eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
15.6هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایادرهای مهربانیت را🌸 🌱به روی دوستانم بگشا و🌱 🌸شادی،تندرستی وآرامش🌸 🌱رابرای همه آنها مقرر کن🌱 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ‌ 🌱الهی به امیدتو🌱 سـ🌸ـلام 🌷چهارشنبه تون پر امید🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 بر صاحب ذوالفقار، حضرت حیدر (ع) صلوات بر وارث بر حق پیمبر(ص) صلوات خواهی که خداوند گناهت بخشد بفرست بر این امام و رهبر صلوات 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌹 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💖 💖 .
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 زهمه دست کشیدم که تو باشی همه ام با "تو" بودن زهمه دست کشیدن دارد… 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
🔰♻️🔰♻️🔰♻️🔰♻️ ــ ۱ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ أَتَىٰٓ أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ به نام خدا كه رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی‌. فرمان حتمی خدا [در مورد عذاب كافران ومشركان‌] فرا رسیده است، پس خواستار شتاب در آن نباشید؛ او منزّه وبرتر است از آنچه شریك او قرار می‌دهند. 👇 به نام خداوند بخشندۀ بخشايشگر : (آيه ١) : فرمان عذاب نزديك است: 🔺 قسمت مهمّى از آيات آغاز اين سوره در نازل شده است، در همان ايّام كه پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» درگيرى شديدى با مشركان و بت پرستان داشت، و هر روز در برابر دعوت حيات آفرين و آزاديبخش او به بهانه‌هايى متوسّل مى‌شدند، از جمله اين كه هرگاه پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» آنها را تهديد به عذاب الهى مى‌كرد بعضى از لجوجان مى‌گفتند: اگر اين عذاب و كيفر كه مى‌گويى راست است پس چرا به سراغ ما نمى‌آيد؟ ! 🔺 و شايد گاهى اضافه مى‌كردند كه اگر فرضاً عذابى در كار باشد ما دست به دامن بتها مى‌شويم تا در پيشگاه خدا شفاعت كنند تا اين عذاب را از ما بر دارد. 🔺 نخستين آيۀ اين سوره، خط بطلان بر اين اوهام كشيده، مى‌گويد: «عجله نكنيد فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان) قطعاً فرا رسيده است» (أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ). و اگر فكر مى‌كنيد بتان شفيعان درگاه اويند سخت در اشتباهيد «خداوند منزّه و برتر از آن است كه آنها براى او شريك مى‌سازند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ). 📚برگزیده تفسیر نمونه📚 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
☝️ ۰۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 6 اسفند ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:17 ☀️طلوع آفتاب: 06:40 🌝اذان ظهر: 12:17 🌑غروب آفتاب: 17:55 🌖اذان مغرب: 18:13 🌓نیمه شب شرعی: 23:36
☝️ چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد 4 رکعتست درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر 📚مفاتیح الجنان
🔸️ هیچ راهی وجود ندارد که آنچه از مال و ثروت در زندگی زمینی‌مان، گرد آورده‌ایم به جهان پس از مرگ با خود ببریم. 🔸 ما قادر نیستیم اموال و ثروتمان را با خود حمل کنیم. اما این امکان وجود دارد که افراد دیگری آن را برایمان به آن سو بیاورند، ⁉ چگونه؟ 👈 با بخشیدن 🔸 وقتی پول یا مالی را به شخص نیازمندی می‌بخشی، آن شخص آن را برای تو به جهان دیگر می‌آورد، آن هم زمانی که بیش از همیشه به آن نیاز داری 👌 .
🥛آیا می دانید که : نصف فنجان انجیر کلسیم بیشتری از نصف فنجان شیر دارد. 🍎آیا می دانید که : میوه های قرمز قلب شما را قوی نگه می دارد. 🥝آیا می دانید که : ویتامین سی موجود در کیوی دوبرابر پرتغال است. 🍊آیا می دانید که : پرتغال ها چشم های شما را سالم نگه می دارند. 🍋آیا می دانید که : میوه های زرد شما را در برابر مریض شدن محافظت می کند. 🍏آیا می دانید که :میوه های سبز به قدرت دندان ها و استخوان های شما کمک می کند. 🍇آیا می دانید که : میوه های آبی و بنفش به حافظه ی شما کمک می کند. 🍉آیا می دانید که : هندوانه شامل 92 درصد آب و حدود 6 درصد قند است. 🍌آیا میدانید:خوردن تخم مرغ آب پز به همراه موز در معده تبدیل به سم خطرناک میشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 دل را ز علی(ع) اگر بگیرم چه کنم بی مهر علی(ع) اگربمیرم چه کنم فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان علی(ع) اگرنگیرم چه کنم 🌹 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺در این روز زیبا ❤️براتون رویاهایی آرزو میکنم😉 🌺تمام نشدنی ❤️وآرزوهایی پرشور که از 🌺میان شون چندتایی برآورده شود ❤️براتون آرزو میکنم 🌺که فراموش کنید ❤️هرچه غم و اندوه است 🌺براتون آرامش آرزو میکنم 🌹چهار شنبه تون پر از مهـربانی🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️🍃___________ 🌹 🌸 الهي قامتش را خم نگردان.. دو چشمش را پر از شبنم نگردان... نصيبش خنده ای بر لب بگردان.. دلش را جای درد و غم نگردان.. 🌸 خدايا فال او را خوش بگردان.. از عمرنازنینش کم نگردان. 🌸 الهی اَحسَنُ الحالش بگردان... پناهش باش و بی محرم نگردان تو او را از بلا دورش بگردان... مريض و در پی مرهم نگردان.. ز قلبش ،غصه را بیرون بگردان.. اسيرش در تب و ماتم نگردان... 🌸 خدایا ، خالقا شادش بگردان... گرفتارش در این عالم نگردان... 🌹تقدیم به پدران زحمتکش 🌹 ولادت حضرت علی (ع) 🌹و روز پدر بر تمام پدران مهربان مبارکباد 🍃❤️🍃_________________
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 گفت اون شب که بیرونم کردن با هر قدمی که برمی‌داشتم انگار پا روی میخ می‌گذاشتم خیلی سرد بود لباسهام که خیس خیس بود چند تا کوچه که رفتم پایین انگار یکی داشت باهام حرف میزد می‌گفت داری کجا میری؟ نه دوستی نه فامیلی برات نمونده برگرد خونه بیگانه که نیست پدرته بگو ببخش تموم میشه.... قانعم کرد که برگردم رو به خونه کردم که برگردم بگم پدر جان ببخش ولی یه دفعه به خودم گفتم احسان مرد باش تو در مدرسه اگر شلوغی می‌کردی تنبیهت که میکردن اعتراض نمی‌کردی نمی‌گفتی من نبودم می‌گفتی آقا من کردم و از تنبه نمی‌ترسیدی حالا تو مدرسه‌ی خدای تنبل بودی شلوغی کردی خدا داره تنبیهت میکنه پس مرد باش بگو خدایا تنبیهت قبول دارم و برگشتم چند تا کوچه که رفتم پایین چند تا سگ تو کوچه سرشان رو توی سطل اشغال کرده بودن منم رفتم یه جفت دمپای توشون بود که پاره شده بود برداشتم ولی از هیچی که بهتر بود... رفتم طرف مسجد ولی بسته بود بدنم داشت یخ میزد از سرما تو خیابان بودم که چشمم خورد به پمپ بنزین یواشکی رفتم تو دستشویی ولی خیلی سرد بود لباسم یخ گرفته بود پیرهنم رو در آوردم دلداری خودم رو می‌دادم می‌گفتم اگر یه کمونیست بتوانه سه سال تو یه جنگل ورزش کنه منم میتونم طاقت بیارم ولی بخدا آنقدر سرد بود که داشتم بی هوش میشدم با مشت می‌زدم به سینم که قلبم گرم بشه ولی تاثیری نداشت تا نماز صبح تو دستشویی بودم صدای اذان که اومد رفتم مسجد ولی خجالت کشیدم با اون سرو وضع برم داخل.... تو حیاط مسجد یه اتاق بود که مُرده هارو اونجا غسل میدادن رفتم تو بعد نماز همه رفتن امام جماعت مسجد به خادم مسجد گفت در رو نبند الان هوا روشن میشه رفتم تو پیرهنم رو که همه خونی بود شستم وضو گرفتم ولی تو نماز نمیدونستم دارم چی میگم از بس سردم بود... پیرهنم رو انداختم رو بخاری خودمم دراز کشیدم خوابم برد تا ساعت 10 که خادم مسجد اومد گفت چرا اینجایی؟ پاشو برو بیرون ببینم رفتم به فلان جا که آشغال های شهر رو می‌بردن اونجا دنبال کفش می‌گشتم که یه جفت پیدا کردم با یه کت کهنه ولی پاره بودن از هیچی بهتر بود... آمدم داخل شهر گشنه‌م شده بود داشتم تو شهر می‌گشتم هرکی منو میدید بهم یه جوری نگاه می‌کرد مثل گداها انگار آدم نبودم همه با تعجب نگام می‌کردن کت پاره کفش پاره... تا رسیدم یه جایی خیلی مردم جمع شده بودن گفتم چه خبره گفتن هیچی اینجا همه کارگرن برای کار جمع میشم اینجا منم یه گوشه ایستادم ولی بخدا داشتم از خجالت آب میشدم ولی کسی بهم نگاه نمی‌کرد... دو روز رفتم غیر از آب چیزی نداشتم بخورم تا ظهرش رفتم برای نماز تو مسجد بعد نماز همه رفتن من موندم و چند تا طلبه ؛ یکیش تعارفم کرد برم پیششون گفتم ممنون نمی‌خورم ولی قسمم داد بزور رفتم سر سفره ولی چهار یا پنج لقمه بیشتر نخوردم که یکی از طلبه ها اومد گفت این گدا گشنه کیه آوردید...؟؟!! اون یکی گفت خجالت بکش این چه حرفیه گفت برو بابا اینا چه میدونن خدا کیه گشنشه آمده مسجد شکمش رو سیر کنه بلند شدم که بزنمش ولی شیطان رو نفرین کردم اومدم بیرون... گفتم خدایا خودت میدونی که میتونستم طوری بزنمش که نتونه روی پاهاش بیسته ولی بخاطر حرمت خونه‌ت چیزی نگفتم....رفتم بیرون شهر آرزوی مــــرگ می‌کردم ، دوست داشتم بمیرم بخدا... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ...🍒 👈 گفت ولش کن چرا میخوایی خودت و ناراحت کنی تو از مادر برام بگو دلم براش تنگ شده گفتم مریض شده از دوریت چرا بر نمیگردی؟ گفت بخدا یه روز یه اتفاقی افتاد خیلی دلم براش تنگ شد خواستم برگردم ولی کجا بیام جایی که بیرونم کردن....😔 گفتم چه اتفاقی افتاد؟ گفت یک جا کار می‌کردم برای استام سیمان درست می‌کردم صاحب خونه یه پیرزن بود که یه پسر جوانی داشت دو روز بود اونجا کار می‌کردم تو این دو روز اون پیرزن هر چی به پسرش میگفت پسرش سرش داد و هوار میکشید.... روز دوم پیرزن تو حیاط داشت بشقاب هارو می‌شست گفتم مادر جان چرا تو آشپزخانه نمی‌شوری؟ گفت شیرش خراب شده، گفتم به پسرت بگو درستش کنه آخه تو این سرما شما نباید تو حیاط ظرفها رو بشورید.... گفت بخدا زبونم مو در آورده آنقدر بهش گفتم میگه حوصله ندارم شب تا صبح جلو ماهواره هست میخوابه چی بهش بگم.... بخدا آنقدر از پسرش بدم آمد وقتی پسرش اومد بیرون به مادرش گفت آهای پیرزن دستات شکسته بود که لباسامو بشوری...؟ بهش گفتم به کی میگی؟ آهای چرا درست با مادرت حرف نمیزنی بهم گفت به تو چه تو به کارت برس گفتم اگر مردی بیا بیرون ببینم... اومد یقش رو گرفتم کوبیدم به دیوار بی‌غیرت از ترس رنگش پریده بود بهش گفتم تا من اینجا باشم نشنوم صداتو رو مادرت ببری بالا... مادرش گفت ولش کن پسرم رو چکارش داری؛ ولش کردم که مادرش رو هل داد گفت همه چیز تقصیر توست کی میمیری از دستت خلاص بشم گفتم مادر جان بزار بخدا برات ادبش می‌کنم... گفت بچه‌مه پاره‌ی تنمه چکارش کنم؟ گفتم مادر جان بخدا این پسر قدر شما رو نمیدونه گریه کرد گفت چیکار کنم آخه دوستش دارم... 😔یاد حرفای مادرم افتادم که همیشه می‌گفت الهی من بمیرم ولی اشک شمارو هیچ وقت نبینم واقعا محبت مادر به فرزند تا چه حد...؟ شبش آنقدر گریه کردم برای مادرم دوست داشتم مادرم و ببینم ازش حلالیت بگیرم... گفتم داداش مادر تورو خیلی دوست داره... گفت چه فایده اون که منو حلال نکرده اون روز یادته که گفت اگر به حرف عموهات گوش ندی حلالت نمی‌کنم... گفتم حلالت کرده گفت داری بهم دروغ میگی تا با گوشهای خودم نشنوم باور نمی‌کنم... گفت بخدا فقط به خاطر مادرم تو این شهر موندم وگرنه می‌رفتم... گفت روسری مادرم رو آوردی؟ گفتم ببخش یادم رفت گریه کرد گفت دلم براش یه ذره شده کاش ببینمش و ازش حلالیت بطلبم... گفت پاشو بریم دیره تا برسیم تو شهر وقت نماز ظهره بیا سوار شو گفتم این موتور مال کیه؟ گفت مال اوستا کارمه ازش امانت گرفتم آدم خوبیه همیشه از زنش تعریف میکنه میگه تنها کسی که دوست دارم قبل خودم به بهشت بره زنمه همیشه براش دعا میکنه میگه تا میرسم خونه برام چایی میاره پاهام و ماساژ میده خیلی از زنش راضی هست الحمدالله.... موتور روشن نمی‌شد گفت باید هُل بدی رو موتور نشسته بود من هل می‌دادم می‌گفت هل بده تنبل زود باش می‌خندید ، خسته شدم گفتم بابا این آهن پاره روشن نمیشه خسته شدم... گفت خواهر باهات شوخی کردم اصلا سیوچ نذاشتم رو موتور منم ازش ناراحت شدم اون داشت می‌خندید تا که گفت ببخش بابا باهات شوخی کردم گفتم نمی‌بخشمت گفت دلت میاد چیکار کنم تا منو ببخشی؟؟ بشین پاشو برم صدتا یا دویست یا سیصد تا هر چند تو بگی... گفتم نخیر باید شنا کنی گفت سرده شنای چی الان ؟ اذیت نکن گفتم تو منو اذیت کردی منم تلافیش رو سرت در میارم... گفت اگر میخوای باشه یه خواهر بیشتر برام نمونده ولی بخدا دلم نمی‌اومد فقط براش نقشه داشتم تا لباساشو در بیاره... شروع کرد به لباس در آوردن پیرهنش رو که در آورد خدایا بعد این همه مدت هنوز خوب نشده بود. گفتم الهی دستاتون بشکنه الهی فلج بشید گریه‌م گرفته بود گفت گریه نکن فدات بشم چیزی نیست زود خوب میشن بابا ناسلامتی من ورزشکارم، داشت دلداریم میداد.... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
: ✍ ، حکمت بزرگی است، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبک باری و سبب تخفیف گناه است. 📚بحاالانوار، ج 78، ص 321 〰➿〰➿〰➿ : هرگاه می خواهی دعایت به عرش برسد و مستجاب گردد ، اول در حق دعا کن . 📚بحار الانوار ج‌ ۶۱ ص‌ ۳۸۱ 〰➿〰➿〰➿ : ✍برترين عبادت، اخلاص است. 📚 ميزان الحكمه، ج۷، ص۲۳ 〰➿〰➿〰➿
هرروزیک‌آیه ✨إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ 🌙شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ ✨السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ 🌙حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا ✨فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ 🌙كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا ✨أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿۳۶﴾ ✨در حقيقت‏ شماره ماه ‏ها نزد خدا 🌙از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده ✨در كتاب علم خدا دوازده ماه است 🌙از اين دوازده ماه چهار ماه ✨ماه حرام است اين است آيين استوار 🌙پس در اين چهار ماه بر خود ستم مكنيد ✨و همگى با مشركان بجنگيد چنانكه 🌙آنان همگى با شما مى ‏جنگند و بدانيد ✨كه خدا با پرهيزگاران است (۳۶) 📚 سوره مبارکه التوبة ✍ آیه ۳۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 صلی الله علیک یا امیرالمومنین اوصاف علی به گفتگو ممكن نیست گنجایش بحر در سبو ممكن نیست ماندم كه علی را به چه تشبیه كنم تشبیه علی جز به علی ممكن نیست 🌹 میلاد باسعادت 🌹 شاه مردان امیرالمومنین 🌹 علی علیه‌السلام مبارک باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 پدر مشکل گشای خانواده 💖 پدر یک قهرمان فوق العاده 💖 پدر یعنی غرور و هستی من 💖 پدر یعنی تمام هستی من 💖 پدر لطف خدا روی زمین است 🌹 تقدیم به پدران عزیز سرزمینم 🌹 روز پدر مبارکــــ
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول می کنم که مادرت به عروسی ما نیاید. آن جوان به فکر فرو رفت و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت. در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تأمین کند، در خانه های مردم رخت و لباس می شست. حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده است که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. این موضوع مرا خجالت زده کرده و بر سر دوراهی مانده ام، به نظرتان چه کار کنم؟ استاد به او گفت از تو خواسته ای دارم، به منزل برو و دستان مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و به تو می گویم چه کار کنی. جوان به منزل رفت و با حوصله دستان مادرش را در دست گرفت که بشوید ولی ناخودآگاه اشک بر روی گونه هایش سرازیر شد، زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباس های مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند را دید؛ طوری که وقتی آب را روی دستان مادر می ریخت، از درد به لرزه می افتاد. پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت ممنونم که راه درست را به من نشان دادید. من مادرم را به امروزم نمی فروشم، چون او زندگی اش را برای آینده من تباه کرده است. ⚡️برای سلامتی تمام مادران صلوات http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💖 امروز خردِ لایتناهی هدایتم می کند. عشق الهی توانگرم می سازد و به هر کاری دست بزنم پیروز و کامیاب می شوم. خدایا سپاسگزارم❣
🔘 خواص⇩ 🔸آنتی اکسیدان قوی 🔸سلامت استخوان ها 🔸حفظ سلامت لثه و دندان 🔸انرژی زا طبیعی 🔸سلامت قلب و عروق 🔸کاهش وزن 🔸پیشگیری از سنگ های صفراوی
به مناسبت سالروز درگذشت علامه دهخدا ✅پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست! نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند ... شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند! روستایی آن سخن را نشنیده گرفت ، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت . ناگاه اسب لگدی زد . روستایی گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد! شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود! روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد . قاضی از حال سوال کرد ، شیخ هم چنان خاموش بود . قاضی به روستایی گفت : این مرد لال است؟ روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد . پیش از این با من سخن گفته ، قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟ او جواب داد که : گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند . قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت ... شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت : " " 📚امثال و حکم«علی اکبر دهخدا »
✨﷽✨ ✨ تو با شرافتی اگر … آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی. تو آزادی اگر … خودت را کنترل کنی، نه دیگران را تو مهربانی اگر … وقتی دیگران مرتکب اشتباهی می‌شوند، آنها را ببخشی. تو شادی اگر … گُلی را ببینی و به خاطر زیبایی و عطر خوشش نهایت لذت را ببری تو ثروتمندی اگر … بیش از آنچه نیاز داری نداشته باشی. و دوست داشتنی هستی اگر … دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد … اگر چنین است ، به بزرگی‌ات افتخار کن...
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 پـاداش احیـاء در شب‌های سیـزدهم، چهـاردهم و پانـزدهم ،مـاه رجـب و روزه روزهای آن 🌹رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:  هر کس سه روز سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم ماه رجب را روزه بگیرد و شب‌های این روزها را به شب زنده داری بپردازد 🔸از دنیا خارج نمی‌شود مگر با توبه نصوح و به ازای هر روزی که روزه گرفته باشد ، هفتاد گناه کبیره وی آمرزیده می‌شود ،هفتاد حاجت وی در هنگام فزع اکبر، هفتاد حاجت وی در هنگام خروج از قبر ،هفتاد حاجت وی در هنگام سنجش، اعمال در موقف میزان و هفتاد حاجت وی در موقف عبور از صراط برآورده خواهد شد. 📚 اقبال الاعمال، صفحه ۱۵ 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸