💠 #مشکلات شما از کدام قسم است❓
📣 حتما با دقت بخوانید❗️
💯 هر اتفاقی که در زندگی ما می افتد از #دوحال خارج نیست
یا #مصیبت است
یا #بلاوامتحان است
🌟 خدای متعال در قرآن کریم، مصیبت ها را به خطاها و اشتباهات ما پیوند زده و می فرماید:
🌷وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ (30 شوری)🌷
💢 هر مصیبتی بر شما وارد می شود، خودتان باعث آن مصیبت شده اید
🌟اما بلا و امتحان و آزمایشات را به خودش استناد کرده و می فرماید:
🌷وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ (155 بقره)🌷
💢ما هر لحظه شما را امتحان می کنیم با ترس و گرسنگی و کم شدن اموال یا با فوت یکی از عزیزان و یا کم شدن میوه ها، اما تو ای پیامبر، به صابرین بشارت بده❗️
#بنابراین
👌 هر اتفاق ناگواری که برای ما رخ داد اولین کاری که باید انجام دهیم #فکرکردن است
💫 بله، درست متوجه شدید #ابتدابایدفکرکنیم
♻️ کاملا فکر کنیم و ببینیم آیا #گناهی و #خطایی از ما سر زده است یا خیر⁉️
☠️ اگر #گناهی مرتکب شده ایم پس، این اتفاق ناگوار، برای ما #مصیبت است که وظیفه ما در این صورت، #استغفار است و باید از گناه خود توبه کنیم.
🏆اما اگر گناهی مرتکب نشده ایم پس این اتفاق ناگوار، در حقیقت، #آزمایش و امتحان الهی است تا صبر و تحمل ما را بسنجد و ایمان ما را ارتقاء دهد پس وظیفه ما در این صورت، #صبر است و هرچه صبورتر باشیم ایمان ما بیشتر است.
💯 مشکلات شما از کدام قسم است⁉️
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت18
🔹 رهاورد شومِ فرار از جنگ
✅ و درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمود: (درباره آنان كه از جنگ كناره گرفتند) حق را خوار كرده، باطل را نيز يارى نكردند.
🔰 حکمت هجدهم نهج البلاغه در ادامه حکمت پانزدهم معنی شده است. ما در بحث فتنه به بهانه حکمت اول به این حکمت هم اشاره کردیم؛ باز هم به مناسبت خود حکمت ۱۸ نکته ای را عرض می کنیم.
🔻وقتی که اولین فتنه در حکومت امیرالمؤمنین آغاز شد، که همان فتنه جمل به رهبری عایشه و طلحه و زبیر بود، قاعدتاً امیرالمؤمنین دستور جهاد دادند. مردم همه آماده می شدند، امّا یک عده از بزرگانِ مدّعی آماده نشدند. حضرت وقتی از آنها سؤال کردند که چرا آماده جهاد نمی شوید، گفتند از اینکه با مسلمانی بجنگیم نگرانیم. دروغ می گفتند اما میخواستند این دروغشان را پشت یک شبهه مخفی کنند. حضرت به آنها فرمودند پس اینجا جلوی چشم مردم نباشید که آنها هم شبهه دار بشوند؛ به منازل خود بروید. وقتی به منازلشان می رفتند، در حکمت پانزده در مورد آن چهار نفر که ساکت فتنه بودند، فرمودند: « مَا کُلُّ مَفْتُون يُعَاتَب » ؛ هر گرفتار فتنه ای ارزش سرزنش کردن ندارد.
🔻 در ادامه که لشکر را راه انداختند، یکی دیگر از افراد به واسطه رفتار آن چهار نفر دچار شبهه شده بود، بنام" حارث ابن حوت" به امیرالمؤمنین عرض کرد من هم مثل "عبدالله ابن عمر" و "عمرسعد" در این جنگ شرکت نمی کنم و این جنگ را قبول ندارم. حضرت در پاسخ حارث ابن حوت فرمودند: کسانی که در این جنگ با ما همراهی نکردند، «خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ»؛ حق را تنها گذاشتند و خوار کردند، اگر چه مستقیماً باطل را هم یاری نکردند.
🔻یعنی در فتنه هایی که یک طرف حق است و یک طرف باطل، حتی سکوت کردن و شرکت نکردن، خودش به نوعی همراهی با دشمن و مقابله با حق است.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۲)
📚 انتشارات عهدمانا
مرد ، پشت دو جوان روس ایستاده بود و از پشت شانهٔ آن ها سرک می کشید. با دست زد به کتف یکی از دو جوان و گفت : « بروید کنار ببینم ! راه را چرا بسته اید ؟ » از بین آن ها گذشت و جلوی کشیش ایستاد. رنگ پریده اش مرد را نگران کرد. پرسید : « چه شده پدر ؟ حالتان خوب نیست ؟ می خواهید برایتان آبی چیزی بیاورم ؟ »
مرد ریش جوگندمی به طرف کشیش خم شد ، اما دستی از پشت يقه اش را گرفت و به عقب کشید و گفت : « بروید سرکارتان ! ما خودمان مواظب پدر هستیم . »
مرد ریش جوگندمی برگشت و به جوانی که با او حرف زده بود ، نگاه کرد. جوان لبخندی بر لب داشت که با چهرهٔ عصبی و ترسناکش تناسبی نداشت .
مرد ریش جوگندمی که عادت نداشت روی دستوری که به او می دهند نه بیاورد ، از اتاق بیرون رفت. کشیش توانست نفسی بکشد و کمی از آن شوک سنگین اولیه بیرون بیاید. آرام لب هایش را جنباند و گفت : «شما کی هستید ؟ با من چه کار دارید ؟ »
یکی از جوان ها جلوتر رفت ، من می خواهم به گناهانم اعتراف کنم و شاید هم شما ؛ فرقی نمی کند ، هر دوی ما گناهکار هستیم.
کشیش گفت : « می بینید که اوضاع اینجا آشفته و به هم ریخته است. بروید و عصر برگردید. » مرد یقهٔ قبای کشیش را به دست گرفت و او را به طرف خود کشید. سرش را به صورت کشیش نزدیک کرد ؛ طوری که بوی مشروبی که خورده بود ، به بینی کشیش خورد :
_ بگو آن کتاب قدیمی کجاست؟
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تله جمعیتی
⚠️فقط تا سال 1405 فرصت داریم...
دهشتناکه😱😱😱😱
هرفرزندیک نسل امام زمانی❤👌
لطفانشرحداکثری🌹🌹🌹🌹🌹