مسألهیابهایِ مسألهحلکن
ماهیت انقلاب اسلامی جوری است که ذاتاً چالش برانگیز است. اصولی که انقلاب اسلامی به آن معتقد است، مخالفان سرسخت جهانی دارد. از روزی که انقلاب متولد شد، شبیه هیچکدام از انقلابها و مکتبهای گذشته نبود. این یک چیز جدیدی است. نه شبیه و متکی به مکتب سوسیالیستی شرق است و نه شباهتی به مکتب لیبرالیستی غرب دارد. طبیعی است چنین موجودی که از اطاعت شرق و غرب سرباز زده و بر علیه همۀ آنها طغیان کرده و شوریده، در یک نبرد سخت و پیچیده وارد شود. وقتی تو اعلام استقلال از همه کردی، وقتی گفتی میخواهم خودم باشم و روی پای خودم بایستم، وقتی گفتی نمیخواهم توسریخور و دنبالهرو دیگران باشم، طبیعی است که قلدرها، سودجوها و استعمارگرها از تو عصبانی شوند. انقلاب باید فکر مدیریت این چالشها را بکند. باید برنامهای برای زمین نخوردن، برای له نشدن، محو نشدن و مضمحل نشدن خودش در این نبردهای جهانی، داشته باشد. این چالشها هم ابعاد مختلفی دارند: بعد فرهنگی، بعد اقتصادی، بعد سیاسی، بعد نظامی، بعد حقوقی و ...
نکتۀ مهم این است کشوری که چنین انقلاب یکتایی در آن واقع شد، به اندازۀ کافی چالشهای تحمیلی از سوی قلدران دارد، پس بههیچوجه نبایستی خودش برای خودش چالش جدیدی بیافریند. بایستی جلوی چالشهای دستساز داخلی را بگیرید؛ و الّا لازم است در دو یا چند میدان چالشی همزمان ورود کند و خب این به صورت طبیعی قدرت یک کشور را تضعیف میکند. مثلاً در باب فرهنگ بیتوجهی به هستۀ نرم آن یعنی تشکلهای مردمی، یا میدان ندادن به ظرفیتها و ابتکارات مردم، یا دختر و پسر را در معرض فساد و ولنگاری گذاشتن یا برخورد صوری و سطحی با مقولۀ فرهنگ و... میتواند از چالشهای دستساز داخلی باشد. در اقتصاد، غفلت و یا تغافل از تولید داخل، بیتوجهی به نیروی انسانی، عدم توجه به نخبگان، عدم نظارت درست در بازار اقتصاد آزاد، عوض کردن خصوصیسازی با اختصاصیسازی و... از چالشهای خودساز داخلی است. هنر جبهۀ انقلاب این است که چکلیست چالشهای ممکن در هر بخش را تهیه و افکار عمومی را به آن توجه دهد. چه چالشهایی که از طرف مقابل ما بر ما تحمیل میشود و چه آنها که ممکن است خواسته یا ناخواسته در داخل ساخته میشود. هنر ما بایستی این باشد که در آینده زندگی کنیم، آینده را رصد کنیم، ببینیم در یک سال پیشرو، در سه سال آینده، در پنج سال یا دهسال آینده در بخشهای مختلف، ممکن است چه چالش یا بحرانی دامن ما را بگیرد، آن را شناسایی کنیم و راه پیشگیری و یا درمان آن را پیدا کنیم. در حقیقت ما باید ابتدا مسألهیاب و سپس مسألهحلکن شویم. امروز بالاترین خدمت به این کشور و به این ملت و به این انقلاب همین است. بسیاری از مشکلات، با توجه ما، با هوشیاری ما، با آیندهنگری ما، با مسألهیابی ما، با راهکارهای ما، با کار و ابتکار ما یا اصلا پیش نمیآید یا بعد از وقوع بزودی حل میشود.
@fakhrian_ir
ضرورت تداوم خط رئیسی(۱)
از روز انتشار خبر سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور و همراهان، رهبر انقلاب بر تداوم فعالیتها و کارهای دولت، خصوصاً خط مدیریتی آقای رئیسی تاکید دارند. خط رئیسی، مورد تأیید و تمجید رهبر انقلاب بوده و هست:
«ما به همۀ دولتها کمک کردیم. لکن در مورد این دولت، علاوۀ بر کمک، بنده با نگاه به این دوساله میخواهم تمجید هم بکنم؛ یعنی آنچه تا امروز در این دو سالی که این دولت بر سر کار بوده از عملکرد دولت مشاهده کردهایم، مستوجب این است که ما تقدیر کنیم و تمجید کنیم از دولت. در بخشهایی، دولت خوب و قوی ظاهر شده که این بخشها هم بخشهای مهمّی است؛ من حالا یک اجمالی عرض میکنم. علّت اینکه من اینها را میگویم این است که زبان دولت در بیان آنچه انجام گرفته متأسّفانه زبان رسایی نیست؛ اتّفاقات خوبی که افتاده، به آن اندازهای که شایسته و حقّش است، در نظر مردم و ذهن مردم منعکس نشده. بنده میخواهم یک مقداری بگویم تا شاید کمک بشود به اینکه حقایق و واقعیّتهایی که در مورد دولت هست، برای آحاد مردم و افرادی که نظر و غرضی ندارند بیشتر آشکار بشود. حالا من در چند بخش اشاره میکنم».
بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت ۱۴۰۲٫۰۶٫۰۸
خصوصیات مدیریتی او برجسته و قابل توجه بود. نبایستی این خط منحرف شود. باید رئیسجمهور بعدی و هیئت دولت، کارهای ناتمام دولت سیزدهم را تمام کنند. بایستی بر روی همان ریل حرکت کنند. تازه امید و اعتماد مردم زنده شده بود:
«به نظر من مهمترین توفیق این دولت، زنده کردن امید و اعتماد در مردم است؛ این بزرگترین توفیق شما است. مجموع عملکرد دولت ــ چه شخص رئیسجمهور محترم، چه مسئولین در بخشهای مختلف ــ به مردم این احساس را داد که دولت وسط میدان است، مشغول کار است، دارد تلاش میکند و برای آنها خدمت میکند، میخواهد خدمترسانی بکند؛ این [کار]، امید مردم را و اعتماد مردم را تا حدود زیادی احیا کرد. در مواردی، این تلاشها نتایج محسوسی هم داشت که مردم به چشم دیدند، مثل بخش سلامت، بخشهای دیپلماسی، بعضی بخشهای فرهنگی و غیره که نتایج روشن و مشخّصی هم داشته؛ بعضی از آنها هم نتایجی داشته است لکن برای مردم باید این نتایج نشان داده بشود؛ نتایجی وجود داشته، منتها باید به مردم گفته بشود که این نتیجه حاصل شد، این اتّفاق افتاد. در بعضی از کارها هم هنوز تلاشها به نتیجه نرسیده، لکن احساس میشود که کار دارد انجام میگیرد. این به نظر من بزرگترین توفیق شما است».
بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت۱۴۰۱٫۰۶٫۰۸
نبایستی گذاشت امید مردم که مهمترین عامل حضورشان در میدان است، ناامید شود.
@fakhrian_ir
مشارکت در کجا و چگونه؟! / بازتولید قدرت مردم
🔹مردمسالاری را در «مشارکت»های اجتماعی باید جست.
مشارکت صرفا شرکت کردن نیست. مشارکت، درگیر شدن به کارهای کشور است و لازمۀ آن، شرکت دادن است.
نظامات اجتماعی متعددند. نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام فرهنگی و...
در این نظامات اگر مردم شرکت داده نشوند، طبیعتاً از طرف آنها هم مشارکتی نخواهد بود.
دعوت به کارهای سیاسی کافی نیست. دعوت به امور فرهنگی و اقتصادی کافی نیست. شرکت دادن لازم است.
🔸مدل حکمرانی باید بستر شرکت دادنِ آزادانه، فعالانه و از روی اراده و انتخاب در نظامات اجتماعی باشد. در غیر این صورت شما قدرتِ مردم را نخواهید داشت. قدرت و مدد مردم را بایستی در بستر شرکتدادنها تولید کنیم.
بخشی از این شرکت دادنها بر دوش دولتهاست. اما بخشِ دیگری از آن، بر دوش خواص و تشکلهاست.
🔹رهبری در بحث تحزّب فرمود، احزاب و تشکلهای بایستی با «مردم» کانالکشی کنند. یعنی هر تشکل، یک کانال بزرگ به سمت مردم باید باشد. این تشکل باید مردم را عهدهداری کند، مردم را شرکت دهد، از مردم، با مردم، برای مردم تولید قدرت کند.
🔸عهدهداری و شراکت هم بایستی همهجانبه باشد، البته اولویت باید با اقتصاد باشد. در کنار اقتصاد، فرهنگ و سیاست. افول مشارکت سیاسی در نزول عهدهداری و شراکت در اقتصاد و فرهنگ است. سوراخ دعا را دریابیم. صرفا با دعوت، کار به سامان نمیرسد. تواصی لازم است، دعوت لازم است، نصیحت لازم است، اما آنچه اصل است بازتولید قدرتِ نرم مردم در عرصههای مختلفِ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی با شرکت دادن مردم در ادارۀ زندگی خودشان و نقشآفرینی در حکمرانی است.
🔹مادامی که ما شاهد بیمحلی به مردم در بستر حکمرانی باشیم، آش و کاسه، همین آش و کاسه است! مشارکت در انتخابات، تنها مسالۀ ما نیست که نزدیک به انتخابات، به دنبال مشارکت بیشتر باشیم. مسأله، قدرتِ مردم بهعنوان تضمینِ بقا و تداوم نظام است.
آنوقت که مردم به استضعاف اجتماعی بیفتند، اثرش را در میادین مختلف از جمله میدان انتخابات خواهیم دید.
🔸چرا کارگرانِ کارخانههای تعطیل و نیمه تعطیلی که احیا شدند، در انتخابات مشارکت میکنند؟ شرکت نه، مشارکت، و انتخابات را از خودشان میدانند.
چون آنها را به حساب آوردیم، به آنها نقش دادیم، عهدهداری کردیم. غُصۀ قصهشان را خوردیم. آنها حس کردند که دیده شدند، دیدند کسی پیدا شد و آنها را گردن گرفت. به زندگیشان سامان داد، کسی آمد و دید و پای کارشان ماند.
🔹پس گرانیگاه مشارکت بالا، شرکت دادن، نقش دادن و گردن گرفتن مردم در همۀ عرصههاست.
@fakhrian_ir
در میانۀ حاشیه
آن یکی از صد کلمه حرفش، ۹۰تایش #نئولیبرالیسم است. هر آنچه را که نمیپسندد با این کلمه مینوازد. معتقد است بیش از ۴ دهه است که کشور را تفکر لیبرالیستی اداره میکند. آن دیگری زیرنظامهایِ نظام از جمله نظام اقتصادی را غیر اسلامی و غیر شرعی میداند و معتقد است خمینی کبیر و خامنهای عظیم هم زورشان به اسلامیسازی زیرنظامها نرسیده است. صراحتا از ناامیدی در «تحول» میگویند. ساختارهای کشور را معیوب و غیرقابل تغییر میدانند. اینها آدمهای خوبی هستند، اما دوتا مشکل دارند. یکی اینکه به مسائل، فرآیندی نگاه نمیکنند و نگاه کلان ندارند و دیگر آنکه از مشکلات اجرا و میدان بیخبرند. این دو مشکل، دو آسیب جدی ایجاد میکند. اول آنکه مانع از فهم دقیق و درست مسائل میشود و دوم آنکه از آنها آدمهای پرتوقع، کمطاقت و در نهایت ناامید میسازد.
چندی پیش نوشتم که بسیاری از انتقادهای تند و تیز و یقهگیریها و تهمتها، لزوماً از سر بیتقوایی نیست، بلکه گاه از سر سادگی و بیخبریست. اگر تحلیلمان، فهممان، نقدمان و راهکارمان ناظر به میدان و اقتضائات و شرایطِ مرتبط و گرهخوردۀ با آن نباشد، هم بد میفهمیم و هم آدرس غلط میدهیم.
«تحلیل سرتاپا غلط» که رهبری در بیانیۀ گام دوم به آن تصریح فرمود، تنها مصداقش آن نیست که ضد انقلابها میگویند. بخشی از مصادیقش همینهاست که امروز از طرف بعضی از مدافعان انقلاب نیز گفته و نوشته میشود. نگاه تنگنظرانه و توقعات صرفاً آرمانی، صفر و صد دیدن و چشم را بر مصالح کلی نظام بستن، رفته رفته از ما یک آدم بهتمام معنا «متحجر» میسازد. متحجرین را در آن چند نفری که در پنجاه، صد، دویست و هزارسال پیش ماندهاند خلاصه نکنید، بدتر از آنها، اینهایند که دور خودشان حصارِ من حق مطلق هستم، من میفهمم و شما نه، من بلدم و دیگران نه، من انقلابیام و آن دیگران نه، من مبارزم و غیر من نه، ببینید. اینها خیلی خطرناکترند. خطرشان آنجاست که کثیفترین حرفها و نوشتهها را چون حق میپندارند، توجیه میکنند و بدان افتخار. بعد که با چند نقد و نصیحت مواجه میشوند «لباس غریبِ مظلومیت» بهتن میکنند و ندای وا اسلاماه، وا انقلاباه، وا خمینیاه سرمیدهند و میگویند که توطئه حذفشان درمیان است. رهبری فرمود نقد کنید، اما منصفانه. فرمود عدالتخواه باشید اما خط را ببینید نه شخص را. فرمود جوری بگویید و بنویسید که متهم نشوید!
اما کو گوش شنوا؟
گویا عدهای از حاشیه خوششان میآید، شاید برایشان نان و آبی دارد که همیشه در میانۀ حاشیهاند!
@fakhrian_ir