#با_شاعران_بومی
#شعر_کاروان_غدیر 🌺
#شاعر_روح_الله_رستمی
کاروان منزل به منزل در بیابان می رود
حج به جا آورده اکنون شاد و خندان می رود
بهر نشر آیه اکمال دین زین کاروان
یک نفر آهسته وآن دیگر شتابان می رود
تا غبار ره بگیرد حاجی از دامان خود
خسته از کوه و بیابان سوی سامان می رود
ناشر اسلام ناب آن خاتم پیغمبران
فارغ از تاب و تعب وه چه خرامان می رود
حیدر از شوق پیمبر می رود شیدا چنان
یوسف گمگشته گویا سوی کنعان می رود
گفته گویا حضرت پیغمبر از راز سفر
آخرین حج مرا دفتر به پایان می رود
در ضمیر اهل ایمان این سخن گویا هنوز
وقت برگشتن چونان آهنگ حرمان می رود
اشرف مخلوق عالَم عالِم از راز نهان
در تفکر با علی سر در گریبان می رود
چند باری حی داور از علی گفته سخن
مصطفی در جستجوی راه عنوان می رود
در میان کاروان هستند بیماران دل
حضرت طه پی اکسیر درمان میرود
هر رسولی بعد خود دارد کسی را جانشین
میرسد ماه تمام و مهر تابان میرود
گفته با امت یکایک آنچه را مأمور بود
امر آخر گردد اعلام عطر باران می رود
وقت ابلاغ پیام آخر جبریل بود
از جلالت این یکی هموزن قرآن می رود
گفت بلِّغ یا رسول الَّه پیام آخرین
گر نگردد این چنین حقا که پیمان می رود
عمر خود را صرف مردم کرده ای میر هدی
بی ولایت دین و قرآن رو به نسیان می رود
لحظه لحظه ، لحظه مقصود منّان میرسد
بر شریعت موسم تمرین طوفان می رود
باز موسی میرود نوبت به هارون میرسد
از نبوت تا امامت اهل فرقان می رود
گفت بلِّغ! گفت آنجا رفته گان را باز گرد
آنکه مشتاق است از چلّه چو پیکان می رود
گفت طه از جهاز اشتران منبر کنید
منبری کز آن به بالا شیر غران می رود
رفتگان برگشته اندو ماندگان هم می رسند
انتظار پرسش از پیدا و پنهان می رود
خواند طه خطبه ای در جایگاه رهبری
لحظه ها هر لحظه تا شه بیت فرمان می رود
بعد آیاتی ز قرآن سمت حیدر رو نمود
یا علی دست یداللهی به عنوان می رود
دشمنش را سیف و سائل را که خاتم می دهد
محو دستانش ملائک مات و حیران می رود
هرکه من مولای اویم گفت علی مولای اوست
این پیام از خم به گوش کل دوران می رود
دست حیدر را به دست خود گرفت و اوج داد
گوئیا طاهاست سمت عرش رحمان می رود
می رسد آوای بخٍ بخٍ از آنان بگوش
سینه در سینه سخن با نسل انسان می رود
آن کتاب محکم و این یک وصی محترم
تا به کوثر در تعادل همچو میزان میرود
حق علی هست و علی حق، این حقیقت روشن است
منکر او روز محشر زار و گریان میرود
#دلپر از طول سخن خاطر مرنجان و مرنج
کی به خورد سنگ خارا آب حیوان میرود
#دلپر = روح الله رستمی
@RuhollahRostami
هدایت شده از شعر آئینی حکمتانه
#شعر_کاروان_غدیر 🌺
#شاعر_روحاللهرستمی
کاروان منزل به منزل در بیابان می رود
حج به جا آورده اکنون شاد و خندان می رود
بهر نشر آیه اکمال دین زین کاروان
یک نفر آهسته وآن دیگر شتابان می رود
تا غبار ره بگیرد حاجی از دامان خود
خسته از کوه و بیابان سوی سامان می رود
ناشر اسلام ناب آن خاتم پیغمبران
فارغ از تاب و تعب وه چه خرامان می رود
حیدر از شوق پیمبر می رود شیدا چنان
یوسف گمگشته گویا سوی کنعان می رود
گفته گویا حضرت پیغمبر از راز سفر
آخرین حج مرا دفتر به پایان می رود
در ضمیر اهل ایمان این سخن گویا هنوز
وقت برگشتن چونان آهنگ حرمان می رود
اشرف مخلوق عالَم عالِم از راز نهان
در تفکر با علی سر در گریبان می رود
چند باری حی داور از علی گفته سخن
مصطفی در جستجوی راه عنوان می رود
در میان کاروان هستند بیماران دل
حضرت طه پی اکسیر درمان میرود
هر رسولی بعد خود دارد کسی را جانشین
میرسد ماه تمام و مهر تابان میرود
گفته با امت یکایک آنچه را مأمور بود
امر آخر گردد اعلام عطر باران می رود
وقت ابلاغ پیام آخر جبریل بود
از جلالت این یکی هموزن قرآن می رود
گفت بلِّغ یا رسول الَّه پیام آخرین
گر نگردد این چنین حقا که پیمان می رود
عمر خود را صرف مردم کرده ای میر هدی
بی ولایت دین و قرآن رو به نسیان می رود
لحظه لحظه ، لحظه مقصود منّان میرسد
بر شریعت موسم تمرین طوفان می رود
باز موسی میرود نوبت به هارون میرسد
از نبوت تا امامت اهل فرقان می رود
گفت بلِّغ! گفت آنجا رفته گان را باز گرد
آنکه مشتاق است از چلّه چو پیکان می رود
گفت طه از جهاز اشتران منبر کنید
منبری کز آن به بالا شیر غران می رود
رفتگان برگشته اندو ماندگان هم می رسند
انتظار پرسش از پیدا و پنهان می رود
خواند طه خطبه ای در جایگاه رهبری
لحظه ها هر لحظه تا شه بیت فرمان می رود
بعد آیاتی ز قرآن سمت حیدر رو نمود
یا علی دست یداللهی به عنوان می رود
دشمنش را سیف و سائل را که خاتم می دهد
محو دستانش ملائک مات و حیران می رود
هرکه من مولای اویم گفت علی مولای اوست
این پیام از خم به گوش کل دوران می رود
دست حیدر را به دست خود گرفت و اوج داد
گوئیا طاهاست سمت عرش رحمان می رود
می رسد آوای بخٍ بخٍ از آنان بگوش
سینه در سینه سخن با نسل انسان می رود
آن کتاب محکم و این یک وصی محترم
تا به کوثر در تعادل همچو میزان میرود
حق علی هست و علی حق، این حقیقت روشن است
منکر او روز محشر زار و گریان میرود
#دلپر از طول سخن خاطر مرنجان و مرنج
کی به خورد سنگ خارا آب حیوان میرود
#دلپر = روح الله رستمی