eitaa logo
تفکّر قرآنی
2.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
985 ویدیو
80 فایل
#تفکّر_قرآنی تفکّر با قرآن است... تا انسان با چشمِ‌خدا ببیند همان شاهدبودن و شهیدشدن‌ @mrk_110
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ .امام صادق علیه السّلام فرمودند: فَقارِئ القُرآن يَحتاجُ اِلي ثَلاثَةِ اَشياءَ قَلبٍ‌خاشِعٍ و بَدَنٍ‌فارغٍ وَ مَوضعٍ‌خالٍ . قاریِ به سه خصلت نيازمند است:‌ ۱. قلبی خاشع ۲. بدنی فارغ ۳. مکان خالی کتاب‌شریف‌بحارالأنوار جلد ۸۵ صفحه‌ی ۴۳‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌@tafakkor_qurani
‌‌ چیزی که گاهی مورد غفلت و بی‌مهری قرار می‌گیرد، قرائتِ الفاظ شریف و نورانی است! بی‌توجّهی به قرائت قرآن، گاهی به بهانه‌ی عدم آشنایی با زبانِ‌عربی انجام می‌گیرد و گاهی به بهانه‌ی توجّه به معانی و ترجمه و گاهی نیز مطالعه‌ی تفسیر، جایگزین آن معرفی می‌شود.‌ با تمام اهمیّت آشنایی با ترجمه و نیز تفسیر قرآن، هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین قرائت الفاظِ نورانی شود که کلامِ خداست. ارتباط با این کلام نورانی، حتّی در حدّ قرائتِ ظاهری، نوری به دل می‌تاباند و کم‌کم راهی برای نفوذِ معانی در دل باز می‌کند. قرائت قرآن کریم با دلی فارغ و خاطری آسوده به ویژه در دل شب، انسان را پاک و زلال می‌کند و از عالَم طبیعت جدا نموده و به مجرّدات نزدیک می‌کند.‌ ‌‌ ‌ حجّت الاسلام و المسلمین ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌ ‌ مسلّم است، هر اندازه بهتر متوجّه‌ جایگاه و خاستگاه باشیم، به همان اندازه رویکرد ما به قرآن بهتر خواهد بود و متوجّه‌ نحوه‌ی «بودنی» می‌شویم که آیات الهی به آن اشاره دارد و آن را در مقابل ما می‌گشاید.‌ ما باید آماده‌ی حضوری شویم که بناست در ما ایجاد کند، تا اینکه از همان ابتدا بدانیم گمشده‌ی ما در نسبت به قرآن چیست و به عنوان کلام الهی چه انتظاری از ما دارد؟‌‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌‌ ‌ 📁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ در بحث‌هایی که تحتِ عنوانِ خدمت عزیزان قرآنی هستیم، تلاشمان این است که از آن موانعِ فکری که ما را از روبروشدن با قرآن محجوب می‌کند عبور کنیم.‌‌‌ در ارتباط با قرآن، گاهی ما به موانعِ اخلاقی به عنوانِ مثال، موانعِ روحی توجّه داریم و آن اینکه، بالاخره روبروشدن با قرآن یک طهارت و پاکی خاصّی نیاز دارد، امّا شاید کمتر به موانع فکری در مواجهه با قرآن دقّت داشته باشیم!‌‌ ‌ امّا باید پرسید که، ما در بینش و نوعِ نگاهِمان به مساله‌ی ، چه چالش‌هایی داریم و چه چیزهایی سبب می‌شود که ما اصلاً قرآن را قرآن نبینیم؟‌! ‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌‌‌ 📁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📁 ۲ ‌ ▫️وقتی به قفسه‌ی کتاب‌هایمان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که در بین این همه کتاب، کتابی به نام هم وجود دارد که هنوز که هنوز است، شاید جایگاهش درست برایمان معلوم نیست! ما این را می‌گوییم: بیشتر یک مانع فکری است؛ یعنی مانع، نوعِ نگاهِ ما به مساله‌ی قرآن است! ما جایگاهِ قرآن را در میانِ کتاب‌هایِ خودمان نمی‌دانیم چیست!‌‌ ▫️ما وقتی یک مساله‌ی فکری پیدا می‌کنیم یا زمانی که می‌خواهیم یک کار علمی انجام دهیم، شاید کمتر سراغ قرآن برویم! گاهی جایگاه کتاب‌های حکمت و عرفان و کتاب‌هایی از این دست را بیشتر درک می‌کنیم تا خودِ کتابِ قرآن!‌ ▫️البته ما در پی این نیستیم که بخواهیم جایگاه کتاب‌های حکمت و عرفان را لغو کنیم؛ مساله‌ی اصلی این است که ما چه سروکاری با کلام الله داریم؟ درواقع شاید نکتهٔ اصلی در قصهٔ قرآن و تفاوت اصلی آن این است که این کلام‌الله است و بقیّه کلام بشر است؛ هرچند که در اوج تعالی است و هرچند که خیلی از این کتاب‌هایی که ما داریم، در فضای آن کلام‌الله تنفّس کرده است. ▫️امّا شاید نکتهٔ اصلی این است که ما کمتر به این معانی توجّه داریم که اصلاً کلام‌الله چیست؟ خدا زبان باز کرده و سخن گفته، قضیّه‌اش چیست؟ چه‌قدر به این‌ها فکر می‌کنیم؟‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌ ‌ 📁 📁 ۳ ‌ ▫️بعضی وقت‌ها راجع‌ به این‌ها در علوم قرآنی بحث می‌کنیم، امّا بحثِ علوم قرآنی هم شاید به یک سری پژوهش‌هایِ ذهنیِ ما تبدیل شود! خیلی مسأله‌ی را در پیش ما زنده نمی‌کند! بالاخره یک زمان‌هایی ما به مباحثی می‌پردازیم.‌ ‌ ▫️مثلاً می‌گوییم: حدیث قُدسی با کلام‌ الله با "قرآن" چه تفاوتی دارد؟ سخن پیامبر با سخن خدا چه تفاوتی دارد؟ اصلاً آیا ضرورت داشت خدا زبان باز کند و کلامی برای بشر بگوید؟‌! ▫️ما قائلیم که کلماتش هم وحی است و از جانب خداست. در قرآن به خلاف احادیثِ قدسی، الفاظ هم از جانب خداست. چه شده که مثلاً خدا زبان باز کرده و کلمات جاری شده است و البته پیامبر شنیده و برای ما گفته است قضیّه چه بوده است؟ آیا ضرورتی بوده است؟‌ ▫️اگر کلام‌الله نمی‌آمد، ما همین آدم‌ها می‌بودیم؟ پیامبر بود، حدیث قُدسی بود، همه این‌ها بود، امّا کلام‌الله نبود، قرآن نبود! اگر این‌ها نبودند آیا ما کمبودی احساس می‌کردیم یا نه؟‌! ▫️در فکر و نوعِ نگاه ما، شاید هنوز نمی‌فهمیم واقعاً قضیّه و مساله‌ی چیست؟! اگر این کلام‌الله نیامده بود، ما چه چیز کم داشتیم؟ و اکنون که کلام‌الله در بین ماست چه توجّهی به آن داریم‌!؟ ‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌‌‌ 📁 📁 ۴‌ ‌ ▫️من احساس می‌کنم همه‌ی این مباحث را می‌شود ذیل این مسأله‌ی فکری یا موانع فکریِ ما نسبت به قرآن طبقه‌بندی کرد و گفت: ما باید متوجّه شویم که این قرآن و چیست؟‌ ▫️البته شاید بگوییم که خود هم به‌آرامی زبانِ خودش را به ما نشان می‌دهد، امّا دست‌ِکم شاید اگر مقداری روی این موارد بحث کنیم، شاید آمادگی بهتری برای اینکه قرآن هم خودش را به ما نشان دهد پیدا کنیم.‌ ▫️حالا اوّلین بحثی که در این متن خدمت دوستان هست، بحث اصیل‌ترین زبان است که استاد طاهرزاده سعی می‌کنند این را در یک نکاتی تبیین کنند که زبان قرآن اصیل‌ترین زبان است.‌ ▫️این به این معناست که گویی اگر قرآن نبود بشر زبان نداشت! یعنی گویا زبانِ بشر در پرتو باز شده است. حالا ممکن است شما بگویید این همه سال قرآن نبوده است و مردم زبان داشتند، قضیه چیست؟ در‌ این‌ باره کم‌کم در متن صحبت می‌کند.‌.. ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ ‌ ✉️ از آن‌ جهت که زبانِ فطرت است، جایگاهِ وجودِ ماست و می‌توانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به قرآن به کمتر از آن قانع نباشیم و بتوانیم همواره بینِ خود و آنچه در مقابل ما می‌گشاید در رفت‌ و‌ آمد باشیم.‌ ✉️ این نحوه‌ای از اُنس و نزدیکی با خود و حقیقت است از‌ آن‌ جهت که موجبِ بسطِ وجودِ انسان می‌گردد تا خود را نسبت به همه‌چیز گشوده نگه دارد و این چیزی است که امکانِ تحقّق آن با اُنس با فراهم می‌شود.‌ ‌ ✉️ من یک مواجهه‌ای را که به‌ صورت معمول با زبان داریم می‌گویم تا زبانِ فطرتی که این‌جا می‌گویند یک‌ مقدار آشکارتر شود. من حالا با دو مثال که یک‌ مقداری با هم تفاوت دارد، سعی می‌کنم این نکته‌ی زبانِ فطرت را بگویم.‌ ✉️ مسأله‌ی اصلی این است که همه‌ی ما این را قبول داریم که فطرت داریم. بحث‌های کلامی و… را کنار می‌گذاریم، امّا یک نکته‌ای شاید همیشه برای ما جای سؤال دارد که، بالاخره این فطرت چیست و این فطرت کجا به کار ما می‌آید و ما کجا می‌توانیم سراغ فطرت برویم!؟‌ ✉️ شاید بگوییم در بیان‌های مرسومی که داریم این است که، راهِ سعادتِ بشر از فطرتش آغاز می‌شود؛ یعنی اگر بشر بتواند به فطرت برگردد، این بشر راهِ سعادت و کمال را طی می‌کند؛ نکتهٔ عجیب این است که پیدا شدن این فطرت با شدنی است.‌ ‌ ‌ ‌📁 📁 ۵‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌‌ ‌ ‌‌📁 📁 ‌۶‌ ‌ 💌 برای نمونه، فرض کنید ما همه استعداد ریاضی داریم، امّا چه زمانی متوجّه این استعداد ریاضی می‌شویم و این ریاضی را در وجود خودمان درک می‌کنیم؟ وقتی که شروع می‌کنیم کتاب ریاضی بخوانیم.‌ 💌 وقتی که به یک نوجوان بگوییم شما استعداد ریاضی داری و می‌توانی ریاضی‌دان بشوی، او می‌گوید که چطور ریاضیدان بشوم؟ می‌گویید خیلی خوب! شروع کن این کتاب‌ها را بخوان و این مسائل را حل کن. به‌آرامی در این ممارستی که با این کتاب‌های ریاضی دارد، متوجّه آن استعداد ریاضی در خودش می‌شود؛ یعنی یک‌دفعه می‌تواند ریاضی حل کند و به تعبیری می‌تواند نگاهِ ریاضی به پیرامون خودش داشته باشد.‌ 💌 نگاه ریاضی چیزی بود که برای خودش وجود داشت و در وجود خودش بود، امّا کتاب ریاضی و آن زبانِ ریاضی را وقتی در بیرون با آن مواجه شد، به‌آرامی آن چیزی که در درون خودش بود پیدا کرد.‌ 💌 اگر کتاب ریاضی نمی‌خواند، تا آخر عمرش هم که با او حرف می‌زدی که شما استعدادِ ریاضی داری، او ریاضی نمی‌فهمید و نمی‌فهمید که ریاضی چیست، نمی‌فهمید که مثلاً یک ریاضیدان چکار می‌کند؛ ولی وقتی با کتاب ریاضی روبرو می‌شود و آن را می‌خواند و با آن ارتباط می‌گیرد ، آن زبانِ ریاضی که در وجودش هست را آرام‌آرام پیدا می‌کند. ‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ ‌ 📩 یک نمونه‌ی دیگر بچّه‌ها هستند؛ بچّه‌ها وقتی می‌خواهند واردِ دنیایِ صحبت‌کردن بشوند، شما به‌طور مستمر شروع به حرف‌زدن با او می‌کنی، مثلاً از او مدام می‌پرسی: این چیست یا آن چیست؟ مثلاً به او می‌گویید: بگو بابا و او تکرار می‌کند.‌ 📩 از یک جایی می‌بینی او زبان باز کرد! یعنی دیگر لازم نیست که شما به او چیزی بگویید، گویا خودش از وجودِ خودش زبان باز کرده است. در درون خودش سخن‌گفتن را آغاز کرده و دارد همین‌طور حرف می‌زند و نیازی ندارد که شما به او چیزی بگویید! ولی ابتدا چه چیز را نیاز داشته است؟ یک اُنس با سخن‌گفتن که در آن اُنس، به‌آرامی زبان خودش باز می‌شود.‌ 📩 حالا اینجا بحث همین است؛ ما اگر می‌خواهیم فطرتمان به سخن در بیاید، در اُنس با فطرتِ ما به سخن در‌می‌آید. فطرت یعنی، آن بنیادی‌ترین لایهٔ وجودی ما وقتی می‌خواهیم آن را پیدا کنیم، وقتی می‌خواهیم ببینیم که چیست، مسامحه دارد ولی مثل همان ریاضی به آن نگاه کنی، یک‌مقدار که کتاب ریاضی می‌خوانید یا به تعبیری اُنس با کتاب ریاضی و زبان ریاضی می‌گیرید به‌آرامی زبان ریاضی را پیدا می‌کنید.‌ 📩 حالا اینجا دارد می‌گوید: آن فطرتی که ما همه به‌ دنبال آن هستیم که می‌خواهیم فطرت ما زبان باز کند آن سخن‌گفتن یعنی چه؟ یعنی وقتی می‌خواهیم از پایگاهِ فطرت خودمان با جهان، طبیعت و آدم‌های دیگر روبرو شویم و نسبت به خدا ارتباط بگیریم، با فطرتمان ارتباط می‌گیریم و این یعنی زبان بازکردن یعنی سخن‌گفتن.‌ 📩 در واقع معنای سخن‌گفتن ارتباط برقرارکردن است. وقتی می‌گوییم زبان باز می‌کنیم یعنی می‌توانیم ارتباط بگیریم. می‌گوییم حالا می‌خواهیم از فطرت ارتباط بگیریم، می‌خواهیم زبان باز کنیم، می‌گوییم راهش این است که با مأنوس بشویم‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌‌ ‌ 📖 زبان فطرت است و زبان فطرت، زبانِ بودنِ ما در جهان است؛ یعنی ما می‌گوییم که: فطرت یعنی آن چیزی که ما براساسش در این جهان سرشته شده‌ایم و مأنوس‌شدن با ، این زبانِ فطرت را برای ما باز می‌کند.‌ 📖 اگر فطرت برای ما مهمّ نباشد و اگر بودنِ ما براساس فطرت و آن چیزی که براساسش سرشته شده‌ایم نباشد، پس هم برایمان مهمّ نیست! یعنی طبیعتاً آنجا هم به‌دنبال اینکه با قرآن مأنوس باشیم و زبان فطرت باز بشود، اصلاً برایمان معنادار نیست و اهمیتی برایمان ندارد.! 📖 حالا این‌جا یک نکته‌ای هست اینکه شاید بتوانیم فضای موجودی که در آن زندگی می‌کنیم بررسی کنیم ببینیم که، ما بودن خودمان را امروز به چه چیز می‌دانیم؟ آیا بودنمان را براساس فطرت می‌دانیم یا براساس چیز دیگری؟‌ 📖 فرهنگی که به‌صورت مرسوم ما داریم در آن زندگی می‌کنیم، چه نحو از بودنی را برای ما به ارمغان آورده است؟ این‌طور بگویم که ما کجا احساس می‌کنیم که هستیم؟‌ این طرح بحث اوّلیه در شماره دو هست که مسأله‌ی اُنس با ، بازشدن زبان فطرت است. ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
ج۳_تفسیرسوره قدر.mp3
16.29M
‌‌ ‌💌 تفسیر سوره‌ی قدر 💌 استاد اصغر طاهرزاده 💌 زندگی‌درزمان‌انفُسی‌قدر 💌 جلسه۳ اول مهر ۱۴۰۲ ‌‌ ‌ 🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 @grat1401
33.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 🔹 ... شروعِ یک معنویت از جنس انقلاب اسلامی ‌‌ @soha_sima
‌ ‌‌ 📒 این که باز شود چه اتفاقی می‌افتد؟ ویژگی‌های آن چیست؟ یکی از نکات اصلی همین است که وقتی زبانِ فطرت باز شود، تازه معلوم می‌شود که چیست؛ از قبل نمی‌دانیم که چیست!‌ مثل همان ریاضی است. 📒 برای نمونه اگر کسی بخواهد مثلاً ریاضی بخواند، از شما بپرسد که اگر من ریاضی یاد گرفتم چه می‌شود!؟ شما می‌گویید: ریاضی را یاد بگیر تا بفهمی چه می‌شود؛ یعنی شما نمی‌توانید قبل از اینکه ممارستی با زبان ریاضی داشته باشید به او بگویید که چه می‌شود.‌ 📒 در دنیای امروز هیچ‌کس نیست که بگوید لازم نیست من مثلاً ریاضی یاد بگیرم. همه می‌گویند باید ریاضی یاد بگیریم! بدانید کتاب ریاضی هم برایشان خیلی اهمیت دارد، همیشه با کتاب ریاضی روبرو می‌شوند. چرا نسبت به و زبانِ فطرت این سؤال را داریم که اگر قرآن یاد بگیریم چه اتفاقی می‌افتد؟‌ 📒 در مورد ریاضی‌خواندن ما چنین سؤالی نداریم ولی در مورد قرآن و فطرت این سؤال را داریم، یعنی می‌گوییم: فطرت زبان باز کند چه می‌شود؟‌ ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که، زبانِ ریاضی بازکردن برایش مهمّ است ولی زبانِ فطرت بازکردن برای او مهم نیست! لذا همانطور که عرض کردم هم تنها یکی از کتاب‌های قفسه‌کتاب ما است!‌ 📒 شما ریاضی را ببینید که ما چقدر برای آن تلاش می‌کنیم که آن را یاد بگیریم؛ از اوّل دبستان شروع می‌شود، اعداد و چیزهای مختلف را به ما یاد می‌هند، مدام مقدّمه و مقدّمه و مقدّمه، خلاصه رهایمان نمی‌کنند! هرچه جلوتر برویم کتاب ریاضی داریم ولی کسی به فکر نیست!‌ 📒 چرا به فکر نیست، چون نگاه ریاضی کردن به جهانِ امروز برای ما از اصول زندگی‌کردن در این دنیاست ولی براساس فطرت زندگی‌کردن، از اصول زندگی‌کردن نیست! 📒 در دنیای امروز اگر ریاضی بلد نباشیم واقعاً زندگیمان پیش می‌رود؟ نه! همه‌ چیزمان به یک معنی به ریاضی و به نگاه ریاضی وابسته است و همه‌چیز را می‌خواهیم از آن منظر ببینیم، لذا برایمان اهمیّت دارد و کتاب ریاضی هم اهمیّت دارد؛ امّا وقتی پای فطرت به‌میان می‌آید، انگار فطرت چیز مبهمی است که شاید اصلاً به دردمان هم نخورد! شاید اصلاً سروکاری هم با آن نداشته باشیم، اما ریاضی این‌طور نیست!‌ 📒 علّت این سؤالی که ما معمولاً در مورد فطرت داریم این است که، درواقع در جهانی داریم زندگی می‌کنیم که این جهان، جهانی است که سروکاری با فطرت ندارد!‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
شاهد مثالی برای فهم مطلب ‌ 📁 حالا من سعی می‌کنم در یک سری مثال‌ها این مساله را نشان بدهم. برای مثال شما به من می‌گویید: یک دوستی دارم که شما هم او را می‌شناسید، می‌خواهم به او سر بزنم. من به شما می‌گویم که: با او چکار داری؟ می‌گویی: کتابی نزد او دارم و می‌خواهم کتابم را از او بگیرم. من به شما می‌گویم: بیا این هم همان کتاب! همین کتاب است؟ می‌گویی: بله! کتاب را به شما می‌دهم و شما تشکّر کرده و خداحافظی می‌کنی!‌ 📁 می‌دانید این یعنی چه؟ مسأله این است که ما با خودِ همدیگرمان کاری نداریم! من با شما کاری ندارم! شما با من کاری نداری! یا شما یک چیزی از من می‌خواهی و یا من از شما یک چیزی می‌خواهم! ما سروکاری با خودمان نداریم!‌ 📁 یعنی من به‌ خاطر خودِ شما نمی‌خواهم به شما سری بزنم! یک کاری با شما دارم یک چیزی از شما می‌خواهم یا شما یک توانایی خاصّی داری که من به‌خاطر اینکه از آن توانایی شما استفاده کنم، سراغ شما می‌آیم! این یعنی چه؟ یعنی ما خودمان برای همدیگر موضوعیّت نداریم! بلکه کارها، توانایی‌هایی که داریم موضوعیّت دارد! شما همین قصّه را به خانواده‌ها ببرید.‌..‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ ‌ 🔹 فرض کنید ما امروز شاید دیگر زیاد معنای مادری را نفهمیم و حتّی خانم‌ها امروز شاید معنای مادری را نمی‌فهمند! چرا؟ می‌گویند که مادری یعنی چه؟ یعنی پختن غذا، جارو کردن، لباس شستن و… خب این‌ها که کارهای یک خدمتکار است، درست است؟ یعنی یک خدمتکار که بیاید می‌تواند همهٔ کارها را انجام بدهد. مگر مادر برای ما چکار می‌کند؟ مادر برای فرزندش یا غذا درست می‌کند یا لباسش را می‌شوید، لباسهایش را اتو می‌کند!‌ 🔹 مادر همین است دیگر؟ شما چه چیز از مادری می‌دانی؟ کارهایی که مادر برای شما می‌کند چیزی بیشتر از این متوجه نمی‌شوید! به‌همین‌خاطر مادر تا جایی که توانایی دارد نزد ماست، وقتی توانایی نداشت جای او در سرای سالمندان است! یعنی وقتی از انجام اموری برای ما ناتوان شد، دیگر ما با او کاری نداریم! خودش را نمی‌خواهیم.! 🔹 ما خود مادر را نمی‌خواهیم، ما کارهایی که مادر برایمان می‌کند می‌خواهیم! این یعنی چه؟ یعنی: ما برای همدیگر بی‌معنا هستیم! وجودِ ما برای همدیگر بی‌معنا است. برای همین دنیای امروز به سمت این می‌رود که مثلاً ربات‌ها را جانشین انسان کند. چرا؟ چون می‌گوید: من لازم نیست که با یک انسان بزرگ بشوم. من یک کاری دارم آن کار را آن سیستم آن ربات هم می‌تواند برای من انجام بدهد! این حالت یعنی چه؟ این حالت را ما بی‌معنایی می‌گوییم!‌ 🔹 ما بعضی از وقت‌ها می‌گوییم: ما وجود مادر را می‌خواهیم. ماها که یک ذرّه درک دینی و مذهبی داریم، چرا مادرمان را سرای سالمندان نمی‌بریم؟ چون می‌گوییم: فارغ از همه‌چیز، ما وجودِ مادر را می‌خواهیم. همین بودنش را می‌خواهیم، همین که هست ما نفس می‌کشیم. همین که هست ما زندگی می‌کنیم. ما رابطهٔ‌مان با شما در این بودن است. هر چقدر که ما به زندگی‌ای نزدیک بشویم که در آن بودن‌ها اهمیت داشته باشد این فطرت برایمان جایگاه پیدا می‌کند. این فطرت آن جایی است که ما را به آن بودن سوق می‌دهد.‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ 🔸 از‌ آن‌ جهت که زبانِ فطرت است، جایگاهِ "وجود" ماست و می‌توانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به قرآن، به کمتر از آن قانع نباشیم.‌ 🔸 ما می‌گوییم: در یک دنیایی هستیم که در این دنیا، وجودِ ماها برای همدیگر منتفی شده است! ماها تنها سروکاری که با همدیگر داریم، این نحوه توانایی‌هایی است که داریم! مثلاً ما می‌گوییم: من به زورِ بازوی او یا به هوش او نیاز دارم، امّا گاهاً وجودش را درنظر نمی‌گیریم! انسان‌ها با نسبتی با همدیگر داشته باشند که، وجودشان معنادار باشد، نه کارهایی که برای همدیگر انجام می‌دهند! 🔸 این‌جا مسأله فطری می‌شود.‌ فطرت آن جایگاهی است که ماها در نسبتِ "وجودی" با همدیگر داریم نه در نسبت کارکردی و کاربردی برای همدیگر.‌ مثلاً داریم که می‌گوید: «إنّی سِلمُُ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربُُ لِمَن حارَبَکُم» من در سلم هستم با آنکه با شما در سلم هست و در جنگ هستم با آنکه با شما در جنگ باشد.‌ 🔸 دنیای امروز چگونه است؟ در دنیای امروز ما با هرکسی که با ما دشمن باشد، دشمن هستیم. با هرکسی که با ما دوست باشد، دوست هستیم. این حالت یعنی چه؟ یعنی اینکه ماها در نسبت نفع و ضرر شخصی و فردی داریم کار می‌کنیم! درواقع دین دارد به ما چه می‌گوید؟ دین می‌گوید که تو اگر بخواهی بودنِ آدم‌ها برایت معنادار بشود، نباید نسبتِ "شخصی" را درنظر بگیری! باید نسبتش را با حقیقت در نظر بگیری. یعنی من دوست هستم با کسی که رجوع به حقیقت دارد و دشمن هستم با کسی که با حقیقت دشمن است.‌ 🔸 حالا مثال دفاع مقدّس را بزنیم. ما در درون جنگ چه کار کردیم؟ وصیت شهید محمدی است که می‌گوید: ای برادر عراقی به خدا قسم اگر مرا هم بکشید در قیامت اگر خدا اذن دهد شفاعتت می‌کنم! ببینید قضیّه چیست؟ در میدان جنگ رفته است ایستاده و دارد می‌جنگد، ممکن است یا ایشان او را بکشد یا او ایشان را شهید کند؛ امّا دارد در این میان حقیقت را می‌بیند!‌ 🔸 می‌گوید: یک امر بالاتری هست، من نسبتی که با تو دارم در نسبت با آن حقیقت است و در نسبت با همین جنگِ ظاهری که در این‌جا وجود دارد نیست! همین است که شما می‌بینید بعد از چندسال که از دفاع مقدّس می‌گذرد، این اربعین پیش می‌آید حتّی آن شکنجه‌گر با آن کسی که شکنجه شده می‌توانند کنار همدیگر بنشینند!‌ 🔸 در واقع چه چیز این‌جا بوده است؟ حقیقت ماجرا این دشمنی نبوده است؛ حقیقت ماجرا پیوند این آدم‌ها با همدیگر بوده که البته در یک حجاب غلیظی مثل صدام و آمریکا این مخفی شده است. تو چه پیوندی برقرار کردی؟ یک پیوند فطری برقرار کردی. پیوند حقیقی برقرار کردی. در این پیوند به‌جای اینکه کفِ روی آب را ببینی، اساس ارتباط را ببین و سعی کرد آن اساس ارتباط را حفظ کند.‌ 🔸 می‌گویند: حضرت امام روزی هفت مرتبه می‌خواندند! این هفت مرتبه قرآن‌ خواندن، یک‌وقت هست که ما می‌گوییم ثواب می‌بردند، یک‌وقت قضیّه این است که من چگونه با این قرآن دارم زبانی پیدا می‌کنم دارم چشمی پیدا می‌کنم که جهان را در ساحت فطرت نگاه کنم. پیوندها را در ساحت فطرت نگاه کنم، می‌گوید که: چنین چیزی است.‌ 🔸 اُنس با زبان و چشمی به ما می‌دهد که ما در ظاهرِ پدیده‌ها متوقّف نشویم و با قرآن بتوانیم، یک پیوندِ حقیقی با واقعیت پدیده‌ها بگیریم.‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
‌ ‌ 🇮🇷 آقای احمدیان از نیروهای تفحص اجساد طیبه‌ی شهدا تعریف می‌کرد، می‌گفت: که در زمان صدام تفحّص شروع شد؛ ما تفحّص برون‌مرزی می‌رفتیم. صدام به‌خاطر اینکه ما را اذیّت کند، یک بعثی بسیار بدی را بالای سر ما می‌گذاشته بود که حسابی ما را اذیت کند! یکی از بعثی‌ها بنام عبد‌الامیر بود که خیلی با ما بد برخورد می‌کرد.‌ 🇮🇷 یک حادثهٔ خیلی تلخی اتفاق افتاد و این فرد یک جسارت خیلی بدی کرد! آن روز بعدازظهر از مرز که برگشتیم، به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها توسّل کردیم که به‌نحوی این‌ها را تحمّل کنیم. گذشت و فردا ما دوباره از مرز گذشتیم و برای تفحّص رفتیم در خاک عراق. باز عبد‌الامیر آمده بود، دیدم که یک‌مقدار حالش فرق می‌کند، امّا این‌ها همیشه مست می‌کردند و می‌آمدند! آن روز دانستم که این‌گونه نیست!‌ 🇮🇷 گفت: می‌خواهم یک جای خاصّی شما را ببرم! ما را یک جایی برد و من هم خیلی به او توجّه نمی‌کردم، شروع به تفحّص کردیم. اوّلین شهیدی که تفحّص کردیم سالم بود! من چون سابقهٔ عبد‌الامیر را می‌دانستم، به بچّه‌ها گفتم خیلی احساساتی نشوید، چون او جسارت می‌کند! از کنار جسد آمدیم این طرف و شروع به تفحّص کردیم، یک‌دفعه دیدم صدای گریه می‌آید!!‌ 🇮🇷 رفتم دیدم که عبد‌الامیر صورتش را به پوتین این شهید گذاشته و دارد گریه می‌کند! شروع کردم به او گفتن اینکه: این شرک است و فلان و فلان! بلند شد و گفت هُم أولیاء‌الله! این‌ها اولیای خدا هستند!‌ چند روز بعد دیگر عبد‌الامیر نیامد و وقتی سراغش را گرفتم، گفتند که او را کشتند چون تحول پیدا کرده بود!‌! 🇮🇷 امام رضوان الله علیه در جنگ چه چیز دیده است و با چه نگاهی نسبت به این جنگ پیدا کرده است که می‌فهمد چنین چیزی اتفاق می‌افتد؟ یعنی عبد‌الامیری که ظاهراً سُنّی است، بعثی است، سال‌ها در جنگ ایران و عراق بوده و آدم کشته است، یک آدم به‌این‌شکل را شما هر چقدر بخواهی روی آن فکر کنی، با این فهمِ عادی هر چقدر بخواهی با آن بحث کنی نمی‌توانی! یعنی می‌گویی جای او قعر جهنّم است!‌ 🇮🇷 این‌جا یکی از آن جاهایی است که انسان از ملائکه هم بالاتر است. یعنی این شهید یک تذکّری به او داده که شاید سال‌ها ملائک تلاش کردند به عبدالامیر بگویند: یک‌مقدار اخلاقت را خوب کن! یک‌مقدار آرام‌تر باش! نمی‌توانستند. ولی او تا کجا توانسته نفوذ کند! این راهی است که انسان با قرآن می‌تواند آن را برود و انسان با زبان قرآن است که میتواند این نقطه را کشف می‌کند.‌ 🇮🇷 یعنی ما بدونِ ، بدون اصلاً هول می‌شویم! شما وقتی با این‌ها روبرو بشوید، وقتی با زبان فطرت و زبان قرآن آشنا نباشی، این واکنش‌های تند را که می‌بینی قطعاً می‌گویی که نمی‌شود! قطعاً می‌دانی که فایده‌ای ندارد، اما این یک چنین حالتی دارد.‌.. ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🎥 حاج قاسم سلیمانی: جانِ من و همۀ شهیدان ارزش فدا شدن در راه ملت را دارد.‌.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌ باز قرار است جلوه ای از تو را به تماشا بشینیم... مگر می‌ میرد!؟ باز چطور می‌خواهی برایمان راهی باز کنی حاج‌قاسم‌عزیزم!؟‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا رسول الله خوش آمدی آقاجان سلام بر صادق آل محمد‌ ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد‌ قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت لیلهٔ اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابند پیش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمی‌گیرد از خیال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401‌