eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان‌‌حضرت‌ابراهیم‌‌وقربانی‌کردن‌اسماعیل 1⃣قسمت اول(تا قسمت آخر دنبال کنید) حضرت ابراهیم ۹۹ساله شد،اما هنوز فرزند نداشت، از خدا فرزند خواست و خدا هم در پیری به او اسماعیل را داد؛ اسماعیل۱۳ساله شد، خدا به ابراهیم دستور داد باید اسماعیلت را قربانی کنی! ابراهیم موضوع را با فرزندش اسماعیل مطرح کرد و اسماعیل گفت: همان چیزی که خدا دستور داده انجام بده! آری! وقتی محبوب خدا شدی❤️خدا تو را با محبوب‌ترین داشته‌هایت امتحان می‌کند!💗 فقط فراموش‌نکن: اسماعیلت را هم خدا داده عید قربان، عید اثباتِ گوش به فرمان بودن خداست، عیدتان مبارک🍃🌸🍃 سوره صافات آیه۱۰۲_استاد عبدالباسط @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💥اعمال شب عید قربان💥 شب دهم ذیحجه از شب‎های مبارک است. و جزء چهار شبی است که احیاء و شب زنده داری در آنها مستحب است. در شب عید قربان، درهای آسمان باز است. برای این شب اعمالی ذکر شده است: 🌺 زیارت امام حسین علیه السلام . 🌺 خواندن دعای "یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلیَ الْبَرِیَّةِ" که در شب جمعه هم وارد شده است. 🌺 هرکس که در شب جمعه وشب عید قربان ده مرتبه این دعا رابخواند پروردگار سبحان:. سه مرتبه فرماید که:نیستم خدای او اگر او را نیامرزم و در درجه ی ابراهیم خلیل علیه السلام باشد.دعا این است: 💥يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّة 💥ِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّة 💥ِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّة 💥ِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً 💥 وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ..💥 🎉🎊🎈🎉🎊🎈 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
شخصی همراه خانواده اش با کشتی مسافرت می نمود . در وسط دریا کشتی گرفتار توفان و امواج سهمگین شد و شکست و تمام سرنشینان آن غرق شدند مگر زن آن شخص که محکم به تخته پاره ای چسبیده و به ساحل رسید . در آنجا جوان راهزن و فاسقی که از هیچ گناهی فروگذار نمی کرد، زندگی می نمود . وقتی که چشمش به آن زن افتاد، خوشحال شد و به طرفش رفت . جوان فاسق به آن زن نزدیک شد و همین که خواست دست خیانت به سوی آن زن دراز کند ... دید آن زن مضطرب شده و می لرزد ، پرسید : چرا مضطربی؟ آن زن اشاره به آسمان کرد و گفت : از خدایم می ترسم ، پرسید : هرگز گرفتار این گونه گناه شده ای؟ گفت : نه، به عزّت خدا سوگند که هرگز این گناه را مرتکب نشده ام ، گفت : تو هرگز چنین کاری نکرده ای، چنین از خدا می ترسی و حال آن که به اختیار تو نیست و تو را به اجبار به این کار وا می دارم ! پس من مستحق ترم به ترسیدن و سزاوارم به خائف بودن، پس برخاست و از عمل خود پشیمان شد و به درگاه الهی توبه نمود . او آن زن را رها نموده و به سوی خانه خود روان شد . در بین راه به راهبی برخورد و با او همسفر گردید ؛ وقتی که مقداری راه رفتند ، هوا بسیار گرم شد و نور خورشید آنها را اذیت نمود. راهب به آن جوان گفت : دعا کن که خدا ابری بفرستد تا بر ما سایه افکند ، جوان گفت : من در پیشگاه خدا خجلم ، زیرا علاوه بر آن که حسنه ای ندارم ، بلکه غرق گناهم . راهب گفت من دعا می کنم و تو هم آمین بگو ، چنین کردند، بعد از مدت کمی ، ابری بر سر ایشان پیدا شد و سایه افکند . مقداری از راه با هم بودند تا بر سر دوراهی رسیدند و با هم وداع نمودند، جوان به راهی رفت و راهب به راه دیگر روان شد، ابر سمت جوان رفته و بر بالای سر جوان سایه افکند ، راهب فوری خودش را به آن جوان رساند و گفت: تو از من بهتری، زیرا که دعای من با آمین شما مستجاب شد ، بگو چه کرده ای که مستحق این کرامت شده ای ؟ جوان قضیه خود را نقل کرد ، راهب گفت: چون از خوف خدا ، ترک معصیت او کردی ، خدا گناهان گذشته تو را آمرزیده است، سعی کن که بعد از این خوب باشی . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویند : مرغیست به نام « آمین » ! مرغی آسمانی در بلندترین نقطهٔ آسمان آنجا که بخدا نزدیکتر است می پَرَدو سخن می گوید او شنوا ترین موجود ِ جهان ِ هستی است هر چیز را که می شنود ، دوباره بنام فرد ِ گوینده آنرا تکرار می کند و آمین می گوید این است که همهٔ آیین ها می گویند مراقب کلامت باش ! این است که می گویند تنها صداست که می ماند این است که می گویند دیگران را دعا کنید ! این است که اگر دیگرانی را نفرین کنیم روزی خود ِ ما دچار آن خواهیم بود مرغ آمین هر آنچه که بگوئیم را با اسم خود ِ ما ، جمع می کند و به خداوند اعلام می کند آنگاه در انتهای جمله آمیـن می گوید پس همیشه برای همه خیر و خوبی بخواهیم ... برایتان بهترینها را آرزو دارم ♥ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🔸 هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید ، مادرم پیمانه را کمتر از همیشه می گرفت . می گفت طریقه ی طبخِ برنج ها ، با هم فرق دارد ، همه شان یک جور ، دم نمی کشند ، نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه ، پیش رفت ! 🔸برای همین بود که بارِ اول ، مقدارِ کمتری می پخت تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه "دستش بیاید" ، یا اگر خراب می شد ، اسراف نکرده باشد ! 👈 آدم ها هم دقیقا همینند .قبل از اعتماد و بذلِ محبت، آن ها را خوب بشناسید ، از تنهاییِ تان ، به هرکس و ناکس پناه نبرید ! 🔸 نه هر آدمی لایقِ همنشینی است ، نه می شود با تمامِ آدم ها ، یک جور تا کرد ! بعضی ها جنسشان از همان اولش خراب است و با هیچ اصل و منطقی اندازه ی باورهای شما قد نخواهند کشید ... ☝ ؛ ! 👤 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊بر پیر عالم 🌸وجود جان آمد 🎊صد شكر كه 🌸امتحان به پایان آمد 🎊از لطف خداوند خلیل الرحمن 🌸یك عیـد بزرگ 🎊به نام قـربان آمـد 🌸عیــد سعید قربان مبـارک🌸  @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب عید قربان دستماݧ بہ خدا نزدیڪتر مےشود پس بیا دعا ڪنیم پروردگارا امروزمان را باز هم بہ ڪرمت ببخش و یارے ڪن درپیشگاهت روسفید باشیم 🤲 💫 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨الهی به امیدتو 🌸 یار عزیزتر از جانم.. .. 🌸حج ات مقبول ؛ غریب ترین حاجی هر ساله ؛ 🌸 حج ات مقبول ای تنها ذخیره زمین! ای آرام دل بیقرار ما 🌸یک نخ از جامه احرامت... جان غبار گرفته ما را، آرام می کند.... 🌸 السلام علیک یا بقیه الله 🌸 اللهم عجل لولیک الفرج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌹(ع) 🌸 و ابراهیم علیه السلام اسماعیلش را قربانی کرد . . . 🌸 و حسین علیه السلام اکبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چیزش را . . . 🌸 جان به قربان حسینی که ز مکه رفت تا عید قربان خودش را کربلا بر پا کند. ❤ صلی الله علیک یا اباعبدالله @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃❤🍃 👆 🌹 رسول خدا صلی الله فرمودند: خداوند عید قربان را برنهاد تا مستمندان از گوشت سير شوند؛ پس از گوشت قربانی به ايشان بخورانيد. ‌ 📚ثواب الأعمال، ص ۵۹ 🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ  🌹وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💖 ♡••♡••♡••♡••♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان‌‌حضرت‌ابراهیم‌‌وقربانی‌کردن‌اسماعیل 2⃣ قسمت دوم حضرت ابراهیم، اسماعیل را به قربانگاه برد، وقتی خواست او را قربانی کند چاقو نَبرید، ندا آمد: ای‌ابراهیم دیگر نیاز نیست فرزندت‌ را قربانی‌ کنی، تو دستور خدا را عملی کردی 👌پس یادمان باشد: اگر خدا ازما خواست اسماعیل‌مان را سر ببریم او سربریدنِ اسماعیل‌مان را نمیخواهد،بلکه بریدنِ مارا از اسماعیل‌مان درراه‌خدامیخواهد 🤔راستی اسماعیلِ تو چیست؟! ❣ مال؟ ثروت؟ قدرت؟ زیبایی؟ شهرت؟ صافات آیه۱۰۳تا۱۰۵_استاد عبدالباسط 👆 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست. مردِ سوار دلش به حال او سوخت ، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند. مرد افلیج وقتی بر اسب سوار شد دهنه ی اسب را کشید و گفت : اسب را بردم و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد: تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی! اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم مرد افلیج اسب را نگه داشت ، مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی، زیرا می ترسم که دیگر هیچ سواری به پیاده ای رحم نکند... كليله و دمنه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کردو نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازان ها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند! چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها گله مندیم و ناشکر پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد..! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 🌸 عید قربان یکی از مصادیق بسیار، بسیار بزرگِ اطاعت فرمان­ پروردگار متعال است. 🌸 خدا جشن جهانی گرفته است که بنده‌ای به نام ابراهیم دارم. دستورالعمل‌هایی بسیار خطرناک به او داده‌ام و او نه نگفت، بلکه گفت چشم و انجام داد. 🌸 ️خداوند این را جشن می‌گیرد، که به ما یاد بدهد آن چیزی که من از شما می‌خواهم اطاعت فرمان است چیز دیگری نمی‌خواهم. 🌸 خدا به حضرت ابراهیم گفت که خودت باید سر پِسَرت را بِبُرّی! کسی تا به حال این کار را نکرده است، ولی به ابراهیم وحی شد و باور کرد که حکم خداست و خودش را آماده کرد و پسرش اسماعیل را سوار بر الاغ کرد رفتند به منی، او را خوابانید که جِدّی سرش را بِبُرّد. 🌸️ پدر، یگانه فرزندش را که خدا در آخر عمر به او داده است با دست خودش به قربانگاه برد و برای این اطاعت فرمان آماده شد. 🌸 این اطاعت فرمان مثل اطاعت فرمانِ ماها که باید صبح دو رکعت نماز بخوانیم و ظهر چهار رکعت نیست بلکه این اطاعت فرمان با تمام هستی او مساوی است و چون حضرت ابراهیم نه نگفت و گفت چَشم، خدا برای او جشن گرفت. 🌸 خدا هم کارهای ممتازی را به او داد؛ مثل این که کعبه را به دست او ساخت که تا امروز مقام ابراهیم یکی از مناسک حج است و همه باید دو رکعت نماز در آن جا به یاد إبراهیم‌خلیل که آنجا می‌ایستاد و کعبه را با پسرش اسماعیل می‌ساخت بخوانند 🌸 یا این که ما باید در روز منی در مناسک حج قربانی کنیم به یاد همان قربانی إبراهیم‌خلیل که یادمان نرود بهترین خدمت در پیشگاه پروردگار متعال اطاعت فرمان ما در مقابل فرمانِ اوست. این از همه بهتر است. 👤 ️مرحوم آیت الله خوشوقت ره @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،‌مي‌گويد : « ‌روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريه‌اي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازه‌اي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچه‌اي كه به مادرش مي‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند : « هر كس جنازه‌اي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك مي‌شود » وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينه‌ي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت مي‌دهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .» عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را مي‌شناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهاده‌ايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه مي‌شود. اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان مي‌كند، مورد توجه قرار مي‌گيرد و حاجتش به نحو شايسته‌اي برآورده مي‌گردد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 پنجشنبه است و ياد عزیزان آسمانی 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الاخلاص و الصَّلَوَاتِ   💔 اسم پنجشنبه كه می آيد ناخودآگاه  ياد مسافران بهشتی می افتيم ، با هدیه ای به زیبایی فاتحه وصلوات یادی کنیم از آنها،روحشون شاد و یادشون گرامی 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ،مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ 🌹بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ،اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ،وَ لَمْ يَكُن له کفو احد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 🌹: 🔹 در روز عيد قربان هيچ كارى بهتر از اين نيست كه: 🔹خونى ريخته‏ شود (قربانى)، و يا در راه نيکی به پدر و مادر قدمی برداشته شود، 🔹 و يا از خویشاوندی كه قطع رابطه نموده، با كمك مالى از مازاد زندگى دلجویی شود و به او سلام کند، 🔹و يا كسى از قربانى خود، بخورد و اطعام کند و همسايگان يتيم و بی ‏چيز و بندگان را براى خوردن باقيمانده‏اش دعوت كند، و به اسيران، سركشى و رسيدگى نمايد. 📚الخصال، ج 1، ص 298 💖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ️ 🔸شخصی به خدمت امام رضا «علیه السلام» عرض کرد که اهل خانهء من گوشت گوسفند نمی خورند و میگویند که سودا را به حرکت می آورد و از آن درد سر و دردهای دیگر به هم میرسد؛ 🌹 حضرت فرمودند: اگر خدای تعالی گوشتی بهتر از گوشت گوسفند میدانست، فدایی اسماعیل را گوسفند قرار نمیداد. 📚 الکافی: ج۶، ص۳۱۰، ح۲. 🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ  🌹وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📘داستانی_جالب_و_خواندنی 📗داستان تاجری که هرگز ضرر نمیکند 🌹🌹🌹🌹 حکایت چنین است که ... تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار ! دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ... تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد .. دوستانش به او‌ گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و ‌کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد .. آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما و‌گرما همچون بهار است دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد .. تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟! آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند ..‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ... مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ... این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !! این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت ! بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛ پس تاجر گفت : هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم .. و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ... ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید ! خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ... اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !! سبحان الله از دعای مستجاب مادر که چنین زندگی فرزند را می سازد ... خداوندا برّ و نیکی به والدین را به ما عطا کن @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 عید قربان، عید خون نیست. عید رهایی است و چنین عیدی است که بر همه ی رهاشدگان از نفس شیطانی عین برکت است. "اَضحَی" از ریشه و روشنگری است. سخن از نور است. و نور، عین زندگی است. 🌹 عید قربان بر شما مومنان مبارکباد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
حکایتی از مکافات عمل بارها در درس اخلاقشان به آیۀ شریفۀ َ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ اشاره می فرمودند و اظهار می داشتند که پاداش و مکافات کار خوب و بد در همین دنیا، دیر یا زود اتفاق میافتد. داستانی مرتبط نیز نقل می کردند که: سالی با یکی از فرزندانم، چند روزی در (روستای) ونائی بودم. آن فرزندم – که در آن هنگام دوازده ساله بود – مریض شد. خواستم او را برای معالجه به شهر ببرم، اّما نمی پذیرفت. به زور او را برداشتم و سوار چهارپا کردم. انگشت ابهام مرا ا دندان گزید و خون آمد. ناراحت شدم؛ اّما بلافاصله یاد این افتادم که چندین سال قبل، در همین محل، دست پدرم را با دندان گزیدم 📚1 اسوهٔ اخالق، ص۹۱. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔅 : 🔸 «إنَّ الوصولَ إلَى اللّهِ سَفَرٌ لايُدرَكُ إلاّ بِامتِطاءِ اللَّيلِ.» 🔹 «وصال خداوند سفرى است كه جز با مركب شب زنده دارى به دست نمى آيد.» 📚 بحار الأنوار ج ۷۸ ص ۳۷۹ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰 🔅 🔸 شيعَةُ عَلِيٍّ عليه السلام هُمُ الَّذينَ يُؤثِرونَ إخوانَهُم عَلى أنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ . 🔹شيعيان على عليه السلام، آن كسانى‌اند كه برادرانشان را بر خودشان مقدّم مى‌دارند، هرچند خودشان نيازمند باشند . 📚التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص ٣١٩ ح ١٦١ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh