "بی عدالتی"، "نابرابری اقتصادی"، "ایجاد فاصله ی طبقاتی"، "فقر" و "بحران" شده است، و البته این در ذاتِ نهفته است و اصلاح شدنی هم نیست. بنابراین؛ مدل های مختلف توسعه که در کشورهای در حال توسعه در حال پیاده سازی است؛ جُز تشدید فقر و فاصله طبقاتی و بی عدالتی و بحران آورده ای ندارد [کما اینکه مشاهده می کنیم] و اتفاقا نتیجه ای جُز وابستگیِ بیشتر و بیشتر به نظام جهانیِ سلطه ی امپریالیستی نخواهد داشت. 🔰 در پایان پیشنهادِ مطالعه ی کتابِ اثر "لسترتارو" به ترجمه ی "عزیز کیاوند" را به مخاطبان فرهیخته می دهم و از این کتاب برای اثبات مدعای خود شواهدی را اجمالا ذکر می کنم. در این کتاب مستندات و آمارهای زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه؛ خود کشورهای و مدرن هم که عده ای به دنبالِ پیاده سازیِ "اقتصادی-اجتماعی" آنها در کشورمان هستند، به لحاظ اجتماعی_اقتصادی دچار مشکلاتِ لاعلاج و سهمگینی از قبیلِ؛ فقر، بی عدالتی و اختلاف طبقاتی، وضعیتِ اسفناکِ اشتغال و نرخ بیکاری، و نیز حقوق و دستمزدها و هزینه ها، و وضعیتِ نابسامانِ سایر مؤلفه های اقتصادی هستند. [مجددا مطالعه ی کتابِ مذکور یادآوری می گردد.] بنابراین؛ راه این نیست که برای سامان دادنِ به نسخه های غربی که خود شکست خورده هستند رجوع کنیم؛ راه، سامان دادنِ اقتصادِ ایران مبتنیِ بر الگویی است که پیرامونش سخن خواهیم گفت. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 🆔️ @taammolatenazari
: بیانِ اجمالیِ چند تئوری و 🔰 قبل از بیانِ این ها؛ ضرورت دارد مقدمه ای بیان شود و سپس بصورتِ چکیده وار آرای سه تن از مطرحِ غربِ مدرن یعنی ، و که نخستین زمینه های شکل گیریِ مفهوم بواسطه ی آرای ایشان شکل گرفت را بیان کنیم. 🔰 همانطور که سابقا اشاره شد؛ و تبدیل شدن به یک کشور توسعه یافته یعنی کاپیتالیستی شدن و در مدارِ سرمایه داری قرار گرفتن، نخستین آرای اقتصادی ای بود که در مطرح شد و بدون آنکه نامی از "توسعه" ببرند، از امکاناتِ بسطِ سخن می گفتند و بعد ها در نخستین سال های و بویژه در سال های پس از و تبدیل شدن سیاره ی زمین به یک ساختارِ به هم پیوسته ی جهانی که قطب های سرمایه سالارِ چپ و راست یعنی؛ و ، بر آن حاکمیت داشتند، برای نخستین بار تلاش "خودآگاهانه" و برنامه ریزی شده برای رسیدن به قلمروِ سرمایه سالاری و مدرنیته تحتِ عنوانِ برنامه ها و مدل های مختلفِ توسعه مطرح گردید و به هدف اصلی و محورِ برنامه های اقتصادی-اجتماعی بسیاری از دولت ها تبدیل گردید. 1️⃣ در آرای [متوفی به ۱۷۹۰ میلادی] اثرِ چندانی از مفهومِ قرنِ بیستمیِ "توسعه" به معنای برنامه ای مشخص از سیاستگذاری های اقتصادیِ خودآگاهانه برای رسیدن به که توجه آن متمرکز بر ملل آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین باشد سراغ نداریم، اما نطفه های آنچه که بعد ها نامیده شد را شاهد هستیم. آدام اسمیت یک "اقتصادِ مدرن" و پیشرفته را اقتصادی سرمایه مدارانه می دانست و از "تراکم انباشت سرمایه"، "تخصصی شدنِ روندِ تولید و پیداییِ متخصصین و حاکمیت آنها بر روند تولید"، "تقسیم کار در پروسه ی تولید" به عنوانِ ارکانِ یک اقتصادِ پیشرفته و توسعه یافته نام می برد. معتقد بود که؛ انباشتِ سرمایه موجبِ استفاده ی بیشتر از "ماشین آلات" و موجب گسترده تر می شود و این امر علاوه بر افزایشِ کارایی کارگران، موجبِ سوددهی بیشتر و انباشتِ سرمایه ی فزون تر می گردد. اسمیت صراحتا از ضرورتِ تصرف کشورهای دیگر و استفاده از نیروی کار و بازار مصرف آنها به منظورِ افزایش سودآوری در روندِ تولید سخن می گفت. [همتی، عبدالناصر، نگرشی بر دیدگاه ها و مسائل توسعه ی اقتصادی، ص ۴۱ و ۴۳] در واقع او صراحتا اقتصاد صنعتی و توسعه یافته را دعوت به نفوذ و ایجادِ سیطره در میانِ ملل و سرزمین های دیگر می کرد. همچنین او صراحتا اقتصاد مدرن و پیشرفته را یک اقتصادِ مبتنی بر و و می دانست و نیز بازرگانان و کارخانه داران را منبعِ اصلیِ انباشتِ سرمایه برای پیشرفت بیشتر می دانست. [هانت، دایانا، نظریه های اقتصاد توسعه، ترجمه غلامرضا آزاد، ص ۲۳-۲۵] 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 🆔️ @taammolatenazari
تأمُّلاتِ نظری
#بخش_هفتم: بیانِ اجمالیِ چند تئوری و #مدل_توسعه 🔰 قبل از بیانِ این #مدل ها؛ ضرورت دارد مقدمه ای بیا
2️⃣ ، یکی دیگر از تئوریسین های اقتصادِ لیبرالی کلاسیک است. او از تکنولوژیِ پیشرفته و استفاده از کالاهای ارزان قیمت از آسیا و آفریقا [به علت پایین بودنِ دستمزد در آن سرزمین ها] و فرصت های موجود برای صدورِ سرمایه [البته باید دانست؛ صدور سرمایه یا سرمایه گذاریِ خارجی در کشورهای جهان سوم جُز با استثمارِ نیروی انسانیِ ملل دیگر و غارتِ منابع طبیعیِ آنها ممکن میست] و افزایشِ سود به عنوانِ مقوّمِ یک اقتصاد پیشرفته نام می برد. استوارت میل، یکی از ایدئولوگ های معروف اقتصاد سرمایه داریِ لیبرالی و از مروّجینِ تئوریِ است. استوارت میل در تئوریِ اقتصادی خود به دنبالِ یافتنِ راه هایی برای "انباشتِ بیشتر سرمایه" و بالا رفتنِ است. 3️⃣ به جرگه ی اقتصاددانانِ تعلق ندارد؛ او نیز به طور صریح و منسجم از الگویی برای توسعه سخن نگفته است، اما در توصیفاتِ خود ضمنِ انتقاداتِ اساسی و تحلیلِ مبنایی ای که از سرمایه سالاری لیبرال به عمل می آورد، برخی عناوینِ بنیادینِ یک اقتصاد سرمایه سالارِ صنعتی را به عنوانِ ایده آلی تحتِ عنوان و سپس حفظ می کند. مارکس به در دستِ عده ای معدود و در میانِ انبوه مردم و به ها و به و نیز روابطِ از خودبیگانه در معترض است. اما او گمان می کند که با تغییرِ حقوقیِ از سرمایه دارانِ به که خود را مظهرِ اراده ی و به تبع آن جامعه می داند، می توان استثمار را از بین برد. در واقعِ در مدلِ ایده آل او محو می گردد، اما نوعی سرمایه داریِ دولتی به نام جانشین آن می شود. در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت: سوسیالیسم، همان سرمایه داری است منتها سرمایه داریِ غیرلیبرال که ی فردی را تحت الشعاعِ نفس امّاره ی جمعی قرار می دهد. 🔰 بنابراین باید گفت: طبقِ منطقِ در حوزه ی اقتصاد؛ ما نه اقتصاد بازار آزاد به معنای لیبرالی آن را قبول داریم و نه اقتصادِ دولتی به معنای مارکسیستی-سوسیالیستیِ آن. بل نوعی اقتصاد مورد نظر ماست که؛ علاوه بر توجه به و تولیدِ ثروت، مداخلاتِ نامعقول و تصدّی گرایانه ی دولت در اقتصاد را نفی نموده و برای در اقتصاد، شأنِ ، و قائل است. ان شاء الله در تحلیلِ کتابِ به این مهم بیشتر خواهیم پرداخت. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 🆔️ @taammolatenazari
2️⃣ مُدلِ توسعه ی سوسیالیستیِ و 🔰 دیدگاه "روستو" و "آرتور لوئیس" در خصوصِ توسعه بر امری قرار دارد که اقتصاددانان توسعه آن را "الگوی هسته در حال گسترش سرمایه داری" می نامند [هانت، دایا، نظریه های اقتصاد توسعه، ص ۱۰۲] و به عبارتِ دیگر ماهیت سرمایه سالارِ آشکاری دارند. اما نکته ی جالب اینجاست که؛ مدل های توسعه نظیرِ نیز بر چیزی جُز انباشتِ سرمایه و تشکیلِ هسته ی در حالِ گسترش سرمایه سالاری تاکید ندارد. برخی از مهمترین ارکانِ این مُدل عبارتند. از: : به حداکثر رساندنِ "رشد تولید ناخالص ملی" و "افزایش میزان پس انداز" از طریقِ گسترش بخشِ دولتیِ اقتصاد : اولویت سرمایه گذاری در و ایجادِ ساختارهای صنعتی از طریقِ دخالتِ فعال دولت : بهره گیری از ابزارهای سیاست گذاری نظیرِ ، و و... 🔰 بنابراین؛ نگاه به تعاریفِ تئوریسین ها و اقتصاددانانِ توسعه [وابسته به مکاتب مختلف] نشان می دهد که همگیِ آنان را در چهارچوبی تماما کمّی و با استانداردهایی نظیرِ ، ، و در یک کلام حاکمیتِ معنا می کنند. به عنوان مثال: یکی از تئوریسین های نیز، توسعه یافتگی را عبارت از و تحول به ساختارِ اقتصاد سرمایه سالارانه می داند. 🔰 یا یکی از تئوریسین های نیز، توسعه یافتگی را معادلِ حاکمیت سرمایه سالاری می داند و انباشتِ عظیمِ سرمایه در در حد فاصل قرن شانزدهم تا هجدهم میلادی [ که به عنوان پشتوانه ی اقتصادیِ انقلاب صنعتی به کار گرفته شد] را نتیجه ی و ها و آشکار و پنهان از مردمِ آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین توسطِ می داند. 🔰از مجموع آنچه اجمالا آورده شد این نتیجه به دست می آید که؛ توسعه یافتگی چیزی نیست مگر تحققِ حاکمیت نظام سرمایه سالاری و مدل های پیشنهادی غربی ها نظیرِ "مدل روستو" یا و یا مدل های اخیرِ به دلیلِ مطامعِ سوداگرانه طراحان آنها، تبدیل شدنِ کشورهای توسعه نیافته به یک نظام سرمایه سالاریِ درجه ی دو غرب زده را نیز فقط و فقط به قیمت بهره کشی هر چه بیشتر از منابع طبیعیِ این کشورها و در محدوده ای که خود تعیین می کنند؛ عملی می سازند و عملا و تدریجا و به طور تام و تمام این کشورها نفی کرده و یا به تابعی از منافع خود بدل می سازند. 🔰 برای مطالعاتِ بیشتر به منابع ذیل رجوع کنید: - جیروند، عبدالله، توسعه اقتصادی، انتشارات مولوی، پاییز ۱۳۷۵ - Colin Clark, "the conditions of economics of economic progress" , Macmillan & Co. Ltd, London, 1951 pp. 170-152 - هانت، دایانا، نظریه های اقتصاد توسعه، ترجمه دکتر غلام رضا آزاد، نشر نی 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 🆔️ @taammolatenazari
📚 کتابِ [دادگر]، فصل چهارم، بخش دوم 🔰 تحولاتی چون؛ ظهور عقائد و بروز ، ناکارآمدی هایی که در اندیشه ی اقتصادیِ سوداگرایان [مرکانتیلیست‌ها] وجود داشت و بعضا نگاه های فلسفی، اجتماعی و اقتصادی برخی فیلسوفان و متفکران، موجب شکل گیری [طبیعی گرایان] در آستانه سال ۱۷۵۶ م گردید و تا سال ۱۷۷۶ ادامه یافت. اندیشمندان برجسته ی این مکتب، اشخاصی چون و می باشند. 🔰 اجمالا برخی ویژگی ها و اندیشه های را بیان می کنیم. 1️⃣ یکی از پایه های اساسیِ فیزیوکراتها، بود. طبق این قانون، جهانِ انسانی تحتِ هدایتِ قوانینی مشابه قوانینِ هدایت کننده جهانِ فیزیکی هستند. لازمه ی پذیرش این عقیده این بود که؛ فعالیت های بشر باید هماهنگ با قوانین یاد شده باشد. برای مثال در بعد اقتصادی، حق طبیعی انسان ها این بود که از نتیجه خود، به شرطِ رعایت حقوق دیگران، بهره ببرند. در چارچوبِ قانون طبیعی، تنها می تواند جهت حفظ آزادی قراردادها و حمایت از جان و مال شهروندان حضور داشته باشد. از اینرو عقیده لسفر هم با قانون طبیعی سازگار بود. 2️⃣ از دیگر عقائد ایشان، اهمیتِ ، مولد بودنِ بخش کشاورزی و تا حدودی بخش معدن است. خنثی بودنِ بخش‌های صنعت و خدمات از دیگر عقائد آنان می باشد. به نظر ایشان، بخشِ کشاورزی است که می تواند ایجاد کند. از اینرو ایشان عقیده دارند، تنها صاحبانِ محصولاتِ کشاورزی باید بپردازند. فیزیوکرات ها، با توجه به نگاه کل گرایانه ای که داشتند، در واقع می توانند اولین بنیان گذارانِ نیز به حساب آیند. جدول معروفِ لئونتیف، بر اساس جدولِ ، اقتصاددان فیزیوکرات مدون شده است. 3️⃣ فرانسیس کنه به عنوان یکی از دو متفکر برجسته ی ، پزشکی بود که به عنوان بنیان گذار این مکتب معروف شده است. تلاش وی برای توسعه کشاورزی و طراحی تابلوی اقتصادي و یا جدول اقتصادي کنه، باعث شهرت وی در اقتصاد شد. این تابلو را به عنوان اولین جدول در اقتصاد می شناسند. او در این تابلو نشان داده است که تنها کشاورزی مولد است و باعثِ ایجادِ ارزش افزوده مثبت می شود. 4️⃣ از دیگر چهره های برجسته ی فیزیوکراتها است. او معتقد بود، دخالت های و در امور اقتصادی باید به کمترین سطح ممکن برسد. به نظر وی نیروهای بازار می توانند به طور خودکار، تعادل اقتصاد را تأمین کنند. لذا وی تأثیر فراوانی بر اندیشه ی اقتصادی آدام اسمیت داشته است. علاوه بر این یکی از نقش های کلیدیِ تورگو در اقتصاد سیاسی، تبیینِ است. وی این قانون را برای ارزیابی زمین کشاورزی به کار می برد. 🔰 در پایان این فصل باید گفت: اندیشه ی فیزیوکرات ها، نوعی نقادی نسبت به اندیشه سوداگرایان بود. البته هر دو مکتبِ "سوداگرایی و فیزیوکراسی" نقاط ضعف و قوت خود را داشتند و در مباحثِ خود دچارِ افراط و تفریط هایی بودند. لکن این دو اندیشه در حوزه ی اقتصاد، موجباتِ شکل گیریِ را مهیا نمود که در فصل پنجم به آن خواهیم پرداخت. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 🆔️ @taammolatenazari