#ضرب_المثل
#حرف_مفت
اصطلاح حرف مفت زدن داستانی داره که خالی از لطف نیست!
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند. ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هر چه میخواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد و به همین خاطر هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند!
سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را فهمیدهاند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.
#اجتماعی #واقعی
#طنز.
#ضرب_المثل_های_ایرانی
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #کانال_ما 💞 دنبال کنید
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #کانال_ما 💞 دنبال کنید
@tafakornab
@shamimrezvan
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #کانال_ما 💞 دنبال کنید
@tafakornab
@shamimrezvan
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان ن 💞 دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #کانال_ما 💞 دنبال کنید
#ضرب_المثل
#حرف_مفت
اصطلاح حرف مفت زدن داستانی داره که خالی از لطف نیست!
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند. ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هر چه میخواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد و به همین خاطر هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند!
سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را فهمیدهاند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.
#اجتماعی #واقعی
#طنز.
#ضرب_المثل_های_ایرانی
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #کانال_ما 💞 دنبال کنید
@tafakornab
@shamimrezvan
🧕#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان ن 💞 دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
#ضرب_المثل
#حرف_مفت
اصطلاح حرف مفت زدن داستانی داره که خالی از لطف نیست!
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند. ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هر چه میخواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد و به همین خاطر هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند!
سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را فهمیدهاند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.
#اجتماعی #واقعی
#طنز.
#ضرب_المثل_های_ایرانی
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆
🧕#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان ن 💞 دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
#ضرب_المثل
#حرف_مفت
اصطلاح حرف مفت زدن داستانی داره که خالی از لطف نیست!
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند. ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هر چه میخواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد و به همین خاطر هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند!
سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را فهمیدهاند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.
#اجتماعی #واقعی
#طنز.
#ضرب_المثل_های_ایرانی
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #کانال_ما 💞 دنبال کنید
@tafakornab
@shamimrezvan