eitaa logo
مطلب تبلیغی
22 دنبال‌کننده
136 عکس
124 ویدیو
68 فایل
مطالبی که برای تبلیغ دین مفید است. هدیه به مادر امام زمان عج؛ نرجس خاتون س @Mohammadsalari :آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ کرامتی عجیب از نوه فضه خادمه👇👇 🥀 حضرت فاطمه سلام الله علیها🥀 🍃مالك بن دينار گويد: در موسم حج زن ضعيفى را ديدم كه بر شترى نحيف سوار است، مردم او را نصيحت مى‌كردند كه با آن شتر به صحرا نرود و باز گردد ولى او توجّهى نكرد و همراه بقيۀ مردم به راه افتاد.دهنگامى كه مقدارى از راه را در باديه طى كرديم شتر مذكور تحمّل رفتن را از دست داده و ايستاد، آن زن شتر را سرزنش مى‌كرد و نهيب مى‌زد ولى فايده‌اى نداشت، پس سرش را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! نه مرا در خانه‌ام گذاشتى، و نه به خانۀ خودت رسانيدى، تو را به عزّت و جلالت سوگند مى‌دهم كه در كار من گشايشى دهى، و اللّٰه كه اگر كسى غير از تو اين عمل را با من انجام داده بود شكايت او را به سوى تو مى‌آوردم. مالك بن دينار گويد: در اين حال ناگهان شخصى نزد او آمد كه ناقه‌اى-شترى ماده به همراه داشت و به آن زن گفت: سوار شو! هنگامى كه وى سوار شتر گرديد آن حيوان با سرعت عجيبى حركت كرد. زمانى كه من مشغول طواف خانۀ خدا بودم، آن زن را ديدم كه طواف مى‌كرد، پس او را سوگند دادم و خواستم كه خود را معرفى كند،گفت: من «شهره» دختر«مسكه» دختر «فضّه»خادم حضرت فاطمۀ زهرا عليها السّلام ؛ يعنى نوۀ فضّه هستم.🍃 🌴قب، [المناقب لابن شهرآشوب ] ، مَالِكُ بْنُ دِينَارٍ : رَأَيْتُ فِي مُوَدَّعِ اَلْحَجِّ اِمْرَأَةً ضَعِيفَةً عَلَى دَابَّةٍ نَحِيفَةٍ وَ اَلنَّاسُ يَنْصَحُونَهَا لِتَنْكُصَ فَلَمَّا تَوَسَّطْنَا اَلْبَادِيَةَ كَلَّتْ دَابَّتُهَا فَعَذَلْتُهَا فِي إِتْيَانِهَا فَرَفَعَتْ رَأْسَهَا إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ قَالَتْ لاَ فِي بَيْتِي تَرَكْتَنِي وَ لاَ إِلَى بَيْتِكَ حَمَلْتَنِي فَوَ عِزَّتِكَ وَ جَلاَلِكَ لَوْ فَعَلَ بِي هَذَا غَيْرُكَ لَمَا شَكَوْتُهُ إِلاَّ إِلَيْكَ فَإِذَا شَخْصٌ أَتَاهَا مِنَ اَلْفَيْفَاءِ وَ فِي يَدِهِ زِمَامُ نَاقَةٍ فَقَالَ لَهَا اِرْكَبِي فَرَكِبَتْ وَ سَارَتِ اَلنَّاقَةُ كَالْبَرْقِ اَلْخَاطِفِ فَلَمَّا بَلَغْتُ اَلْمَطَافَ رَأَيْتُهَا تَطُوفُ فَحَلَفْتُهَا مَنْ أَنْتَ فَقَالَتْ أَنَا شُهْرَةُ بِنْتُ مُسْكَةَ بِنْتِ فِضَّةَ خَادِمَةِ اَلزَّهْرَاءِ عَلَيْهَا السَّلاَمُ .🌴 📚 بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۴۶ 🎁 به کانال مطالب تبلیغی بپیوندید👇👇👇 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 @tabligheslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطلب تبلیغی
✳️ دستگیری حضرت فاطمه س از دوستان خود در قیامت؛ یا رب شیعتی 🌼پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): 🍃ه
✳️ فضیلت محبان حضرت فاطمه سلام الله علیها 🌼 امام باقر علیه‌السلام: 🍃... خداوند متعال مى‌فرمايد: اى اهل محشر! در اين روز كرامت از آن كيست‌؟ محمّد، على، حسن و حسين مى‌گويند: كرامت مخصوص خداوندى است كه يگانه و قهّار مى‌باشد. پس خداوند مى‌فرمايد: اى اهل محشر! من عزّت و كرامت را براى محمّد، على، حسن و حسين و فاطمه قرار دادم، پس سر خود را فرود آوريد و چشم خود را ببنديد تا فاطمه به سوى بهشت رود. در اين هنگام جبرئيل ناقه‌اى از بهشت، براى حضرت فاطمه آماده مى‌كند و دو پهلوى آن را با بهترين پارچه‌ها و زينتهاى بهشتى پوشانيده و آن را مى‌نشاند و فاطمه بر آن سوار مى‌شود. آنگاه در حالى كه اطراف شتر را هزاران فرشته پر كرده‌اند، حضرت فاطمه عليها السّلام به سوى بهشت مى‌رود ولى هنگامى كه بر در بهشت مى‌رسد پشت سرش را مى‌نگرد، و در اين حال خطاب مى‌رسد: اى دختر حبيب من! براى چه توقف كرده و پشت سرت را مى‌نگرى در حالى كه من فرمان دادم تا داخل بهشت شوى‌؟ فاطمه مى‌گويد: پروردگارا!دوست دارم در چنين روزى قدر و منزلت من شناخته شود. خداوند مى‌فرمايد: اى دختر حبيب من! بازگرد و در ميان اهل محشر بنگر، و هر كسى كه محبت تو يا يكى از فرزندان تو را در دل دارد دست او را بگير و داخل بهشت نما. امام باقر عليه السّلام فرمايد: اى جابر! به خداوند سوگند كه فاطمه در آن روز شيعيان خود را به گونه‌اى از ميان اهل محشر جدا مى‌كند و نجات مى‌دهد كه پرنده دانه‌هاى نيكو را از ميان دانه‌هاى بى‌ارزش جدا مى‌كند. هنگامى كه فاطمه با شيعيانش بر در بهشت مى‌رسند خداوند در دل شيعيان فاطمه القا مى‌كند كه بايستند، پس آنان مى‌ايستند و پشت سر خود را مى‌نگرند، خداوند عزيز و بزرگ مى‌فرمايد: اى دوستان من! براى چه پشت سر خود را مى‌نگريد در حالى كه من شفاعت فاطمه را در بارۀ شما پذيرفته‌ام. شيعيان جواب مى‌دهند: پروردگارا! ما دوست داريم كه در اين چنين روزى قدر و منزلت ما شناخته شود. خدا مى‌فرمايد: پس بازگرديد و هر كسى را كه شما را براى دوستى فاطمه دوست مى‌داشته، و هر كسى را كه براى محبت فاطمه شما را اطعام كرده و يا پوشانيده، و يا جرعه‌اى آب به شما داده، و يا در غياب شما از شما دفاع و حمايت كرده، دست آنان را بگيريد و داخل بهشت نماييد. امام باقر عليه السّلام مى‌فرمايد: به خداوند سوگند كه در محشر، از ميان مردمان كسى باقى نمى‌ماند مگر اشخاص شكّاك، كافر و منافق. پس وقتى اين سه گروه مى‌بينند كه چگونه مؤمنان به شفاعت فاطمه و شيعيان نجات مى‌يابند مى‌گويند: «ما شفيع و دوست مهربانى نداريم، اى كاش چاره‌اى مى‌داشتيم و از مؤمنين محسوب مى‌شديم». امام محمّد باقر فرموده: هيهات،هيهات! كه آنچه را مى‌خواهند به آن نخواهند رسيد و حتّى اگر بازگردانده شوند و فرصت ديگرى به آنها داده شود باز همان اعمالى را انجام خواهند داد كه پيش از آن انجام داده‌اند كه خداوند متعال فرمايد: «اگر برمى‌گشتند باز مشغول همان كارى مى‌شدند كه نبايد بشوند، همانا ايشان دروغگويانند».🍃 📚 بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۶۴ 📢 متن عربی👇👇👇 https://hadith.inoor.ir/hadith/246090?utm_source=hadith_app&utm_medium=display&utm_content=share_hadith&utm_term=%DB%8C%D8%B9%D8%B1%D9%81%20%D9%82%D8%AF%D8%B1%D9%86%D8%A7 🎁 به کانال مطالب تبلیغی بپیوندید👇👇👇 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 @tabligheslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ عنایت امام زمان عج با سفارش مادر ✍ سر لشكرى خدمت يكى از علماى مشهد می‌رسد و بعد از عرض ارادت و اظهار محبّت به آل پيغمبر (ص) می‌گوید: من متصدى انبار اسلحه خراسانم، يك ماه قبل متوجّه شدم كه پنج قبضه اسلحه از انبار به سرقت رفته و چند روز ديگر هم بناست بازرسان از مركز براى سركشى بيايند و پس از بازجويى با نبودن اسلحه قطعا مرا اعدام يا به حبس ابد با اعمال شاقه محكوم می‌کنند. لذا چند شب بعد از خدمت، می‌رفتم پشت سربازخانه دره كوهى بود، ميان آن دره كوه تا صبح گريه می‌کردم و به امام عصر (عجل اللّه تعالى فرجه) استغاثه می‌نمودم. تا اينكه شبى از بس گريه كرده بودم و فرجى نشده بود، با عصبانيت و چشم گريان صدا زدم، يا فاطمة الزهرا پسرت به دادم نمی‌رسد گوش به حرفم نمی‌دهد، شايد به حرف شما گوش دهد، به ايشان بفرما به داد من بيچاره برسد و جان مرا حفظ كند. و آن شب را به خانه نيامدم و روى ماسه‌های دره كوه خوابيدم. در عالم خواب حضرت زهرا (سلام اللّه عليها) را ديدم، فرمود: به فرزندم گفتم كار تو را اصلاح كند، می‌روی خيابان تهران سرنبش قهوه‌خانه كوچكى است به آنجا مراجعه كن. از خواب بيدار شدم، صبح زود خود را به قهوخانه رساندم، ديدم قهوخانه بسيار كوچكى است، و پيرمردى كترى روى چراغ گذارده و چاى چراغى درست كرده و به مردم مى دهد، چون وضع او را ديدم خجالت كشيدم خود را معرفى كنم، بعد از ساعتى در كنار خيابان ايستادم ناچار نزديك رفته به او سلام كردم، گفتم: من فلانى هستم اين روزها كسى از من سراغ نگرفته. فرمود: چرا امروز دو روز است، سيّد جوانى مى آيد و سراغ شما را مى گيرد، امروز تا كنون نيامده ولى احتمال دارد امروز هم به سراغ شما بيايد. من از خوشحالى می‌خواستم جان بدهم، تا ظهر توى قهوه خانه نشستم، خبرى نشد. به قلبم خطور كرد كه آقا مأمور است به داد تو برسد ليكن ميل ندارد صورت تو را ببيند و تو جمال او را زيارت كنى. از قهوخانه بيرون آمدم و كاغذى گرفته با چشم گريان نوشتم: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَولاىَ يا حُجَّةَ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرى بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى وَ نَفْسى لَكَ الْفِدا اَغِثْنى وَ فَرِّجْ كَرْبى بِحَقِّ اُمِّكَ فاطمة (عليهاالسلام). نامه را در پاكت گذاشتم و به آن شخص قهوه چى دادم و گفتم: اگر آن آقا آمد، اين پاكت را حضورشان تقديم كن و جواب آن را بگير، تا من برگردم. از قهوه خانه بيرون آمدم. خواستم به حرم مشرف شوم، ديدم حالى ندارم، با خود گفتم: روبروى قهوه‌خانه می‌ایستم و به قهوه خانه نگاه می‌کنم اگر آقايم آمد جمال او را زيارت می‌نمایم، امّا هرچه ايستادم كسى را نديدم كه به سمت قهوه خانه برود. پس از يك ساعت باز آمدم درب قهوه‌خانه و از آقا سراغ گرفتم، آن مرد گفت: همين ساعت آمدند، سراغ شما را گرفتند، من كاغذ شما را به ايشان دادم چيزى نوشته پس دادند. پاكت را گرفته روى چشمم گذاردم و باز كردم، ديدم زير نامه نوشته: پنج قبضه اسلحه مسروقه شما را در پارچه فلان رنگ پیچیده‌اند و آخر همان دره كه شبها گريه می‌کردی كنار فلان سنگ در زير شن و ماسه پنهان کرده‌اند و چون شبها آنجا مى رفتى نتوانسته‌اند ببرند، وليكن امشب اگر خود را نرسانى و آنها را برندارى، قصد دارند به هر وسيله كه باشد ببرند. و امضا نموده بود (المهدى المنتظر). كاغذ را بوسيدم و در جيب گذاشته به هر وسیله‌ای بود نزديك عصر خود را به دره كوه رسانيدم، كنار همان سنگ اسلحه‌ها را از زير ماسه بيرون آوردم و بردم تحويل دادم و جان مرا حضرت خريد و از آن روز تصميم گرفتم هر چه بتوانم به تقوا و عبادت بكوشم تا شايد به زيارت جمال دل آراى آن جناب نايل شوم ولى صد افسوس كه هنوز باين سعادت عظمى موفق نشده‌ام. 📚 کرامات فاطمیه (س)، علی میرخلف زاده، ص۷۴ 📢 ظاهراً این قصه مربوط به قبل از انقلاب است 🎁 به کانال مطالب تبلیغی بپیوندید👇👇👇 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 @tabligheslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ روایتی زیبا از سرمشق بودن حضرت فاطمه س 🍃روزی پیامبر اکرم (ص) با ما نماز صبح بجای آورد، و پس از فراغت از نماز روی مبارکش را به سوی ما گردانید: و فرمود: ای جماعت مسلمانان، هر کس که آفتاب را از دست بدهد، پس باید به ماه تمسک جوید، و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود، و اگر زهره را نیابد به دو ستاره فرقدان پناه آورد. از پیامبر اکرم (ص) سؤال شد که یا رسول الله مقصود از آفتاب و ماه و زهره و فرقدان (دو ستاره نورافشان) چیست؟ فرمود: من آفتابم، علی ماه، و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنین هستند. آنان با کتاب خدا دو دستاویز بشرند و همواره بهم پیوسته اند و هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر به من ملحق شوند🍃 🌴عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صَلاَةَ اَلْفَجْرِ فَلَمَّا اِنْفَتَلَ مِنْ صَلاَتِهِ أَقْبَلَ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ اَلْكَرِيمِ فَقَالَ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ مَنِ اِفْتَقَدَ اَلشَّمْسَ فَلْيَسْتَمْسِكْ بِالْقَمَرِ وَ مَنِ اِفْتَقَدَ اَلْقَمَرَ فَلْيَسْتَمْسِكْ بِالزُّهَرَةِ وَ مَنِ اِفْتَقَدَ اَلزُّهَرَةَ فَلْيَسْتَمْسِكْ بِالْفَرْقَدَيْنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا اَلشَّمْسُ وَ اَلْقَمَرُ وَ اَلزُّهَرَةُ وَ اَلْفَرْقَدَانِ قَالَ أَنَا اَلشَّمْسُ وَ عَلِيٌّ اَلْقَمَرُ وَ فَاطِمَةُ اَلزُّهَرَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ اَلْفَرْقَدَانِ وَ كِتَابُ اَللَّهِ لاَ يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ.🌴 📚 معاني الأخبار ج ۱، ص ۱۱۵، علامه امینی (ره) این روایت را از علمای اهل سنت نیز در کتاب فاطمة الزهراء (س) نقل کرده است 🎁 به کانال مطالب تبلیغی بپیوندید👇👇👇 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 @tabligheslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳ قیامت این چیزها را نمی‌داند! 🔻 مرحوم اواخر عمر دیگر نمی‌توانستند با پای خود جایی بروند و چون وسیله‌های امروزی نبود، ناچار کسی ایشان را کول می‌گرفت و به این طرف و آن طرف می‌برد. این کار مشکلی برای کسی نداشت چون بدن ایشان در آن ایام لاغر و نحیف شده بود. 🔸 یک روز جایی می‌رفتند. در کوچه‌ی شترداران کسی که ایشان را کول کرده بود، ظاهرا خسته می‌شود و مرحوم شیخ مرتضی را کنار کوچه به زمین می‌گذارد. بدن ایشان به دیوار کاهگلی خانه‌ی مجاور برخورد می‌کند و کمی خاک و پر کاه روی زمین می‌ریزد. ایشان با نگرانی درب آن خانه را می‌کوبند. صاحبخانه در را که باز می‌کند شیخ مرتضی را می‌شناسد. شیخ مرتضی می‌گویند من به دیوار خانه‌ی شما تکیه داده‌ام و کمی از خاک و کاهگل دیوار به زمین ریخته. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود. صاحبخانه که به شیخ مرتضی ارادت داشت، می‌گوید اختیار دارید. منزل من متعلق به شماست. آقا در جواب می‌گویند این چیز‌ها را نمی‌داند. یا باید رضایت بدهی و حلال کنی یا باید خسارت بگیری». 📚 کتاب 📖 ص ۴۸ 👤 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهل سند ازکتب اهل تسنن در اثبات شهادت حضرت فاطمه علیه السلام ویرایش نهایی.pdf
684.1K
چهل سند ازکتب اهل تسنن در اثبات شهادت حضرت فاطمه علیه السلام ویرایش نهایی.pdf
⁉️❔ امیرالمومنین علیه السلام چه مدت پس از شهادت صدیقه کبری سلام الله علیها و با چه کسی ازدواج نمودند؟؟ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ از جمله وصیت هایی که حضرت زهرا سلام الله علیها به حضرت امیر کردند این بود که فرمودند: 🔹« من به تو وصیت می کنم که پس از من با دختر خواهرم زینب ازدواج کنی زیرا او ( برای رسیدگی به فرزندانم) شباهت به من دارد.» 📗کتاب سلیم بن قیس۸۷۰/۲ 📗روضه الواعظین ۱۵۱/۱ 📗بحار الانوار۱۹۲/۴۳ حضرت امیرالمومنین نیز بنابر وصیت آن حضرت با امامه دختر زینب ازدواج نمودند تا پس از حضرت زهرا سلام الله علیها به فرزندان ایشان رسیدگی های لازم را صورت دهد . 🔻لازم به ذکر است: استاد ارجمند، مرحوم علامه جعفر مرتضی العاملی درباره «زینب» مادر امامه مینویسد: «هاله» ـ خواهر کبري ـ شوهری داشت از بنی‌تَمیم که از او به «ابوهند» یاد شده است. «ابوهند» از همسر دیگرش، دو دختر داشت : به نامهای «زینب» و «رقیه». «ابوهند» و مادر این دو دختر، دار فانی را وداع گفتند و «هاله» با دختران «ابوهند» تنها ماند. «خدیجه کبري» ـ خواهر هاله ـ سرپرستی این دو دختر را بر عهده گرفت. با درگذشت «هاله» و ازدواج رسول خدا با «خدیجه کبري»، سرپرستی این دو دختر به رسول خدا انتقال یافت؛ و از آن روز، این دو دختر «به رسم عرب»، دختران رسول خدا نام گرفتند. (ر.ك: الصحیح من سیرة النبی ۱۲۵/۲) بعدها، «زینب» با «ابوالعاص بن ربیع بن عبدالعزّي بن عبدشمس بن عبد مناف» ازدواج کرد و در نتیجه، «ابوالعاص» را داماد رسول خدا خوانده‌اند. 🔰 امامه دختر ابوالعاص بن ربیع و زینب است و پیامبر زینب را بسیار دوست می‌داشت. امامه برای مولی الموحدین فرزندی بنام محمد را به دنیا آورد که در کربلا شهید شد .پس از شهادت حضرت امیر ، از او خواستگاری کرد و او جواب رد داد و با مغیره بن نوفل از اصحاب علی علیه السلام ازدواج نمود و سرانجام در سال 50 هجری از دنیا رفت . 📗 ریاحین الشریعه ۳۵۰/۳ ⁉️❔اما ازدواج علی علیه السلام با امامه چه زمانی بوده است؟ ✅ باید بدانیم در هیچ منبع شیعی و مورد قبول شیعه پاسخ به این سوال نیامده است، و هر آنچه در کتب شیعه در این باره نقل شده به استناد از منابع مخالفین ماست که برای ما قابل اعتماد نخواهد بود: 🔻مرحوم شیخ عباس قمی می‌نویسد: « به روایتی تزویج امامه پس از گذشت سه شب از وفات فاطمه واقع شد» 📚منتهی الامال ۴۵۳/۱ 👈 نقد: این نقل مرسلاً از مخالفان و بدون سند ذکر شده؛ پس قابل استناد نمی‌باشد، 🔻مرحوم ابن شهر آشوب از کتاب قوت القلوب نقل می‌کند: « علی پس از گذشت نه شب از وفات فاطمه با امامه ازدواج کرد» 📚مناقب ۳۵۰/۳ علامه مجلسی نیز این قول را از کتاب مناقب نقل می‌کند؛ 📚بحار الانوار ۹۲/۴۲ 👈 نقد: این سخن نیز فاقد سند و منبع بوده و قابل استناد نمی باشد ، گذشته از آن که مرحوم ابن شهر آشوب این مطلب را از ابوطالب مکی که از صوفیه و نیز از مخالفان است، نقل فرموده ، خود ابوطالب مکی هم مرسلاً آورده و سندی ارائه نمیکند؛ و نوشته «و یُقال أنه تزوّج بعد وفاه فاطمه (صلوات اللّه علیها و على أبیها) بتسع لیال». بنابراین این قول نیز قابل استناد نمی‌باشد. 💡اما بر اساس برخی قرائن می‌توان حدود زمانی وقوع این ازدواج را مشخص نمود: قرینۀ نخست این که بزرگترین فرزند حضرت امیر علیه‌السلام از خولۀ حنفیه (که ایشان در اوائل دوران ابوبکر به همراه اسرای بنی حنیفه، به مدینه آورده شد) پس از اولاد حضرت صدیقه علیهاالسلام ، محمد بن الحنفیة است که متولد سال 14 یا 16 می‌باشد. که قول اقوی سال 16 است. و با توجه به اینکه امام با فاصله کمی پس از ازدواج با امامه ، با خوله ازدواج نمودند ؛ بنا بر این ازدواج امام با امامه باید حد اقل، در سال 13 باشد؛ یعنی دو سال پس از شهادت حضرت طاهره علیهاالسلام. 📕أنساب الأشراف للبلاذري ۱۱۰/۲ عن المدائني 📕شرح نهج البلاغة ۲۴۴/۱ قرینهٔ دوم و نکته مهم آنکه در منابع تاریخی میتوان مدرکی دال بر صحت این استدلال را یافت؛ 📗ابن جوزی ، در کتاب المنتظم۱۱۲/۴ نیز قول دو سال پس از شهادت حضرت صدیقه سلام الله علیها را نقل نموده است.(ر.ک: تصویرالحاقی) 🔚🔚 نتیجه آنکه: آنچه مسلم است آن است که حضرت امیرالمومنین پس از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بنا به وصیت خود آن حضرت با امامه ازدواج کرده‌اند اما این سخن که پس از گذشت فاصله اندکی مانند سه روز یا کمتر از ده روز این ازدواج صورت گرفته است به هیچ عنوان مستند قابل قبول و صحیحی ندارد. و با توجه به قرائن تاریخی آنچه که قابل استناد است وقوع این ازدواج حداقل دو سال پس از درگذشت حضرت زهرا سلام الله علیها است. 👇👇👇 کانال رسمی پاسخ به شبهات و شایعات ┏⊰✾✾⊱━━━─»»»━━┓ 🆔 @mobahesegroup ┗━━─»»»━━━⊰✾✾⊱┛