🕊 تفسیر آیه ۱ سوره جمعه 🕊
🍃 يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ🍃
ترجمه :
🍃 آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، براى خداوند تسبيح گويند، فرمانرواىِ با قداستِ عزيز حكيم.🍃
سوره قبل با «سبّح» و اين سوره با «يسبّح» آغاز شد، شايد نشان آن باشد كه تسبيح براى خداوند، بوده و هست و خواهد بود.
شايد چهار صفتِ «الملك، القدوس، العزيز، الحكيم» در اين آيه، مقدمه آيه بعد باشد كه مى فرمايد: «هو الّذى بعث فى الامّيّين...» اگر خداوند براى شما پيامبرى مى فرستد، به خاطر نياز خداوند به پرستش نيست، بلكه او حاكمى منزّه و مقتدر است و بعثت انبيا بر اساس حكمت اوست كه انسان را از طريق تزكيه و خودسازى و تعليم و آموزش دين و حكمت، از ظلمات به نور برساند.
تسبيح خداوند، ريشه و اساس تمام عقايد و تفكرات صحيح اسلامى است:
توحيد، بر اساس تسبيح و منزّه دانستن خداوند از شرك است. «سبحان اللّه عمّا يشركون»
عدل، بر اساس منزّه دانستن خداوند از ظلم است. «سبحان ربّنا انّا كنّا ظالمين»
نبوّت و امامت، بر اساس تسبيح خداوند است، يعنى خداوند منزّه است از اين كه بشر را بدون راهنما و به حال خود واگذارد، بنابراين كسانى كه مى گويند: خداوند وحى و راهنمايى نفرستاده است، در حقيقت او را به درستى نشناخته اند. «و ما قدروا اللّه حقّ قدره اذ قالوا ما انزل اللّه»
معاد، بر اساس تسبيح خداوند و منزّه دانستن او از كار عبث و بيهوده و باطل است. «ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك» ، «افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً و انّكم الينا لا ترجعون»
آرى، اگر انسان خداوند را از هر عيب و نقص مبرّا دانست، عاشق و بنده ى او مى شود، از او پروا كرده و بر او توكل مى كند و روابط اجتماعى و حركات و افعال خود را مطابق رضاى او تنظيم مى كند.
اهميت و جايگاه تسبيح
در قرآن، هشت بار فرمان توكل، هشت بار فرمان استغفار، پنج بار فرمان عبادت، پنج بار فرمان ذكر و ياد خدا، دو بار فرمان تكبير و چند بار فرمان سجده آمده است، ولى فرمان تسبيح، شانزده مرتبه آمده است.
امام صادق (عليه السلام) از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: هرگاه بنده اى «سبحان اللّه» بگويد، هر آنچه در زير عرش قرار دارد همراه با او تسبيح گويند و به گوينده ى اين سخن، ده برابر پاداش داده مى شود و هرگاه «الحمدللّه» بگويد، خداوند نعمت هاى دنيا را بر او ارزانى دارد تا زمانى كه با خداوند ملاقات كند و آنگاه نعمت هاى آخرت بر او ارزانى شود.
تسبيح خداوند، نوعى تشكر از اوست. قرآن مى فرمايد: هرگاه فتح و پيروزى به سراغ شما آمد خدا را تسبيح گوييد. «اذا جاء نصراللّه والفتح... فسبّح بحمد ربّك»
تسبيح خداوند، كفّاره كلماتى است كه در مجالس گفته يا شنيده مى شود. در حديث مى خوانيم: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هنگامى كه از مجالس برمى خاستند، ذكر «سبحانك الّلهم و بحمدك» را گفته و مى فرمودند: اين كلمه، كفّاره مجلس است. «انّه كفّارة المجلس»
تسبيح، وسيله نجات است. قرآن درباره حضرت يونس (عليه السلام) مى فرمايد: «فلولا انّه كان من المسبّحين للبث فى بطنه الى يوم يبعثون» اگر او تسبيح گو نبود، براى هميشه در شكم ماهى ماندگار بود.
در حديث ديگرى مى خوانيم: هنگامى كه انسان «سبحان اللّه» مى گويد، تمام فرشتگان بر او درود مى فرستند. «صلّى عليه كل ملك»
در سحرهاى ماه مبارك رمضان، سفارش به قرائت دعايى شده است كه تمام جملات آن با «سبحان اللّه» آغاز مى شود: «سبحان من يعلم جوارح القلوب...، سبحان ربّ الودود...»
در حديث مى خوانيم: شخصى وارد خانه امام صادق (عليه السلام) شد و حضرت را در حال نماز ديد كه شصت مرتبه ذكر «سبحان اللّه» را تكرار فرمود يا مى خوانيم: امام صادق(عليه السلام) در حال سجده پانصد مرتبه ذكر «سبحان اللّه» را تكرار فرمودند.
تسبيح موجودات
در جهان بينى الهى، پرستش و عبادت خداوند مخصوص انسان نيست، بلكه همه موجودات در حال پرستش اند.
شخصى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) معجزه اى درخواست كرد. حضرت مقدارى ريگ از زمين برداشت و در دست گرفت و به درخواست پيامبر و اذن الهى، صداى تسبيح سنگريزه ها را شنيدند.
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمودند: چه بسيار مركب ها كه از راكب خود بهترند، زيرا بيشتر ذكر خدا مى گويند.
درباره تسبيح موجودات هستى، به چند نكته بايستى توجه شود:
الف) قرآن، تسبيح موجودات را آگاهانه و از روى علم و شعور مى داند: «كلٌّ قد علم صلاته و تسبيحه»
ب) هركسى نمى تواند تسبيح ساير موجودات را درك كند: «ولكن لا تفقهون تسبيحهم»
ج) تسبيح موجودات، گوناگون است. امام سجاد(عليه السلام) از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل فرمود كه: مرغان در هر صبحگاه خداوند را تسبيح نموده و قوت روز خود را مسئلت مى نمايند.
🕊 تفسیر آیه ۲ سوره جمعه 🕊
🍃 هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ🍃
ترجمه :
🍃 اوست كه در ميان مردم درس ناخوانده، پيامبرى از خودشان مبعوث كرد تا آيات الهى را بر آنان بخواند و آنها را رشد و پرورش داده (از آلودگى شرك و تفرقه پاك سازد) و كتاب آسمانى و حكمت به آنان بياموزد و همانا پيش از اين در انحراف و گمراهى آشكار بودند.🍃
كلمه «اُمّى»، منسوبِ كلمه «اُمّ» است. اطلاق اين كلمه بر مردم مكّه، يا از آن جهت است كه مكّه، امّ القرى است، يا از آن جهت كه در زبان عربى به كسانى كه خواندن و نوشتن را نمى دانند، «اُمّى» مى گويند، زيرا مثل روزى هستند كه از مادر متولّد شده اند.
در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: چون مردم مكّه، كتاب و رهبر آسمانى نداشتند، خداوند نسبت اُمّى به آنان داده است وگرنه برخى از آنها توان نوشتن داشتند.
«يزكّيهم»، از مصدر «تزكيه» و ريشه آن، «زكات» به معناى رشد و نموّ همراه با خير و بركت است. يعنى پيامبر مأمور است تا اخلاق زشت را از ميان مردم بردارد و اخلاق نيكو را در ميان آنان رواج دهد تا به رشد و كمال رسند.
مراد از «حكمت» در اينجا همان معارف و حقايقى است كه از آيات قرآن بر مى آيد و با تغيير نگرش انسان به جهان و دادن بينش صحيح به او، زمينه هاى سعادت او را فراهم مى سازد. چنانكه منكران خدا مى گفتند: «ما هى الاّ حياتنا الدنيا» زندگانى ما محدود به همين دنياست. اما خداوند، حقيقت را چيز ديگرى معرفى مى كند و مى فرمايد: «ما هذه الحياة الدنيا الاّ لهو و لعب و ان الدار الآخرة لهى الحيوان» ، اين دنيا، جز بازى و سرگرمى نيست و زندگانى واقعى در آخرت است.
«حكمت»، جداى از «كتاب» نيست، بلكه يكى از اوصافِ آن است، چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد: «و القرآن الحكيم» و خداوند نيز، كتاب و حكمت را در كنار هم، بر پيامبر نازل كرده است: «و انزل اللّه عليك الكتاب و الحكمة». بنابراين مراد از تعليم كتاب و حكمت كه وظيفه پيامبر است، «يعلّمهم الكتاب و الحكمة» تعليم قرآن سراسر حكمت است كه به مردم بينشِ درست زندگى كردن را مى آموزد.
در آيه ۱۲۹ سوره بقره، حضرت ابراهيم (عليه السلام) از خداوند درخواست كرد كه پيامبرى با چنين ويژگى هايى كه در اين آيه مطرح شده را در ميان مردم مبعوث كند؛ در اين آيه استجابت آن دعا را مى بينيم. در حديث مى خوانيم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: «أنا دعوة أبى ابراهيم» يعنى من دعاى مستجاب شده پدرم ابراهيم هستم.
در آيه قبل، سخن از خداوندِ حكيم بود، در اين آيه، يكى از نشانه هاى حكمت خدا، بعثت پيامبر و يكى از دلايل بعثت انبيا تعليم حكمت به مردم معرفى شده است.
در قرآن، چهل و شش مرتبه از ضلالت و گمراهى و انحراف سخن به ميان آمده و در بيشتر موارد كلمه ى «ضلال» همراه با «مبين» آمده و گاهى نيز تعبير به «ضلال كبير» و «ضلال بعيد» شده است؛ با يك نگاه كوتاه در مى يابيم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مردم را:
از فرزند كشى به فرزند دوستى،
از جهل به علم،
از غارت اموال ديگران به ايثار و گذشت از اموال خود،
از رباخوارى به كسب و كار حلال،
از شرك به توحيد،
از تفرقه به وحدت،
از خرافات به حقيقت،
از ذلّت به عزّت،
و در يك كلام، از ضلالت به هدايت رهنمون ساخت.
چنانكه جعفر بن ابيطالب، در نزد نجاشى پادشاه حبشه، در وصف پيامبر اسلام گفت: ما مردمى بوديم كه بت مى پرستيديم، مردار مى خوريم، كارهاى زشت انجام مى داديم، رشته خويشاوندى را بريده بوديم، حق همسايگان را رعايت نمى كرديم، افراد قوى به افراد ضعيف رحم نمى كردند و... تا اين كه خداوند پيامبرى از ميان ما برانگيخت و او ما را به ارزش هاى انسانى فرمان داد. «و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين»
⭕ سؤال: آيا پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) تنها بر اُمّيين و مردم حجاز و عربها مبعوث شده است؟
✅ پاسخ:
حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله) در ميان مردم مكّه ظهور كرد و دعوت خود را از آنجا آغاز نمود، ولى نامه هايى كه آن حضرت به پادشاهان ايران و روم و رؤساى قبايل مختلف فرستاد، بيانگر اين حقيقت است كه دعوت آن حضرت، محدود به جزيرةالعرب و يا قوم عرب نبوده است.
📌 پیام ها
🌿 بعثت پيامبران كارى الهى است. «هو الّذى بعث»
🌿 بعثت پيامبران، عامل رويش، جهش و رستاخيز در همه سطوح و امور جامعه است. «بعث»
🌿 برخاستن پيامبر از يك جامعه امّى و آنگاه پرچمدارى علم و حكمت، يك معجزه الهى است. «بعث فى الامّيين رسولاً»
🌿 رهبر جامعه اسلامى بايد از مردم، «رسولاً منهم» و در مردم باشد. «فى الامّيين»
نظامى، در اين زمينه چنين سروده است:
خبر دارى كه سياحان افلاك
چرا گردند گِرد مركز خاك
چه مى خواهند، از اين منزل بريدن
كه مى جويند، از اين محمل كشيدن
در اين محراب، معبودشان كيست
از اين آمد شدن، مقصودشان چيست
همه هستند سرگردان چو پرگار
پديد آينده خود را طلب كار
حافظ شيرازى نيز مى فرمايد:
روشن از پرتو رويت، نظرى نيست كه نيست
منّت خاك درت، بر بشرى نيست كه نيست
ناظر روى تو صاحب نظرانند آرى
سرّ گيسوى تو در هيچ سرى نيست كه نيست
حاجى سبزوارى صاحب كتاب منظومه، نيز مى گويد:
موسيى نيست كه دعوى «انا الحق» شنود
ور نه اين زمزمه اندر شجرى نيست كه نيست
مولوى نيز مى گويد:
جمله ذرّات عالم در نهان
با تو مى گويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصير و باهشيم
با شما نامحرمان ما خامشيم
📌 پیام ها
🌿 در جهان بينى الهى، هستى در حال تسبيح خداست. «يسبّح للّه ما فى السموات و ما فى الارض»
🌿 در تسبيح تكوينى، تفاوتى ميان موجودات آسمان و زمين، ميان جمادات و نباتات و حيوانات و انسان نيست. «يسبّح للّه ما فى السموات و ما فى الارض»
🌿 ستايش، بايد ملاك و ميزان و دليل داشته باشد. تسبيح، تنها سزاوار كسى است كه حكومت و قداست و عزّت و حكمت را با هم داراست. «يسبّح للّه... الملك القدّوس العزيز الحكيم»
🌿 پادشاهى و فرمانروايى خداوند، همراه با قداست و قدرت و حكمت است. «الملك القدّوس»
🌿 حكومت خداوند، همراه با حكمت است. «الملك... الحكيم»
🌿 خداوند، عزيز است. «العزيز الحكيم» (همان گونه كه پيامبرش، ايمان آوردندگان به پيامبرش و قرآنش عزيز هستند. «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين»، «و انّه لكتاب عزيز»)
🌿 قدرتى ارزش دارد كه همراه با حكمت باشد، «العزيز الحكيم» خداوند هم قدرتمند است و هم حكيم، امّا قدرتمندى ديگران معمولاً با روحيه استكبار و استعمار همراه است.
🕊️🍃🕊️🍃🕊️
https://eitaa.com/tafsir_audio_Quran_1402
https://ble.ir/tafsir_audio_quran_1402
🌿 تلاوت قرآن، وسيله و مقدمه تزكيه و تزكيه مقدم بر تعليم و تعلّم است «يتلوا... يزكّيهم... يعلّمهم». (چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم: «اتّقوا اللّه و يعلّمكم اللّه»( از خداوند پروا كنيد تا خداوند، حقايقى را به شما بياموزد).
🌿 تزكيه و خودسازى بايد در سايه مكتب انبيا و آيات الهى باشد. (رياضت ها و رهبانيت هايى كه در سايه تعليم پيامبران نباشد، خود نوعى انحراف است.) «يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم»
🌿 تزكيه و تعليم در رأس برنامه هاى انبياست. «يزكّيهم و يعلّمهم»
🌿 در مكتب انبيا، پرورش روحى و آموزش فكرى، در كنار بينش و بصيرت مطرح است. «يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة»
🌿 در محيط فاسد نيز مى توان كار تربيتى كرد. «و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين»
🌿 براى درك زحمت هاى پيامبران الهى، بايد به وضعيّت فرهنگى و اخلاقى مردم زمان آن ها توجه كرد. «و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين»
🕊️🍃🕊️🍃🕊️
https://eitaa.com/tafsir_audio_Quran_1402
https://ble.ir/tafsir_audio_quran_1402
🕊 تفسیر آیه ۳ سوره جمعه 🕊
🍃 وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ🍃
ترجمه :
🍃 و (اين بعثت، مخصوص زمان پيامبر نيست، بلكه براى) ديگرانى از مردم كه هنوز به آنان ملحق نشده اند (و در آينده متولّد مى شوند، خواهد بود) و اوست خداى مقتدر حكيم.🍃
🕊️🍃🕊️🍃🕊️
https://eitaa.com/tafsir_audio_Quran_1402
https://ble.ir/tafsir_audio_quran_1402
🕊 تفسیر آیه ۴ سوره جمعه 🕊
🍃 ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ🍃
ترجمه :
🍃 اين بعثت، (در اختيار مردم نيست بلكه) لطف و تفضّل الهى است كه به هر كس كه بخواهد، (و لياقت داشته باشد) مى دهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است.🍃
در تفاسير شيعه و سنّى مى خوانيم: هنگامى كه اين آيه نازل شد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در پاسخ اين سؤال كه مراد از «آخرين» در آيه سوم چه كسانى هستند؟، دست مباركشان را بر شانه سلمان گذاشته و فرمودند: اگر ايمان در ستاره ثريّا باشد، مردانى از نسل و تبار اين مرد به سراغ آن خواهند رفت.
📌 پیام ها
🌿 رسالت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، مخصوص مردم معاصر خود نيست بلكه شامل تمام مردم پس از او، از هر نژاد و اقليم مى شود. «و آخرين منهم لمّا يلحقوا...»
🌿 هيچ كس قدرت جلوگيرى از نفوذ اسلام در آينده تاريخ را نخواهد داشت. «و آخرين منهم لمّا يلحقوا... و هو العزيز»
🌿 پشتوانه پيامبران، قدرت و حكمت خداوند است. «بعث فى الامّيين... و هو العزيز الحكيم»
🌿 همان حكمتى كه دليل فرستادن انبيا براى پيشينيان بوده، در بعثت پيامبر اسلام نيز هست. «العزيز الحكيم... بعث فى الاميين... و آخرين منهم... و هو العزيز الحكيم»
🌿 گرچه نبوّت فضل و مقام بزرگى است كه خداوند به هر كس بخواهد عطا مى كند ولى چون حكيم است، اين مقام را تنها به اهلش مى دهد. «العزيز الحكيم ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء»
🕊️🍃🕊️🍃🕊️
https://eitaa.com/tafsir_audio_Quran_1402
https://ble.ir/tafsir_audio_quran_1402
🕊 تفسیر آیه ۵ سوره جمعه 🕊
🍃 مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ🍃
ترجمه :
🍃 كسانى كه مكلّف به تورات شدند، ولى حق آن را ادا نكردند، مانند الاغى هستند كه كتاب هايى حمل مى كند، (ولى چيزى از آن نمى فهمد.) گروهى كه آيات خدا را انكار كردند، مَثَل بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى كند.🍃
در آيات قبل سخن از بعثت بود و در اين آيه سخن از يهوديانى است كه بر اساس كتاب آسمانى خود، تورات، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را مى شناختند ولى لجاجت كرده و حاضر به پذيرش رسالت او نشدند.
«أسفار» جمع «سِفر» به معناى كتابى است كه از حقايق پرده بردارى مى كند. تورات، از بخش هاى مختلفى تشكيل يافته كه به هر بخش كه همانند يك سوره از قرآن مى باشد، يك «سِفر» مى گويند. مانند سِفر پيدايش.
گرچه قرآن در اين آيه، از يهوديان انتقاد مى كند، اما در واقع كنايه اى است به مسلمانان كه مبادا شما نيز قرآن را بشنويد، ولى به آن عمل نكنيد.
قرآن در چند مورد، انسان هاى نااهل را به چارپايان تشبيه كرده كه يكى از آنها عالمان بى عمل هستند كه در اين آيه به آنها اشاره شده است. «اولئك كالانعام بل هم اضل»
سعدى مى گويد:
علم چندان كه بيشتر خوانى
چون عمل در تو نيست نادانى
نه محقق بود نه دانشمند
چارپايى بر او كتابى چند
آن تهى مغز را چه علم و خبر
كه بر او هيزم است يا دفتر
حضرت على (عليه السلام) فرمود: عالمى كه به علمش عمل كند اهل نجات است و كسى كه به علمش عمل نكند، اهل هلاكت و حسرت خواهد بود و دوزخيان از بوى بد او اذيّت مى شوند و بيشترين حسرت و ندامت در دوزخ از آنِ كسى خواهد بود كه مردم را به سوى خدا دعوت كرده و آنان سخن او را پذيرفته و به بهشت وارد شده اند، ولى دعوت كننده خود به دوزخ مى رود؛ زيرا گرفتار هواى نفس و آرزوهاى طولانى شده است.
«انّ اشدّ اهل النّار ندامةً و حسرةً رجل دعا عبدا الى اللّه فاستجاب و قبل منه و اطاع اللّه فادخله اللّه الجنّة و ادخل الدّاعى النّار بتركه علمه و اتّباعه الهوى و طول الأمل»
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «انّ العالم اذا لم يعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب كما يزلّ المطر عن الصفا» موعظه عالمى كه به علمش عمل نكند از دل ها منحرف مى شود، همان گونه كه باران از روى سنگ منحرف مى شود.
امام سجاد(عليه السلام) فرمودند: در انجيل آمده است: «انّ العلم اذا لم يعمل به لم يزدد صاحبه الاّ كفرا و لم يزدد من اللّه الاّ بُعداً» به دانشمندى كه به علمش عمل نكند، جز كفر و دورى از خدا چيزى افزوده نمى شود.
در اين آيه تمثيلى تند و هشداردهنده در مورد عالمانِ بى عمل دينى مطرح شده است. پيشوايان دينى نيز در اين باره تمثيلات و تشبيهات بسيارى را بيان كرده اند كه به گوشه اى از آنها اشاره مى كنيم:
✅ عالم بى عمل، همچون شمعى است كه ديگران از نورش بهره مند مى شوند، ولى خود هلاك مى گردد.
✅ عالم بى عمل، مانند گنجى است كه انفاق نشود.
✅ عالم بد، مثل سنگى است كه در مسير آب قرار گرفته است؛ نه خود از آن مى نوشد و نه مى گذارد آب به ديگران برسد.
✅ عالم بى عمل، مانند چاه فاضلابى است كه درون آن متعفّن است.
✅ عالم بى عمل، مانند قبرى است كه ظاهرش سالم است ولى درون آن استخوان هاى پوسيده است.
گوشه اى از سيماى زشت يهود در قرآن
⬅️ سنگدل هستند: «من الّذين هادوا... اولئك الّذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم»
⬅️ رفاه طلب هستند: «لن نصبر على طعام واحد»
⬅️ در روى زمين فساد مى كنند: «يسعون فى الارض فسادا»
⬅️ حتى به خداوند تهمت مى زنند: «يد اللّه مغلولة»
⬅️ كتاب الهى را تحريف مى كنند: «يحرّفون الكلم عن مواضعه»
⬅️ هر كجا وحى طبق ميل آن ها نباشد، تكبّر مى ورزند: «افكلما جاءكم رسول بما لا تهوى انفسكم استكبرتم»
⬅️ نسبت به اهل ايمان، بيشترين كينه را دارند: «اشدّ الناس عداوة للذين آمنوا اليهود»
⬅️ انبيا را به قتل مى رساندند: «لقد اخذنا ميثاق بنى اسرائيل و ارسلنا اليهم رسلاً... فريقاً كذّبوا و فريقاً يقتلون»
⬅️ غضب شده خداوند هستند: «و باؤوا بغضب من اللّه»
⬅️ گروهى از آنان مورد لعنت حضرت عيسى و حضرت داود (علیهم السلام)بوده اند: «لُعِن الّذين كفروا من بنى اسرائيل على لسان داود و عيسى»
📌 پیام ها
🌿 استفاده از تمثيل در بيان حقايق، شيوه اى قرآنى است. (قرآن دانشمندان بى عمل را به الاغ تشبيه كرده است كه به ظاهر سنگين است، ولى در واقع، خفيف است). «مثل الّذين حمّلوا التوراة... كمثل الحمار يحمل اسفاراً»
🌿 افشاىِ عالمان ناصالح و زبان گشودن به انتقاد از آنان، امرى قرآنى است. «مثل الّذين حمّلوا التوراة ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفاراً»