خدايا...!
اگر میدانستم با مرگ من
يک دختر در دامان #حجاب میرود
حاضربودم هزاران بار بمیرم
تا هزاران دختر
در دامان حجاب بروند
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سالروز_شهادتش_گرامی_باد
@tafahos5
شهیدبرونسی میگفت: «توی دنیا بعد از شهادت فقط یک آرزو دارم؛
اونم اینکه تیر بخوره به گلوم.» تعجب کردیم.
بعد گفت: «یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر.»
والفجر یک بود که مجروح شد.
یک تیر تو آخرین حد گردنش خورده بود به گلوش.
وقتی می بردنش، داشت از حنجره اش خون می آمد؛
می گفت: آرزویی ندارم مگر شهادت
💎#شهيد_عبدالحسين_برونسی
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
تو سبزی فروشی کار می کرد
بعد از یه مدت کارشو رها کرد
گفت: دیگه نمیرم
گفتم چرا؟
گفت به سبزیا آب میزنه و اونا سنگین میشن!
این پول و درآمدش شبهه ناکه 😥
رفت تو مغازه لبنیاتی
بازم کارشو رها کرد
گفتم: چرا؟
گفت: داخل شیرها آب می ریزه
درآمدش حرومه
من باید نون حلال بیارم سر سفره ام نه اینجور نونای شبهه ناک رو !
و رفت کارگری و بنایی رو انتخاب کرد.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#یک_صلوات_بفرستید_برای_شادی_روح_شهید
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
💌 #شھـــــیدانه
🔸قبل از انقلاب بود که باید برای ادامه خدمت، میرفت منزل جناب سرهنگ. همان اول، وضع زننده همسر او را که دید فرار کرد و برگشت پادگان. ۱۸ توالت بود که هر نوبت ۴ نفر باید تمیزشان میکردند. عبدالحسین برای تنبیه، باید جور همه را میکشید.
📆 یک هفته بعد، سرهنگ رو کرد به او و گفت: دوست داری برگردی همانجا، مگر نه؟ تاثیری روی او نداشت! گفت: «اگر تا آخر خدمت مجبور باشم همه کثافتهای توالت را در بشکه خالی کرده و به بیابان بریزم، باز هم آنجا پا نمیگذارم!» ۲۰ روز دیگر به همان کار ادامه داد. مسئولان پادگان، خودشان خسته شدند و رهایش کردند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
📚کتاب بوستان حجاب
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ڪلیپ
●وقتی آنقدر سرگردان چرخاندن امورات زندگی بشوی که مجبور شوی گوشوارههایت را برای تهیهی غذا بفروشی...😔
●درون صحبتهای خانم سبکخیز همسر شهید برونسی غم سنگینی از تنگدستی روزهای پس از شهادت همسرس وجود دارد که انگار حتی پس از گذشت سالها از آن روزها همچنان دل این بانوی عزیز را میفشرد...
#حتما_ببینید👌
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سالروز_شهادت 🌷
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●