#داستان_کوتاه_آموزنده
❤ #داستان_عشق_پسروپدربه_يك_زن ! ❤️
جوانی پیش پدرش آمد و گفت
دختری رادیده ام و می خواهم با او #ازدواج کنم
من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام
پدر با خوشحالی گفت
بگو این دختر کجاست تابرایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تادختر را ببینند
اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت
ببین پسرم
این دختر، هم تراز تو نیست و تو نمی توانی او را خوشبخت کنی
او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد، سرپرستی کند، تا بتواند به او تکیه کند
پسر حیرت زده جواب داد
امکان ندارد پدر، کسی که با این دختر ازدواج می کند من هستم نه شما
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به اداره پلیس کشید
ماجرا را برای افسر پلیس تعریف کردند
افسر، دستور داد دختر را احضارکنند تا از خود او بپرسند که می خواهد با کدامیک از این دو، ازدواج کند
افسر پلیس با دیدن دختر، شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت
این دختر مناسب شما نیست، بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است
این بار، سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند
وزیر با دیدن دختر گفت
او باید با وزیری مثل من ازدواج کند
..
قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر
امیر نیز مانند بقیه گفت
این دختر فقط بامن ازدواج می کند
بحث و مشاجره بالا گرفت
تا اینکه دختر جلو آمد وگفت
راه حل مسئله نزد من است
من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید
اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد
و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسرپلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او
ناگهان، هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند
دختر جلو آمد و از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت
آیا می دانید من کیستم
من #دنیا هستم
من کسی هستم که مردم به دنبالم می دوند و برای بدست آوردنم، با هم رقابت می کنند و در راه رسیدن به من از دینشان غافل می شوند تا زمانی که در گودال ( #قبر ) گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمی رسند!!
👌اميرالمؤمنين علی - علیه السّلام - فرمود: إنكم إن رَغِبتُم فی الدنیا أفْنَیْتُمْ أَعمارَكُم فیما لا تبقُونَ له و لا یَبقی لكم. «غرر الحكم، ص 142»
براستی اگر شما به دنیا رغبت كنید، #عمر تان را در چیزی كه برای آن باقی نمی مانید و آن نیز برای شما باقی نمی ماند، فنا كرده اید.
❤️💝❤️💝❤️💝
پس بياييد حواسمون به گودالهاي پيش رومون باشه!!!
در حدیث ديگری هم هست که دنیا بعد از آفرینشش گفت
که خاصیت من این است که از هر کسی که به دنبال من است فرارمیکنم
و به دنبال هر کسی هستم که از من فرار میکند......
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
#داستان_کوتاه_آموزنده
❤ #داستان_عشق_پسروپدربه_يك_زن ! ❤️
جوانی پیش پدرش آمد و گفت
دختری رادیده ام و می خواهم با او #ازدواج کنم
من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام
پدر با خوشحالی گفت
بگو این دختر کجاست تابرایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تادختر را ببینند
اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت
ببین پسرم
این دختر، هم تراز تو نیست و تو نمی توانی او را خوشبخت کنی
او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد، سرپرستی کند، تا بتواند به او تکیه کند
پسر حیرت زده جواب داد
امکان ندارد پدر، کسی که با این دختر ازدواج می کند من هستم نه شما
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به اداره پلیس کشید
ماجرا را برای افسر پلیس تعریف کردند
افسر، دستور داد دختر را احضارکنند تا از خود او بپرسند که می خواهد با کدامیک از این دو، ازدواج کند
افسر پلیس با دیدن دختر، شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت
این دختر مناسب شما نیست، بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است
این بار، سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند
وزیر با دیدن دختر گفت
او باید با وزیری مثل من ازدواج کند
..
قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر
امیر نیز مانند بقیه گفت
این دختر فقط بامن ازدواج می کند
بحث و مشاجره بالا گرفت
تا اینکه دختر جلو آمد وگفت
راه حل مسئله نزد من است
من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید
اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد
و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسرپلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او
ناگهان، هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند
دختر جلو آمد و از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت
آیا می دانید من کیستم
من #دنیا هستم
من کسی هستم که مردم به دنبالم می دوند و برای بدست آوردنم، با هم رقابت می کنند و در راه رسیدن به من از دینشان غافل می شوند تا زمانی که در گودال ( #قبر ) گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمی رسند!!
👌اميرالمؤمنين علی - علیه السّلام - فرمود: إنكم إن رَغِبتُم فی الدنیا أفْنَیْتُمْ أَعمارَكُم فیما لا تبقُونَ له و لا یَبقی لكم. «غرر الحكم، ص 142»
براستی اگر شما به دنیا رغبت كنید، #عمر تان را در چیزی كه برای آن باقی نمی مانید و آن نیز برای شما باقی نمی ماند، فنا كرده اید.
❤️💝❤️💝❤️💝
پس بياييد حواسمون به گودالهاي پيش رومون باشه!!!
در حدیث ديگری هم هست که دنیا بعد از آفرینشش گفت
که خاصیت من این است که از هر کسی که به دنبال من است فرارمیکنم
و به دنبال هر کسی هستم که از من فرار میکند......
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
#تلنگر !
🦋کسی آمد محضر آیت الله میلانی
در مشهد.
در اطراف #حرم امام رضا علیه السلام
مغازه داشت.
عرض کرد:
مغازه دارم در اطراف حرم،
در ایامی که شهر شلوغ است
و #زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از #نرخ متعارف میفروشم.
🦋حکم این کار من چیست؟
#آیت الله میلانی فرمود:
این کار "بی انصافی" است.
مغازه دار خوشحال از این پاسخ و
اینکه آقا نفرمود حرام است،
کفشهایش را زیر بغل گذاشت
و دست بر سینه عقب عقب
خارج میشد.
آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد! برگشت!
آقا دهانش را گذاشت
کنار گوش مغازه دار و گفت:
🦋داستان کربلا را شنیده ای؟
گفت:بله!
گفت: میدانی #سیدالشهدا
علیه السلام تشنه بود
و تقاضای آب کرد و #عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟
گفت: بله آقا، شنیده ام.
آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی #انصافی" بود!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻 #اندوهت_رابتکان
جهان منتظرت نمیماند تا حالت خوب شود.
جهان صبر نمیکند تا غصه ات سر آید.
🌻 جهان برای هیچکس منتظر نمیماند و برای هیچکس صبر نمیکند.
☘جهان میرود چه تو غمگین باشی و چه شادمان، چه سوگوار باشی و چه خندان.
🌻 میدانی این جهانی که میرود نامش چیست؟ نامش #عمر است
☘و تو ناگزیری که دنبالش بروی حتی اگر سینه خیز.
🌻 تو ناگزیری که اندوهت را بتکانی و غمت را بشویی و بروی وگرنه جهان میرود
☘ و عمر میرود و تو جا میمانی از جهان و از عمر و از خودت...
🌻 لحظه لحظه عمرتون پر از اتفاقات خوب و زیبا
#داستان_کوتاه_آموزنده
❤ #داستان_عشق_پسروپدربه_يك_زن ! ❤️
جوانی پیش پدرش آمد و گفت
دختری رادیده ام و می خواهم با او #ازدواج کنم
من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام
پدر با خوشحالی گفت
بگو این دختر کجاست تابرایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تادختر را ببینند
اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت
ببین پسرم
این دختر، هم تراز تو نیست و تو نمی توانی او را خوشبخت کنی
او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد، سرپرستی کند، تا بتواند به او تکیه کند
پسر حیرت زده جواب داد
امکان ندارد پدر، کسی که با این دختر ازدواج می کند من هستم نه شما
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به اداره پلیس کشید
ماجرا را برای افسر پلیس تعریف کردند
افسر، دستور داد دختر را احضارکنند تا از خود او بپرسند که می خواهد با کدامیک از این دو، ازدواج کند
افسر پلیس با دیدن دختر، شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت
این دختر مناسب شما نیست، بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است
این بار، سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند
وزیر با دیدن دختر گفت
او باید با وزیری مثل من ازدواج کند
..
قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر
امیر نیز مانند بقیه گفت
این دختر فقط بامن ازدواج می کند
بحث و مشاجره بالا گرفت
تا اینکه دختر جلو آمد وگفت
راه حل مسئله نزد من است
من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید
اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد
و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسرپلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او
ناگهان، هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند
دختر جلو آمد و از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت
آیا می دانید من کیستم
من #دنیا هستم
من کسی هستم که مردم به دنبالم می دوند و برای بدست آوردنم، با هم رقابت می کنند و در راه رسیدن به من از دینشان غافل می شوند تا زمانی که در گودال ( #قبر ) گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمی رسند!!
👌اميرالمؤمنين علی - علیه السّلام - فرمود: إنكم إن رَغِبتُم فی الدنیا أفْنَیْتُمْ أَعمارَكُم فیما لا تبقُونَ له و لا یَبقی لكم. «غرر الحكم، ص 142»
براستی اگر شما به دنیا رغبت كنید، #عمر تان را در چیزی كه برای آن باقی نمی مانید و آن نیز برای شما باقی نمی ماند، فنا كرده اید.
❤️💝❤️💝❤️💝
پس بياييد حواسمون به گودالهاي پيش رومون باشه!!!
در حدیث ديگری هم هست که دنیا بعد از آفرینشش گفت
که خاصیت من این است که از هر کسی که به دنبال من است فرارمیکنم
و به دنبال هر کسی هستم که از من فرار میکند......
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
#میل_به_صدرنشینی
🔆 آیت الله شیخ عباس #تهرانی از شاگردان میرزا جواد ملکی از قول ایشان نقل می کرد :
🔆 بنده چون در نجف اشرف به خدمت عارف #کامل جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی رسیدم از آن بزرگ توجهی نسبت به خود ندیدم تا اینکه روزی به خدمت ایشان عرض کردم: آقا من به امید رسیدن به کمال خدمت شما رسیده ام چرا به من عنایتی نمی فرمایید؟
🔆 ایشان فرمود: تو که #ادم بشو نیستی!
🔆می بینم هنگام وارد شدن در مجلس نقطه#خاصی را در نظر میگیری!
🔆منظور آخوند ملا حسینقلی همدانی این بوده که توجه و میلی به صدرنشینی داری و بالا نشستن در #مجلس را
می پسندی.
🔆 حاج میرزا جواد آقا فرمود :از آن روز به بعد پای من به بالای#هیچ مجلسی نرسید.
🔆 این خصلت مرحوم ملکی تا پایان
#عمر ادامه داشت.
شیخ مناجاتیان ص51
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستان_کوتاه_آموزنده
❤ #داستان_عشق_پسروپدربه_يك_زن ! ❤️
جوانی پیش پدرش آمد و گفت
دختری رادیده ام و می خواهم با او #ازدواج کنم
من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام
پدر با خوشحالی گفت
بگو این دختر کجاست تابرایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تادختر را ببینند
اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت
ببین پسرم
این دختر، هم تراز تو نیست و تو نمی توانی او را خوشبخت کنی
او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد، سرپرستی کند، تا بتواند به او تکیه کند
پسر حیرت زده جواب داد
امکان ندارد پدر، کسی که با این دختر ازدواج می کند من هستم نه شما
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به اداره پلیس کشید
ماجرا را برای افسر پلیس تعریف کردند
افسر، دستور داد دختر را احضارکنند تا از خود او بپرسند که می خواهد با کدامیک از این دو، ازدواج کند
افسر پلیس با دیدن دختر، شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت
این دختر مناسب شما نیست، بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است
این بار، سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند
وزیر با دیدن دختر گفت
او باید با وزیری مثل من ازدواج کند
..
قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر
امیر نیز مانند بقیه گفت
این دختر فقط بامن ازدواج می کند
بحث و مشاجره بالا گرفت
تا اینکه دختر جلو آمد وگفت
راه حل مسئله نزد من است
من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید
اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد
و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسرپلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او
ناگهان، هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند
دختر جلو آمد و از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت
آیا می دانید من کیستم
من #دنیا هستم
من کسی هستم که مردم به دنبالم می دوند و برای بدست آوردنم، با هم رقابت می کنند و در راه رسیدن به من از دینشان غافل می شوند تا زمانی که در گودال ( #قبر ) گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمی رسند!!
👌اميرالمؤمنين علی - علیه السّلام - فرمود: إنكم إن رَغِبتُم فی الدنیا أفْنَیْتُمْ أَعمارَكُم فیما لا تبقُونَ له و لا یَبقی لكم. «غرر الحكم، ص 142»
براستی اگر شما به دنیا رغبت كنید، #عمر تان را در چیزی كه برای آن باقی نمی مانید و آن نیز برای شما باقی نمی ماند، فنا كرده اید.
❤️💝❤️💝❤️💝
پس بياييد حواسمون به گودالهاي پيش رومون باشه!!!
در حدیث ديگری هم هست که دنیا بعد از آفرینشش گفت
که خاصیت من این است که از هر کسی که به دنبال من است فرارمیکنم
و به دنبال هر کسی هستم که از من فرار میکند......
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
#میل_به_صدرنشینی
🔆 آیت الله شیخ عباس #تهرانی از شاگردان میرزا جواد ملکی از قول ایشان نقل می کرد :
🔆 بنده چون در نجف اشرف به خدمت عارف #کامل جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی رسیدم از آن بزرگ توجهی نسبت به خود ندیدم تا اینکه روزی به خدمت ایشان عرض کردم: آقا من به امید رسیدن به کمال خدمت شما رسیده ام چرا به من عنایتی نمی فرمایید؟
🔆 ایشان فرمود: تو که #ادم بشو نیستی!
🔆می بینم هنگام وارد شدن در مجلس نقطه#خاصی را در نظر میگیری!
🔆منظور آخوند ملا حسینقلی همدانی این بوده که توجه و میلی به صدرنشینی داری و بالا نشستن در #مجلس را
می پسندی.
🔆 حاج میرزا جواد آقا فرمود :از آن روز به بعد پای من به بالای#هیچ مجلسی نرسید.
🔆 این خصلت مرحوم ملکی تا پایان
#عمر ادامه داشت.
شیخ مناجاتیان ص51
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستان_کوتاه_آموزنده
❤ #داستان_عشق_پسروپدربه_يك_زن ! ❤️
جوانی پیش پدرش آمد و گفت
دختری رادیده ام و می خواهم با او #ازدواج کنم
من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام
پدر با خوشحالی گفت
بگو این دختر کجاست تابرایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تادختر را ببینند
اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت
ببین پسرم
این دختر، هم تراز تو نیست و تو نمی توانی او را خوشبخت کنی
او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد، سرپرستی کند، تا بتواند به او تکیه کند
پسر حیرت زده جواب داد
امکان ندارد پدر، کسی که با این دختر ازدواج می کند من هستم نه شما
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به اداره پلیس کشید
ماجرا را برای افسر پلیس تعریف کردند
افسر، دستور داد دختر را احضارکنند تا از خود او بپرسند که می خواهد با کدامیک از این دو، ازدواج کند
افسر پلیس با دیدن دختر، شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت
این دختر مناسب شما نیست، بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است
این بار، سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند
وزیر با دیدن دختر گفت
او باید با وزیری مثل من ازدواج کند
..
قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر
امیر نیز مانند بقیه گفت
این دختر فقط بامن ازدواج می کند
بحث و مشاجره بالا گرفت
تا اینکه دختر جلو آمد وگفت
راه حل مسئله نزد من است
من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید
اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد
و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسرپلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او
ناگهان، هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند
دختر جلو آمد و از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت
آیا می دانید من کیستم
من #دنیا هستم
من کسی هستم که مردم به دنبالم می دوند و برای بدست آوردنم، با هم رقابت می کنند و در راه رسیدن به من از دینشان غافل می شوند تا زمانی که در گودال ( #قبر ) گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمی رسند!!
👌اميرالمؤمنين علی - علیه السّلام - فرمود: إنكم إن رَغِبتُم فی الدنیا أفْنَیْتُمْ أَعمارَكُم فیما لا تبقُونَ له و لا یَبقی لكم. «غرر الحكم، ص 142»
براستی اگر شما به دنیا رغبت كنید، #عمر تان را در چیزی كه برای آن باقی نمی مانید و آن نیز برای شما باقی نمی ماند، فنا كرده اید.
❤️💝❤️💝❤️💝
پس بياييد حواسمون به گودالهاي پيش رومون باشه!!!
در حدیث ديگری هم هست که دنیا بعد از آفرینشش گفت
که خاصیت من این است که از هر کسی که به دنبال من است فرارمیکنم
و به دنبال هر کسی هستم که از من فرار میکند......
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🔻دستمال حولهای
با صدای سر رفتن شیر به خودم آمدم. پخش شده بود روی گاز. گازی که در خانه ما همیشه تمیز است و باید تمیز بماند!
این بود که رفتم سراغ دستمال حولهای گوشهی آشپزخانه. داشت تمام میشد. وقتی چند تا برش از آن برداشتم چند دور دور خودش چرخید و لاغرتر و لاغرتر شد. با خودم گفتم: عجب! این دستمال تا چند وقت پیش تپل بود. وقتی چند تکه از آن را بر میداشتی انگار نه انگار که اتفاقی افتاده. قبراق و سرحال همینجوری مثل روز اولش میماند. حالا اما با چه سرعتی دارد تمام میشود. وقتی چند تکه از آن را برمیداری چند بار دور خودش میچرخد و آب میرود!
ناگهان چیزی توی ذهنم از آن بالابالاها افتاد پایین! خیلی صدای بلندی داشت. راستش را بخواهید ترسیدم. دستمال حولهای چقدر شبیه عمر ما آدمها بود! مثل دستمال حولهای، انگار آدم هم هر چه پیر و پیرتر میشود سرعت گذر سالهای عمرش بیشتر و بیشتر میشود. بچه که بودیم سالها خیلی طولانیتر میگذشت. یک سال برایمان یک سال نبود؛ یک ساااااال بود. یادم نمیرود یکی دو سالی در زمان دبستان، تعطیلات سه روزه زمستانی مدارس اجرا شد. وای که این سه روز تعطیلات غیرمترقبه، برایمان به اندازه یک عمر خوش میگذشت. روزها آرامتر میآمدند و آهستهتر میرفتند.
حالا اما روزها که هیچ؛ سالها هم مثل برق و باد میگذرند.
#داستان
#عمر
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆