eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
15.9هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼✿﷽✿🌼 🌻الهی به امید تو🌻   با یاد تو عشق و شور معنا دارد در محضر تو، حضور معنا دارد آوای خوش نیایش صبحدمان هنگام طلوع نور، معنا دارد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 آن دم که حق جمله عالم آفرید صدایی برگوش عرشیان رسید گفت حق این ذکر رادائم بگوئید صلوات برمحمدوآل محمد(ص)شد پدید اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اول صبح و سلامی_به_مولا ازدل بردملال "سلام علی الحسین" دیباچه کمال " سلام علی الحسین" "سلام برحسین که جانش راتقدیم نمود " @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 جزء5 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👇صوت صفحه 97
#حدیث_روز👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران ☀️امروز #جمعه6مهرماه1397 🌞اذان صبح:04:33 ☀️طلوع آفتاب:05:57 🌝اذان ظهر:11:55 🌑غروب آفتاب:17:53 🌖اذان مغرب:18:11 🌓نیمه شب شرعی:23:13 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌺ذکر روز جمعه ۱۰۰مرتبه 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ🌹 🌺خدایا درود بفرست بر محمد و آل محمد 🌺این ذکر موجب عزیز شدن می‌شود @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام6مهرماهتون بخیر 🌺براتون روزی زیبا 🌼یک شادی بی پایان 🌸یک نورازجنس امید 🌺یک لب خندون 🌼یک زندگےعاشقانه 🌸ازخداوندخواهانم 🌺آدینه‌تون شادشاد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍒سرگذشت و غم انگیز دختری بانام 👈 🍒 👈 می دونی صبا، اعتراف می کنم فرار از خونه نه تنها مشکلم رو حل نکرد، بلکه زندگی و آینده م رو تباه کرد. الان سه ساله که سرگردونم و با دختر فراریای دیگه زندگی می کنم. ما یه گروه تشکیل دادیم که برای گذران زندگی دست به هر خلافی می زنیم. رئیس مون»اسمال تیغ زن« که دوست نداره کسی رو حرفش حرف بزنه، همون روزای اول بهم گفت: »اگه می خوای تو گروه باشی باید کار کنی. ما پول مفت به کسی نمی دیم!« خب، به ناچار قبول کردم چون در غیر اینصورت باید گوشه خیابون می خوابیدم. ما، دخترایی که تو گروه اسمال تیغ زن هستیم هم سیگار و مواد می کشیم و هم مشروب می خوریم.😔 سرراه مردا سبز می شیم و اونا رو فریب می دیم و تیغ شون می زنیم. البته من ترجیح می دم برای تامین مخارج موادم تو جاهای شلوغ کیف و جیب مردم رو خالی کنم. به نظرم این کار شرافتمندانه تر از تن فروشیه...😔 من حالا دیگه تبدیل به یه موجود خلافکار و بی خاصیت شدم. نمی دونم کی رو مقصر بدونم پدرم یا مادرم رو؟ تو این سه سال انقدر رنگ عوض کردم که دیگه حتی خودم رو هم نمی شناسم...😢 درون خیلی از ما آدم ها با بیرون مان تفاوت زیادی دارد. همیشه خوشحال بودم و افتخار می کردم به اینکه سینه ام صندوقچه اسرار انسان های دردمند است اما حال از تعهد سنگینی که این مسئولیت به همراه دارد، خیلی می ترسم. تا به امروز با دختران فراری زیادی همکلام و همصحبت بودم، به درونشان راه یافته ام اما جز همدلی هیچ کار دیگری نتوانستم برایشان انجام بدهم... ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌴 "شـيـخ ورام " در كتاب تنبيه الخاطر و نزهة النّاظر مى گويد : مـرحـوم على بن جعفر المدائنى علوى نقل كرده و گفته كه : در كـوفـه پـيـرمـرد قدكوتاهى كه معروف به زهد و عبادت و پاكدامنى بود زنـدگى مـى كـرد روزى مــن درمـجـلس پـدرم بودم كه آن پيرمرد قضيه اى را براى پدرم مى گفت و آن قضيه اين است كه گفت : شـبـى در مـسـجـد جـعـفـى كـه مـسـجـد قـديـمـى در پـشـت كـوفـه اسـت بـودم نـيمه هاى شب تنها مـشـغـول عـبادت بودم كه سه نفر وارد مسجد شدند وقتى به وسط مسجد رسـيدند، يكـى از آنهـا نشسـت و دست به زمين كشيد، ناگهان آب زيادى مانند چشمه از زمين جوشيد، سپس وضو گرفت و به آن دو نفر دستور داد كه وضو بگيرند، آنها هم وضو گرفتند، آن شخص جلو ايستاد و اين دو نفر به او اقتداء كردند، من هم اقتداء كردم و با آنها نماز خوانده ام ، وقتى كه نماز را سلام داد و من از اينكه از زمين خشـك آب خـارج كـرده بـود تعجب كرده بودم از آن فردى كه طرف راست من نـشـسـتـه بـود، پـرسـيـدم : ايـن آقـا كيست ؟ به من گفت : اين آقا "صاحب الامر امام زمان " (عليه السـّلام ) فـرزند "امام حسـن عسـكرى " (عليـه السـلام ) اسـت ،خدمتش رفتم سلام كردم و دستش ? را بـوسـيدم و عرض كردم اى پسر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله ) نظـر مباركتان درباره شريف عمر بن حمزه كه يكى از سادات است چيست ؟ آيا او برحق است ؟ فرمود : او الان بر حق نيست ولى هدايت مى شود او نمى ميرد تا آنكه مرا مى بيند . عـلى بـن جـعـفـر مـدائنـى مـى گـويد : من اين قضيه را كتمان مى كردم مدت طولانى از اين جريان گذشت و شريف عمره بـن حمـزه فـوت شـد و ندانستم كه آيا او بالاخره خدمت حضرت "بقية اللّه " (عليه السلام ) رسيد يا خير . روزى بـه آن پـيـرمـرد زاهـدى كـه قـضـيـّه را بـراى پـدرم نـقل مى كرد رسيدم و مثـل كسـى كـه منكـر است به او گفتم ، مگر شما نگفتيد، كه شريف عمر نمى ميرد مگر آنكه خدمت حضرت "صاحب الامر " (عليه السلام ) مى رسد؟ به من گفت تو از كجا دانستى كه او خدمت حضرت "صاحب الامر " (عليه السلام ) نرسيده است ؟ مـن بـعـدهـا در مـجـلسى به فرزند شريف عمر بن حمـزه كـه معـروف بـه شـريف ابوالمناقـب بـود بـرخـوردم ، گـفـت : وقـتـى پـدرم مـريـض بـود، شـبـى مـن خـدمـتـش بـودم بـه كـلى قـوايـش تحليل رفتـه بـود و حتّـى جوهره صوتش شنيده نمى شد . اواخـر شـب بـا آنـكـه مـن تـمـام درهـا را بـسـتـه بـودم ، نـاگـهـان ديـدم شـخـصـى وارد مـنــزل شــد كـه از هـيـبـت او مـن جـرات نـكـردم از ورودش سـؤ ال كـنـم ، پـهـلوى پـدرم نشسـت و بـا او آرام آرام صحبت مى كرد، پدرم مرتب اشك مى ريخت سپس بـرخـاسـت و رفـت . وقـى از چـشـم مـا نـاپـديـد شد، پدرم گفت : مرا بنشانيد، ما او را نشانيدم چـشـمـهـايـش را بـاز كرد و گفت : اين مردى كه پهلوى من نشسته بود كجا رفت ؟ گفتيم از همان راهــى كــه آمــده بــود بـيــرون رفــت ، گـفـت : عـقـبـش بـرويـد او را بـرگـردانـيد، ما ديديم درها مثل قبل بسته است و اثرى از او نيست ، برگشتيم نزد پدر و جريان را براى او گفتيم . گفت : اين آقا حضرت "صاحب الامر" (عليه السلام ) بود، سپس باز كسالتش سنگين شد و بى هوش گرديد و پس از چند روز از دنيا رفت ︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻ 📋مـطالـب کـانـال را بـراے دوسـتان وگـروهـهاے خـود ارسـال کنـــــید 🌹 ︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻ ⛅️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅️ ︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻ ⇱ ڪلیــک ڪنــید ⇩⇩⇩ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴ای داغدار اصلی این روضه هابیا صاحب عزای ماتم کرب وبلابیا ای منتقم خون حسین علیه السلام (روزهای چشم براهی) ✨اللهُمّ عجل لولیک الفرج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#درسنامه اگرنمیتوانےپاک کنی باشےکه غم کسےراپاک کند مدادےباش که خوشبختی یک نفررابنویسد مدادےنباش که خاطراتےتلخ رامینویسد زندگےهنرنقاشی بدون پاک کن است طورےزندگےکن که حسرت داشتن پاک کن رانخوری... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨در این شب زیبا 🌙بالاترین آرزویم ✨براتون این است 🌙حاجت دلتون ✨با حکمت خدا یکی باشه 🌙شبتون منـور بـه نـور الـــهی✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم 🌸به نام او که 🌸رحمان و رحیم است 🌸به احسان عادت 🌸وخُلقِ کریم است 🌸الهی به امیدتو 🌸سلام صبح بخیرونیکی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام💐صبح بخیر روزتان متبرک به ذکرپرنورصلوات برمحمدوآل محمد(ص) به رسم ادب هرصبح: السلام علیک یابقیة الله(عج) السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع)🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 جزء5 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👇صوت صفحه 98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 هرڪس روزشنبه این نمازرابخواندخدااورا دردرجه پیغمبران صالحین وشهداقراردهد [۴رڪعت ودرهررڪعت حمد،توحید،آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍂سلام 🍁امروز۹۷/۷/۷هست! 🍂میگن ۷عدد شانسه! 🍁امیدوارم از این تاریخ 🍂به بعد شانس 🍁بهتون روکنه❣️😊 🍂صبح تون بخيرونیکی 🍁شروع هفته تون عالي @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
@jomalate10rishteri @shamimerezvan 🍒سرگذشت و غم انگیز دختری بانام 👈 🍒 👈 »سروین« یکی از همان دختران فراری هاست که با شنیدن حرف هایش غمی جانکاه بر قلبم نشست. در آن غروب پائیزی من و سروین چند ساعت روی نیمکت سرد و فلزی ایستگاه تهرانسر کنار هم نشستیم و او از زندگی اش برایم گفت. گرفتن مچ دخترک لاغر و قدبلند جیب بر که به خودش تابلو شدن چهره اش را زیر ابری از کرم پودر پوشانده بود، غمی افزود مرا بر غم ها! دلم از شنیدن زجرها و شکنجه هایی که سروین متحمل شده بود به درد می آمد.💔 حرف هایش که تمام شد خودش را که به پرستویی زخمی می ماند، در آغوشم انداخت.😞 او می گفت: »صبا، ازت خواهش می کنم اگه خواستی داستان زندگی م رو بنویسی، ماجرا رو طوری جلوه نده که همه من رو محکوم کنن و بگن چرا کانون گرم خانواده رو رهاکرده و به غریبه ها پناه برده تا این سرنوشت تلخ و اندوهبار در انتظارش باشه؟ آخه همیشه که دخترای فراری مقصر نیستن. بعضی مواقع شرایطی پیش میاد که یه دختر جونش به لبش می رسه و با وجود اینکه می دونه قدم تو بیراه می ذاره اما از خونه و خونواده اش فرار میکنه! 👈💕باور کن من هم دلم می خواست مثل خیلی از دخترای دیگه خوب و پاک زندگی کنم. کنار خانواده باشم. درس بخونم و به وقتش با مرد ایده آلم ازدواج کنم نه اینکه تنها وبی تکیه گاه به منجلاب و پرتگاه بی آبرویی بیفتم...« نمی دانستم در جواب سروین چه بگویم و روح زخمی اش را چگونه مرهم باشم؟ باز هم ناتوان و عاجز بودم؛ ناتوان تر از همیشه! سروین اما نظر دیگری داشت: ✅او می گفت: »هیچ وقت نتونستم با کسی درد دل کنم. ازت ممنونم که به حرفام گوش دادی. بابت اینکه کتکت زدم هم ازت عذر می خوام، امیدوارم منو ببخشی!« سروین در میان گریه خندید؛ من هم! نمی دانم از ترمینال تا تهرانسر را چگونه رفتم؟ حس می کردم در عالمی قدمی زدم که هیچ اراده ایی از خود ندارم. اشک هایم بی محاباروی صورتم جاری بودند. یکی دو نفر از زنانی که کنارم روی صندلی های ردیف آخر اتوبوس نشسته بودند، با تعجب نگاهم می کردند. سرم گیج می رفت و شقیقه هایم از درد تیر می کشید. صدای آدم ها و اتومبیل ها و هوای سنگین و آلوده این شهر بی در و پیکر بر وجودم سنگینی می کرد. دلم برای سروین می سوخت... هر چند او با گفتن گفتنی هایش سبک شد و من با شنیدن رنج نامه او سنگین تر از همیشه.. 👈 پایان👉 منتظر داستانهای جالب و واقعی در کانال خودتان باشید. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
... در زمان موسي خشكسالي پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسي رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. موسي هم براي آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت ومناجات بالاي كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست. آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد . شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست. تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!... موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود.. یادمون باشه در همه حال و توکل به خدا داشته باشیم http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔷پسته بیشتری مصرف کنید: ✍خونسازی ✍ضد استرس ✍ کاهش کلسترول ✍مقابله با ریزش مو ✍ پیشگیری کننده از دیابت ✍ سلامت استخوان‌ و دندان‌ها @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#درسنامه ✅پنج چیزه که اگه بره هیچوقت نمیشه اوناروبرگردوند 1⃣ سنگ وقتی ک پرت بشه 2⃣ حرف وقتی ک زده بشه 3⃣ موقعیت وقتی ک ازدست بره 4⃣ زمان وقتی ک بگذره 5⃣ دل وقتی ک بشکنه... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨🌙🌟 هر شبــــــ پیش از آنکه به خواب بروید، همه ی آدمها را ببخشید و با قلبی پاک بخوابید... "شبتون آروم و زیبـــــا" 🌙✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁﷽❁ خـداوندا نگذارڪہ ازتو فقط نامت رابدانم ونگذارڪہ ازتو تنهامشق ڪردن اسمت را بہ یاد داشته باشم همواره درمن جارےباش همانگونه ڪہ خون دررگهایم جاریست @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ✨💫 ┊ ✨💫 ✨💫 بیرون زعددبگو وبی حدصلوات برآل محمد و محمدصلوات زانجاکه دعااستجابت شده است برجمله اذکارسرآمدصلوات @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#آیه_روز👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران ☀️امروز #یکشنبه8مهرماه1397 🌞اذان صبح:04:35 ☀️طلوع آفتاب:05:58 🌝اذان ظهر:11:54 🌑غروب آفتاب:17:50 🌖اذان مغرب:18:08 🌓نیمه شب شرعی:23:12 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر رکعت دوم⇦حمدو3توحید 📚جمال الاسبوع۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹یکشنبه8مهرماهتون زیبا🌹 💚به اندازه گلهای 💛دنیا شادمانی ❤️برایتان آرزو میکنم 💙که این شادمانی 💜قرین سلامتی ست 💗پس حال خوب 💚نصیب دلهای پاکتون @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍒 :براساس سرگذشت دختری بنام 👈 "🍒 👈 از پشت میله های سرد زندان سرگذشت زندگی ام را برایتان می نویسم. هفده سال بیشتر ندارم اما باید بادنیایی هراس و ناامیدی برای اجرای حکمم انتظار قانونی شدن سنم را بکشم. حکمم اعدام است؛ جرمم هم قتل! هر کس مرا می بیند اصلا باور نمی کند که قاتل باشم! راستش خودم هم باور نمی کنم. گاهی با خودم می گویم ای کاش همه این اتفاقات در خواب افتاده باشد و من نیمه های شب هراسان از این کابوس رهایی پیدا کنم و در آغوش مادرم آرام بگیرم اما خب، صد افسوس که همه چیز در عالم واقعیت رخ داده! آری، من دختری هفده ساله هستم که دستانم به خون آغشته است. سرگذشتم را برایتان مفصل خواهم نوشت اما قبل از آن می خواهم چند کلمه ایی با دختران همسن و سال خودم صحبت کنم؛ آنهایی که تصور می کنند »دیگه تو این دوره و زمونه داشتن دوست پسر کاملا عادیه و هیچ ایرادی نداره! 👈« و یا آنهایی که می گویند »کی گفته سریال های ماهواره بدآموزی داره؟ « آری، من سرگذشتم را برایتان می نویسم تا بخوانید و عبرت بگیرید هرچند ما جوانها عادت داریم هر چیزی را خودمان تجربه کنیم اما باور کنید گاهی این تجربه کردن ها به بهای تباه شدن زندگی مان تمام می شود. پس داستان زندگی ام را بخوانید و راهی که من رفته ام را نروید که آخر و عاقبتش نیستی و نابودی ست! امروز نزدیک بود از خجالت تو مدرسه سکته کنم. وقتی مدیرتون کارنامه ت رو داد دستم با تشر بهش گفتم حتما اشتباه شده چون محاله »فهیمه« سه تا تجدید اورده باشه اما مدیرتون تو جوابم پوزخندی زد و گفت زیاد هم مطمئن نباشین خانم! دختر شما از اول سال تحصیلی سرو گوشش می جنبه و ایراد از شماست که به وضعیت درس و مدرسه ش بی توجه بودین! نمی دونی اون لحظه چه حالی داشتم؟ دلم می خواست زمین دهن باز می کرد و منو می بلعید! مادر میگفت هر بار که بهت می گفتم فهیمه از مدرسه چه خبر؟ می گفتی هیچی مامان! همه چیز روبه راهه، دارم حسابی درس می خونم تا مثل همیشه شاگرد ممتاز بشم. می رفتی تو اتاق وکتابت جلوی صورتت میگرفتی. من بدبخت هم هر ساعت برات آبمیوه می اوردم و می گفتم بذار دخترم تقویت بشه. دیگه چه می دونستم خانم داره برامون فیلم بازی می کنه!..... ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 👇 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆