🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒 #داستانک🍒
مردان قبیله ی سرخ پوست از رییس جدید می پرسند: "آیا زمستان سختی در پیش است؟"
رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت جواب میده: "برای احتياط برید هیزم تهیه کنید"
بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: "آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟"
پاسخ: "اینطور به نظر میاد"
پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: "شما نظر قبلی تون رو تایید می کنید؟"
پاسخ: "صد در صد"
رییس به همه ی افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند.
بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: "آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟"
پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!
رییس: "از کجا می دونید؟"
پاسخ: "چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنند"
🍒خیلی وقتها ما خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم🍒
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
💙اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ﴿۸﴾
💙خدايى جز او معبودى نيست و نامهاى
💙نيكو به او اختصاص دارد (۸)
📚 سوره مبارکه طه
✍آیهٔ ۸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
آرزوهایتان رابالاتر ازخواستههایتان بگیرید. بلندپرواز باشید.
جاذبهی زمین همه چیز را به سمت خود میکشد: تیراندازان همیشه دستشان را بالاتر از هدف میگیرند.
👤 بلامی
@tafakornab
داستان وضرب المثل👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
🌱حکایت موش و آهن
در گذشته های دور ، بازرگانی بود که برای تجارت به کشورهای مختلف سفر می کرد . يك روز پيش از آغاز سفري ، با خود اندیشید که اگر در طول این سفر ، راهزنان اموال او را غارت کنند، هنگام بازگشت به شهر و ديار خود ، هيچ سرمایه اي نخواهد داشت . بازرگان نمیدانست این سفر چقدر طول می کشد و صلاح نمی دید که سرمایه اش را به صورت سكههاي پول به امانت بگذارد. بنابراین سیصد کیلو آهن خرید و آن را نزد یکی از دوستانش به امانت گذاشت تا پس از بازگشت از سفر ، آن را پس بگیرد . بازرگان با خود گفت : « آهن از هرچیز دیگر بهتر است . از آنجایی که آهن سنگین است ، هیچکس نمي تواند آن را بدزدد . به علاوه ، آهن نه آتش می گیرد و نه فاسد می شود ، قابلیت شکستن ندارد و کهنه نيز نخواهد شد . » بازرگان بعد از آن با دوستش خداحافظی کرد و به سفر رفت.
سفر بازرگان یک سال طول کشید . او در بازگشت متوجه شد که قیمت آهن بالا رفته است . لذا تصمیم گرفت آهن هاي خود را از دوستش بگيرد و بفروشد . بنابراین به خانه دوستش رفت تا آهن امانتی را پس بگیرد . اما دوست قدیمی اش ، آهن ها را در جای دیگری پنهان کرده بود . بازرگان پس از سلام و احوالپرسی گفت که براي بردن آهن امانتی آمده است . دوست قدیمی ، بازرگان را با مهرباني به خانه اش برد و به او گفت : « دوست عزیز ! خیلی متأسفم که به تو این خبر را می دهم . حقیقت این است که من آهن ها را در انبار خانه ام گذاشته و در آن را قفل زده بودم . اما وقتی چند ماه بعد در انبار را باز کردم ، دیدم که موشها همه آهن ها را خورده اند . از بابت این اتفاق متأسفم و نمی توانم به تو کمکی بکنم.
بازرگان که متوجه حقه بازی دوستش شد ، تصمیم گرفت با او مقابله به مثل کند . ناراحتی خويش را پنهان کرد و به آرامی گفت : « تو درست می گویی . من هم شنیده ام که موش آهن دوست دارد و هرجا آهن پیدا کند ، می خورد . البته كه تو مقصر نیستی.»
مرد خائن از این جواب خوشش آمد و با خود گفت : « این مرد احمق ، داستان موش را باور کرد . بگذار برای شام او را به خانه ام دعوت کنم تا به این وسیله اگر شکی در ذهن او هست ، از بین برود . » پس به بازرگان گفت : « مدت طولانی است که ما یکدیگر را ندیده ایم . دعوت مرا قبول کن و امشب برای صرف شام به خانه ام بیا . » بازرگان گفت : « برای لطفی که به من داری متشکرم ، اما امشب کار بسیار مهمی دارم . فردا برای ناهار می آیم.»
بازرگان در هنگام خروج از منزل ، فرزند کوچک دوستش را دید که بیرون از خانه مشغول بازی است . او بچه را در آغوش گرفت و به خانه خود برد و از همسرش خواست که تا فردا شب از بچه مراقبت کند .
روز بعد او به خانه دوستش رفت . صاحبخانه که به خاطر ناپدید شدن فرزندش ، بسیار ناراحت و پریشان بود ، به بازرگان گفت : « فرزندم از دیروز ناپدید شده است و ما تمام شهر را گشته و او را پیدا نکرده ایم . مرا ببخش امروز نمی توانم از تو پذیرایی کنم.
بازرگان پرسید : بچه تو پسر بود ؟ پیراهن راه راه و ژاكت سیاه پوشیده بود ؟ آيا شلوار او سفید و كفش وي سیاه بود ؟
مرد با هیجان پاسخ داد : بله . این مشخصات فرزند من است . او را کجا دیدی ؟
بازرگان گفت : « دیروز وقتی از خانه ات بیرون رفتم ، یک کلاغ سیاه را دیدم که در آسمان پرواز می کرد و یک پسر با اين مشخصات را به منقار گرفته بود."
مرد با اوقات تلخی فریاد زد : « اي مرد احمق و دیوانه ! این چه داستان مسخره و نا ممکنی است که تعریف می کنی ! چه دروغ بزرگی ! چطور یک کلاغ که کمتر از دو کیلو وزن دارد ، می تواند پسر بچه ای را که بیش از ده کیلو وزن دارد ، به منقار بگیرد و ببرد ؟»
بازرگان گفت : « به نظر من عجیب نیست . در شهری که یک موش بتواند سیصد کیلو آهن را بخورد ، یک کلاغ هم می تواند پسر بچه ده کیلویی را به منقار بگیرد و ببرد.»
مرد از کار خود شرمنده شد و گفت : " همه چیز را فهميدم ، موش آهن تو را نخورده است ، فرزندم را بیاور و آهن خود را ببر."
📚کلیله و دمنه
📌مجموعه حکایات؛سخن بزرگان
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
همیشه آنچه که درباره "من" میدانی باورکن
نه آنچه که پشت سر"من"
شنیده ای
"من"همانم که دیده ای نه آنکه شنیده ای
👤چارلي چاپلين
🖋☕️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
هدایت شده از درمان با قرآن و #ذڪرهاےگرـღـگشا👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه🌟🌙
پروردگارا❣
در این شب زیبا⛺️
ایمان غبار گرفتہ مارا
در باران رحمت خویش پاڪ ڪن
و شبۍ آرام را🌃
بہ عزیزانم عنایت بفرما
#شبتون_سرشارازآرامش✨
@shamimrezvan
@tafakornab
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❈ ﷽ ❈
#خدایا...❣
آغازی که تو
صاحبش نباشی
چه امیدیست،به پایانش؟
✦ پس با نام تو
آغازمی کنم روزم را
↫الهی به امیدتو↬
ســلام💞
🌤صبحتون منوربه عطرخدا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
شیاطین دوگروهند
ازاجنه که باذکر:
لاحول ولاقوةالابالله
دور میشوندوشياطين
درلباس انسان که باذکر
صلوات رانده میشوند.
📙بحارالانوار,ج۹۲،ص۱۳۶
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆
🌍اوقات شرعی به افق تهران
☀️امروز #سه شنبه19تیرماه1397
🌞اذان صبح:04:12
☀️طلوع آفتاب:05:57
🌝اذان ظهر:13:10
🌑غروب آفتاب:20:23
🌖اذان مغرب:20:43
🌓نیمه شب شرعی:00:17
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
👆 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
#صفحه_25_سوره_بقره
جزء۲
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
👇صوت صفحه 25