هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلام_امام_زمانم
💚مهــدی جان #تسلیت
برای دعاهایمان دعـا ڪن
ڪه مبادا دعای ما برای شما
حڪایت نامه های کوفیان شود
برای ارباب حسین ع
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر از تو بشنویم جواب سلام خویش
بالای آفتاب نویسیم نام خویش
🌷اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِللَّهِ الْحُسَیْن🌷
#اللهم_الرزقنا_زیاره_امام_حسین_ع❤️
#سلام_اربابم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دکتر_امیرحسین_دباغ
#ضربالمثلها_در_قرآن ☺️
😍 ۶- این قـســـمت:
✋ هر ســلامـی یه عـلیـکی داره ✋
#با_قرآن_زندگی_کنیم #تدبردرقرآن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#شکار_روباه
میگویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته.
تمام روز را در پی یک روباه با اسبش میتاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین میشده.
بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، زنگولهای آویزان میکرده.
در نهایت هم رهایش میکرده. تا اینجای داستان مشکلی نیست.
درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است.
هم جانش را دارد، هم دُمش را.
پوستش هم سر جای خودش است. میماند فقط آن زنگوله!...
از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا میکند. دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد.
بنابراین «گرسنه» میماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس «تنها» میماند. از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» میکند، «آرامش» اش را به هم میزند و در نهايت از گرسنگي و انزوا ميميرد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#قطع_شدن_انگشت
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت:
«هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید:
«در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت.
آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت:
«درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این چهار عبارت رو آویزه ی گوشت کن !
✅هیچکس جز خدا
بهت روزی نمی رسونه !
✅هیچکس جز خدا
بهت کمک نمیکنه !
✅هیچکس جز خدا
رفیق تنهاییت نیست !
✅هیچ وقت خدا رو
با هیچ چیز عوض نکن !
✍@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
🌀کله پاچه بدترین صبحانه برای افراد زیر
➖بیماران قلبی
➖افرادی که عضو پیوندی دارند و تازه جراحی کردند
➖افراد دارای قند،چربی و کلسترول بالا
➖افراد عصبی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـ❤️ــــلام وقت بخیر
به آخرین۴شنبه مردادماه خوش آمدین
امروز را بهتر از دیروز به امید
فردا زندگی کنیم
سلامتی
موفقیت
ودلخوش
ازخدای منان ،برای همگان خواستارم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#مرد_ساز_زن
در زمانهاى قديم، مردی ساز زن و خواننده ای بود؛ بنام "برديا"
که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت...
بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد،
سر برداشت تا ببیند کیست.
شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.
شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن. بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.
به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر، مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت
خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند. اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی
و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#اقتصاد_مظفری!
در کتاب مظفرنامه چنین حکایت شده که در ایران گوشت از قرار هر کیلو دو ریال بوده، روزی قصابی های تهران خودسرانه گوشت را یک ریال گران کردند.
مردم چون چنین دیدند عصبانی شدند و به خیابانها ریخته و بر علیه قصاب ها شعار دادند!
این خبر به گوش مظفرشاه رسید و اعضاء دولت برای آرام کردن مردم از او کمک خواستند!
سلطان صاحب قران فکری کرد و گفت: بروید و به قصاب ها بگویید گوشت را دو ریال گران تر از آنچه خود گران کرده اند به مردم بفروشند! یعنی هر کیلو گوشت شد از قراری پنج ریال!
مردم چون دیدند قیمت گوشت بالاتر رفته این بار به خیابانها ریخته و این بار مغازه ها را به آتش کشیدند.
هیئت دولت نزد قبله عالم رفتند و به عرض همایونی رساندند که تدبیر شاه شاهان کارساز نشد و مردم این کردند و آن نمودند! این دفعه مظفرالدین شاه گفت: حالا بروید و یک ریال گوشت را ارزانتر کنید! یعنی هر کیلو گوشت شد چهار ریال! و مردم هم پس از آن چون دیدند گوشت یک ریال ارزانتر شده برای سلامتی شاه دست به دعا شدند و در خیابان ها نماز شکرانه خواندند!
به این اقتصاد مظفری گفته میشود.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصری دخترم دوستاشو آورد خونه تا درس بخونن توخونه چیزی برای پذیرایی نداشتیم 😔
نشستم با ناراحتی باگوشیم سرگرم شم که یهو چشمم خورد به این 😍☝️
در عرض #نیم_ساعت عصرونه درست کردم براشون لاکچری😎 عالی شد 🤗😋
http://eitaa.com/joinchat/4024041476Cd9ea1840b4
الان همه مامانها پی وی منو ترکوندن که اینا رو چه جوری درست کردی بچه ام منو کچل کرده🤣🤣🤣
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
😱😱😱😱😱
بُمـب رشد قــــد و وزن بچـــــه کشــــف شــد😍
از شروع شش ماهگی تا بزرگسال ،تمام نیازهای بدنیش رو تامین میکنه و بد غـذاترین بچـه ها هم عاشقش میشن 🤤
اینم لینک اصلیش ، بیاید ببینید چه خبره🫣😨👇🏾
https://eitaa.com/joinchat/3321495724C9cc3496097
هرمادری اومده بی برو برگردتهیهش کرده😍👆🏽
✍🏻 داستان کوتاه
صحابی که علی(ع) را نفروخت!!!
روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید'
و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروشی نکنیم......
─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#گمشدن_الاغها
می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد. هنگامی که کارش تمام شد و خواست به روستا بازگردد، الاغ ها را سرشماری کرد.
دست بر قضا سه رأس از الاغ ها را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ الاغ های گمشده را گرفت.
از قرار معلوم کسی الاغ ها را ندیده بود. نزدیک ظهر، در حالی که مرد روستایی خسته و ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد کرد، وقت نماز سری به مسجد جامع شهر بزند و از امام جماعت بخواهد تا بالای منبر از جمعیت نمازخوان کسب اطلاع کند.
مرد روستایی همین کار را کرد.
امام جماعت از باب خیر و مهمان دوستی، نماز اول را که خواند بالای منبر رفت و از آن جا که مردی نکته دان و آگاه بود، رو به جماعت کرد و گفت:
«آهای مردم در میان شما کسی هست که از مال دنیا بیزار باشد؟»
خشکه مقدسی از جا برخاست و گفت: «من!»
امام جماعت بار دیگر بانگ برآورد:
«آهای مردم! در میان شما کسی هست که از صورت زیبا ناخشنود شود؟»
خشکه مقدس دیگر برخاست و گفت: «من!»
امام جماعت بار سوم گفت:
«آهای مردم! کسی در میان شما هست که از آوای خوش متنفر باشد؟»
خشکه مقدس دیگری بر پا ایستاد و گفت: «من!»
سپس امام جماعت رو به مرد روستایی کرد و گفت:
«بفرما! سه تا خرت پیدا شد. بردار و برو.»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
❌بخاطر مشکلات آقایان فکرت درگیره؟!
میدونی با اینهمه مشکلی که داری نمیتونی خانومتو راضی نگهداری❗️
راه حل مشکلت با منه 🩺
بزن رو لینک به کسی نگو 🤫
https://eitaa.com/joinchat/2646475156Cf4ad3824d7
09106434796
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی وقتها از
نردبان بالا میروی
تا دستان خدا را بگیری...
غافل از اینکه خدا پایین ایستاده
و نردبان را محکم گرفته که تو نیفتی❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر زمانی که فکر می کنید طرد شده اید،
خدا در واقع شما را به سمت اتفاق بهتری هدایت می کند،
از خدا بخواهید قدرت حرکت رو به جلو را به شما بدهد . . .
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#از_او_بگوییم
💠#قدمیبرایفرج!
🔹بوی گِز پرهایش به مشام میرسید. اگر کمی جلوتر میرفت بالهایش هم میسوخت! اما سر را به پایین چرخاند و با همان عجله برگشت. غوغای جمعیتی که تمام بلندیها را سیاه کرده بودند و صورتشان مثل شاطرها قرمز شده بود همراه با دود و زبانههای آتش در دره موج میزد و از دامن کوه بالا میآمد. آسمان گرفت.
– چه میکنی؟ این آتش است! برای چه این قدر میروی و میآیی؟
– با منقار آب میآورم و بر آتش میریزم.
– میخواهی با یک منقار آب، یک کوه آتش را خاموش کنی؟!!
چشمان خیس گنجشک برقی زد و گفت: میدانم این آب برای این آتش کم است؛ میخواهم برای نجات ابراهیم بیشترین کاری که در توان دارم انجام دهم.
📌امروز حضرت حجت بن الحسن علیه السلام، پسر ابراهیم خلیل است؛ بیاییم برای فرج او بیشترین کاری که در توان داریم انجام دهیم…
#امام_زمان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
──═ঊঈ 💚ᬼ⃝⃮ː۪۪۪۪ٜ۫۫۫۫۬❈ ঊঈ═──
🔳 #نماهنگ #اربعین #امام_زمان(عج)
🌴قافله رفت و من نرسیدم
🌴همسفر زائراشم ...
🎙 محمدصادق_طهرانی_زاده
👌 پیشنهاد_ویژه
──═ঊঈ 💚ᬼ⃝⃮ː۪۪۪۪ٜ۫۫۫۫۬❈ ঊঈ═──
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
◇🕌⃟َ۪ؔٛٚؔ@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#کلاغ_و_خرگوش
روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد..!
خرگوشی از آن جا عبور می کرد.
از کلاغ پرسید:
آیا من هم می توانم مانند تو تمام روز را به بیکاری و استراحت بگذرانم؟
کلاغ حیله گرانه گفت:
البتّه که می تونی..!خرگوش کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد.
ناگهان روباهی از پشت درخت جَست و او را شکار کرد.کلاغ خنده زنان گفت: برای این که مفت بخوری و بخوابی و هیچ کاری نکنی ...
باید این بالا بالا ها بنشینی..!
این حکایت همچنان باقیست...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 امام صادق علیه السّلام:
🔸مَنْ عَذَرَ ظَالِماً بِظُلْمِهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَنْ يَظْلِمُه،ُ فَإِنْ دَعَا لَمْ يَسْتَجِبْ لَهُ وَ لَمْ يَأْجُرْهُ اللَّهُ عَلَى ظُلَامَتِهِ.
🔸هر کس برای ظلمِ ستمگری، عذر بتراشد (و آن را توجیه کند)؛ خداوند کسی را بر او چیره می سازد که بر او ستم کند؛ پس اگر خدا را بخواند، او را اجابت نخواهد کرد.
🔹کافی، ج۲، ص۳۳۴
#ظلم #ستم📖#حدیث_گرافی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ / اشتباه در احکام نماز مسافر✅
#احکام_شرعی
#احکام_نمازمسافر
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡شرح آیه ۲۱۰ سوره مبارکه بقره ص ۳۲👆
❏السَّلامُ عَلى مَنِ الاِْجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ❏
🖤 حضرت امام علی (ع) میفرمایند:آنچه مردم را به تحصيل دانش بى رغبت كرده ، اين است كه بسيار مى بينند آنان كه به آنچه آموخته اند عمل مى كنند ، اندك اند .
📚 غررالحکم ،ح 3895
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احسن_القصص #حکایت_آموزنده
✅ خدا به موسی گفت: قحطی خواهد آمد!...به قومت بگو آماده شوند.
موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد...🌿🌼
مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی پیش خدا رفت و علت را پرسید
خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند!... من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟!...🌿🌼
به همدیگه رحم کنیم تاخدا هم، بهمون رحم کنه🌿🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
━━┅═💙❤️═┅──┄