🔴راز ناآشکارگي بسياري از امور اين جهان
✍️دکتر احمدحسين شريفي
🔸سادهانديشان چنين ميپندارند که چقدر خوب بود اگر در اين عالم همه چيز آشکار ميشد! پردهاي بر چهرهاي يا حجابي بر انديشهاي و يا حاجبي بر قلبي نبود! #سهراب_سپهري ميگفت:
«من اناری را، میکنم دانه، به دل میگویم:
خوب بود این مردم، دانههای دلشان پیدا بود.»
🔸اما حقيقت آن است که آشکارگي درون آدميان، نظم و انتظام عالم را به هم ميزد. انتظام زيست بشري را به هم ميريخت. به همين دليل خود سپهري، پس از چنان تمناي نادرستي، بلافاصله متوجه پيامدهاي ناگوار تحقق چنين تمنايي شده و ميگويد:
«میپرد در چشمم آب انار: اشک میریزم.
مادرم میخندد.
رعنا هم.» (حجم سبز، در هشت کتاب، ص344-345)
🔸#پيامبرـاعظم(ص) چه زيبا چرايي عدم آشکارگي پارهاي از حقايق را در اين دنيا بيان ميکند:
«اگر ميدانستيد پس از مرگ چه خواهيد ديد؛ هرگز غذائى با اشتها نمىخورديد و هرگز با رغبت چيزي نمينوشيديد و براي آرامش وارد خانهاي نميشديد؛ بلکه بر بلندىها رفته سينه خويش ميخراشيديد و بحال خويش ميگريستيد»
#مولوي هم ميگفت:
استن اين عالم اي جان غفلت است
هوشياري اين جهان را آفت است
هوشياري ز آن جهان است و چو آن
غالب آيد پست گردد اين جهان
هوشياري آفتاب و حرص يخ
هوشياري آب و اين عالم وسخ
ز آن جهان اندک ترشح ميرسد
تا نلغزد در جهان حرص و حسد
گر ترشح بيشتر گردد ز غيب
ني هنر ماند در اين عالم نه عيب
🔸بدون غفلت از انگيزهها و حالات دروني ديگران، و حتي بدون فراموشي ناگواريها، هيچ التذاذي پديد نميآمد. روابط انساني از هم ميپاشيد:
ليک حق بهر ثبات اين جهان
مُهرشان بنهاد بر چشم و دهان
🔸در صورت آگاهي دائمي از بديها و جفاها و غمها، کار معيشت آدميان، سامان نمييافت. مولوي چه زيبا ميگفت:
گاو اگر واقف ز قصابان بدي
کي پي ايشان بدان دکان شدي
يا بخوردي از کف ايشان سبوس
يا بدادي شيرشان از چاپلوس
ور بخوردي کي علف هضمش شدي
گر ز مقصود علف واقف بدي
پس ستون اين جهان خود غفلتست ...
ز آن همي تاني بدادن تن به کار
که بپوشد از تو عيبش کردگار
همچنين هر فکر که گرمي در آن
عيب آن فکرت شدست از تو نهان
بر تو گر پيدا شدي زو عيب و شين
زو رميدي جانت بعد المشرقين
🔸البته کساني که ظرفيت لازم را داشته باشند، چنين آگاهيهايي را دارند. بر آشکار و نهان و سرّ و علن افراد آگاهي دارند و البته از اين آگاهي هرگز به سود خود استفاده نميکنند.
هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
××××
دست را بر اژدها آن کس زند
که عصا را دستش اژدرها کند
سر غيب را آن سزد آموختن
که ز گفتن لب تواند دوختن
در خور دريا نشد جز مرغ آب
فهم کن و الله اعلم بالصواب
منبع: کانال استاد احمدحسین شریفی
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
💐 ارسال مطلب با لینک کانال
🌹 eitaa.com/tabyinir 🌹