eitaa logo
تابلو🖌 یادداشت‌های یک نویسنده دون‌پایه
293 دنبال‌کننده
263 عکس
18 ویدیو
2 فایل
🟢خودم را جا کرده‌ام میان نویسنده‌های مدرسه "مبنا" 🟢برای ارتباط با من: @Shirin_Hezarjaribi
مشاهده در ایتا
دانلود
هو مسئله اصلی این است که مسئله اصلی را نمی‌فهمیم. مسجدی که دخترها رفت و آمد می‌کنند، درجدیدترین اقدام جذب کننده، در شب چهارشنبه‌سوری، مراسم شبی با قرآن برگزار خواهد کرد. اگر مغز ندارید، لااقل مشورت کنید.
هو سال خوبی شد. سالی با چهار فصل سرد، می‌توانست خوب باشد؟ چند شب تا صبح نشستیم پای خبرهای فوری؟ چند بار، دم صبح خط سیاه افتاد گوشه صفحه تلویزیون؟ چند روز عمومی، عزا گرفتیم؟ میانه همین روزهای ابری و شب‌های بلند ناتمام، اتفاقات خوبی افتاد. انگار باید آن شب‌های ترس و غم توامان، بر من می‌گذشت تا ذره ذره در خودم پیدا شوم. قول بدهم به روح عزیزی که سوخته بود در میانه جنگ، که پا از دویدن پس نکشم. به نظرم رفتن آنها، برای من یکی بد نشد. از جایی به بعد، به گمانم بعد انتخابات بود که تمام کانال‌های خبری را حذف کردم. فکر کردم عزیزانمان شهید می‌شوند و رسانه دنبال مشتری می‌گردد در دودی که بوی تن فرمانده می‌دهد. با خودم اینطور کنار آمدم که، من باید بروم و بیش از این مسوولیتی ندارم. همین است که می‌گویم، سال خوبی شد. سالی که در زمان سفر کردم و بالاخره پایم به دفتر کار بیهقی باز شد. آرزوی نوجوانی‌ام محقق شد و حالا تاریخ بیهقی از گوشه کتابخانه رفته زیر تخت سارا. بعداز ظهرها، دخترم را می‌خوابانم و با غزنویان همراه می‌شوم. تعداد زیادی داستان و رمان را همراه نقدشان خواندم و هر کدام کلاس درسی بود در میانه آشوب زمانه. نوشتنی‌ها هم بد نبودند. رویای دیگری محقق شد. ساعت را و قهوه را برای نیمه‌های شب کوک کردم. به برکت سحر اعتماد کردم و بعد ایمان آوردم. در سکوت فقط نوشتم و بازنویسی کردم. حالا کارنامه‌ام حرفه‌ای نیست، اما از سالهای قبل خیلی بهتر است. از سال چه می‌خواسته‌ام؟ اینکه بپرم؟ پریده‌ام خوب. ارتفاعم کم است، بالم ضعیف است، باید تمرین کنم. به ۴۰۴ اما، جور دیگری خوش‌بینم و بدبین. خوش‌بین از این تلاقی قدر و تحویل. هر جور که نگاه کنیم، زمینی و آسمانی سال می‌رود که نو بشود. در زمین باد بهاری می‌وزد و سرشاخه‌های تازه‌سبزشده را می‌رقصاند. در آسمان، برای یک سالمان برنامه می‌ریزند. در همین نوشدگی عالم، بدبینم. بدبین از شواهد، از بوی دودی که دوباره بلند شده، از ضجه‌ها، از تصویرهای کبود و خونی و سرد. می‌دانم اما، کار جهان من بعد همین خواهد بود و از پای نتوان نشست، که انتظار در نشستن، آدمی را خواهد کشت. سالی سرشار از تلاش در راه جبهه حق، برای هم آرزو کنیم.
هدایت شده از  محمدامین نخعی
شب قدر ۲۱.mp3
27.11M
🖤 شب قدر ✍ یک پیشنهاد شب قدری برای بهتر شدن حالمان 🤔 چه کار کنیم که توجه مان به خدا و مناجات هایی که می خوانیم بیشتر شود⁉️ https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171
اگر مثل من، همچین شبی رو خانه نشین هستین👆👆
هو تو سال جدید، بیایم کوروش و فردوسی و سعدی و نظامی و بقیه مشاهیر و چهره‌های تاریخی‌مونو -تا جاییکه توان داریم- از شر انحرافات و خرافات نجات بدیم. به نظرتون چه می‌شه کرد؟
هو صعودیدیم فیلمبردار ورزشگاه اسیر شده🤣🤣
بهش چند تا پیچ‌گوشتی بدیم، تا شب سرگرمه
✔️ثبت‌نام دوره جامع آموزش نویسندگی افرا در استان مازندران 🔘سومین دوره‌ی آموزش داستان نویسی افرا در استان مازندران اینبار در شهر بابلسر برگزار می‌شود. 🔘این دوره با حضور استاد مهدی‌زاده، نویسندهٔ رمان «تونل شنی»، از اردیبهشت ماه آغاز خواهد شد. 🔘جهت کسب اطلاع بیشتر و ثبت‌نام در این دوره تا پایان فروردین ماه می‌توانید با شماره تلفن ۰۹۹۲۲۵۶۹۳۳۸ تماس بگیرید. 🔘شما می‌توانید جهت درخواست برگزاری دوره آموزش نویسندگی در شهر و استان خود، به ادمین این صفحه به آدرس @afraeeha در پیام‌رسان‌های ایتا و تلگرام، و دایرکت پیج در اینستاگرام به آدرس زیر پیام دهید. 🆔 @afraeeha_ir ✔️موسسه فرهنگی هنری افرا
هو چون که شعری نیستم. برگردان روایت‌گونه شاهنامه