✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادیِ مکتب تاریخی [بخش دوم]
🔸️اقتصاددانان، مکتب تاریخی را بر اساس موضع گیری های آرام یا شدید آنها نسبت به اقتصاد کلاسیک، به دو دسته ی #مکتب_تاریخی_قدیم و #جدید تقسیم می کنند. مکتب تاریخی قدیم تلاش می کرد؛ نگرش تاریخی بصورت نگرش مکمل اقتصاد کلاسیک مطرح شود، ولی مکتب تاریخی جدید، به دنبال جایگزینی نگرش تاریخی به جای نگرش کلاسیک بود. ویلهلم رُشر، هیلد براند، کنیس از بنیان گذاران مکتب قدیم بودند و اشمولر و زومبارت از بنیان گذاران مکتب تاریخی جدید شمرده می شوند.
🔰 عقائد اقتصادی مکتب تاریخی قدیم
🔸️ به نظر رُشر، حقائق اقتصادی نسبی هستند و تنها در چارچوب های خاصِ تاریخی و ملی اعتبار خواهند داشت. او با نسبی بیان کردن نظریه ی اقتصاد کلاسیک بنا داشت نظریه های کلاسیک را به زمان و مکان متصل کند و از جهان شمولی خارج کند. به عقیده ی رُشر؛ از راه استقراء می توان به تکامل نظریه ی اقتصادی اقدام کرد. او همچنین توسعه ی اقتصادی را دارای ویژگی های تکاملی -همانند زیست شناسی- می دانست. او در سال ۱۸۴۳ م با انتشارِ کتابِ #اقتصاد_سیاسی بر اساس روش تاریخی، در واقع مکتب تاریخی را بنیان گذاری کرد. همچنین در سال ۱۸۷۴ م کتابی تحت عنوان اقتصاد سیاسی در آلمان منتشر کرد. او از منتقدان متعادلِ اقتصاد سیاسیِ کلاسیک شمرده می شود.
🔸️ برونو هیلد براند را می توان دومین شخصیت از بنیان گذاران مکتب تاریخی قدیم نامید. وی مطالعاتِ زیادی در آمار و ابعاد مالی اقتصاد دارد. اقتصاد هم با ابعاد مالی مانند پول سر و کار دارد و هم با عناصر حقیقی مانند تولید و اشتغال. او بوجود قوانینی طبیعی که بر تمام جوامع حاکم باشد، عقیده نداشت. وی ادعای هماهنگی بین منافع شخصی و اجتماعی مورد نظر کلاسیک ها را رد می کرد. به نظر او لازم نیست علم اقتصاد قوانین تغییر ناپذیری بوجود آورد، بلکه وظیفه ی این علم آن است که نشان دهد که به رغمِ تحولات زندگی اقتصادی، انسانیت چگونه پیشرفت کند و زندگی اقتصادی چگونه می تواند در کمال انسانی نقش داشته باشد. [Scott, William A. (1993), The Development of Economics, Appleton-Century, pp. 223-224]
🔸️ کارل گوستاو آدولف کنیس (۱۸۲۱- ۱۸۹۸) از دیگر اقتصاددانان مکتبِ تاریخی قدیم به حساب می آید. وی ضمنِ رد کردنِ وجود قوانین اقتصادی، عقیده دارد که هر چیزی باید در ظرفِ تاریخی اش مورد بحث واقع شود. به نظر وی اقتصاد سیاسی تنها تاریخ عقایدی را پیرامون توسعه ی اقتصادی از زمانی به زمان دیگر بیان می کند. همچنین به نظر او پدیده های طبیعی و پدیده های اجتماعی تفاوت اساسی دارند. زیرا پدیده های اجتماعی بر خلاف پدیده های طبیعی، بر نهادها استوار بوده و در حالِ تغییر هستند. ملاحظه می شود که با وجود شباهت های عقائد اقتصاددانان مکتب تاریخی قدیم، آنها در عین حال دیدگاه های متفاوتی دارند. فی المثل: با وجودی که رُشر عقیده دارد می توان با روش استقراء به تکمیل نظریه ی اقتصادی اقدام نمود، هیلد براند عقیده دارد که می توان برای علم اقتصاد قوانین تاریخی استخراج کرد، ولی کنیس تدوین قوانین اقتصادی را نمی پذیرد.
🔸️ اقتصاددانان مکتب تاریخی قدیم در تلاش بودند روش اقتصاد سیاسی را از #قیاس به #استقراء تغییر دهند. اما یافتن داده های آماریِ کافی، نوعی محدودیت جدی برای اندیشه ی آنها بود. این در حالی است که برای کاربرد روش استقراء نیاز به آمار وجود دارد.
@taammolatenazari
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادی مکتب تاریخی [بخش چهارم]
🔸️ تاکنون به تفکر اقتصاددانانی از مکتب تاریخی اشاره شد که اهل آلمان بوده اند. در این بخش اجمالا به عقائد آن دسته از صاحب نظرانِ مکتب تاریخی اشاره می شود که غیر آلمانی هستند. از میانِ ایشان می توان به #جونز، #لزلی، #اینگرام، #بگیوت، #توین_بی و #اشلی اشاره کرد.
1️⃣ ریچارد جونز [۱۷۹۰- ۱۸۵۵] اقتصاددانِ انگلیسی از مکتب تاریخی است. وی نیز در صدد بود که #علم_اقتصاد را بر مبنای تکامل و تاریخ پیش ببرد. به عقیده ی جونز حقائق دو دسته می شوند که برخی جهان شمول هستند، ولی بسیاری دیگر به شرایط خاصی مربوط می شوند. اشتباه مکتب کلاسیک به نظر جونز این است که؛ قوانین استخراج شده از دسته ی دوم را نیز جهان شمول می دانستند. جونز بیشتر طرفدارِ منشِ #تجربه_گرایی و #استقراء است. او به اندیشه ی #قیاس گرایانه انتقاد می کند و عقیده دارد که نظریه پردازِ اقتصادی، پیش از اقدام به تعمیمِ یک موضوع، باید داده های کافی جمع آوری نماید. جالب توجه است که وی اقتصاد را در یک فرآیندِ بین رشته ای مورد مطالعه قرار می دهد.
2️⃣ توماس ادوارد کلایف لزلی [۱۸۲۵- ۱۸۸۲] از اقتصاددانان ایرلندیِ مکتب تاریخی است. او آثاری در مورد فلسفه ی سیاسی، اخلاق و اقتصاد از خود بجای گذاشته است. لزلی واقع نمایی فرض های کلاسیک ها را زیر سوال می برد و هم پیش بینی های آنها را بی اعتبار می داند. از اینرو وی با موضعی رادیکال تر از دیگران به اقتصاد کلاسیک انتقاد می کند. او در بررسی های علمی، استنباط قیاسی را رد کرده و راه حل های #تاریخی و #نهادی را پیشنهاد می کند. تاثیر تاریخ در نظر او بسیار بوده، به گونه ای که تقریبا معتقد بود همه ی مطالعات و خط مشیها با تاریخ پیوند دارد.
3️⃣ جان کلیس اینگرام [۱۸۲۴- ۱۹۰۷] از دیگر ایرلندی های مکتب تاریخی است. او می گوید نظریه ی اقتصاد کلاسیک، دارای نگرشِ اتم گرایانه است، از امور اخلاقی بیگانه بوده و بیش از حد به مسأله ی ثروت اهمیت می دهد. به نظر او اینکه #عقلانیت_ابزاری انگیزه ی حاکم بر فعالیت های انسانی است، صحیح نیست. به عقیده اینگرام، اقتصاد قسمتی از جامعه شناسی است؛ بنابراین باید خود را در معرضِ مطالعاتِ تجربی قرار دهد. او همچنین عقیده دارد که با توجه به اینکه اقتصاد جزئی از یک کل پیچیده است، نمی تواند بصورتِ مجزا از دیگر رشته ها مورد مطالعه قرار گیرد. همچنین نباید اقتصاد بصورت ایستا بررسی شود، زیرا ماهیتی پویا دارد. اینگرام عقیده دارد که واقعیت های اقتصادی و اجتماعی بدونِ در نظر گرفتنِ تاریخ، قابل شناخت نیستند.
4️⃣ والتر بگیوت [۱۸۲۶- ۱۸۷۷] یکی از صاحب نظرانِ انگلیسی، از مکتب تاریخی است. کتابِ "بازار پول" و "خیابان لومبارد" او برای صاحب نظرانِ پول و بانک آشناست. او عقیده دارد که در علمِ اقتصادِ کلاسیک، ساده سازی هایی صورت گرفته که قابل دفاع نیست. برای مثال این فرضِ کلاسیک ها که انسان ها خصوصیاتِ یکسانی دارند، واقعیت ندارد. به عقیده ی او توجه به نوعی ترکیبِ واقعیت و نظریه در اقتصاد کارسازتر از نگرشِ کلاسیک هاست.
5️⃣ آرنولد توین بی [۱۸۵۳- ۱۸۸۳] یکی از ناکام ترین اقتصاددانانِ انگلیسی با اندیشه ی مکتب تاریخی است که عمر کوتاه و در عین حال با برکتی داشته است. او در موردِ اصلاحاتِ اجتماعی، مسائلِ کارگری و فقر، تدریس و سخنرانی های فراوانی داشته است. او در عین حال علیه آثار منفیِ انقلابِ صنعتی مبارزه می کرد. به نظر توین بی آزادیِ اقتصادی بر عکسِ تصور کلاسیک ها به رقابت دامن نزده، بلکه جامعه را به انحصار می کشاند. او عقیده داشت که دولت می تواند از راه چارچوب های نهادی، فعالیت های رفاهی انجام دهد. و از توسعه، تعاونیها، تشکل ها و اتحادیه ها دفاع نماید. توین بی تأکید می کند که نظریه باید بر واقعیت های تاریخی استوار باشد و در عینِ حال برای شناختِ تاریخ، کاربردِ بدنه های تئوریک مورد نیاز است.
6️⃣ ویلیام جیمز اشلی [۱۸۶۰- ۱۹۲۷] در لندن به دنیا آمده است. در دانشگاه آکسفورد به مطالعه ی اقتصاد پرداخت. شاید بهترین اثر وی، مقدمه ای در تاریخ و نظریه ی اقتصاد انگلیسی باشد که بین سال های ۱۸۸۸ تا ۱۸۹۳ منتشر گردید. اشلی با دیدگاه های بی طرفانه به دنبالِ یافتنِ روش تاریخی برای مطالعه ی اقتصاد بود. به نظر وی همانگونه که جامعه تاریخ دارد، اندیشه های اقتصادی نیز دارای تاریخ هستند. اما اندیشه های اقتصادی بیانگرِ اوضاعِ متغیر و متفاوت جوامع هستند. از اینرو، علم اقتصاد نیز نمی تواند پدیده ای مطلق و جهان شمول باشد، بلکه باید در قالبِ دوره های تاریخیِ خاص خود مورد ارزیابی و قضاوت واقع شود.
@taammolatenazari