eitaa logo
شهدا
361 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
31 فایل
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال خانمان را چه کند دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند «برای شادی روح شهدا صلوات» تاسیس: 1401/22 پایان:شهادت به حمایتتون نیاز داریم🌿 بمونین برامون🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
از دست نوشته های علی راحتی  قبل از والفجر 4 :👇👇👇 🍃🌷🍃 شب حمله شب از خود گذشتن              را ديــدن و خــود را نـديـدن شب است، ‌آخرين ديدار، آخرين روز، آخرين شب، آخرين ثانيه ها، همه از همديگر حلاليت مي طلبند و همديگر را بغل گرفته و از يكديگر قول شفاعت مي گيرند. قلم را ياراي نوشتن و زبان را طاقت توصيف نيست ليكن برای درك لحظه های چشم بينا می طلبد 🍃🌷🍃 و را نيست و ترين عمرم می باشد زيرا همچون تازه شدنمان بود كه غير از كَس ديگری در دلها جا نداشت. همه گريه می كردند. شوق ... ،‌گريه به ،🤍 🍃🌷🍃 توصيه های لشكر  باكری را به همديگر يادآوری می كرديم كه هميشه با و را انجام دهيد.🤍 🍃🌷🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ شھید شدن اتفاقے نیست اینطور نیست ڪہ بگویے:گلولہ اے خورد و مُرد.. شهــــید... رضایت نامہ دارد... و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا میڪنند... بعد مُھر حضرت زهـــــرا(س)میخورد... شهـــید... قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده... او زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده... شھادت اتفاقے نیست... سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود.. باید شهیدانہ زندگے ڪنے تا شهیدانہ بمیرے... خداوندا! باتمام وجود کردم عشقـ❤️ واقعی✨ تویی و عشق بهترین👌 راه برای دست یافتن به این ! فرازی از وصیت نامه
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🍃بنام خالق امواج عشق، که داستان، فسانه عاشقی است . . 🍃عشق، کلمه پر عمقیست. نداییست در تمناهای شبانه. هجی میشود، بخش میشود و نوای حرکت پیچک وار قلم را، در شیارهای ذهنمان ثبت میکند. . 🍃سه حرف، سه حرکت، سه گام پرطنین، سه گام تا تجلی ؛ گاه لابلای تلاطم مخلوقان خاک و گاه به شوق خالق افلاک. . 🍃 بودند کسانی، که نامشان با دواتی از جنس همین سه حرف کرد ‌. ‏. 🍃 ‏سبکبالانی که همچو محبوبه، محبوب کردگار بارگاه عشق بودند. ‏محبوبه ای که خونش ، آب روانی شد بر غسل خیابانها و شد پیشوند و حافظ نامش . ‏. 🍃 ‏شهیدة‍، براستی این تآی تأنیث در جوار شهد عاشقی، نصیب چه کسانی میشود؟ . ✍نویسنده: . 🌱به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد: ۲ بهمن ۱۳۴۱ . 📅تاریخ شهادت : ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ .🎂🎂🎉🎉🎉🎂🎂🎉🎉🎂 . 🥀مزار: بهشت زهرا . سلام برشهدا 🕊 سلام بر شهدای گمنام 🥀 سلام برشما دوستان شهدایی🌹
•💥• .... یعنے:⁦ خدا با اینکه این ⁦ همه گناه ڪردیم بازم ❌ مثلہ همیشه،🍂 یجوری آبرومون رو حفظ میکنه... ڪه وقتی یه‌نفر ما رو میبینه بازم بهمون میگه: ↓ (:🤚🏻 @tafahos5
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت‌ هفدهم : ایام انقلاب ✔️راوی : امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران کودکي و ارادت خاصي به امام خميني داشت. هر چه بزرگتر ميشد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از به اوج خود رسيد. در سال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي در ميدان ژاله (شهدا) به سمت خانه برميگشتيم. 🔸از ميدان دور نشده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. شروع کرد براي ما از امام خميني تعريف کردن. بعد هم با صداي بلند فرياد زد: «درود بر خميني » ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم. 🔸دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود. 🔸دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شدم جلوي ماشينها را ميگيرند و مسافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشين و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايستاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود! 🔸به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش... 🔸مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. ابراهيم رفت داخل کوچه، آ نها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حسابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آ نها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم. ساعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. 🔸يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . دويدم دم در، باتعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و هميشگي پشتِ در ايستاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. سريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. 🔸رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي)بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. شب بود که با ابراهيم و سه نفراز رفقا رفتيم مسجد لرزاده. حاج آقا چاووشي خيلي نترس بود. حرفهائي روي منبر ميزد که خيليها جرأت گفتنش را نداشتند. 🔸حديث امام موسي کاظم که ميفرمايد: «مردي از مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پاره هاي آهن پيرامون او جمع ميشوند » خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. 🔸ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايي شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند. 🔸ابراهيم خيلي شده بود. دويد به سمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم و مجروح شدند. 🔸ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت. با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامي هها و... او خيلي شجاعانه کار خود را انجام ميداد. شهید 🕊🌹 @tafahos5
26.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیبایی های اربعین امسال..👆 . یک قول مردانه در زندگی‌ام داده باشم... این است: از کودکی پای تو مانده و... از دشمنانت بیزاری جسته‌ام! تو را... با هیچ چیز دیگری عوض نمی‌کنم؛ جآن! خوش به‌حال ما... که از اهالیِ شماییم..(البته إن شاء الله).. . ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لاله‌هایی که برای گشودن معبرِ کربلا پَرپَر شدند ! 😭😔😭 ⭕️ به ایرانی‌ها نگو عزاداری در بین‌الحرمین بسه دیگه ! ایرانی‌ها خیلی خون داده‌اند ! 🌏 تخریب‌‌چی ها مفهوم را نمی فهمند ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🪴شهید دکتر مصطفی چمران🕊 آرامش می آورد، حتی در بحبوبه ی جنگ در کشاکش مرگ و حیات زیر رگبار گلوله ها و بمب ها در مقابل هجوم دشمن و خطر مرگ آنچنان آرامشی می آورد که یک طفل نوزاد در دامان مادر احساس می کند. ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉● ‎‌‌‌‌‌
هر بايد سفره مهربانى را پهن كرد و دوشا دوش ، چاى را سر كشيد و به همه تعارف كرد! 🌱💛 سلام صبحتون بخیر❤️ ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 مجنون مجنون همت! همت جان به گوشی برادر؟ همت جان مدت هاست بی تاب مجنونت شده ام! همت جان دیگر کسی از شما و تان نمی‌گوید! همت جان، عوض شده! همت جان، پل های رسیدن به خدا، کانال های ارتباطی شما با را به سخره گرفتند! همت جان،کج راه‌ ها را مسیر تو می‌دانند! همت جان، برادر دیگر از اسمت هم نمی شود گفت! اینجا بعضی دختران مراقب نیستند!! همت جان به گوشی؟؟ همت جان... اینجا بعضی پسران مان بر عکس عمل میکند،چشمان شان! همت جان یادشان رفته را... هدفت را... چرا رفتنت را... همت جان دیگر چیزی به شهر نمانده... همه جا را احاطه کرده اند... یمان رو به اتمام است... همت جان، در این حملات نفس کم آورده ایم... سراسر وجودمان را فرا گرفته و ‌دارد نابودمان میکند... همت جان صدامو داری برادر؟؟ همت همت مجنون! مجنون جان... از طرف من به جوانان بگو: چشم و تبلور به شما دوخته است... "شهید محمد ابراهیم همت" مجنون جان فرصتی ندارم ولی این را هم بگو به همه ی اهالی کوچه‌ی : میخواهید خدا شما شود! می‌زنید برای خدا باشد... بر می‌دارید برای خدا باشد... می‌گویید برای خدا باشد.. هر چیز و چیز برای خدا باشد... ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉● 🌹🥀🕊
💐🌼🌺🌴🌺🌼💐 روز بر ایثارگران خط مقدم مبارک باد . خستگی راخسته می کنند و در تمام عرصه ها پشتیبان و نظام خواهند ماند .. شادی ارواح طیبه و سلامتی آنهایی که در عرصه و با مشغول فعالیت هستند 💐🌺🌼 ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
گویندچرادل‌به‌شهیدان‌دادی؟ والله‌که‌من‌ندانم،آنهابردند(: ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
یعنی درد.... دردے .... یعنے با یڪے شدن.... یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے گذشتے.... یعنی فقط را دیدی و او را خواستی نه تعریف و را گمنامی یعنی ........ اے کاش همه ے ما گمنام باشیم:) ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
. و شهادت نام گرفت... وقتی خدا کسی را کشت از شدت .. ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
یعنی درد... دردے ... یعنے با یڪے شدن... یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے گذشتے... یعنی فقط را دیدی و او را خواستی نه تعریف و را گمنامی یعنی ....... اے کاش همه ے ما گمنام باشیم ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●