"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «90»
باديهنشينانى كه (از شركت در جنگ) معذور بودند، (نزد تو) آمدند تا به آنان اذن داده شود (كه در جنگ شركت نكنند)، ولى كسانىكه به خدا و پيامبرش دروغ گفتند (و عذرى نداشتند)، از جنگ باز نشستند. بزودى به كسانى از آنان كه كفر ورزيدند، عذابى دردناك خواهد رسيد.
جلد 3 - صفحه 482
نکته ها
كلمهى «معذرون» هم مىتواند به معناى «معتَذرون» و عذرخواهان واقعى باشد كه عذر موجّه دارند و هم به معناى كسانىكه عذرتراشى مىكنند. «1»
برخى عذر واقعى داشتند و براى آن جهت مرخّصى مىگرفتند، ولى برخى بدون عذر، در جهاد شركت نكردند كه عذاب براى اين گروه است.
«اعراب»، باديهنشينان را مىگويند كه در بيابانها زندگى مىكنند و از تمدّن شهرى دور ماندهاند.
پیام ها
1- در جنگ تبوك فرمان بسيج عمومى بود كه هر كس شركت نمىكرد بايد عذرش را خدمت پيامبر بيان مىكرد و رسماً اجازه مىگرفت. «جاءَ الْمُعَذِّرُونَ»
2- جهاد، امرى حكومتى است نه فردى، لذا هم حضور در جبهه و هم تركِ آن بايد با اجازهى رهبر مسلمانان باشد. «2» جاءَ الْمُعَذِّرُونَ ... لِيُؤْذَنَ لَهُمْ
3- آنان كه به فريضهى جهاد، بىاعتنايى كرده و در پى فرارند، در ايمانشان دروغ مىگويند. «كَذَبُوا»
4- دروغ، تنها با زبان نيست، عمل انسان نيز گاهى نشانِ دروغ بودن ادّعاست. «قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا»
5- بهانهجويانِ براى گريز از تكليف، بزودى تنبيه مىشوند. الْمُعَذِّرُونَ ... سَيُصِيبُ ... عَذابٌ أَلِيمٌ
«1». به اصطلاح ادبيات عرب، يا از باب تفعيل است كه عذر دروغ آوردن است و يا از باب افتعال و عذر واقعى داشتن است. تفسير راهنما.
«2». در مورد حضور در جبهه در آيات قبل خوانديم: فاستأذنوك للخروج فقل لنتخرجوا معى ابدا
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 483"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۹٠_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «91»
بر ناتوانان وبيماران (كه نمىتوانند در جهاد شركت كنند) و تهيدستانى كه چيزى براى خرج كردن (در راه جهاد) نمىيابند، ايرادى نيست، به شرط آن كه خيرخواه خدا و پيامبرش باشند، (و از آنچه در توان دارند مضايقه نكنند.) (زيرا) بر نيكوكاران راه سرزنش و مؤاخذهاى نيست و خداوند بخشندهى مهربان است.
نکته ها
پيرمردى نابينا خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: كسى را ندارم كه دستم را گرفته و به جبهه ببرد. ناتوان و سالمندم. آيا عذرم پذيرفته است؟ پيامبر سكوت كرد، تا آنكه اين آيه نازل شد.
شگفتا از عاشقان اسلام كه با وجود پيرى ونابينايى، باز هم وجدانشان آرام نيست و براى تركِ جبهه، از پيامبر سؤال مىكنند!
ممكن است مراد از نادارى اين باشد كه آنان نمىتوانند بدون حضور خود در خانواده، هزينهى زندگى زن و فرزند خود را تأمين كنند و اگر به جبهه بروند، آنان گرسنه مىمانند. «1»
در اسلام فرمان حَرَجى و فوق طاعت نيست، اسلام انعطاف پذير است و بنبست ندارد.
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كارى را كه انسان نتواند انجام دهد، تكليف ندارد و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند. «2»
پیام ها
1- تكاليف الهى به قدر توان بشر است. لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ .... حَرَجٌ (ضعيفان و بيماران كه ناتوانى جسمى دارند، از جهاد با جان و فقيران كه ناتوانى مالى دارند، از جهاد با مال معافاند)
«1». تفسير راهنما.
«2». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 1، ص 165.
جلد 3 - صفحه 484
2- خيرخواهى هرگز ساقط نمىشود، ناتوانان نيز به نحوى كه مىتوانند حمايت كنند. حتّى نابيناى سالمند، به دعاى با زبان و قلب و خيرخواهى براى رزمندگان، موظّف است. «إِذا نَصَحُوا»
3- آنان كه از جهاد معذورند، ولى علاقه به آن دارند، از نيكوكارانند. «الْمُحْسِنِينَ»
4- از آنان كه بدون قصور و كوتاهى و با داشتن انگيزهى خوب، زيانى سر زند، مؤاخذه نمىشود و تاوانى نمىپردازند. «1» «ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ»
«1». مثل كارمند امينى كه هنگام جا به جايى پول بانك، گرفتار سارقين شود، يا باربرى كه هنگام حمل بار، دچار حادثه شود. بنابراين هرگونه اقدامِ اصلاحى كه با انگيزهى نيك و بىغرضانه انجام شود و حوادث و زيانهاى پيشبينى نشده پيش آيد، نبايد تاوان پرداخت شود. در فقه نيز قاعدهاى به نام «احسان و نفى حَرج» مىباشد.
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
پرش به بالا↑ صاحب مجمع البیان از قول ضحاک چنین گوید: این آیه درباره عبدالله بن زائدة یعنى ابن اممکتوم نازل شده که مردى کور بود و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا نبىّ اللّه من مردى کور و نحیف الجسم هستم. آیا مى توانم از جهاد معاف باشم؟ پیامبر سکوت اختیار کرد سپس این آیه نازل شد. قتادة گوید: درباره عائد بن عمرو و یاران او نازل گردیده است.
پرش به بالا↑ ابن ابىحاتم در تفسیر خود از زید بن ثابت روایت کرده و گوید: من کاتب وحى رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. موقعى که سوره توبه را مى نوشتم به آیات قتال که میرسیدم، قلم را بر گوش مى نهادم و پیامبر آیاتى که بر او نازل میشد، تأمل مى کرد تا این که کورى بر او وارد شد و گفت: یا رسول اللّه وضع من چگونه خواهد بود در حالى که کور هستم و نمى توانم در جهاد شرکت کنم سپس این آیه نازل شد.
پرش به بالا↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص431."
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۹۱_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ «92»
ونيز (اشكالى نيست) بر آنان كه چون نزد تو آمدند تا آنان را براى شركت در جبهه بر مركبى سوار كنى، گفتى: چيزى نمىيابم كه شما را بر آن سوار كنم و آنان (از نزد تو) برگشتند، در حالى كه چشمانشان از اندوه، اشكبار بود كه چرا چيزى ندارند كه خرج جهاد كنند. (آرى، بر اين گونه فقيرانِ عاشق جهاد، براى نرفتن به جبهه گناهى نيست)
نکته ها
در آيهى قبل، سخن از كسانى بود كه توان مالى براى كمك به جهاد نداشتند ودر اين آيه سخن از فقيرانى است كه به خاطر فقر، مركبى براى حضور در جبهه ندارند لذا غصّه مىخورند واشك مىريزند، به اين جهت در پاداش رزمندگان شريكند. چنانكه حسن بصرى مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله به رزمندگان جنگ تبوك مىفرمود: در هر مالى كه خرج كرديد و هر آسيبى كه ديديد، گروهى از جاماندگان در مدينه با شما شريكند، چون قلباً علاقمند به
جلد 3 - صفحه 485
شركت در جبهه بودند. «1»
پیام ها
1- تأمين امكاناتِ جنگى رزمندگان، به عهدهى حكومت است. «أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ»
2- ارزش انسانها، به انگيزهها و روحيّات آنان است، نه تنها حركت و امكانات مادّى ومالى. «أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ» (آيه كسانى را مىستايد كه پول و امكانات ندارند، ولى ايمان و سوز و شور جبهه رفتن دارند)
3- مؤمن از شركت نداشتن در جبهه، ناراحت وگريان است. «تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ»
«1». تفسير درّالمنثور.
جلد 3 - صفحه 486
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
پرش به بالا↑ صاحب مجمع البیان گوید: درباره هفت نفرى که به گریه درآمده بودند، نازل گردیده که عبارتند از: عبدالرحمن بن کعب و علیة بن زید و عمرو بن ثعلبه و ابن غنمة، اینان از بنىالنجار بودند و سالم بن عبیر و هرم بن عبدالله و عبدالله بن عمرو بن عوف و عبدالله بن معقل از مزنیه که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا رسول اللّه ما را در موقع جهاد سوار کن زیرا چیزى نداریم که با آن بیرون برویم. پیامبر فرمود: من هم چارپایانى ندارم که شما را سوار کنم چنان که ابوحمزه ثمالى روایت کرده است و نیز ابن ابىحاتم در تفسیر خود از طریق عوفى از ابن عباس روایت نموده است.
پرش به بالا↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص432."
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۹۲_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «93»
راه (ايراد ومؤاخذه،) تنها بر كسانى است كه در عينِ توانگرى و ثروتمندى، از تو اذن مىخواهند (كه به جبهه نروند) و راضى شدهاند كه با متخلّفان باشند. خداوند بر دلهايشان مُهر زده است، از اين رو نمىدانند.
نکته ها
تفاوت مؤمن و منافق تا به كجاست! در آيهى قبل ديديم مؤمن از اينكه وسيلهاى براى رفتن به جبهه ندارد گريه مىكند و اشك مىريزد، «أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ» ولى در اين آيه مىخوانيم كه منافقانِ ثروتمند، براى ترك جبهه اصرار دارند واز پيامبر اجازه مىخواهند!!
پیام ها
1- فقير و غنى، در رفتن به جبهه يكساناند و ثروت، نه امتيازى براى ترك جبهه است و نه عذر و بهانهاى براى آن .... عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ
2- شانهخالى كردن از مسئوليّت، موجب بدفرجامى و از دست دادن شناختِ صحيح مىشود. «طَبَعَ، لا يَعْلَمُونَ"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۹۳_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «94»
جلد 3 - صفحه 487
هنگامى كه از جهاد برگشتيد، (منافقانِ متخلّف از جنگ تبوك،) براى شما عذر مىآوردند. بگو: عذرتراشى نكنيد، ما هرگز حرف شما را باور نمىكنيم، خداوند ما را از اخبار (و احوال) شما آگاه كرده است. خداوند و پيامبرش عملكرد شما را مىبينند، آنگاه نزد خدايى كه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده مىشويد و او شما را به آنچه مىكرديد، آگاه خواهد كرد.
نکته ها
حدود هشتاد نفر از منافقان، در جنگ تبوك شركت نكردند، و هنگامى كه پيامبر و مسلمانان از جنگ بازگشتند، براى توجيه كار خود، بهانههاى مختلفى را مطرح كردند. آيه نازل شد كه آنچه را مىگويند باور نكنيد و آنها را به خدا واگذاريد.
پیام ها
1- مسلمانان بايد چنان مقتدر باشند كه متخلّفان، خود را موظّف به عذرخواهى كنند. «يَعْتَذِرُونَ»
2- با منافقانِ عذر تراش، قاطعانه برخورد كنيم. «لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ»
3- خداوند از راه غيب، پيامبرش را از اخبار منافقان و اعمال مردم آگاه مىسازد. «قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ»
4- پس از پايان جنگ، عذر و بهانه تراشىها آغاز مىشود. يَعْتَذِرُونَ ... إِذا رَجَعْتُمْ
5- علم خدا نسبت به غيب و شهود، پيدا و پنهان، يكى است و چيزى از او پنهان نيست. «عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ»
6- يادآورى قيامت، از بهترين عوامل سازندهى انسان است. «تُرَدُّونَ، فَيُنَبِّئُكُمْ»
7- انسان در برابر تمام كارهاى خود مسئول است وقيامت، روز رسوايى است. فَيُنَبِّئُكُمْ ...
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 488"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۹۴_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
«95» وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ
ولى آنها هرگز به سبب آنچه از پيش فرستادهاند، آرزوى مرگ نكنند و خداوند به حال ستمگران، آگاه است.
نکته ها
نترسيدن از مرگ، نشانهى صدق ويقين است. وقتى مرگ از راه مىرسد شوخىها، تعارفات و خيالات مىگريزند، تنها انسان مىماند و اعمال او. در لحظهى مرگ، انسان باور مىكند كه متاع دنيا كم است و آخرت بهتر وباقى است. در لحظه مرگ، انسان باور مىكند كه دنيا غنچهاى است كه براى هيچكس شكفته نمىشود و دوستان دنيوى مگسانند دور شيرينى. انسان اگر به مرتبه يقين برسد، هرچه به مرگ نزديكتر مىشود، احساس قرب ووصول به لقا وديدار الهى مىكند. به همين دليل حضرت على عليه السلام وقتى ضربهى شمشير را بر فرق خود احساس كرد فرمود: «فُزتُ و ربّ الكعبة» قسم به پروردگار كعبه رستگار شدم.
امام حسين عليه السلام در كربلا هر چه به زمان شهادت نزديك مىشد، صورتش برافروخته و شكوفاتر مىگرديد، و وقتى در شب آخر از يارانش پرسيدند: مرگ نزد شما چگونه است؟
جلد 1 - صفحه 164
جملاتى را در جواب عرضه داشتند كه نشان دهندهى يقين آنان به حقّانيّت راهشان بود، آنها مرگ را شيرين مىدانستند و حتّى برخى از آنان در همان شب آخر با يكديگر مزاح مىكردند.
پیام ها
1- ترس از مرگ، در واقع ترس از كيفر كارهاى خودماست. «بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ»
2- مدّعيان دروغگو و متوقّعان نابجا، ظالمند. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»*
3- خودتان مىدانيد كه چه كردهايد، خداوند نيز كه از آنها با خبر است، پس اين همه ادّعا براى چه؟! «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۹۵_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ «96»
براى شما سوگند مىخورند تا شما از آنان راضى شويد. (بدانيد كه شما هم) اگر از آنان راضى شويد، قطعاً خداوند از گروه فاسق، خشنود نخواهد شد.
نکته ها
شايد سوگندشان در آيه قبل، براى آن بوده كه متعرّض آنان نشوند، در اين آيه علاوه بر صرفنظر و عدمتعرّض مسلمانان، خواهانِ رضايت قلبى آنان نيز هستند. «لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ»
منافقان، براى رضايت قلبى مسلمانان ارزشى قائل نبودند، اصرارشان بر رضايت، تنها براى مصون ماندن از عكسالعمل قهرآميز مسلمانان بود، تا بتوانند پايگاه اجتماعى و نفوذ خود را در جامعه حفظ كنند!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «مَن التمسَ رضى اللَّه بسخطِ الناسِ رضىَ اللَّه عنه و ارضى عنه الناسَ و من التمس رضى الناس بسخطِ اللَّهِ سخط اللَّه عليه واسَخَط عليه الناسَ» كسىكه به قيمت خشم مردم، در پى رضاى خدا باشد، خدا از او راضى مىشود و مردم را هم از او راضى مىسازد، و هركس با خشمِ خدا در پى جلب رضايت مردم باشد، خداوند از او ناراضى مىشود و دل مردم را هم از او خشمگين و ناراضى مىكند. «1»
پیام ها
1- منافقان، در پى جلب نظر مردم و حفظ پايگاه خود در ميان مردمند و كارى به رضاى خدا و توبه ندارند. «لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ»
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 490
2- در پى جلب رضاى الهى باشيم، نه رضاى مردم كه گذشتِ مردم مهّم نيست، عفو وقهر الهى مهّم است. «فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى»
3- چون خدا از منافقان راضى نيست، آنان كه از منافقان راضى شوند، راهشان را از خدا جدا كردهاند. فَإِنْ تَرْضَوْا ... فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى
4- جلب رضاى مؤمنان در همه جا، مستلزم جلب رضاى خدا نيست. فَإِنْ تَرْضَوْا ... فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى
5- هرگز از فاسق، مادامى كه در فسق است، راضى نشويد. «فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۹۶_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «97»
باديهنشينانِ عرب (بهخاطر دورى از تعليم وتربيت وسخنان پيامبر)، در كفر ونفاق شديدترند وبه اينكه حدود آنچه را خدا بر پيامبرش نازل كرده ندانند سزاوارتر، و خداوند دانا و حكيم است
نکته ها
«اعراب» يعنى باديهنشينان. مفردِ آن «اعرابى» است، نه «عَرب».
اعرابى بودن به معناى دورى از فرهنگ دينى و تعاليم مكتب است. كلمهى «اعراب» ده بار در قرآن آمده و جز يك مورد، بقيّهى موارد، مثل روايات، نكوهشآميز است.
در حديث آمده است: «تفقّهوا فى الدّين فانّه مَن لم يتفقّه فى الدين فهو اعرابى» دينشناس شويد، چون هر كه فهم عميقِ دينى نداشته باشد، اعرابى است. در حديث ديگرى نيز مىخوانيم: «نحن بنوهاشم و شيعتنا العربُ و ساير الناسِ اعرابٌ» ياران و پيروان ما عرباند و ديگران اعرابند. «1»
مردم عصر پيامبر صلى الله عليه و آله دو گروه بودند: شهرنشين و باديهنشين. چون آيات قبل دربارهى
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 491
پيروزى مسلمانان در جنگ تبوك بود، اين آيه شايد اشاره به اين باشد كه از باديهنشينان جاهل و همجوار، غافل نباشيد كه ممكن است با تحريك دشمنان، دست به آشوب بزنند.
پیام ها
1- باديهنشينى، موجب دورى از فرهنگ وآداب دينى مىشود. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً»
2- محيط اجتماعى و فرهنگى انسان، در بينش و موضعگيرى او در مورد حقايق و معارف مؤثّر است. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً»
3- افرادِ ناآگاه و دور از فرهنگ، گاهى آلت دست كافران و منافقان قرار مىگيرند و از خود آنها هم بىمنطقتر مىشوند. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً»
4- كفر و نفاق، درجاتى دارد. «أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً»
5- يكى از عوامل كفر و نفاق، ناآگاهى است. أَشَدُّ كُفْراً ... أَلَّا يَعْلَمُوا
6- دانستن احكام دين، لازم است وگرنه اعرابى هستيم. «يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»
7- شهرنشينان جاهل به حدود الهى، به منزلهى اعراب و باديهنشينان، بلكه بدتر از آنان هستند. «أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۹۷_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا