#سلام_امام_زمانم💚
دست ادب بر روی سینه میگذاریم ✋
روز جمعه!
رو به قبله!
دست به سینه!
بر سر پا!
کمترین هدیه به مولا!
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَ دَلِيلَ إِرادَتِهِ ✋🏻
سلام بر تو ای حجّت خدا و راهنما به سوی اراده اش
آقای من، امروز جمعه است
همان روزی که ظهورت در آن انتظار میرود..
قدم به چشمانمان بگذار و بیا آقا.. ♥️
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
💠 بِنَفْسِي أنتَ ... إِلَى مَتَى أَحَارُ فِيكَ یا مَوْلاىَ
جانم فدايت ... تا چه زمانى نسبت به تو سرگردان باشم آقای من؟!
#ندبه
✅فقط بدان که من هم ، حیرانم !
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#نقل_قول
در زندگى كسانى هستند كه مثل كتابها حرف مىزنند، اين افراد تصور مىكنند براى اينكه ديگران به حرفهايشان گوش دهند بايد لحنى جدى به كار ببرند؛ با صدايى وحى مانند حرف بزنند، از اين آدمها بايد دورى كرد.
بيشتر از يک دقيقه نمی توان مؤدبانه به حرفهايشان گوش داد...
حتی وقتى از حقيقت حرف مىزنند حقيقت را با آنچه مىگويند مىكشند.
ولى، شگفتآورترين شگفتیها برخورد اينجا و آنجا با آدمهايى است كه بلدند،
مثل كتابها ساكت بمانند...
آدم از نشستو برخاست با اين افراد خسته نمىشود؛ چنان خودمانىاند كه انگار آدم با خودش تنهاست: رها، آرام و دستخوش سكوتى كه حقيقت همهچيز است.
#كريستين_بوبن
#ايزابل_بروژ
📚داستانڪ📚
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
@tafrihgaah
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
🍁
تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و میخواست آنها را با ماشین به انبار منتقل کند.
در راه از پسری پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟»
پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر.»
تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند.
اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصولها به زمین ریخت.
تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر میگشت یاد حرفهای پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد.
شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.
«برای كسی كه آهسته و پيوسته راه میرود، هيچ راهی دور نیست.»
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
@tafrihgaah
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
🌸#داستان
روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت
و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت:
" این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم دهکده، فقط در صف بایستید و هرکس یک گردو بردارد
به اندازه همه گردو در این سبد است و به همه میرسد "
مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکییکی از داخل سبد گردو برداشتند.
پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمیداشت و پی کار خود میرفت. مردی که خیلی احساس زرنگی میکرد با خود گفت:
"نوبت من که رسید دو تا گردو برمیدارم و فرار میکنم. در نتیجه به این پسر چیزی نمیرسد."
او چنین کرد و در لابهلای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند
پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت:
"من از همان اول گردو نمیخواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد."
خیلیها دلشان به گردوبازی خوش است
و از این غافلند که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این گردوها در آن جمع شدهاند.
خیلیها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمیدانند و دایم با آنها کلنجار میروند و از این نکته طلایی غافلند که
این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتراز لجاجتها و جدلهای افراد خانواده دارد.
بسیاری اوقات در زندگی گردوها آنقدر انسان را به خود سرگرم میکنند که فرد اصلا متوجه نمیشود به خاطر لجاجت و یا یکدندگی و کلهشقی و تعصب و خودخواهی فردی و گروهی در حال از دست دادن سبد نگهدارنده گردوهاست و وقتی سبد از هم میپاشد و گردوها روی زمین ولو میشوند و هر کدام به سویی میروند، تازه میفهمند که نقش سبد در این میان چقدر تعیینکننده بوده است.
بیایید در هر جمعی که هستیم سبد و تور نگهدارنده اصلی را ببینیم و آن را قدر نهیم و نگذاریم تار و پود سبد ضعیف شود. چرا که وقتی این تور نگهدارنده از هم بپاشد دیگر هیچ چیزی در جای خود بند نخواهد شد و به هیچکس سهم شایسته و درخورش نخواهد رسید.
بسیاری از شکارچیان باهوش به دنبال سبد هستند و نه گردوهای داخل آن.
بنابراین حواسمان جمع باشد که بیجهت سرگرم گردوبازی نشویم و اصل کار را از دست ندهیم.
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
@tafrihgaah
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
🌷🌷🌷
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. دو پرتو نورانی داد که وقتی باز میشوند، به خوبی میتوانم سیاهی را از سپیدی تمیز دهم.
و بنگرم پس زمینه پر ستاره را در آسمان بالای سرم و ببینم از میان انبوه مردمان، کسی را که دوستش دارم.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. گوشی داد تا با تمام وسعتاش ضبط کنم – شب و روز – آوای جیرجیرک و قناری را، چکشها و توربینها و آجرها و طوفانها را، و صدای دلنشین محبوبم را.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. صدا و الفبا را داد و با آنها کلماتی که بیندیشم و بیان کنم:
«مادر»، «دوست»، «برادر»
و روشنایی بتابد به مسیر روحی که عشق میورزد.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
توان رفتن داد با پاهای خستهام.
با آنها از شهرها و گودالها گذشتم، از درهها و دشتها، کوهها و بیابانها، و از خانه تو، از خیابان و حیاط خلوت ات.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. دلی را داد که باعث میشود چهار ستون تنم بلرزد وقتی که میبینم میوه و ثمره ذهن آدمی را.
وقتی که میبینم خوبی چقدر از بدی فاصله دارد.
وقتی که میبینم روشنی را در چشمان تو.
سپاس از زندگی
مرسدس سوسا
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
@tafrihgaah
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊܘ⌋
🥀#چلهعاشقی|روزهفدهم🥀 🏝اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِالله وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ ب
AUD-20210728-WA0047.mp3
4.31M
🥀#چلهعاشقی|روزهجدهم🥀
🏝اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِالله
وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً
ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
🖤اَلْسَّلٰام عَلَى ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ عَلِیِّ بْنِ ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ اَوْلادِ ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ أصْحاٰبِ ٱلْحُسَيْـن
🏴اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ کَرْبِلٰاْ
اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود
#زیارتعاشورا
#دکترحاجمیثممطیعی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
○…🦋
#تلنگرانه|💛|
بزرگی میگفت :
فکر نکنی اگه چند رکعت نماز میخونی
دیگه واسه خودت کسی شدی ؛
و به خودت #مغرور بشی ..
فکر نکن اگه تو دل شب بلند میشی
نماز میخونی ، آدم حسابی شدی دیگه!
اینا همه از لطف و بزرگی خداست
که هر دفعه صدات میکنه ،
وگرنه اگه به ما باشه اینکاره نیستیم
ما تا آخر عمر بدهکار خداییم..
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
@tafrihgaah
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
🦋💝
#داستانڪ
از هنگامی ک خداوند مشغول خلق زن بود شيش روز ميگذشت. فرشته ای ظاهر شد و گفت: چرا اينقدر طولانی؟ خداوند پاسخ داد:
دويست قطعه متحرک دارد، ک همگی قابل جايگزينی هستند،میتواند با خوردن غذای شب مانده کار کند،میتواند همزمان دو بچه را در آغوشش جای دهد، بوسه ای دارد ک همه دردها حتی قلب شکسته را درمان میکند. او ميتواند هنگام بيماری خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند.
فرشته نزديک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خيلی نرم آفريدی
خداوند فرمود : بله نرم است اما تصورش را هم نميتوانی بکنی ک او تا چه حد ميتواند تحمل کند و صبور باشد،او ظریفترین و در عین حال محکمترین ستون زندگیست، آنگاه فرشته متوجه چيزی شد و به گونه زن دست زد و گفت اشک برای چيست؟
خداوند گفت: اشک وسيله ايست برای ابراز شادی، اندوه، درد، نااميدی...
فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتی دارند ک مردان را متحير ميکنند.
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
@tafrihgaah
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
[الان داری حرصِ چی رو میخوری؟
جوش میزنی برایِ چی؟
به خودت برگرد بگو:
چت شده؟
خدا فوت شده؟
ضعیف شده خدا؟
مهربونیش رفته؟
نمیبینه تو رو؟
چیشده..؟
حرص چیُ میخوری؛خدا هست!
ناشکری برا چی؟!♡]
-استاد پناهیان
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
@tafrihgaah
•┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•