eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.1هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
#هرروزیک_آیه ❣مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ ✨اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ ❣قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۱۱﴾ ❣هيچ مصيبتى جز به اذن خدا نرسد ✨و كسى كه به خدا بگرود ❣دلش را به راه آورد و ✨خداست كه به هر چيزى داناست (۱۱) 📚 سوره مبارکه التغابن ✍آیهٔ ۱۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃دو نفر با هم سر ملکی دعوا می کردند و اختلاف داشتند. نبی مکرم اسلام را برای حل مناقشه و قضاوت، به ملک خود دعوت فرمودند. جبرییل نازل شده و فرمودند: ای رسول خدا به این دو نفر بگو، از حق هم به هم ببخشند و مصالحه کنند که صلح فقط با بخشش ممکن می شود. و بگو که شما چهل هزارمین مالک این زمین از ابتدای خلقت آن هستید!!!!! 🍃در داستان دیگری روزی، حضرت موسی دو نفر را دید که سر ملکی دعوا کرده و هر یک می گفتند این زمین متعلق به اوست. موسی در وسط دعوای آن دو وارد شد و خندید. پرسیدند چرا خندیدی؟ گفت: زمانی که شما با هم سر این زمین جنگ می کردید و هر یک می گفتید مال من است، من زمین را دیدم که دهان باز کرده بود و می گفت: این ها را ببین که سر من دعوا می کنند اما غافل اند هر دو مال من هستند. فرواردیادتون نره🙏 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت💙 عشق الهی هم اکنون در من و از طریق من به عالی‌ترین کار خود سرگرم است و برای من سلامت کامل و ثروت فراوان و سعادت بیکران می‌آورد. خداوندا سپاسگزارم❣
"پادشاه و پیرزن جاهل" ╔═ ⚘════⚘ ═╗ ╚═ ⚘════⚘ ═╝ روزی باز پادشاهی از قصر شاهانه فرار کرد و به خانه پیرزن فرتوتی که مشغول پختن نان بود روی آورد. پیرزن که آن باز زیبا را دید فورا پاهای حیوان را بست، بال هایش را کوتاه کرد، ناخن هایش را برید و کاه را به عنوان غذا جلوی او گذاشت. سپس شروع کرد به دلسوزی برای حیوان و گفت: ای حیوان بیچاره! تو در دست مردم ناشایست گرفتار بودی که ناخن های تو را رها کردند که تا این اندازه دراز شده است؟ مهر جاهل را چنین دان ای رفیق کژ رود جاهل همیشه در طریق پادشاه تا آخر روز در جستجوی باز خویش می گشت تا گذارش به خانه محقر پیرزن افتاد و باز زیبا را در میان گرد و غبار و دود مشاهده کرد. با دیدن این منظره شروع به ناله و گریستن کرد و گفت: این است سزای مثل تو حیوانی که از قصر پادشاهی به خانه محقر پیرزنی فرار کند. هست دنیا جاهل و جاهل پرست عاقل آن باشد که زین جاهل بِرَست ╔═ ⚘════⚘ ═╗ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ╚═ ⚘════⚘ ═╝
آدمهای موفق همیشه دو چیز بر لب دارند: لبخند و سکوت لبخند حلال بسیارى از مشکلات است و سکوت روشى است براى دوری از مشکلاتِ بیشتر ... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌷※◁روزی امام رضا علیه السلام از کوچه رد می‌شدند که جوانی از ایشان سوال کرد: شما گناه نمی‌توانید بکنید یا دوست ندارید؟ 🌷※◁حضرت حرکت کردند و به خانه‌ای رسیدند که چاه فاضلاب خود به بیرون می‌کشیدند. 🌷※◁حضرت از آن جوان سوال کردند: آیا تو گرسنه که می شوی حتی فکر میکنی که کمی از این نجاست ها میل می‌کنی؟ جوان گفت: هرگز. 🌷※◁امام فرمودند: گناه مانند آن نجاست است. اگر بر نجس ‌بودن گناه علم پیدا کنیم٬ آن‌ گاه هرگز خودمان سمت گناه نمی‌رویم و نیازی نیست کسی مانع ما شود. ┄❊○🍃❤️🍃○❊┄ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
در صداقت عمقی است که در دریا نیست و در سادگی بلندایی است که در کوه نیست سادگی مقدمه صداقت است و فاصله سادگی تا صداقت دریا دریا معرفت است http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 #داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 روزی کسی در کوچه پس گردنی محکمی به ملا زد و سپس شروع به عذرخواهی کرد که ببخشید اشتباه کردم و شما را بجای کس دیگر گرفته بودم. ملا قانع نشد ، گریبان او را گرفت و پیش قاضی برد و ماجرا را باز گفت. قاضی حکم کرد: ملا در عوض یک پس گردنی به آن شخص بزند. ملا به این امر راضی نشد. قاضی حکم کرد به عوض پس گردنی یک سکه طلا بایستی آن مرد به ملا بدهد. ناچار تسلیم شده و برای آوردن سکه از محکمه بیرون رفت. ملا قدری به انتظار نشست. بعد در حالی که داشت در محکمه قدم میزد نگاهش به پس گردن کلفت قاضی افتاد پس درنگ نکرد و پس گردنی محکمی نثار قاضی کرد و گفت: چون عیال در خانه منتظر من است و من زیاد وقت نشستن ندارم هر وقت آن مرد سکه را آورد شما در مقابل این پس گردنی آن سکه طلا را بگیرید. 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌱حکایت روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟» شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.» همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟» شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: «او به من گفت شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.» به مابپیوندید👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🍊همین لحظه 🍓از خدا میخواهم 🍊غبار خستگی کار یه هفته تلاش 🍓با لبخند مهربان عزیزانتون 🍊پاک بشه 🍓و صدای خنده ها تون 🍊زیر سقف خونه هاتون 🍓دائمی باشد 🍊عصر آخر هفته تون سرشار از شادی و نشاط ┄❊○🍃❤️🍃○❊┄ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
❣ #حرف_خودمونی ❣ مگذارید غم گذشته و ترس از آینده خوشحالى امروزتان را نابود کند 💚مثبت بمانید چون امروز می تواند بهترین روز زندگیتان باشد 💞آخر هفته تون سرشار از عاشقانه ها💞 🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁 🆔 @zendegiasheghaneh
🤔 ♦️مردی خروسی🐓داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایه ها رفت. صاحب خروس🐓 هم در خانه ی همسایه ها را میزد و دنبال خروسش🐓میگشت. مردی که خروس🐓در خانه اش بود ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس🐓 باشد، آن را بلافاصله زیر عبایش پنهان کرد و در را باز کرد. تا مرد را دید که نشانی خروس🐓را میگرفت سریع گفت: "به حضرت عباس قسم خروست🐓 به خانه ی من نیامده است." ولی دم خروس🐓که از گوشه عبای مرد بیرون زده بود بهترین شاهد بر دروغ بودن حرف آن مرد داشت. صاحب خروس هم نگاهی به مرد انداخت و گفت: "دم خروس🐓 را باور کنم یا قسم حضرت عباس" چقدر این مثل رو این روزها واضح میبینیم!!! @shamimrezvan @tafakornab