فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام🌺
عصر دوشنبه آخرین روز های تیرماه از راه رسید
خوب"یا بد
تیرماه داره تمام میشه
الهی مرداد برایتان پراز برکت"شادی"آرامش"خوشبختی وموفقیت باشه.
#عصرتون_بخیروشادی🍧🍦🍨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
❣
🌼🍃🌸
📕 #داستانهای_آموزنده
🔰بچهعلینقیالانکیست ؟
علینقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچگاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمیکردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده میشد.
یك عمر جلسات مذهبی در خانهها و تكیهها به راهانداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ...
آنهایی كه حسودیشان میشد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه میگشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..!
آخر بعضیها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..!
علینقی راه پدر را ادامه داده بود اما
الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینهتوز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علینقی آمد دم درب ...
مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علینقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!
قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد ...
كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر میكنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، ۱۱ فرزند به علینقی داد كه اولینشان همین حاج آقا محسن قرائتی است ..
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام_سلامتی👆گیف
❌این هشدار رو این روزهای گرم جدی بگیرید! هرگز هرگز ایستاده آب ننوشید!
حتما ببینید و منتشر کنید بی شک خیلی ها ممنون تان خواهند شد!
❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
در مورد "گذشته"
هرگز زیاد فکر نکن،
اشکهایت را جاری خواهد
ساخت. در مورد
"آینده"زیاد نگران نباش،
ترس درتوایجادخواهد کرد.
در همین"حال"حاضر
زندگی کن،
لبخند را بر لبانت خواهد آورد....
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
❣
🌼🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 #متن_شب
تمام رازهایت را با سکوتِ شب در میان بگذار،
برملا که نمیکند هیچ
آرامشے عجیب می بخشد.
شب رفیقی بی ادعاست.
" #شبتون آروم روياتون شيرين"✨🌙
◾️شهادت امام جواد ع تسلیت◾️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایا
صبحم را بانام تو آغاز میکنم
🌸دراین روزبه همه دوستانم
برکت ببخش ویاریشان کن
🌸تازیباترین روز را داشته باشند
با یاد خـ💜ـدا دلها آرام میگیرد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فایده_صلوات
❤️ امیر المؤمنین علی علیه السلام
🌺صلوات فرستادن در محو کردن
گناهان شدیدتر است از فرو
نشانیدن آتش توسط آب🌺
📚 ثواب الاعمال ۱۸۴
🌺✨اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌺✨مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌺✨وَعَجِّلفَرَجَهُــم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
﷽
#سلام_امام_زمانم❤️
اے گـــل نرگس!
تنها بہ امید دیدن روزگارٺ
هرشب و روز
نفس می ڪشم...
اے ڪہ نگاهم
فرش راهٺ!
و جانم فداے نگاهٺ!
اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج🌼🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️هرکس چهل روزخودرابرای خداخالص کند۰۰۰۰
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #سه_شنبه ٣١ تیر ماه ١٣٩٩
🌞اذان صبح: ٠۴.٢۴
☀️طلوع آفتاب: ٠٦.٠۴
🌝اذان ظهر: ١٣.١١
🌑غروب آفتاب: ٢٠.١٧
🌖اذان مغرب: ٢٠.٣٧
🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.٢٠
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☝️عدم پیگیری یکی ازمشکلات عمده ما☝️
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨یا ارحم الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره
تین توحیدفلق ناس
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی #رفع_خستگی
✍🏻 افرادی که سرد مزاج هستند و از خستگی بعد از خواب رنج میبرند
✅ هنگام صبحانه از مواد گرم مزاج مانند عسل ، ارده و شیره استفاده کنند.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜 #مـــــــرداد همین نزدیکی هاست
💛شاید در باغچه ی کوچک گوشه ی
💜حیاط مان
💛یا شاید روی گل های پیراهنت
💜یا اینکه شاید
💛پشت در خانه مان
💜دستش را گذاشته باشد
💛روی زنـگ
💜در را باز کنید #مــــــــرداد آمده
💛ان شاءالله #مـــــــرداد
💜پر از روزی ودلخوشی باشه❣
💛هدیه ام راپذیرا باش
💜 "عشق" و"مهرومحبت"
💛 "نیکی ودعااااای خیر"
💜 "یکرنگی وصداااااقت"
💛 "سعادت طلبی وخیرخواهی"..
💛 سه شنبه تون پُر از خبرهای خوب
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_چهارم✍ #بخش_سوم
💜خیلی عجیب بود تا چند ماه پیش تمام دغدغه ی من این بود که چی بخورم و چی بپوشم و حالا انگار کل مشکلات دنیا روی شونه های من سنگینی می کرد …. خیلی برام نا گوار بود و هیچ آمادگی برای این همه غصه نداشتم برای همین از هم پاشیده بودم ….. که از تنها برادر خودم نارو بخورم و اون تونسته باشه سر خواهر بی پناهش کلاه بزاره …. شاید مثل مرگ پدر و مادرم از این موضوع رنج می بردم
💜زنگ زدم و منتظر موندم …اعظم اومد در رو باز کرد سلام کردم و اونم جواب داد رفتم تو…. نمی دونم چرا پشت در وایساد و بعد دنبال من اومد …. فرید از دیدن من خوشحال شده بود و خودشو انداخت تو بغلم ….اعظم گفت : من گشنم بود نهار خوردم ببخشید غذای تو رو هم گرم نگه داشتم بیارم یا میری می خوری ……فکر کردم حالا که خودش سر حرف رو باز کرده منم کوتاه بیام تا ببینم چه بلایی سرم آوردن ..گفتم نه تو زحمت نکش خودم می خورم ….دستت درد نکنه ….
💛خودش بیشتر اثاث رو چیده بود تمام اثاثیه ی مادر منم لا بلای اونا دیده می شد نگاهی به اونا کردم و رفتم تو اتاق عقبی دیدم اون جا رو هم رختخواب گذاشته و چرخ خیاطی و اثاث اضافه خودشو گذاشته بود … و انباری رو هم برای من چیده بود حتی قاب عکسهای منو زده بود به دیوار … قلبم داشت آتیش می گرفت نمی تونستم تحمل کنم ولی می دونستم که الان هر چی بگم به ضرر خودم تموم میشه با بی حوصلگی روی تخت نشستم … نهار نخوردم و صبر کردم تا هادی بیاد برای اینکه سرم گرم بشه تا زمان بهم سخت نگذره درس خوندم ……
💚اعظم دیگه با من حرف نزد و منم از تو انباری خارج نشدم فرید منو می خواست و تازه به حرف افتاده بود و هی میومد پشت در و صدا می زد عمه …. عمه منم عسلت … با این حرف اون مغز سرم می سوخت ….. ولی هر بار اعظم میومد و اونو می برد ….گرسنه شدم من از شب قبل چیزی نخورده بودم منی که اگر یک قاشق از غذای تو بشقابم می موند دو نفر تا اونو تو حلق من نمی کردن راحت نمی شدن منی که وقتی می رفتم مدرسه دو تا کیسه خوراکی همراهم می کردن ..حالا کسی نبود ازم بپرسه چند وقته چیزی نخوردی …
💜تا هادی اومد یک کم با خودم حرف زدم تا آروم بشم بعد رفتم سراغش قلبم داشت از تو سینه ام میومد بیرون …. هادی داشت چایی می خورد برعکس همیشه که میومد خونه سراغ منو می گرفت و تا با من رو بوسی نمی کرد نمی نشست اصلا از من نپرسید …. چشمش که افتاد به من گفت : خوبی خواهر ؟ گفتم سلام باهات کار دارم ….گفت : باشه بعدا الان خسته ام بیا چایی بخور من باید یک کم بخوابم …. صدامو بلند کردم که نمی شه الان باید حرف بزنیم چون خیلی باهات کار دارم …
❤️کاملا معلوم بود که دستپاچه شده خودشو جمع و جور کرد و آب دهنشو قورت داد و گفت بگو ….
گفتم : لطفا یکی ..یکی جواب منو بده ..اولا دفتر حقوق بابا رو چرا به من ندادی؟ …برق ازش پرید و گفت: کی بهت گفت تو اثاث کشی بودیم یادم رفت حالا بهت میدم فدات بشم … گفتم باشه بده دوم سند خونه که گفتی نصفش به اسم منه بیار ….گفت : اووووسند که هنوز کار داره حاضر نیست باید بره ثبت و خیلی کار داره انشالله حاضر شد میدم دست تو باشه ….
گفتم : کی حاضر میشه منو ببر محضر همون جا نشونم بده ….. با تردید گفت باشه فرصت کنم می برمت حالا برای چی می خوای ؟ نکنه به من اعتماد نداری ؟
💛گفتم چرا دارم …ولی اگر می خوای ثابت کنی منو از اون اتاق بیار بیرون اعظم وسایل منو چیده و اتاق ها همه ی جا رو هم پر کرده گفتی تا فردا الان فرداس بهم قول دادی …. دفتر حقوق رو هم بهم بده …..هادی سکوت کرد ….اعظم دست به کمر اومد جلو و سرشو کج کرد و یک وری به من نگاه کرد و مثل لاتها صداشو کلفت کرد و گفت : مثل اینکه این ماجرا ادامه داره کی به کی قول داده ؟ اگه کسی دست به اتاق های من بزنه هم خودمو هم فرید رو می کشم میگی نه امتحان کن ….منم کم نیاوردم …خیلی عصبانی بودم گفتم, بُکش چه بهتر همین الان این کارو بکن من تو اون اتاق نمی مونم والسلام …..
💚 یک دفعه پرید و موهای منو گرفت تو دستشو کشید هادی پرید اونو بگیره منم همین کارو کردم نمی تونستم زیر بار زور اون برم ولی به جای اون هادی دست منو گرفت و اعظم تا می خوردم منو زد هر کاری می کردم از دست هادی رها بشم فایده ای نداشت و ظاهرا می خواست ما رو از هم سوا کنه ولی در واقع به اعظم کمک می کرد تا من حساب کار خودمو بکنم ……..
#ادامه_دارد
@tafakornab
@shamimrezvan
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
#امام_سجاد_ع:
🔸انسان بزرگوار ب بخشش خود میبالد،و انسان پست ب دارايى خويش مینازد
🔹إنّ الكريمَ يَبتَهِجُ بفَضلِهِ،و اللَّئيمَ يَفتَخِرُ بمُلكِهِ
📚ميزان الحكمه ج۱۰
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿
🌸حدیث منتخب روز🌸
🔸 #امام_باقر (عليه السلام) :
🔹 براستى كه اين زبان كليد همه خوبيها و بديهاست پس سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه كه بر (كيسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند.
📚 تحف العقول
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿
🔅 #امام_صادق_علیه_السلام :
🔸 المُنجِياتُ: إطعامُ الطَّعامِ، وإفشاءُ السَّلامِ، وَالصَّلاةُ بِاللَّيلِ وَالنّاسُ نِيامٌ.
🔹« عوامل نجاتبخش، عبارتاند از: اِطعام كردن، سلام کردن به همگان، و نماز خواندن در شب، هنگامى كه مردم خفتهاند.»
📚 الكافي: ج۴ ص۵۱ ح۵
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_بانوان
👩🏻 حکم شرعی هاشور ابرو 👀
💠 برای هاشور ابرو که نوعی رنگ کردن ابروهاست لازم است برای ثابت ماندن رنگ آن تا سه روز آب 💦 به ابروها نرسد 🚱؛ حکم وضو و غسل در این حالت چیست؟🤔
✅ پاسخ:
😟 هاشور کردن ابرو مجوز شرعی برای وضوی جبیره یا تیمم حساب نمی شود.👸 خانم ها می توانند در ایام عادت ماهیانه 😐 که نماز به آنها واجب نیست این کار را انجام دهند.
🔰 در ضمن اگر با هاشور کردن جرمی روی پوست قرار می گیرد بر این اساس وضو با وجود آن جرم باطل ❌ است و اگر هاشور در زیر پوست باشد ضرری به صحت وضو و غسل نمی زند.✅
➖اگر این عمل از نظر عرف زینت تلقی شود باید از نامحرم پوشانده شود. ولی اگر به اندازه متعارف باشد و عرف جامعه آن را زینت به حساب نیاورد، پوشاندن آن لازم نیست.
💻 استفتاء از سایت مراجع عظام
#احکام_وضو_غسل
#احکام_وضو_هاشور_ابرو_بانوان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
🕋وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا ﴿۳۰﴾ (دحوالارض)
🕋و پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد (۳۰)
📚سوره مبارکه النازعات
✍آیه ۳۰
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✨﷽✨
✍امام صادق(ع) و ابوشاكر ديصانى
ابوشاكر مردى دهرى مسلك و منكر حق بود، روزى به محضر حضرت صادق آمد و گفت: مرا به پروردگارم هدايت كن و دليلى استوار و واضع بر وجود خدا بياور، حضرت فرمود جلوس كن، ابوشاكر نشست.
در آنجا طفلى بود كه با تخم مرغى سرگرم بازى بود، حضرت تخم مرغ را از آن طفل گرفت و به ابوشاكر فرمود: با دقت بنگر، اين تخم مرغ چون حصار استوارى است كه از همه جهات پوشيده شده، جدار بيرونى آن را پوستى قوى و ضخيم تشكيل داده و زير آن پوسته نازكى قرار دارد، در داخل آن سفيده سيال و روانى است كه در ميان آن زردهاى مايع مانند وجود دارد، نه سفيده با زرده مخلوط ميشود، و نه زرده با سفيده آميخته مى گردد، تخممرغ به همين كيفيت ساخته و پرداخته شده، نه چيزى در آن وارد مى شود، و نه از درون آن چيزى بيرون مى آيد، هم اكنون تو نمى دانى اين تخم منشأ حيوانى ماده يا نر است، هنگامى كه با شرايط ويژه شكست و باز شود جوجه اى همانند طاوس به رنگ هاى گوناگون از درون آن بيرون مى آيد.
اى ابوشاكر آيا براى پديد آمدن اين تخم مرغ با چنين خصوصيت هائى مدبرى حكيم و آفريننده اى عليم لازم مى دانى يا اعتقاد دارى كه اين تخم مرغ تصادفى و خود به خود پيدا شده؟!
💥ابوشاكر سر به زير افكند و مدتى در انديشه و فكر غرق شد سپس سر برداشت و گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و انك امام و حجة من الله على خلقه و انا تائب مما كنت فيه:»
📚برگرفته از کتاب تفسير حكيم اثر استاد حسین انصاریان
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸گاهی نه دفعۀ بعدی وجود دارد
☘نه وقفهای و نه فرصتی دوباره
🌸گاهی فقط اکنون است یا هیچوقت
☘پس هوای اکنونت را داشته باش
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
✨﷽✨
✅مردی نزد پیامبر(ص) آمده و گفت:
در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک میکنم.
✍پیامبر (ص) فرمود: دروغ را ترک کن.
مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر (ص) از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفتهام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسولالله! تو همه راهها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم.
📚میزان الحکمه، جلد ۸، صفحه۳۴۴
💥در چنین موقعیتی حساس است که بینش دینی ما دستور میدهد دروغ شوخی و جدی، هر دو باید ترک شود. و دروغهای کوچک نیز همچنین.
📚مضمون روایت، ج۸، ص۳۴۵
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت
هر وقت دلت گرفت
توی خیالت یه خونه بساز بالای یه درخت
پنجره هاش رو به ماه
دلتو بسپار به خدا،
فقط یاد خداست که دلتو آروم میکنه
🍃الا بذکر الله تطمئن القلوب🍃
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️
☘گویند برای پادشاهی☘
🍁مردی آوردند که هنرنمایی فراوانی بلد بود. شاه بر مسند خود تکیه زد و مردِ هنرمند، صفحهای چوبی بر دیوار نهاد و میخی را از دور زد و بر روی صفحه، آن میخ جای گرفت.
مرد هنرمند میخ دیگری زد در پای آن میخ جای گرفت و این میخزدنها تکرار شد و بدون خطا 5 میخ را در پای آن میخ اول مانند ستاره جای داد و کاشت.
شاه دست زد و همه حاضران به خوشحالی شاه دست زدند. مرد هنرمند از اینکه هنرش مورد مطلوب و پسند سلطان واقع شده بود از شادی در پوست خود نمیگنجید.
شاه او را کنار خود خواست و به وزیر امر کرد صد سکه طلا به او پاداش دهد و به وزیر امر کرد 100 شلاق هم به او بزنند.
مرد هنرمند و حاضرین از این دو عمل ضد و نقیض شاه در حیرت ماندند.
شاه گفت: «100 سکه دادم؛ چون زحمت کشیده و این کار را یاد گرفته بودی و باعث مسرت و انبساط خاطر ما شد. اما 100 ضربه شلاق زدم چون بهجای این همه وقتی که در کاری بیخود و بیثمر گذاشته بودی، میتوانستی حرفه و کاری خوب بیاموزی که ثمری هم داشته و گرهای از مردم بگشاید.»
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هیچڪس بی درد و غصّه وگرفتاری نیست
اما قشنگیش به این ڪه تو اوج غم لبخند بزنی و ببینی خداخیلے بزرگه
دلتون بی غصه
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
کرامات امام جواد(ع)
▫️امام جواد(ع) مانند سایر امامان دارای کرامات زیادی بودند که موردی از آنرا ذکر میکنیم:محمّد بن اورمه گفت: معتصم گروهى از وزیران خود را خواست به آنها دستور داد به دروغ گواهى دهند که محمّد بن على بن موسى(ع) تصمیم قیام دارد بعد حضرت را خواست گفت تصمیم دارى در دولت من قیام کنى. فرمود: به خدا قسم چنین تصمیمى ندارم.
▫️معتصم گفت: فلان کس و فلانى بر کار تو شهادت میدهند آنها را حاضر کردند. گفتند: صحیح است ما این نامهها را از بعضى غلامان تو به دست آوردهایم.
▫️حضرت جواد(ع) در اطاق جلو بود دستهاى خود را بلند کرده گفت: «خدایا! اگر دروغ میگویند اینها را بگیر». یک مرتبه دیدم اطاق جلو چنان به حرکت در آمد و هر کدام از ایشان که تصمیم به حرکت کردن میگیرد به زمین میافتد. معتصم صدا زد یا ابن رسول الله من از حرف خود توبه میکنم از خدا بخواه که اطاق از حرکت بایستد. گفت: «خدایا! اطاق را آرام فرما تو میدانى ایشان دشمن تو و من هستند»، اطاق آرام گرفت.[13]
♦️ مناظرات علمی امام جواد(ع)
▫️بارزترین نوع تبلیغ امام جواد(ع) مناظراتی است که آنحضرت انجام میداد. مناظرههای آنحضرت که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد، ایشان را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت، هدایت حقجویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری داد.
▫️آنحضرت به دو جهت در عرصه مناظرههای علمی گام نهاد:
نخست، نیاز شیعیان که با توجه به سنّ کم آنحضرت در پی کشف جایگاه معنویاش بودند و دوم خواست مأمون و معتصم که اندیشه خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهیهای وی را در سر میپروراندند.
🏴 کیفیت شهادت امام جواد(ع)
♦️درباره اینکه امام جواد(ع) به چه نحوی به شهادت رسیدند، دیدگاههای مختلفی وجود دارد که در اینجا به یک نمونه اشاره میشود:
▫️معتصِم خلیفه ستمگر عباسی -برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون- پیوسته نقشههایی را برای به شهادت رساندن امام جواد(ع) اجرا میکرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست شده بود که امام جواد(ع) را مسموم کند؛ زیرا معتصم میدانست که ام فضل از آنحضرت منحرف شده و به شدّت علیه امام(ع) موضع گرفته است.
▫️بر این اساس، ام فضل نیز درخواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمّی را در انگور جاسازی کرد و در پیش روی آنحضرت نهاد و همین که امام جواد(ع) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد، حضرت فرمود: «گریهات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آنچنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبرانپذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد». بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.[14]
▪️به هر حال؛ آنحضرت در شهر بغداد در ماه ذى القعده سال 220 هـ.ق در حالی که بیست و پنج سال از عمر شریفش گذشته بود، به شهادت رسید[15] و در محلهای از بغداد به نام کاظمین در کنار قبر جدش امام موسى بن جعفر(ع) دفن شد.[16]
📚 پی نوشت:
[13]. بحار الأنوار، ج 50، ص 45 - 46.
[14]. همان، ص 16 - 17.
[15]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 273.
[16]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 492، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ مسعودى، على بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبیطالب(ع)، ص 227، قم، انصاریان، چاپ سوم
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی #گل_گاوزبان☕️
🍃کمبود خواب یکی از مهمترین علل چروک شدن زیر چشم در بانوان می باشد
🍃با مصرف دمنوش گل گاو زبان آسوده بخوابید
••••●❥JOiN👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
⚡️ #تلنگر⚡️
🌱ازهردست بدي ازهمون دست پس ميگيري
💔ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭﻗﻠﺒﺖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ
👁ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍﮔﺮﯾﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ
🌱ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩ ﺫﻫﻨﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺫﻫﻨﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ.
👈خیلی بایدمراقب بود
✅به کانال مابپیوندید👇👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh