خلاصه ۷
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹تا اینجا روشن شد که راه به سوى خدا دو تا است ، یکى دور، و یکى نزدیک ،
راه نزدیک راه مؤ منین و راه دور راه غیر ایشان است و هر دو راه هم به حکم آیه (6 سوره انشقاق ) راه خدا است .
تقسیم دیگرى براى راه به سوى خدا
🔸مقدمه سوم اینکه علاوه بر تقسیم قبلى ، که راه خدا را به دو قسم دور و نزدیک تقسیم مى کرد، تقسیم دیگرى است که یک راه را بسوى بلندى ، و راهى دیگر را بسوى پستى منتهى میداند، یک جا مى فرماید: ((ان الذین کذبوا بایاتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء))،
(کسانیکه آیات ما را تکذیب کرده ، و از پذیرفتن آن استکبار ورزیدند، دربهاى آسمان برویشان باز نمیشود)
🔹 معلوم میشود آنهائیکه چنین نیستند، دربهاى آسمان برویشان باز میشود، چون اگر هیچکس بسوى آسمان بالا نمیرفت و درب هاى آسمان را نمى کوبید، براى درب معنائى نبود.
🔸و درجائى دیگر مى فرماید: ((و من یحلل علیه غضبى فقد هوى ))،
(کسیکه غضب من بر او احاطه کند، او بسوى پستى سقوط مى کند)
- چون کلمه (هوى ) از مصدر (هوى ) است ، که معناى سقوط را میدهد.
و در جائى دیگر مى فرماید: ((و من یتبدل الکفر بالایمان ، فقد ضل سواء السبیل ))
(کسیکه ایمان را با کفر عوض کند، راه را گم کرده )،
که مى رساند دسته سومى هستند که نه راهشان بسوى بالا است و نه بسوى سقوط، بلکه اصلا راه را گم کرده دچار حیرت شده اند،
🔹آنها که راهشان بسوى بالا است ، کسانى هستند که ایمان به آیات خدا دارند و از عبادت او استکبار نمى کنند و بعضى دیگر راهشان بسوى پستى منتهى میشود و آنها کسانى هستند که به ایشان غضب شده و بعضى دیگر اصلا راه را از دست داده و گمراه شده اند و آنان (ضالین )اند،
🔸و اى بسا که آیه مورد بحث باین سه طائفه اشاره کند،
((الذین انعمت علیهم )) طائفه اول ،
و ((مغضوب علیهم )) طائفه دوم ،
و (ضالین ) طائفه سوم باشند.
🔹 پر واضح است که صراط مستقیم آن دو طریق دیگر، یعنى طریق ((مغضوب علیهم ))، و طریق (ضالین ) نیست ، پس قهرا همان طائفه اول ، یعنى مؤ منین خواهد بود که از آیات خدا استکبار نمى ورزند.
🔸سبیل مؤ منین نیز تقسیمات و درجاتى دارد
از آیه : ((یرفع اللّه الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات ))،
(خداوند کسانى را که ایمان آورده اند بلند مى کند، و کسانى را که علم داده شده اند، به درجاتى بالا مى برد)،
بر مى آید که همین طریق اول نیز تقسیم هائى دارد و یک طریق نیست و کسیکه با ایمان بخدا به راه اول یعنى سبیل مؤ منین افتاده ، چنان نیست که دیگر ظرفیت تکاملش پر شده باشد، بلکه هنوز براى تکامل ظرفیت دارد، که اگر آن بقیه را هم بدست آورد آنوقت از اصحاب صراط مستقیم مى شود.
ضلالت
🔹 اولا باید دانست که هر ضلالتى شرک است ، همچنانکه عکسش نیز چنین است ، یعنى هر شرکى ضلالت است ، به شهادت آیه ((و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل ))،
(و کسیکه کفر را با ایمان عوض کند راه میانه را گم کرده است )،
و آیه : ((ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ، و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ، و لقد اضل منکم جبلا کثیرا))،
(و شیطانرا نپرستید، که دشمن آشکار شما است ، بلکه مرا بپرستید، که این است صراط مستقیم ، در حالیکه او جمع کثیرى از شما را گمراه کرده )،
که آیه اولى کفر را ضلالت و دومى ضلالت را کفر و شرک میداند و قرآن شرک را ظلم و ظلم را شرک میداند،
🔸از شیطان حکایت مى کند که بعد از همه اضلالهایش ، و خیانت هایش ، در قیامت میگوید: ((انى کفرت بما اشرکتمون من قبل ان الظالمین لهم عذاب الیم ))،
(من به انچه شما مى کردید و مرا شریک جرم میساختید، کفر مى ورزم و بیزارم ، براى اینکه ستمگران عذابى دردناک دارند)،
🔹در این کلام خود شرک را ظلم دانسته و در آیه : ((الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولک لهم الامن ، و هم مهتدون ))،
(کسانیکه ایمان آورده ، و ایمان خود را آمیخته با ظلم نکردند ایشان امنیت دارند و راه را یافته اند)،
ظلم را شرک و نقطه مقابل ایمان شمرده است.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۸
از کتاب #تفسیر_المیزان
صراط مستقیم صراطى است که هیچ یک از ضلالت ، شرک و ظلم در آن راه ندارد.
🔹حال که این معنى را دانستى معلوم شد: که صراط مستقیم که صراط غیر گمراهان است ، صراطى است که به هیچ وجه شرک و ظلم در آن راه ندارد، همچنانکه ضلالتى در آن راه نمى یابد، نه ضلالت در باطن و قلب ، از قبیل کفر و خاطرات ناشایست ، که خدا از آن راضى نیست ، و نه در ظاهر اعضاء و ارکان بدن ، چون معصیت و یا قصور در اطاعت ، که هیچ یک از اینها در آن صراط یافت نمى شود، و این همانا حق توحید علمى و عملى است ، و توحید هم همین دو مرحله را دارد، دیگر شق سومى برایش نیست.
اصحاب صراط مستقیم ثابت قدم به تمام معنا هستند
🔸مقدمه پنجم اینکه اصحاب صراط مستقیم در صورت عبودیت خدا، داراى ثبات قدم به تمام معنا هستند، هم در فعل و هم در قول ، هم در ظاهر و هم در باطن ، و ممکن نیست که نام بردگان بر غیر این صفت دیده شوند، و در همه احوال خدا و رسول را اطاعت مى کنند،
🔹 چنانچه نخست درباره آنها فرمود: ((و من یطع اللّه و الرسول فاولئک مع الذین انعم اللّه علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا))،
(کسیکه خدا و رسول را اطاعت کند، چنین کسانى با آنان هستند که خدا بر ایشان انعام کرده ، از انبیاء، و صدیقین ، و شهدا، و صالحان ، که اینان نیکو رفقائى هستند)،
🔸 و سپس این ایمان و اطاعت را چنین توصیف کرده :
((فلا و ربک لا یومنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ، ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت ، و یسلموا تسلیما، و لو انا کتبنا علیهم : ان اقتلوا انفسکم ، او اخرجوا من دیارکم ، ما فعلوه الا قلیل منهم ، و لو انهم فعلوا ما یوعظون به ، لکان خیرا لهم ، و اشد تثبیتا))،
(نه به پروردگارت سوگند، ایمان واقعى نمى آورند، مگر وقتى که تو را حاکم بر خود بدانند، و در اختلافاتى که میانه خودشان رخ مى دهد به هر چه تو حکم کنى راضى باشند و احساس ناراحتى نکنند و صرفا تسلیم بوده باشند، به حدى که اگر ما واجب کنیم که خود را بکشید، یا از شهر و دیارتان بیرون شوید، بیرون شوند، ولى جز عده کمى از ایشان اینطور نیستند، و حال آنکه اگر اینطور باشند، و به اندرزها عمل کنند، براى خودشان بهتر و در استواریشان مؤ ثرتر است ).
اصحاب صراط مستقیم مقامى عالى تر از مؤ منین دارند
🔹تازه مؤمنینى را که چنین ثبات قدمى دارند، پائین تر از اصحاب صراط مستقیم دانسته ، وصف آنان را با آن همه فضیلت که برایشان قائل شد، مادون صف اصحاب صراط مستقیم دانسته ، چون در آیه (68 سوره نساء) فرموده :
این مؤ منین با کسانى محشور و رفیقند که خدا بر آنان انعام کرده ، (یعنى اصحاب صراط مستقیم )، و نفرموده : از ایشانند، و نیز فرموده : با آنان رفیقند، و نفرموده یکى از ایشانند، پس معلوم مى شود اصحاب صراط مستقیم ، یعنى ((الذین انعم اللّه علیهم )) مقامى عالى تر از مؤ منین دارند.
🔸نظیر آیه (68 - سوره نساء)، در اینکه مؤ منین را در زمره اصحاب صراط مستقیم ندانسته ، بلکه پائین تر از ایشان مى شمارد، آیه :
((و الذین آمنوا باللّه و رسله اولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربهم لهم اجرهم و نورهم ))
مى باشد، چون در این آیه مؤ منین را ملحق به صدیقین و شهداء کرده و با اینکه جزو آنان نیستند، به عنوان پاداش ، اجر و نور آنان را به ایشان داده و فرموده :
(و کسانیکه به خدا و رسولان وى ایمان آورده اند، در حقیقت آنها هم نزد پروردگارشان صدیق و شهید محسوب مى شوند و نور و اجر ایشان را دارند).
🔹پس معلوم مى شود اصحاب صراط مستقیم ، قدر و منزلت و درجه بلندترى از درجه مؤ منین خالص دارند، حتى مؤ منینى که دلها و اعمالشان از ضلالت و شرک و ظلم به کلى خالص است .
🔸پس تدبر و دقت در این آیات براى آدمى یقین مى آورد: باینکه مؤ منین با اینکه چنین فضائلى را دارا هستند، مع ذلک در فضیلت کامل نیستند، و هنوز ظرفیت آنرا دارند که خود را به (الذین انعم اللّه علیهم برسانند)، و با پر کردن بقیه ظرفیت خود، همنشین با آنان شوند، و به درجه آنان برسند و بعید نیست که این بقیه ، نوعى علم و ایمان خاصى به خدا باشد، چون در آیه
((یرفع اللّه الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات ))،
خداوند آنهائى را که از شما ایمان آورده اند، و آنانکه علم به ایشان داده شده ، به درجاتى بالا مى برد) دارندگان علم را از مؤ منین بالاتر دانسته
🔸 معلوم مى شود: برترى ((الذین انعم اللّه علیهم )) از مؤ منین ، به داشتن همان علمى است که خدا به آنان داده ، نه علمى که خود از مسیر عادى کسب کنند، پس اصحاب صراط مستقیم که ((انعم اللّه علیهم )) به خاطر داشتن نعمتى که خدا به ایشان داده ، (یعنى نعمت علمى مخصوص )، قدر و منزلت بالاترى دارند و حتى از دارندگان نعمت ایمان کامل نیز بالاتراند، این هم یک صفت و امتیاز در اصحاب صراط مستقیم .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۹
از کتاب #تفسیر_المیزان
موارد استعمال صراط و سبیل در قرآن و فرق آن دو
🔹خدایتعالى در کلام مجیدش مکرر نام صراط و سبیل را برده و آنها را صراط و سبیل هاى خود خوانده ، با این تفاوت که به جز یک صراط مستقیم به خود نسبت نداده ، ولى سبیل هاى چندى را به خود نسبت داده ، پس معلوم مى شود: میان خدا و بندگان چند سبیل و یک صراط مستقیم بر قرار است ،
🔸 مثلا درباره سبیل فرموده : ((و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا))،
و کسانى که در راه ما جهاد کنند، ما بسوى سبیل هاى خود هدایتشان مى کنیم )،
🔹 ولى هر جا صحبت از صراط مستقیم به میان آمده ، آن را یکى دانسته است ، از طرف دیگر جز در آیه مورد بحث که صراط مستقیم را به بعضى از بندگان نسبت داده ، در هیچ مورد صراط مستقیم را به کسى از خلایق نسبت نداده ، به خلاف سبیل ، که آن را در چند جا به چند طائفه از خلقش نسبت داده ، یک جا آن را به رسول خدا (ص ) نسبت داده و فرموده : (قل هذه سبیلى ، ادعوا الى اللّه على بصیره ، بگو این سبیل من است ، که مردم را با بصیرت به سوى خدا دعوت کنم )،
جاى دیگر آن را به توبه کاران نسبت داده و فرموده : (سبیل من اناب الى ، راه آن کس که به درگاه من رجوع کند)،
و در سوره نساء آیه (115) آن را به مؤمنین نسبت داده و فرموده : (سبیل المؤ منین ).
🔸از اینجا معلوم می شود که سبیل غیر از صراط مستقیم است ، چون سبیل متعدد است و به اختلاف احوال رهروان راه عبادت مختلف میشود، به خلاف صراط مستقیم ، که یکى است ، که در مثل بزرگراهى است که همه راههاى فرعى بدان منتهى میشود،
🔹همچنانکه آیه : ((قد جاء کم من اللّه نور و کتاب مبین ، یهدى به اللّه من اتبع رضوانه ، سبل السلام ، و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه ، و یهدیهم الى صراط مستقیم ،))
(از ناحیه خدا به سوى شما نورى و کتابى روشن آمد، که خدا به وسیله آن هر کس که در پى خوشنودى او باشد به سبیل هاى سلامت راهنمائى نموده و به اذن خود از ظلمت ها به سوى نور بیرون مى کند و به سوى صراط مستقیمشان هدایت مى فرماید)
به آن اشاره دارد، چون سبیل را متعدد و بسیار قلمداد نموده ، صراط را واحد دانسته است ،
🔸حال یا این است که صراط مستقیم همه آن سبیل ها است و یا این است که آن سبیل ها همانطور که گفتیم راه هاى فرعى است ، که بعد از اتصالشان به یکدیگر به صورت صراط مستقیم و شاهراه در مى آیند.
فرق دیگرى بین سبیل و صراط
🔹از آیه شریفه : ((و ما یومن اکثرهم باللّه الا و هم مشرکون ))،
(بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند، مگر توام با شرک )،
برمى آید که یک مرحله از شرک (که همان ضلالت باشد)، با ایمان (که عبارت است از یکى از سبیلها) جمع میشود و این خود فرق دیگرى میان سبیل و صراط است ، که سبیل با شرک جمع میشود، ولى صراط مستقیم با ضلالت و شرک جمع نمیشود، همچنانکه در آیات مورد بحث هم در معرفى صراط مستقیم فرمود: (و لا الضالین ).
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۰
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹دقت در آیات نامبرده به دست میدهد: که هر یک از سبیل ها با مقدارى نقص و یا حداقل با امتیازى جمع میشود، به خلاف صراط مستقیم ، که نه نقص در آن راه دارد و نه صراط مستقیم زید از صراط مستقیم عمرو امتیاز دارد، بلکه هر دو صراط مستقیم است ،
🔸 به خلاف سبیل ها، که هر یک مصداقى از صراط مستقیم است ، ولکن با امتیازى که به واسطه آن از سبیل هاى دیگر ممتاز میشود و غیر او مى گردد، اما صراط مستقیمى که در ضمن این است ، عین صراط مستقیمى است که در ضمن سبیل دیگر است و خلاصه صراط مستقیم با هر یک از سبیل ها متحد است .
🔹همچنانکه از بعضى آیات نامبرده و غیر نامبرده از قبیل آیه : ((و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ))
و آیه : ((قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقیم ، دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا))،
(بگو به درستى پروردگار من ، مرا بسوى صراط مستقیم که دینى است قیم و ملت حنیف ابراهیم ، هدایت فرموده ) نیز این معنا استفاده میشود.
🔸مثل صراط مستقیم نسبت به سبیل هاى خدا مثل روح است نسبت به بدن،
چون هم عبادت را صراط مستقیم خوانده و هم دین را، با اینکه این دو عنوان بین همه سبیل ها مشترک هستند، پس میتوان گفت مثل صراط مستقیم نسبت به سبیل هاى خدا، مثل روح است نسبت به بدن ، همانطور که بدن یک انسان در زندگیش اطوار مختلفى دارد و در هر یک از آن احوال و اطوار غیر آن انسان در طور دیگر است ، مثلا انسان در حال جنین غیر همان انسان در حال طفولیت و بلوغ و جوانى و کهولت و سالخوردگى و فرتوتى است ، ولى در عین حال روح او همان روح است و در همه آن اطوار یکى است و با بدن او همه جا متحد است .
🔹و نیز بدن او ممکن است به احوالى مبتلا شود، که بر خلاف میل او باشد و روح او صرفنظر از بدنش آن احوال را نخواهد و اقتضاى آن را نداشته باشد، به خلاف روح که هیچوقت معرض این اطوار قرار نمى گیرد، چون او مفطور به فطرت خدا است ، که به حکم ((لا تبدیل لخلق اللّه ))، فطریاتش دگرگون نمى شود و با اینکه روح و بدن از این دو جهت با هم فرق دارند، در عین حال روح آن انسان نامبرده همان بدن او است و انسانیکه فرض کردیم مجموع روح و بدن است .
🔸همچنین سبیل بسوى خدا همان صراط مستقیم است ، جز اینکه هر یک از سبیل ها مثلا سبیل مؤ منین و سبیل منیبین و سبیل پیروى کنندگان رسولخدا (ص ) و هر سبیل دیگر، گاه میشود که یا از داخل و یا خارج دچار آفتى مى گردد، ولى صراط مستقیم همانطور که گفتیم هرگز دچار این دو آفت نمیشود،
🔸چه ، ملاحظه فرمودید: که ایمان که یکى از سبیل ها است ، گاهى با شرک هم جمع میشود همچنان که گاهى با ضلالت جمع میشود، اما هیچ یک از شرک و ضلالت با صراط مستقیم جمع نمى گردد، پس معلوم شد که براى سبیل مرتبه هاى بسیارى است ، بعضى از آنها خالص ، و بعضى دیگر آمیخته با شرک و ضلالت است ، بعضى راهى کوتاه تر، و بعضى دیگر دورتراست ، اما هر چه هست بسوى صراط مستقیم مى رود و به معنائى دیگر همان صراط مستقیم است ، که بیانش گذشت .
🔹صراط مستقیم راهى است بسوى خدا، که هر راه دیگرى که خلایق بسوى خدا دارند، شعبه اى از آنست و هر طریقى که آدمى را بسوى خدا رهنمائى مى کند، بهره اى از صراط مستقیم را دارا است ، به این معنا که هر راهى و طریقه اى که فرض شود، به ان مقدار آدمى را بسوى خدا و حق راهنمائى مى کند، که خودش از صراط مستقیم دارا و متضمن باشد،
🔹اگر آن راه به مقدار اندکى از صراط مستقیم را دارا باشد، رهرو خود را کمتر بسوى خدا مى کشاند، و اگر بیشتر داشته باشد، بیشتر مى کشاند، و اما خود صراط مستقیم بدون هیچ قید و شرطى رهرو خود را بسوى خدا هدایت مى کند و مى رساند.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii