هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹عمری به #جز
🌱بیهوده گفتن سر نکردیم
#تقویم ها گفتند
🌹و ما #باور نکردیم
🌱دل در تب لبیک
#تاول زد ولی ما💔
🌹لبیک گفتن
🌱را لبی هم تر #نکردیم . . .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹عمری به #جز
🌱بیهوده گفتن سر نکردیم
#تقویم ها گفتند
🌹و ما #باور نکردیم
🌱دل در تب لبیک
#تاول زد ولی ما💔
🌹لبیک گفتن
🌱را لبی هم تر #نکردیم . . .
#اللهمعجللولیکالفرج_بحق_زینب_س
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹عمری به #جز
🌱بیهوده گفتن سر نکردیم
#تقویم ها گفتند
🌹و ما #باور نکردیم
🌱دل در تب لبیک
#تاول زد ولی ما💔
🌹لبیک گفتن
🌱را لبی هم تر #نکردیم . . .
#اللهمعجللولیکالفرج_بحق_زینب_س
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹عمری به #جز
🌱بیهوده گفتن سر نکردیم
#تقویم ها گفتند
🌹و ما #باور نکردیم
🌱دل در تب لبیک
#تاول زد ولی ما💔
🌹لبیک گفتن
🌱را لبی هم تر #نکردیم . . .
#اللهمعجللولیکالفرج_بحق_زینب_س
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔻دزد باورها
گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
#حکایت
#باور
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
#هر_شب_یک_داستان_کوتاه
☯️ داستان تاریخی حاکم و دهقان !
🤴روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
🤴حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .
👨🏼🌾روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
🤴حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید.
🤴حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد #کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند #حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
🤴حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
👨🏼🌾کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
🤴حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در #رحمت_خدا باز بود من رو به آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم #نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو #حکومت نیشابور را می خواهی؟
🙄یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
🤴حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
😎فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
💯فقط #ایمان و #باور من و توست که فرق دارد....
💯"از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه" خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش
🥰خداوند بخشنده مهربان را شاکریم که ما قانون جذبی هستیم و هر لحظه باور ما بیشتر و محکم تر از قبل شده و در حال جذب بهترین ها هستیم.
😇خداوندا رحمت و نعماتت را شکر می گوییم و از تو بهترین ها را در تمام عرصه ها طلب میکنیم.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝