eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.1هزار دنبال‌کننده
98 عکس
24 ویدیو
1 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِيباً فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا فَما كانَ لِشُرَكائِهِمْ فَلا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَ ما كانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلى‌ شُرَكائِهِمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ «136» و (بت پرستان) از آنچه خداوند از كشت و چهارپايان آفريده است، سهمى را براى خدا قرار دادند و به پندار خودشان گفتند: اين قسمت براى خداست و اين قسمت براى (بت‌هايى كه هم) شريكان (خدايند، هم شريك اموال) ما پس آنچه سهم شركا و بت‌ها بود به خدا نمى‌رسيد، ولى هرچه سهم خدا بود به شركا مى‌رسيد، چه بد است آنچه داورى مى‌كنند! نکته ها آنان كه از مدار تربيت انبيا بيرون رفته و به وادى خيال مى‌روند، حرف‌ها و تصميم‌هايشان نيز خيالى و بى‌منطق است و خود را مالك همه چيز مى‌دانند و تقسيم‌بندى مى‌كنند. يكبار پسران را سهم خود و دختران را سهم خدا مى‌دانند. «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌» «1» يكبار هم غلّات و حيوانات را بين خدا و بت‌ها تقسيم مى‌كنند. مشركان مى‌پنداشتند سهم بت‌ها غير قابل تغيير است و آن را خرج بتكده‌ها و خدمه آنها مى‌كردند، و سهم خدا را نيز به اين بهانه كه خداى آسمان‌ها بى‌نياز است، هنگام كم و كسر آمدن‌ها خرج بتخانه‌ها مى‌كردند. نه خرج كودكان، فقرا و مهمانان. پیام ها 1- در كشاورزى و دامدارى، گرچه انسان نقش دارد، امّا زارع و خالق اصلى خداست. «لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ» در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» «2» «1». نجم، 21. «2». واقعه، 64. جلد 2 - صفحه 561 2- مشركان با آنكه بت‌ها را شريك خدا مى‌پنداشتند، ولى براى خداوند موقعيّت ويژه‌اى از عزّت و غنا قائل بودند و تلفات را از سهم خدا كم مى‌كردند و مى‌گفتند: او نيازى ندارد. «ما كانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلى‌ شُرَكائِهِمْ» 3- رسالت انبيا، مبارزه با خرافات است. «ساءَ ما يَحْكُمُونَ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی پرش به بالا↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌4، ص 421. پرش به بالا↑ تفسیر على بن ابراهیم. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 351 ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ «137» و بدين سان (بت‌ها و خادمان بت‌ها كه) شريكان آنها (در اموالشان محسوب مى‌شدند،) كشتن فرزند را براى بسيارى از مشركان (به عنوان قربانى براى بت‌ها) زيبا جلوه دادند تا آنان را به هلاكت كشيده و آيين آنان را مشتبه سازند. و اگر خداوند مى‌خواست چنين نمى‌كردند (و به اجبار جلو آنان را مى‌گرفت)، پس آنان را با دروغ‌هايى كه مى‌بافند واگذار. نکته ها همان گونه كه تقسيم كشت و دام، ميان خدا و شريكان، در نظر مشركان جلوه داشت، عشق به بت و فرزندكشى در پاى بت را هم وسوسه‌هاى شيطانى در نظرشان آراسته بود. «لِيُرْدُوهُمْ»: از «ارداء» به معناى هلاك كردن است. مشركان يا مى‌گويند: دختر ننگ است و زنده به گورش مى‌كنند، «أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ» «1» يا مى‌گويند: خرجى ندارم و بايد نابود شود، «خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» «2» يا آن را نوعى قرب به بت‌ها «1». نحل، 59. «2». اسراء، 31. جلد 2 - صفحه 562 مى‌دانند، كه همه‌ى اينها نوعى تزيين است. پیام ها 1- بينش غلط و خرافى، سبب مى‌شود كه انسان، فرزند خود را پاى بت سنگى و چوبى قربانى كرده و به آن افتخار نمايد. زَيَّنَ‌ ... قَتْلَ أَوْلادِهِمْ‌ 2- مجرمان، حتّى براى فرزندكشى هم توجيه درست مى‌كنند تا روان و وجدان خود را آرام كنند. «زَيَّنَ» 3- در انتقاد، انصاف را مراعات كنيم. «لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» نه آنكه همه چنين‌اند. 4- توجيه گناه و آراستن زشتى‌ها، عامل هلاكت و سقوط است. زَيَّنَ‌ ... لِيُرْدُوهُمْ‌ 5- خرافه‌گرايى، سبب التقاط و آميختگى دين با شبهات است. «وَ لِيَلْبِسُوا» 6- پيامبر، مسئول ابلاغ است نه اجبار، اگر مردم گوش نكردند، آنان را رها كرده و به سراغ دل‌هاى آماده مى‌رود. «فَذَرْهُمْ» 7- افكار و رفتار منحرفان، نبايد حقّ‌جويان را دلسرد كند. «فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ» 8- شريك پنداشتن براى خداوند، افترا به اوست. «فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلَّا مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِراءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِما كانُوا يَفْتَرُونَ «138» و مشركان (به پندار خويش) گفتند: اينها، دام‌ها و كشت‌هايى ممنوع است، كسى نخورد مگر آن (خادمين بتكده‌ها) كه ما بخواهيم. و چهارپايانى است كه (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چهارپايانى كه نام خدا را (هنگام ذبح) بر آن نمى‌برند (اين احكام را) به دروغ به خدا نسبت مى‌دادند. خداوند به زودى آنان را به كيفر آنچه به او افترا مى‌بستند جزا خواهد داد. جلد 2 - صفحه 563 نکته ها «حِجْرٌ» به معناى منع است و «تحجير» يعنى منطقه‌اى را سنگ‌چين كردن و مانع شدن از ورود ديگران براى تصاحب آن. «حِجر اسماعيل» نيز جايى است كه با ديوار سنگى جدا شده است. عقل را هم «حِجر» گويند، چون انسان را از زشتى‌ها باز مى‌دارد. «هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ» «1» در دو آيه‌ى قبل، عقائد خرافى مشركان درباره‌ى سهم خدا و بت‌ها از كشاورزى و چهارپايان مطرح بود. در اين آيه چگونگى مصرف سهم بت‌ها بيان شده كه احدى حقّ استفاده ندارد، مگر خادمان بت‌ها و بتكده‌ها. با توجّه به اين آيه، مشركان چهار انحراف داشتند: 1. ممنوع شمردن بعضى از چهارپايان. 2. ممنوع شمردن بعضى از محصولات كشاورزى. 3. ممنوع كردن سوارى برخى از چهارپايان. 4. نبردن نام خدا به هنگام ذبح حيوانات. قرآن، هدف آفرينش چهار پايان را سوار شدن بر آنها و مصرف از گوشت آنها مى‌داند: «جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْكُلُونَ» «2» و تحريم بهره‌بردارى از چهارپايان را، از بدعت‌هاى جاهلى مى‌شمرد كه در آيه 103 سوره‌ى مائده نيز بيان شده است. اسلام، آيين جامعى است كه حتّى انحراف در بهره‌گيرى از حيوانات را هم تحمّل نمى‌كند. وقتى قرآن، از بى‌مصرف ماندن حيوان وتحريم سوارشدن بر آن نكوهش مى‌كند، به طريق اولى از بى‌مصرف ماندن انسان‌ها، منابع، سرمايه‌ها واستعدادها بيشتر نكوهش مى‌كند. پیام ها 1- احكام دين بايد منسوب به خدا باشد، نه بر پايه‌ى گمان، خيال، قياس و استحسان. قالُوا ... بِزَعْمِهِمْ‌ ... افْتِراءً عَلَيْهِ‌ 2- مبارزه با خرافات، يكى از وظايف اصلى پيامبران است. «افْتِراءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ» «1». فجر، 5. «2». غافر، 79. جلد 2 - صفحه 564 3- تحريم حلال‌ها و تحليل حرام‌ها، افترا بر خداست. هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ ... افْتِراءً 4- بدعت‌گذاران، در انتظار كيفر قوانين موهوم خود باشند. «سَيَجْزِيهِمْ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ قالُوا ما فِي بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلى‌ أَزْواجِنا وَ إِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ «139» و (از ديگر عقائد خرافى مشركان، اين بود كه مى) گفتند: آنچه در شكم اين چهارپايان (نذر شده براى بت‌ها) است، (اگر زنده به دنيا آيد) مخصوص مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده به دنيا آيد، پس همه (زن و مرد) در آن شريكند، خداوند به زودى آنان را به سزاى اين گونه توصيف‌هاى باطل كيفر خواهد داد. همانا او حكيمى داناست. نکته ها آشنايى با خرافات دوران جاهليّت، انسان را با زحمات رسول خدا براى هدايت آنان آشنا ساخته، روح قدرشناسى را در انسان، زنده و شكوفا مى‌كند. پیام ها 1- تبعيض بى‌جا ميان زن و مرد، عملى جاهلى و مطرود است. «خالِصَةٌ لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلى‌ أَزْواجِنا» 2- در جاهليّت، تحقير زن تا آن حد بود كه در برخى موارد از حيوان سالم بهره‌اى نداشت و فقط در گوشت حيوان مرده شريك بود. «شُرَكاءُ» 3- جزا و كيفر الهى، بر اساس علم و حكمت اوست. سَيَجْزِيهِمْ‌ ... حَكِيمٌ عَلِيمٌ‌ تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 565 پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ «140» به يقين زيان كردند كسانى كه فرزندان خود را سفيهانه و از روى جهل كشتند، و آنچه را خداوند روزى آنان ساخته بود با افترا بر خدا حرام كردند، آنان گمراه شدند و هدايت يافته نبودند. نکته ها ابن عباس از بزرگان صدر اسلام مى‌گويد: هر كه مى‌خواهد ميزان جهالت اقوام دوران جاهلى را بداند، همين آيات سوره‌ى انعام كه بيانگر خرافات و اعتقادات بى‌اساس مشركان است، را بخواند. «1» جاهلان عرب، به گمان تقرّب به بت‌ها، يا به جهت حفظ آبرو، دختران خود را گاهى قربانى بت‌ها يا زنده به گور مى‌كردند. پیام ها 1- جهالت و سفاهت، عامل خسارت است. (خسارت‌هايى چون: از دست دادن فرزند، عاطفه و نعمت‌هاى حلال و كسب دوزخ و كيفر الهى). «قَدْ خَسِرَ» 2- خسارت واقعى، فدا شدن انسان در راه باطل است. (چه قربانى بت شدن، چه فداى خيال و غيرت نابجا) «قَدْ خَسِرَ» 3- تحريم نابجاى حلال‌ها، افترا بر خداوند است. «وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً» 4- انجام هر كارى و تحريم هر چيزى، يا دليل شرعى مى‌خواهد يا عقلى. «بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ» 5- با خرافات، با شديدترين وجه مقابله وبرخورد كنيم. «قَدْ خَسِرَ، سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ، افْتِراءً، ضَلُّوا، ما كانُوا مُهْتَدِينَ» «1». تفسير نمونه. جلد 2 - صفحه 566 پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی پرش به بالا↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌4، ص 421. پرش به بالا↑ تفسیر كشف الاسرار. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 352." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ «141» و اوست كسى كه به وجود آورد باغهايى با داربست و بى‌داربست، و درخت خرما و كشتزار با خوردنى‌هاى گوناگون، و زيتون و انار، (برخى ميوه‌ها) شبيه به همند و برخى شباهتى با هم ندارند. همين كه باغها ثمر داد، از ميوه‌اش بخوريد و روز درو كردن و ميوه چيدن حقّ آن (محرومان) را بدهيد و اسراف نكنيد، چرا كه خداوند، اسراف كاران را دوست ندارد. نکته ها «جَنَّاتٍ»، باغ‌هاى پر درخت و زمين‌هاى پوشيده از زراعت است. «معروش»، درختى است كه نياز به داربست دارد. «اكل» به معناى مأكول و خوراكى است. در آيه 99 همين سوره خوانديم: «انْظُرُوا إِلى‌ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ» هنگامى كه درخت بار آورد، با دقّت به آن نگاه كنيد. در اين آيه مى‌خوانيم كه‌ «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ»، هنگامى كه بار داد، بخوريد. نتيجه اينكه: خوردن بايد با تأمّل و دقّت باشد، نه غافلانه. امام باقر عليه السلام پس از تلاوت اين آيه فرمود: شخصى زراعتى داشت كه تمام محصولاتش را صدقه مى‌داد و خود و عيالش بى‌چيز مى‌ماندند. خداوند اين عمل را اسراف خواند. «1» اين آيه، درس خداشناسى را همراه با اجازه مصرف خواركى‌ها و رسيدگى به طبقات محروم و انفاق به آنان و اعتدال داشتن و زياده‌روى نكردن در مصرف و انفاق را بيان مى‌كند. «1». تفسير نورالثقلين. جلد 2 - صفحه 567 «أَنْشَأَ، كُلُوا، آتُوا، لا تُسْرِفُوا» چنانكه در جاى ديگر نيز مى‌خوانيم: «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» «1» امام صادق عليه السلام ذيل اين آيه فرمودند: حتّى اگر مسلمان يافت نشد، حقّ برداشت را به مشرك فقير بپردازيد. «2» در روايتى ديگر فرمود: اين حقّ برداشت، غير از زكات است. «3» امام صادق عليه السلام فرمود: ميوه را در شب برداشت نكنيد و شبانه درو نكنيد تا فقيران نيز بتوانند حاضر شوند و چيزى بگيرند. «4» در سوره «ن والقلم» نيز مى‌خوانيم كه خداوند باغ كسانى را كه تصميم گرفتند شبانه و به دور از چشم فقرا ميوه‌ها را بچينند و به آنها ندهند، سوزاند. پیام ها 1- تنوّع ميوه‌ها و محصولات كشاورزى، آن هم از يك آب وخاك، نشانه قدرت الهى است. أَنْشَأَ ... مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ‌ 2- خداوند براى خود در محصولات، حقّى قرار داده است. «آتُوا حَقَّهُ» (آرى، نور و هوا، آب و خاك، توان و نيرو و فكر و استعداد، همه و همه از آنِ خداوند است و او بر هر چيزى حقّ دارد.) 3- در انفاق نيز ميانه‌رو باشيم. «وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا» 4- اسلام، دين اعتدال است، هم تحريم نابجا را ممنوع مى‌كند (در آيه قبل) و هم مصرف بى‌رويّه را. «لا تُسْرِفُوا» 5- شرط مصرف، پرداخت حقّ محرومان است. كُلُوا ... آتُوا حَقَّهُ‌ 6- مقدار مصرف، محدود به عدم اسراف است. كُلُوا ... لا تُسْرِفُوا «1». فرقان، 67. «2». بحار، ج 93، ص 96. «3». برهان، ج 1، ص 557. «4». كافى، ج 3، ص 565. جلد 2 - صفحه 568 7- هنگام برداشت محصول، به ياد محرومان باشيم. «يَوْمَ حَصادِهِ» 8- هنگام رسيدن وبرداشت محصول، آمادگى انسان براى انفاق بيشتر است، پس فرصت را از دست ندهيم. «آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ» 9- ميوه‌ى نارس نخوريد. «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ» 10- اسراف‌كار، مبغوض خداوند است. «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی پرش به بالا↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌4، ص 421. پرش به بالا↑ تفسیر كشف الاسرار. پرش به بالا↑ تفسیر جامع البیان. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 352" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ «142» و بعضى از چهارپايان باركش و بعضى غير باركش و مثل فرش (به زمين نزديك) اند (و يا از كرك و پشم آنها براى فرش استفاده مى‌شود) از آنچه خداوند روزى شما ساخته بخوريد و از گام‌هاى (وسوسه‌انگيز) شيطان پيروى نكنيد، چرا كه او دشمن آشكار شماست. نکته ها در آيه‌ى قبل به نعمت‌هاى خداوند در محصولات كشاورزى اشاره شده و در اينجا به دامدارى و انواع بهره‌هايى كه انسان از حيوانات مى‌برد. مراد از كلمه «فرش»، چهارپايانى مثل گوسفند است كه به خاطر نزديكى بدنشان به زمين، به منزله فرش هستند، يا اينكه از پشم و كرك و موى آنها فرش مى‌بافند. بيشتر مفسّران، كلمه‌ى‌ «حَمُولَةً» را به معناى حيوانات باربر دانسته‌اند، و «فرش» را حيوانات غير باربر معنا كرده‌اند. پیام ها 1- هستى و آفريده‌هايش، مسخّر انسان است. «حَمُولَةً وَ فَرْشاً» 2- قانون كلى در حيوانات، حلال بودن مصرف آنهاست، مگر آنكه دليلى بر جلد 2 - صفحه 569 حرمت باشد. «كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ» 3- تحريم حلال‌ها، از گام‌هاى شيطانى است. كُلُوا ... وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ‌ 4- تنها توصيه به خام‌خوارى كه امروز در ميان گروه كثيرى رواج دارد و نهى از مصرف گوشت، ممنوع است. وَ مِنَ الْأَنْعامِ‌ ... كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ‌ 5- نسبت به خوردنى‌ها بايد مواظب باشيم. «كُلُوا ... وَ لا تَتَّبِعُوا» چنانكه اوّلين اهرم شيطان براى گمراه كردن حضرت آدم، غذا بود. 6- سر سفره‌ى خداوند، از دشمن او پيروى نكنيم. «كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» 7- سياست شيطان، انحراف تدريجى است، نه دفعى. «خُطُواتِ الشَّيْطانِ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «143» (خداوند براى شما حلال كرده است) هشت زوج از حيوانات را. از گوسفند دو زوج (نر و ماده) و از بز، دو زوج (به كسانى كه از پيش خود، بعضى چهارپايان را تحريم مى‌كنند) بگو: آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا ماده‌هاى آنها را يا آنچه را شكم آنها در برگرفته است؟ اگر راست مى‌گوييد از روى علم و دانش به من خبر دهيد. وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «144» جلد 2 - صفحه 570 و از شتر دو زوج (نر و ماده) و از گاو دو زوج (نر و ماده) را (براى شما حلال كرده است) بگو: آيا خداوند نرهاى اين دو را حرام كرده يا ماده‌ها را يا آنچه را كه شكم آن دو در برگرفته است؟ يا مگر شما شاهد و حاضر بوده‌ايد كه خداوند به حرمت اين گوشت‌ها به شما سفارش كرده است؟! پس كيست ستمكارتر از كسى كه به خداوند، دروغ بندد تا مردم را از روى نادانى گمراه سازد؟ قطعاً خداوند، گروه ستمكار را هدايت نمى‌كند. نکته ها كلمه‌ى «زوج» هم به مجموع نر و ماده گفته مى‌شود و هم به هر يك از نر و ماده به تنهايى. در اين آيه به هر كدام به تنهايى گفته شده و مراد از هشت جفت، هشت عدد است، چهار نر و چهار ماده كه چهار تا در آيه‌ى 143 و چهار تا در آيه‌ى 144 بيان شده است. در آيه‌ى 45 سوره‌ى نجم نيز كلمه‌ى «زوج» در يك فرد بكار رفته است، نه در دو تا. «خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌» در آيه 6 سوره‌ى زمر، خلقت هشت نر و ماده‌ى حيوانات در كنار خلقت انسان بيان شده است. «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ» احتمال دارد كه ترتيب نام بردن از حيوانات چهارگانه، اشاره به برترى آنها در مصرف باشد. (گوسفند، بز، شتر و گاو) در بعضى روايات، «ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ» به 16 فرد تفسير شده كه اين چهار حيوان هر كدام دو نوع يكى نر يكى ماده و هر كدام اهلى و وحشى دارد. امام هادى عليه السلام فرمود: گاوميش از نوع گاو وحشى است. «1» پیام ها 1- در فتوا يا عقيده به حلال و حرام چيزى، علم لازم است. «نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ» «1». تفسير برهان، ج 1، ص 558. جلد 2 - صفحه 571 2- حلال بودن نيازى به دليل ندارد زيرا اصل در خوردنى‌ها حِلّيّت است بلكه حرام بودن دليل لازم دارد. قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ‌ ... نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ‌ 3- افترا بر خدا، بزرگ‌ترين ظلم است. «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ» 4- دروغ بستن به خدا، مايه‌ى گمراه ساختن مردم است. «لِيُضِلَّ النَّاسَ» 5- افترا، انسان را از هدايت‌پذيرى خارج مى‌كند. «لا يَهْدِي» 6- باورها و عقائد يا بايد بر اساس علم و عقل باشد كه در آيه‌ى قبل خوانديم، «نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ» و يا بر اساس شرع. «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قُلْ لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‌ طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «145» بگو: در آنچه به من وحى شده، بر كسى كه چيزى مى‌خورد هيچ حرامى نمى‌يابم مگر آن كه مردار يا خون ريخته شده يا گوشت خوك باشد كه قطعاً پليد است، يا حيوانى كه از روى فسق و نافرمانى به نام غير خدا ذبح شده باشد. پس هر كس كه (به خوردن آنها) ناچار و مضطرّ شد، به شرط آنكه از روى سركشى و بيش از حدّ ضرورت نباشد، (مانعى ندارد). همانا خداوند تو آمرزنده و مهربان است. نکته ها «مَيْتَةً»، منحصر در حيوانى نيست كه خود به خود مرده باشد، بلكه هر حيوانى كه بر طبق دستور اسلام، ذبح نشود در حكم مردار و حرام است. حرمت مردار و خون، چهار مرتبه در قرآن مطرح شده است، دوبار در سوره‌هاى مكّى‌ «1» و «1». انعام، 145 ونحل، 115. جلد 2 - صفحه 572 دوبار در سوره‌هاى مدنى‌ «1». «أُهِلَّ» از «اهلال» به معناى بلند كردن صدا هنگام ديدن هلال اوّل ماه است. سپس به هر صداى بلندى گفته شده است. مشركان در هنگام ذبح حيوانات، با صداى بلند نام بت‌ها را مى‌بردند، از اين رو «أُهِلَّ» گفته شده است. جمله‌ لا أَجِدُ ... إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً در برابر تحريم‌هاى جاهلانه مشركان است وگرنه گوشت بعضى پرندگان و درّندگان ديگر نيز حرام است كه در اين آيه نيامده است و به اصطلاح اين حصر، حصر اضافى است نه حقيقى. از نظر اسلام، احكام مضطرّ شامل حال كسى مى‌شود كه خود را از راه ستمگرى و گردن‌كشى و گناه مضطرّ نكرده باشد، «غَيْرَ باغٍ» وآنگاه تنها به مقدار رفع اضطرار، تصرّف مجاز است نه بيشتر از آن. «وَ لا عادٍ» پیام ها 1- يگانه منبع علم پيامبر صلى الله عليه و آله براى بيان احكام، وحى الهى است. «لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ» 2- اصل و قانون اوّليه، حلال بودن حيوانات است. «لا أَجِدُ» 3- تنها محرّمات ابلاغ شده در آيات و روايات تكليف‌آور است، پس اگر با جستجو و تتبّع، دليلى بر حرمت چيزى نيافتيم، براى ما حلال است. «لا أَجِدُ» 4- وقتى در مسأله‌ى خوردن و نخوردن شخص پيامبر هم بايد از «وحى» دستور بگيرد، ديگران چگونه از پيش خود چيزى را حرام مى‌كنند؟ «فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ» 5- دليل تحريم گوشت خوك، آلودگى و پليدى آن است. «فَإِنَّهُ رِجْسٌ» 6- احكام تغذيه، براى مرد و زن يكسان است. «طاعِمٍ يَطْعَمُهُ» در مقابل آن عقيده خرافى در آيه 139 كه براى مردان گوشت همه‌ى حيوانات را حلال و براى‌ «1». بقره، 173 و مائده، 3. جلد 2 - صفحه 573 زنان برخى موارد را حرام مى‌دانستند. «خالِصَةٌ لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلى‌ أَزْواجِنا» 7- در قانون، بايد اهمّ و مهمّ رعايت شود. حفظ جان، مهم‌تر از حرام بودن مصرف مردار است. «فَمَنِ اضْطُرَّ» 8- در اسلام بن‌بست نيست، وقتى اضطرار پيش آيد مصرف حرام‌ها مجاز مى‌شود. «فَمَنِ اضْطُرَّ» 9- سوء استفاده از قانون در موارد استثنا، ممنوع است و بايد به همان مقدار اضطرار، بسنده شود. «غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ» 10- خون باقيمانده در گوشت پس از ذبح شرعى حرام نيست. خون ريخته شده حرام است. «دَماً مَسْفُوحاً» 11- در جايى كه اضطرار به طور قهرى پيش آيد، مى‌توان از گوشت حرام استفاده كرد، ولى اگر با دست خودمان كارى كرديم كه مضطر شديم استفاده مجاز نمى‌شود. «اضْطُرَّ» (به صورت مجهول آمده است) 12- وجود قوانين تخفيفى و اضطرارى، جلوه‌اى از مغفرت و رحمت الهى است. فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌ پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما إِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوايا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ «146» و بر يهوديان، هر (حيوان) ناخن دار را حرام كرديم و از گاو و گوسفند، پيه هر دو را بر آنان حرام ساختيم مگر آن مقدار كه بر پشت گاو و گوسفند يا همراه روده ومخلوط به استخوان است. اين (تحريم)، كيفر ماست به خاطر ظلمى كه مرتكب شدند و قطعاً ما راستگوييم. جلد 2 - صفحه 574 نکته ها در آيه‌ى قبل، محرّمات در اسلام و در اين آيه، محرمات يهود بيان شده، تا معلوم گردد كه عقائد خرافى مشركان، با هيچ يك از اديان آسمانى سازگار نيست. «1» «ظُفُرٍ» به معناى ناخن است، امّا به سُمّ برخى حيوانات كه شكاف ندارد (مثل سمّ اسب يا نوك پاى شتر) نيز اطلاق شده است، از اين رو شتر و حيواناتى كه سُم‌چاك نيستند، چه چهار پايان چه پرندگان، بر يهود حرام است. «2» «حوايا» جمع «حاويه»، به محتويات شكم گفته مى‌شود. «3» در آيه‌ى 160 سوره نساء هم مى‌خوانيم: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ» حرام شدن برخى طيّبات بر يهود، به خاطر ظلم‌هاى آنان بوده است، بگذريم كه يهود نيز مانند مشركان پاره‌اى از چيزها را بر خود حرام كرده بودند. قرآن مى‌فرمايد: «كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى‌ نَفْسِهِ» «4» تحريم بعضى خوردنى‌ها بر يهود، موقّت بود و توسّط حضرت عيسى عليه السلام بر طرف شد. چنانكه در جاى ديگر مى‌خوانيم: «لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ» «5» احكام الهى سه نوع است: الف: داراى مصلحت يا مفسده‌ى واقعى است. مثل اكثر احكام. ب: داراى جنبه آزمايشى است مثل فرمان ذبح حضرت اسماعيل. ج: داراى جنبه‌ى كيفرى است، مثل همين آيه. آرى، يكى از عذاب‌هاى خدا، تنگناهاى معيشتى است. پیام ها 1- گاهى محدود ساختن غذاى متخلّفان و ياغيان، بلامانع است. حَرَّمْنا ... بِبَغْيِهِمْ‌ 2- كيفر الهى منحصر در آخرت نيست، در دنيا هم هست. «جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ» «1». تفسير نمونه. «2». تورات، سِفر لاويان، فصل 11. «3». تفسير نمونه. «4». آل‌عمران، 93. «5». آل‌عمران، 50. تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 575 پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ «147» (اى پيامبر!) اگر تو را تكذيب كردند پس بگو: پروردگارتان داراى رحمت گسترده است (امّا) عذاب او از قوم تبهكار، دفع نمى‌شود. پیام ها 1- رهبر بايد آماده‌ى شنيدن تكذيب و تهمت از سوى برخى مردم باشد. فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ‌ ... 2- با تكذيب كنندگان، بايد برخوردى خيرخواهانه كرد و اگر تأثير نداشت، از تهديد استفاده شود. «ذُو رَحْمَةٍ- لا يُرَدُّ بَأْسُهُ» 3- بيم و اميد، در كنار هم كارساز است. «ذُو رَحْمَةٍ، بَأْسُهُ» 4- درهاى رحمت الهى حتّى به روى مخالفان هم بسته نيست. «فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ» 5- رحمت خداوند، پيش از قهر اوست. ذُو رَحْمَةٍ ... بَأْسُهُ‌ 6- گستردگى رحمت الهى، مانع كيفر كردن او نيست. «رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ ... وَ لا يُرَدُّ بَأْسُهُ‌» هرچند كيفر او نيز در مسير تربيت انسان و از رحمت و ربوبيّت او سرچشمه مى‌گيرد. تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 576 پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ‌ءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ «148» به زودى كسانى كه شرك ورزيده‌اند، خواهند گفت: اگر خدا مى‌خواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى‌آورديم و هيچ چيزى را (از سوى خود) حرام نمى‌كرديم. كسانى كه پيش از آنها بودند (نيز پيامبران قبلى را) اينگونه تكذيب كردند تا آنكه طعم قهر و عذاب مارا چشيدند. بگو: آيا براى شما دانشى هست؟ آن را براى ما آشكار كنيد! شما جز از گمان و خيال پيروى نمى‌كنيد و شما جز حدس‌زن و دروغگويانى بيش نيستيد. نکته ها در اين آيه يك خبر غيبى از آينده مطرح است كه مشركان چه خواهند گفت، «سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا» آن آينده به وقوع پيوست و آنچه پيشگويى شده بود آنان گفتند. «وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا» «1» اين بهانه كه «اگر خدامى‌خواست، ما و پدرانمان مشرك نمى‌شديم» بارها توسّط مشركان مطرح شده است، چنانكه در آيه 35 سوره‌ى نحل و آيه 20 سوره زخرف نيز آمده است. سؤال: اين آيه سخن مشركان را نقل مى‌كند كه اگر خدا از شرك ما راضى نيست، چرا ما را از آن باز نمى‌دارد؟ پس شرك ما مورد رضاى خداست! پاسخ: انجام هر كار از هر كسى، از مَدار قدرت خداوند بيرون نيست، ليكن اراده و مشيّت خداوند آن است كه انسان راه خود را آزادانه انتخاب كند. دولت كه آب و برق و گاز را به منزل ما مى‌آورد، اين امكانات، دليل راضى بودن دولت به سوءاستفاده ما نيست. خداوند به‌ «1». نحل، 35. جلد 2 - صفحه 577 انسان عقل و وحى عطا كرده و راه حقّ و باطل را به او نشان داده و او را در انتخاب آزاد گذاشته، ولى اراده و اختيار، نشانه‌ى راضى بودن او به خلاف ما نيست. خداوند، خواهان ايمان اختيارى مردم است نه اجبار آنان به ايمان آوردن. در قرآن بارها آمده است كه: اگر خدا مى‌خواست، همه را هدايت مى‌كرد و پيامبر هم حقّ اكراه و اجبار مردم به ايمان را ندارد. پیام ها 1- رهبران و انديشمندان دينى بايد خود را براى پاسخگويى به شبهات و بهانه‌جويى‌هاى آينده آماده كنند. «سَيَقُولُ» 2- فرستادن انبيا و كتب آسمانى براى آنست كه مردم با آزادى و اختيار، موحد شوند. پس منطق مشركان (كه اگر خدا مى‌خواست با قهر و قدرت مانع شرك ما مى‌شد) غلط است. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» 3- بدتر از گناه، توجيه آن است. مشركان، شرك خود را توجيه كرده و آن را مشيّت الهى مى‌دانستند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» (جبرگرايى، بهانه‌اى است براى فرار از مسئوليّت) 4- مشركان، انحراف خود را با تاريخ نياكان خود توجيه مى‌كردند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا» 5- عقيده به جبر، از توجيهات بى‌اساس منحرفان است. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا». شيطان هم كه رهبر منحرفان است، گمراهى خود را به خدا نسبت داد و چنين گفت: «رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي» «1» 6- مخالفان، همواره با اهرم جبر، به تكذيب پيامبران پرداخته‌اند. «كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» «1». حجر، 39. جلد 2 - صفحه 578 7- قرآن از مخالفان هم تقاضاى حجّت و دليل مى‌كند. «قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ» 8- آنان كه به بهانه‌ى سرنوشت، از مسئوليّت مى‌گريزند، منتظر چشيدن قهر خدا باشند. «ذاقُوا بَأْسَنا» 9- طرفداران جبر، منطق ندارند و در پى خيالاتند. «إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» 10- اگر به جاى علم و يقين، در پى ظن و گمان باشيم، گمراه خواهيم شد. «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ «149» بگو: دليل روشن و رسا تنها براى خداوند است، پس اگر مى‌خواست همه‌ى شما را (به اجبار) هدايت مى‌كرد. نکته ها خداوند، با فطرت توحيدى كه در انسان قرار داده و با هدايت انبيا و عقل، حجّت را بر مردم تمام كرده و راه خير و شرّ و پايان نيك يا بد هر كدام را هم بيان نموده است. براى خطاكاران هم راه توبه و جبران را باز گذاشته است. معجزه‌هاى روشن انبيا وشيوه‌ى نيكوى دعوت و استدلال‌هاى محكم آنان وسازگارى دين با فطرت وعقل، حجّت را برمردم تمام كرده است. و با اين همه، مشركان جز گمان بى اساس، دليلى بر شرك خود ندارند و اگر راه غير خدا را بپويند، از خطاها، ضعف‌ها، محدوديّت‌هاى علمى و فكرى و هوسها پيروى كرده‌اند. در روايات آمده كه خداوند در قيامت به انسان مى‌فرمايد: راه حقّ را مى‌دانستى يا نمى‌دانستى؟ اگر بگويد: مى‌دانستم، مى‌پرسد: چرا عمل نكردى؟ و اگر بگويد: نمى‌دانستم، مى‌پرسد: چرا در پى ياد گرفتن نبودى، اين است حجّت بالغه‌ى خدا بر مردم. «1» «1». تفسير نورالثقلين. جلد 2 - صفحه 579 پیام ها 1- تنها خداست كه حجت بالغه دارد و همه‌ى ما در پاسخ او عاجز و تهيدست و مقصّريم. «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ» 2- در راه خدا هيچ گونه ابهام و بهانه‌اى كه دستاويز مخالفان باشد نيست، نه در استدلال، نه در سابقه، نه در صفات پيامبر و نه در شيوه‌ى برخورد با آنان. «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» 3- مشيّت خداوند، بر هدايت آزادانه و ارادى انسان و آزادى و اختيار اوست. «فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ» 4- اراده‌ى خداوند، تخلّف‌ناپذير است. «فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا