خلاصه ۲۰
از کتاب #تفسیر_المیزان
آیات 6 و 7 #سوره_بقره
✨إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ(6)
✨خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصرِهِمْ غِشوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ(7)
ترجمه آیات
✨کسانى که کافر شدند برایشان یکسان است چه ایشان را اندرز بکنى و چه اندرز نکنى ایمان نخواهند آورد (6)
✨خدا بر دلهاشان مهر زده و بر گوش و چشمهاشان پرده ایست و ایشان عذابى عظیم دارند.(7)
🔹مراد از ((الذین کفروا)) کدام دسته از کفارند؟
اینان کسانى هستند که کفر در دلهاشان ریشه کرده و انکار حق در قلوبشان جاى گیر گشته ، به دلیل اینکه در وصف حالشان مى فرماید:
انذار کردنت و نکردنت بر ایشان یکسان است ، معلوم است کسی که کفر و جحودش سطحى است ، در اثر انذار و اندرز، دست از کفر و جحودش بر میدارد، و کسیکه انذار و عدم آن به حالش یکسان است ، معلوم است که کفر و جحود در دلش ریشه دار گشته .
🔸اما اینکه منظور از این کفار کدام دسته از کفارند؟ احتمال مى رود منظور، صنادید و سردمداران مشرکین قریش و بزرگان مکه باشند، آنهائیکه در امر دین عناد و لجاجت به خرج داده، در دشمنى با دین خدا از هیچ کوشش و کارشکنى کوتاهى نکردند، تا آنجا که خدایتعالى در جنگ بدر و سایر غزوات تا آخرین نفرشان را هلاک کرد.
🔹مؤ ید این احتمال تعبیر (یکسان است چه ایشان را انذار بکنى و چه نکنى ) است ، چون اگر بخواهیم مورد گفتگوى در این جمله را همه طبقات کفار بدانیم ، ملتزم به این شده ایم که باب هدایت به کلى مسدود است و اصلا آمدن پیامبر اسلام سودى به حال هیچ کافرى ندارد، و حال آنکه قرآن کریم به بانگ بلند بر خلاف این گواهى میدهد.
🔸علاوه بر اینکه این تعبیر در دو جاى قرآن آمده ، یکى اینجا و یکى در سوره یس و سوره یس در مکه و سوره بقره در اوائل هجرت و قبل از جنگ بدر نازل شد، پس به نظر قریب مى رسد که مراد همان کفار مکه باشند، و اصلا در هر جاى قرآن که تعبیر ((الذین کفروا)) آمده ، مراد کفار مکه اند، که در اوائل بعثت با دعوت دینى مخالفت مى کردند، مگر آنکه قرینه اى در کلام باشد، که خلاف آن را برساند، نظیر تعبیر به ((الذین آمنوا))، که به زودى خواهیم گفت : هر جا در قرآن مطلق و بدون قرینه آمده باشد، مراد از آن مسلمانان مکه ، یعنى دسته اول از مسلمین است ، که به چنین خطابى تشریفى اختصاص یافته اند، مگر آنکه قرینه اى در کلام ، خلاف آن را اثبات کند.
✨ختم اللّه على قلوبهم ، و على سمعهم
در این جمله سیاق تغییر یافته ، یعنى در اول ، مهر بر دلها زدن را به خودش نسبت داده ، ولى پرده بر گوش و چشم داشتن را به خود کفار نسبت داده و فرموده :
خدا مهر بر دلهاشان زده و بر گوشها و چشمهایشان پرده است و این اختلاف در تعبیر مى فهماند که یک مرتبه از کفر از ناحیه خودشان بوده و آن این مقدار بوده که زیر بار حق نمى رفته اند و یک مرتبه شدیدترى را خدا به عنوان مجازات بر دلهاشان افکنده ،
🔸پس اعمال آنان در وسط دو حجاب قرار دارد، یکى حجاب خودشان و یکى حجاب خدا، و به زودى پاره اى مطالب دیگر درباره این فراز در ذیل آیه : ((ان اللّه لا یستحیى ان یضرب مثلا))، خواهد آمد انشاءاللّه تعالى .
🔹این را هم ناگفته نگذاریم که کفر، مانند ایمان صفتى است که قابل شدت و ضعف است و مراتبى مختلف و آثارى متفاوت دارد، همانطور که ایمان اینطور است .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۲۱
از کتاب #تفسیر_المیزان
بحث روایتى
🔹در کافى از زبیرى از امام صادق (علیه السلام ) روایت آورده که گفت : به انجناب عرضه داشتم : وجوه کفر را که در کتاب خدا آمده برایم بیان بفرما،
فرمود: کفر در کتاب خدا بر پنج قسم است ، اول کفر جحود و جحود هم خود، دو جور است ، سوم کفر به ترک دستورات الهى ، چهارم کفر برائت ، پنجم کفران نعمت .
اما قسم اول
🔸جحود و انکار ربوبیت خدا است و این اعتقاد کسى است که میگوید: نه ربى هست و نه بهشتى و نه دوزخى و صاحبان این عقیده همانها هستند که قرآن کلامشان را حکایت کرده که گفته اند: ((و ما یهلکنا الا الدهر))،
(جز روزگار کسى ما را نمى میراند)
همچنانکه خداى عز و جل فرموده :
((ان هم الا یظنون ))
(جز پندار دلیل دیگرى ندارند)،
و فرموده : ((ان الذین کفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤ منون ))،
(کسانیکه کافر شدند برایشان یکسان است ، چه انذارشان کنى و چه نکنى ایمان نمى آورند)
وجه دوم از جحود
🔹جحود بر معرفت است و آن این است که کسى با اینکه حق را شناخته و برایش ثابت شده ، انکار کند،
خداى عز و جل درباره شان فرموده :
((و جحدوا بها، و استیقنتها انفسهم ، ظلما و علوا))،
(دین خدا را انکار کردند، با اینکه در دل به حقانیت آن یقین داشتند، ولى چون ظالم و سرکش بودند، زیر بار آن نرفتند)
و فرموده : ((و کانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوا، کفروا به فلعنه اللّه على الکافرین ))
(قبل از آمدن اسلام یهودیان به کفار مى گفتند به زودى پیامبر آخر الزمان مى آید و ما را بر شما پیروزى مى بخشد، ولى همینکه اسلام آمد، بدان کافر شدند، پس لعنت خدا باد بر کافران ).
وجه سوم از کفر
🔹کفران نعمت است ، که خداى سبحان درباره اش از سلیمان حکایت کرده که گفت :
((هذا من فضل ربى ، لیبلونى ، اشکر؟ ام اکفر؟ و من شکر، فانما یشکر لنفسه ، و من کفر فان ربى غنى کریم ))
(این از فضل پروردگارم است ، تا مرا بیازماید، آیا شکر مى گزارم ؟ یا کفران مى کنم ؟ و کسیکه شکر گزارد، به نفع خود شکر کرده و کسیکه کفران کند خدا بى نیاز و کریم است )
🔸 و فرموده : ((لئن شکرتم لازیدنکم ، و لئن کفرتم ان عذابى لشدید))
(اگر شکر بگذارید نعمت را برایتان زیاده کنم ، و اگر کفر بورزید، به درستى عذابم شدید است )
و فرموده : ((فاذکرونى اذکرکم ، و اشکروا لى ، و لا تکفرون ))
(به یاد من افتید تا به یادتان بیفتم و شکرم بگذارید، و کفرانم مکنید)، در این چند آیه کلمه کفر به معناى کفران نعمت است .
وجه چهارم از کفر
🔹ترک دستورات خداى عزوجل میباشد، که در آن باره فرموده : ((و اذ اخذنا میثاقکم لا تسفکون دماءکم ، و لاتخرجون انفسکم من دیارکم ، ثم اقررتم و انتم تشهدون ثم انتم هولاء تقتلون انفسکم ، و تخرجون فریقا منکم ، من دیارهم ، تظاهرون علیهم بالاثم و العدوان و ان یاتوکم اسارى ، تفادوهم ، و هو محرم علیکم اخراجهم ، افتومنون ببعض الکتاب ؟ و تکفرون ببعض ؟))
(و چون پیمان از شما گرفتیم ، که خون یکدیگر مریزید و یکدیگر را از دیارتان بیرون مکنید، شما هم بر این پیمان اقرار کردید و شهادت دادید، آنگاه همین شما یکدیگر را کشتید و از وطن بیرون کردید و بر دشمنى آنان و جنایتکارى پشت به پشت هم دادید و چون اسیرتان میشدند، فدیه مى گرفتید، با اینکه فدیه گرفتن و بیرون راندن بر شما حرام بود، آیا به بعضى احکام کتاب ایمان مى آورید، و به بعضى کفر مى ورزید؟) یعنى عمل نمى کنید)؟
🔸پس در این آیه منظور از کفر، ترک دستورات خداى عزوجل میباشد، چون نسبت ایمان هم به ایشان داده ، هر چند که این ایمان را از ایشان قبول نکرده و سودمند به حالشان ندانسته و فرموده :
((فما جزاء من یفعل ذلک منکم الاخزى فى الحیوة الدنیا، و یوم القیامه یردون الى اشد العذاب ، و ما اللّه بغافل عما تعملون ))
(پس چیست جزاى هر که از شما چنین کند، به جز خوارى در زندگى دنیا و روز قیامت به سوى شدیدترین عذاب بر مى گردند و خدا از آنچه مى کنید غافل نیست ).
وجه پنجم از کفر
🔹 کفر برائت است ، که خداى عزوجل درباره اش از ابراهیم خلیل علیه السلام حکایت کرده ، که گفت : ((کفرنا بکم ، و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء ابدا حتى تومنوا باللّه وحده ))
(از شما بیزاریم و میان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد و دست از دشمنى برنمیداریم ، تا آنکه به خداى یگانه ایمان بیاورید)
که در این آیه کفر به معناى بیزارى آمده و نیز از ابلیس حکایت مى کند، که از دوستان انسى خود در روز قیامت بیزارى جسته ، میگوید: ((انى کفرت بما اشرکتمون من قبل ))
(من از اینکه شما مرا در دنیا شریک قراردادید بیزارم )
و نیز از قول بت پرستان حکایت مى کند، که در قیامت از یکدگر بیزارى میجویند، و فرموده : (تنها علت بت پرستى شما در دنیا رعایت دوستى با یکدیگر بود، ولى روز قیامت از یکدیگر بیزاری می جویید.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۲۲
از کتاب #تفسیر_المیزان
آیات 8 تا 20 #سوره_بقره
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الاَخِرِ وَ مَا هُم بِمُؤْمِنِینَ(8)
یخَدِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ مَا یخْدَعُونَ إِلا أَنفُسهُمْ وَ مَا یَشعُرُونَ(9)
فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمُ بِمَا کانُوا یَکْذِبُونَ(10)
وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فى الاَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نحْنُ مُصلِحُونَ(11)
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَکِن لا یَشعُرُونَ(12)
وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُوا کَمَا ءَامَنَ النَّاس قَالُوا أَ نُؤْمِنُ کَمَا ءَامَنَ السفَهَاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السفَهَاءُ وَ لَکِن لا یَعْلَمُونَ(13)
وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ ءَامَنُوا قَالُوا ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلى شیَطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نحْنُ مُستهْزِءُونَ(14)
اللَّهُ یَستهْزِىُ بهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فى طغْیَنِهِمْ یَعْمَهُونَ(15)
أُولَئک الَّذِینَ اشترَوُا الضلَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبحَت تجَرَتُهُمْ وَ مَا کانُوا مُهْتَدِینَ(16)
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِى استَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضاءَت مَا حَوْلَهُ ذَهَب اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فى ظلُمَتٍ لا یُبْصِرُونَ(17)
صمُّ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ(18)
أَوْ کَصیِّبٍ مِّنَ السمَاءِ فِیهِ ظلُمَتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یجْعَلُونَ أَصبِعَهُمْ فى ءَاذَانهِم مِّنَ الصوَعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ محِیط بِالْکَفِرِینَ(19)
یَکادُ الْبرْقُ یخْطف أَبْصرَهُمْ کلَّمَا أَضاءَ لَهُم مَّشوْا فِیهِ وَ إِذَا أَظلَمَ عَلَیهِمْ قَامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَب بِسمْعِهِمْ وَ أَبْصرِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ(20)
ترجمه آیات
✨و بعضى از مردم کسانیند که میگویند به خدا و به روز جزا ایمان آورده ایم ولکن (دروغ میگویند و) هرگز ایمان نیاورده اند (8)
✨با خدا و با کسانیکه ایمان آورده اند نیرنگ مى کنند ولى نمیدانند که جز به خود نیرنگ نمى کنند اما نمیدانند (9)
✨در دلهاشان مرضى است پس خدا به کیفر نفاقشان آن بیمارى را زیادتر کرد، و ایشان به خاطر دروغها که میگویند عذابى دردناک دارند (10)
✨و چون به ایشان گفته میشود در زمین فساد مکنید میگویند ما اصلاحگرانیم (11)
✨تو آگاه باش ایشان مفسدانند ولى خود نمیدانند (12)
✨و چون به ایشان گفته میشود مانند مردم ایمان بیاورید میگویند: آیا مانند سفیهان ایمان بیاوریم آگاه باش که خود ایشان سفیهند ولکن نمیدانند (13)
✨و چون مؤمنان را مى بینند مى گویند: ما ایمان آورده ایم و چون با شیطانهاى خود خلوت مى کنند مى گویند ما با شمائیم ، ما ایشان را مسخره مى کنیم (14)
✨خدا هم ایشان را مسخره میکند و همچنان وا مى گذارد تا در طغیان خود کور دل بمانند (15)
✨همین ها هستند که ضلالت را به هدایت خریدند و تجارتشان سود نکرد و هدایت نیافتند (16)
✨حکایت آنها چون سرگذشت کسى است که آتشى بیفروخت تا پیش پایش روشن شود همینکه اطرافش را روشن کرد خدا نورشان بگرفت و در ظلمت هائى رهاشان کرد که دیدن نتوانند (17)
✨کر و لال و کورند و از ضلالت باز نیایند (18)
✨یا چو بارانى سخت که از آسمان بریزد، بارانى که ظلمت ها و رعد و برق همراه داشته باشد رعد و برقى که از نهیب آن انگشتان در گوشها کنند و خدا فراگیر کافران است (19)
✨نزدیک باشد که برق دیدگانشان ببرد هر گاه روشن شود راه روند و چون تاریک شود باز ایستند، اگر خدا میخواست از همان اول چشمها و گوششان را مى گرفت که خدا به هر چیز توانا است .(20)
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۲۳
از کتاب #تفسیر_المیزان
آیات ۸ تا ۲۰ #سوره_بقره
✨و من الناس من یقول ... تا آیه بیستم
🔹 کلمه خدعه به معناى نوعى نیرنگ است و شیطان به معناى موجودى سراپا شر است و به همین جهت، ابلیس را شیطان نامیده اند.
در این آیات وضع منافقین را بیان مى کند.
🔸در آیه : مثلهم کمثل الذى استوقد نارا...
با آوردن مثلى ، وضع منافقین را مجسم ساخته ، مى فرماید: منافقین مثل کسى میمانند که در ظلمتى کور قرار گرفته ، به طوریکه خیر را از شر، و راه را از چاه و نافع را از مضر، تشخیص نمیدهد و براى بر طرف شدن آن ظلمت ، دست به اسباب روشنى مى زند، یا آتشى روشن کند، که با آن اطراف خود را ببیند، یا وسیله اى دیگر و چون آتش روشن میکند و پیرامونش روشن میشود خدا به وسیله اى از وسائل که دارد یا باد، یا باران ، یا امثال آن ، آتشش را خاموش کند و دوباره به همان ظلمت گرفتار شود و بلکه این بار میان دو ظلمت قرار گیرد، یکى ظلمت تاریکى و یکى هم ظلمت حیرت و بى اثر شدن اسباب .
🔹این حال منافقین است ، که به ظاهر دم از ایمان مى زنند و از بعضى فوائد دین برخوردار میشوند، چون خود را مؤمن قلمداد کرده اند، از مؤ منین ارث مى برند و با آنان ازدواج مى کنند و از این قبیل منافع برخوردار میشوند، اما همینکه مرگشان یعنى آن موقعى که هنگام برخوردارى از تمامى آثار ایمان است فرا مى رسد، خداى تعالى نور خود را از ایشان مى گیرد و آنچه به عنوان دین انجام داده اند، تا به اجتماع بقبولانند که، مسلمانیم، باطل نموده ، در ظلمت قرارشان میدهد که هیچ چیز را درک نکنند و در میان دو ظلمت قرار مى گیرند، یکى ظلمت اصلیشان ، و یکى ظلمتى که اعمالشان به بار آورده ؟
✨او کصیب من السماء...
کلمه (صیب )، به معناى باران پر پشت است و معناى کلمه (برق ) معروف است و کلمه (رعد) به معناى صدائى است که از ابر وقتى برق مى زند برمى خیزد و کلمه صاعقه عبارتست از تکه اى برق آسمان ، که به زمین مى افتد.
🔹این آیه مثل دومى است که خداوند حال منافقین را با آن مجسم مى کند، که اظهار ایمان میکنند، ولى در دل کافرند، به این بیان که ایشان به کسى میمانند، که دچار رگبار توام با ظلمت شده است ، ظلمتى که پیش پایش را نمى بیند و هیچ چیز را از دیگر چیزها تمیز نمیدهد، ناگزیر شدت رگبار او را وادار به فرار میکند ، ولى تاریکى نمیگذارد قدم از قدم بردارد، از سوى دیگر رعد و صاعقه هول انگیز هم از هر سو دچار وحشتش کرده ، قرارگاهى نمى یابد، جز اینکه از برق آسمان استفاده کند، اما برق آسمان هم یک لحظه است ، دوام و بقاء ندارد، همینکه یک قدم برداشت برق خاموش گشته ، دوباره در تاریکى فرو مى رود.
🔸این حال و روز منافق است ، که ایمان را دوست نمیدارد، اما از روى ناچارى بدان تظاهر مى کند، چون اگر نکند به اصطلاح نانش آجر میشود، ولى چون دلش با زبانش یکسان نیست و دلش به نور ایمان روشن نگشته ، لذا راه زندگیش آن طور که باید روشن نمیباشد و معلوم است کسى که میخواهد به چیزى تظاهر کند که ندارد، لایزال پته اش روى آب مى افتد و همواره دچار خطا و لغزش میشود، یک قدم با مسلمانان و به عنوان یک فرد مسلمان راه مى رود، اما خدا رسوایش نموده ، دو باره مى ایستد.
🔹و اگر خدا بخواهد این ایمان ظاهرى را هم از او مى گیرد، که از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فریبش را نخورند، (اما خدا چنین چیزى را نخواسته است ).
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii