eitaa logo
تفسیر البصائر ؛ تفسیر تمدنی آیات و روایات
12 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
نکات تفسیری از آیات و روایات «هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمِ یُوقِنُونَ» «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَار» @Mahdiabdollahii
مشاهده در ایتا
دانلود
به یاری خدای متعال، نکاتی تفسیری از قرآن و معارف روایی، در این کانال جهت نقد و نظر به استحضار دوستان میرسد... از نقد و نظر دوستان به شدت استقبال و استفاده می نماییم.
🔸 «بسم الله» 🔹مقدمه1: حروف اثر حقیقی در عالم دارند، اسم حقیقتی عینی و اثرگذار در عالم است... 🔹مقدمه2: همه اعمال و حرکات دو جهت دارند، جهت الهی (حق) و غیر الهی(طاغوت و باطل) 🔹بسم الله، یعنی با اسم خدای متعال جهت خود را مشخص و آغاز میکنم، در واقع جهت گیری پس از مرحله قلب، در لسان بواسطه بیان جلوه گر شده و تعین می یابد و اثر حقیقی و خارجی خود را نمایان می سازد. (کما اینکه بدون نام خدا ممکن است آثار عمل مطلوب نباشد...) روایت عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ب26، ح19 و معانی الأخبار، ص3 نیز به نوعی مؤید جهت گیری بنده در عبادت است، در معنای بسم الله گفته اند خود را به داغ و علامتی از علامت های خدا داغ می زنم و آن داغ عبادت است (داغ: علامت، اعلام جهت گیری) 🔹به نظر می رسد در معنای عرفی به هر کلمه (لفظی) که دلالت بر مسمّایی می کند اسم می گویند لکن در مورد خدای متعال، «اسم» که منتسب به او میشود حکایت از حقیقتی عینی دارد که با لفظ دلالت کننده بر مسما متفاوت است بکله حقیقتی در عالم است که می توان به آن تمسک جست و هر امری را با آن آغاز نمود و آثار خارجی آن را ایفاء نمود و اگر غیر از این باشد بجای «بسم الله» ، «بالله» کافی بود! @tafsirolbasaer
🔸تفسیری بر مراتب «هدایت» در قرآن با توجه به نقش «سبیل» و «صراط» و «منذر» و «هادی» 🔹«عبودیت» خدای متعال بدون پذیرش «ولایت» کامل نمیشود و اساساً «هدایت» زمانی محقق میشود که انسان در صراط «ولایت» قرار گیرد (أنتم الصراط الأقوم). برای رسیدن به صراط مستقیم (صراط علی مستقیم) که خداوند نیز بر این صراط است (إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیم)، باید از سبل گذشت، در واقع هدایت از ورود به سبیل شروع میشود تا به صراط برسد، برای ورود به سبیل و جرگه مؤمنین، ایمان به خدا و رسولش و ایمان به کلماتش و تبعیت از او کافیست البته تا به صراط نرسد هدایت قطعی نیست. (إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ) در واقع انسان با ورود به سبیل وارد جرگه ایمان شده است و خداوند مؤمنین را به سوی صراط دعوت می کند (وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیم؛ و من یؤمن بالله یهد قلبه) اما تا به صراط نرسد هدایت کامل نشده است، پس ممکن است هدایت واقع شود لکن به نتیجه نرسد (وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى) ؛ در آیه 158 سوره الأعراف می فرماید:«...فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» کلمه «لعل» بخاطر این آمده است که اگر در راه رسیدن به صراط وارد سبل هدایت (ایمان بالله و رسوله) شدید «ممکن است» به هدایت برسید اما وقتی داخل صراط (ولایت، صراط علی) شدید هدایت قطعی است چرا که انسان وارد حصن امنی شده است (وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي) و کسی که وارد این حصن امن شود سعید است و (مطابق با روایات) هرگز شقی نخواهد شد! کسی که در صراط قرار گرفته است، هدایت در مورد او تحقق یافته البته همه مؤمنین در حال تکامل هستند و هدایت مراتبی دارد که بر مرتبه ایشان افزوده می گردد وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُديً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ (محمد/17) 🔹در آیه 54 سوره نور «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُُ» که به ظاهر هدایت با اطاعت خدا و رسولش قطعی آمده است لکن در روایت آمده که قوله تعالى: وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا أي: و إن تطيعوا علياً عليه السلام تهتدوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِين ‏هكذا نزلت». «بلاغ مبین» در این آیه نیز قرینه بر جریان غدیر و ولایت امیرالمؤمنین دارد. بنابراین هدایت همان ورود به صراط مستقیم است که خداوند هدایت هرکس را بخواهد او را وارد صراط مستقیم می کند: فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ َ(125)وَ هَاذَا صرَِاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الاَْيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ(126/انعام) 🔹همچنین در آیه 16 سوره مائده سرانجام ورود به «سبیل» را هدایت به «صراط مستقیم» برشمرده است : يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلي‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ 🔹بنابراین، ورود به صراط که منتسب به ولایت اهل بیت است، شرط تحقق کامل هدایت است، در واقع ایصال الی المطلوب و ورود به حصن أمن، با تمسک به اهل بیت علیهم السلام واقع میشود و شأن نبی و رسولش، تنها معرفی طریق سبل است : «فَالإِمَامُ هَادٍ یَهدِی بِأَمرٍ مَلَکُوتِیٍّ یُصَاحِبُهُ، فَالإِمَامَةُ بِحَسَبِ البَاطِنِ نَحوَ ولاَیَةٌ لِلنَّاسَ فِی أَعمَالَهُم، وَ هِدَایَتِهَا إِیصَالِهَا إِیَاهِم إِلَى المَطلُوبِ بِأَمرِ اللهِ دُونَ مُجَرَّدٍ إِرَائَةِ الطَّرِیقَ الَّذِی هُوَ شَأنُ النَّبِیِّ وَ الرَّسُولِ وَ کُلُّ مُؤمِنٍ یَهدِیُّ إِلَى اللهِ سُبحَانَهُ بِالنُّصحِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ» (طباطبائی، 1417ق.، ج 1: 272). 🔹به تعبیر دیگری می توان گفت که انسان بواسطه «انذار» وارد سبل میشود که شأن نبی و رسل است، و بواسطه هدایت امام، وارد صراط میشود که شأن امام است : «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (رعد/7)؛ در تفسیر «منذر» و «هاد» در روایتی آمده است: عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع)‏ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِ‏ قَوْمٍ‏ هادٍ، فَقَالَ: رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْمُنْذِرُ وَ عَلِیٌّ الْهَادِی ... @tafsirolbasaer
🔸مراتب یقین متناسب با ابعاد وجودی انسان (روح، ذهن و عین) 🔹متناسب با سه بعد وجودی انسان که عبارتند از قلب و روح، فکر و ذهن، جوارح و اعمال، شاید بتوان «یقین» را نیز دسته بندی نمود، در قرآن سه عبارت «حق الیقین»، «علم الیقین» و «عین الیقین» آمده است: - كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِيم،َ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِين (تکاثر،5-7) - إنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ (واقعه،95) یا وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقين (حاقه،51) 🔹مرحوم علامه مجلسي مي گويد: يقين داراي سه مرتبه است؛ علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين كه اين سه مرتبه با يك مثال روشن مي شود: علم اليقين به آتش، مشاهدة آن توسط دود است و عين اليقين ديدن حجم واندازة آتش است و حق اليقين سوختن در آن است. 🔹اما در توضیحی کامل تر به نظر می رسد که مرتبه ای از یقین، «عین الیقین» است و آن یقینی است که انسان بواسطه حواس خود، مستقیماً درک می کند، شاید ساده ترین و سهل ترین مرتبه کسب یقین، یقین از طریق حواس است ، مرتبه ای بالاتر و ارزشمند تر از آن «علم الیقین» است و آن یقینی است که در حوزه فکر و اندیشه برای انسان حاصل میشود، و مرتبه نهایی یقین که از مراتب قبل والاتر و برتر است، «حق الیقین» است و آن کسب یقین از طریق قلب و روح است، در واقع فراتر از حس و تصور و تصدیق، حقیقت در قلب انسان متجلی می گردد و یقین ایجاد میشود و ایمان شکل میگیرد. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ، اگر با علم ، یقین حاصل شود، لَتَرَوُنَّ الْجَحِيم، آتش جهنم را در دنیا با چشم بصیرت می دیدند، ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِين، در قیامت در برخوردی مستقیم و محسوس یقین حاصل می شود و با چشم ظاهر خواهند دید. إنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ (واقعه،95) یا وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقين (حاقه،51) نیز اشاره به حقیقت قرآن در دو سوره حاقه و واقعه (که هر دو اوصاف روز قیامت را روایت می کنند) دارد و اگر این حقیقت در قلب انسان وارد شود، حق الیقین خواهد بود که فراتر از چشم بصیرت (حاصل از علم) و چشم ظاهر بلکه با چشم دل حاصل میشود. در زمان اهل بیت علیهم السلام، مؤمنین مستقیماً و مشافهتاً با ایشان در ارتباط بودند و نسبت به ایشان ایمان و یقین عینی داشتند و در عصر غیبت، ایمان از طریق علم (ایمان به سیاهی روی سفیدی) و ایمان و یقین قلبی است که ارزشمندتر است... @tafsirolbasaer
🔸افساد دشمنان: همزات، نفخات، نفثات 🔹در آیه 16 و 17 سوره اعراف، به حمله شیطان از چهار طرف اشاره شده است: قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ،ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ؛ 🔹در تفسیر این آیه امام صادق علیه السلام در روایتی این جهات را شرح داده اند... با توجه به این روایت، شاید بتوان گفت که شیطان در مواجهه با انسان از روبرو ، جهت غفلت انسان از آخرت و اسیر دنیا شدن او تلاش می کند (أُهَوِّنُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَةِ) و با حمله از سه جهت دیگر و تصرف در «قلوب»، «افکار» و «رفتار» انسانها (ابعاد سه گانه وجود انسان) به این هدف می رسد مگر انسانهای مخلص و شاکر ... 🔹بنابراین انواع اقدام شیاطین و انواع افساد دشمنان عبارت است از : 1- همزات: وسوسه شیطان جهت فساد در اخلاق (ترویج ابتذال و استهجان و بی عفتی؛ حمله شیطان از سمت چپ: بِتَحْبِيبِ اللَّذَّاتِ إِلَيْهِمْ وَ تَغْلِيبِ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ)، 2- نفخات: وسوسه شیطان جهت فساد در اعتقادات (شبهات و انحرافات؛ حمله شیطان از سمت راست: أُفْسِدُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ بِتَزْيِينِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِينِ الشُّبْهَةِ)، 3- نفثات: وسوسه شیطان جهت فساد در اعمال و رفتار (سبک زندگی غربی؛ حمله شیطان از پشت سر: بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ). @tafsirolbasaer
🔸«علم الأسماء » وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا 🔹أسماء در دستگاه ربوبیت الهی، سطوح و مراتب و درجاتی دارد و أعلی مراتب آن اهل بیت علیهم السلام هستند که طبق روایات اسماءالحسنی و منشاء نورانی خلقت عالم و دیگر أنبیاء و أولیاء هستند... 🔹حقیقت این اسماء در مرتبه ای در قالب کلمه و کلام و حروف تجلی پیدا کرده است که شبکه و منظومه ای از مفاهیم و معانی را خلق می نماید بطوریکه این شبکه و منظومه، همه نظام آفرینش و خلقت و تکوین و بلکه تشریع را شامل میشود و از ویژگیهای این شبکه سیر از اجمال به تفصیل است بطوریکه با علم به اجمالِ این اسامی، قدرت تفصیل و تسلّط بر همه مخلوقات و تکوین و تشریع فراهم می آید و هیچ پدیده، حرکت، شیء و واقعه ای نیست مگر اینکه در این شبکه معانی حاصل از اسماء مندرج و ملحوظ است. 🔹 در روایتی که امام صادق علیه السلام در توضیح این اسماء می فرماید «منظور، تمام زمین ها، کوه ها، دره ها، بستر رودخانه ها و ... است» و سپس به فرش زیر پا اشاره نموده و می فرماید « این فر هم از اموری است که خدا به آدم تعلیم داد» می توان این معنا را یافت. 🔹علامه طباطبایی رحمه الله علیه نیز با اشاره به مراتب عالیه اسماء چنین نتیجه می گیرد که : «اسمائی که خداوند به آدم علیه السلام تعلیم کرد، موجودات عالیه ای بودند که محجوب به حجاب غیب اند و هر اسمی در این جهان به خیر و برکت آنها نازل شده و از نورانیت آنها بهره می گیرد (واسطه فیوضات خدا به مادون که کمال هیچ مستکملی جز به برکات آنان تمام نمی شود...)» 🔹به هرحال علم الأسماء، علم گسترده ای است که همه حقایق جهان را در بر می گیرد و آنچه مهم است بهره گیری از أسماء و قدرت تفصیل آن است که نزد معصومین علیهم السلام به تمامه موجود است و امروزه می توان در راستای تکامل تفقه، با کشف قواعد و نسبتهای بین حروف و کلمات و جملات کلام الهی از طریق «شبکه مفهومی» به معارف دقیق تر و عمیق تری از دین اسلام دست یافت ... @tafsirolbasaer
🔸تنزیل و تأویل 🔹 قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدين (زخرف81) بگو: «اگر براى خداوند فرزندى بود، من نخستين پرستش‌كننده‌‌ی او بودم» 🔸گاهی تنزیل (معنای ظاهری) آیه با تأویل (حقایق باطنی) آن متضاد و متناقض به نظر می رسد و گاهی هم تطابق و تناسب دارد و گاهی برخی از آنها تناسب دارند و برخی تناقض، به عنوان مثال «اول العابدین» را در آیه 81 سوره زخرف را دوگونه تفسیر نموده اند که اولی موافق ظاهر و دومی متضاد با ظاهر است: ▫️1- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ تِلْکَ النَّار (آتشی که ابتدای خلقت همه موجودات به فرمان الهی وارد آن شدند و آتش بر آنها سرد شد ...)، پیامبر اول کسی بود که از امر الهی اطاعت کرد. (الکافی، ج۲، ص۷/ بحارالأنوار، ج۶۴، ص۹۷) ▫️2-إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ أَیِ الْجَاحِدِینَ فَالتَّأْوِیلُ فِی هَذَا الْقَوْلِ بَاطِنُهُ مُضَادٌّ لِظَاهِرِه (بحارالأنوار، ج۹۰، ص۱۱۴/ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۰)؛ یَعْنِی الْآنِفِینَ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ. (یعنی اوّلین کسی هستم که بیزارم از آنکه برای او فرزند باشد.)؛ إنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ یَعْنِی أَوَّلَ الْقَائِلِینَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَد؛ أول الْمُقِرِّینَ بِذَلِک؛ أَوَّلُ مَنْ أَنْکَرَ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ أَوْ شَرِیکٌ؛   🔸أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَهًِْ إِلَی امیرالمؤمنین (علیه السلام) وَ قَالَ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا یَکُونُ تَأْوِیلُهُ عَلَی غَیْرِ تَنْزِیلِهِ وَ لَا یُشْبِهُ تَأْوِیلُهُ کَلَامَ الْبَشَرِ وَ لَا فِعْلَ الْبَشَرِ وَ سَأُنَبِّئُکَ بِمِثَالٍ لِذَلِکَ تَکْتَفِی بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ هُوَ حِکَایَهًُْ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) حَیْثُ قَالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی فَذَهَابُهُ إِلَی رَبِّهِ تَوَجُّهُهُ إِلَیْهِ فِی عِبَادَتِهِ وَ اجْتِهَادِهِ أَ لَا تَرَی أَنَّ تَأْوِیلَهُ غَیْرُ تَنْزِیلِهِ وَ قَالَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ وَ قَالَ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ فَإِنْزَالُهُ ذَلِکَ خَلْقُهُ إِیَّاهُ وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ أَیِ الْجَاحِدِینَ فَالتَّأْوِیلُ فِی هَذَا الْقَوْلِ بَاطِنُهُ مُضَادٌّ لِظَاهِرِه. 🔹امام علی (علیه السلام): یکی از زندیق‌ها (بی‌دین‌ها) نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و گفت: «اگر در قرآن اختلاف و تناقض وجود نداشت، هرآینه در دین شما داخل می‌شدم» ... علی (علیه السلام) به او گفت: «در کتاب خداوند عزّ‌وجلّ آیاتی هست که تأویل آنها متفاوت از صورت تنزیل آنهاست و با گفتار و کردار آدمی همانند نیست. اکنون تو را از مثالهایی در این‌باره آگاه میسازم و إن شاء الله تعالی تو را کفایت می‌کند. یکی حکایت خداوند عزّ‌وجلّ از سخن ابراهیم (علیه السلام) است در آنجا که فرمود: من به‌سوی پروردگارم می‌روم(صافات/۹۹)معنای رفتن او به سوی پروردگارش، همانا روی آوردن به سوی او در پرستش و کوشش است. حال دیدی که تأویل این سخن متفاوت از تنزیل آن است؟! و نیز حق تعالی فرمود: برای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد(زمر/۶)و فرمود: آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید(حدید/۲۵) که منظور از نازل‌کردن آن‌ها، آفریدن آن‌هاست و همچنین فرمود: قُل إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ یعنی جاحدین و انکارکنندگان، پس تأویل این سخن، باطنی متضاد با ظاهرش دارد. (بحارالأنوار، ج۹۰، ص۱۱۴/ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۰) @tafsirolbasaer
🔸کارآمدی در جهت صحیح 🔹يضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ؛ بقره/26 مرتبه‌ای از کمال انسانی، بعد از واجدیت نسبت به خصائص و عناصر ارزشمند، به‌کارگیری در جهت درست است؛ ممکن است علم و تقوی و عقل و قلب پاک و عمل صالح و ادب و... حاصل شود اما در جهت صحیح به‌کارگیری نشود و به کارآمدی صحیح نرسد یا حتی کارآمدی باطل داشته باشد و باعث ضلالت شود مانند قرآن که فرمود یضل به کثیراً ! بنابراین «»حق حاکم بر هر عمل و خصیصه‌ای است و به آن ارزش می‌دهد ولو عمل ناصالح یا عنصر ناپسندی مانند ذلت یا ضرر و زیان باشد (الذُّلَّ مَعَ الْحَقِّ أَقْرَبَ إِلَى عِزِّ الْأَبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِي الْبَاطِلِ- حَقٌّ يَضُرُّ خَيْرٌ مِنْ بَاطِلٍ يَسُر) جهت‌گیری صحیح ریشه در ایمان دارد و در مقابل فسق (سرپیچی از امر الهی) منشاء ناکارآمدی صحیح است کما اینکه فرمود « يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ»؛ ضلالت توسط حرف حق (عدم کارآمدی صحیح حرف حق) ریشه در فسق دارد. ▫️مواردی از قبیل ناکارآمدی صحیح: - اَللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ ، - اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلاً كَامِلاً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً زَكِيّاً وَ عَمَلاً كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لاَ تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏، - فَإِذَا وَجَدْتُمْ عَقْلَهُ مَتِيناً فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّكُمْ تَنْظُرُوا أَ مَعَ هَوَاهُ يَكُونُ عَلَى عَقْلِهِ أَمْ يَكُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَى هَوَاهُ (شخص دارای عقل متین است و به آن رجوع هم می‌کند اما بخاطر پیروی از هوای نفس، جهل را بر عقلش چیره می‌سازد و آنرا بی‌اثر می‌کند.) نه علم به تنهایی ملاک است و نه تقوی! و مهم‌تر از آندو جهت‌گیری آندو است که بایستی جهت‌گیری صحیح و داشته باشد: «امروز اگر شما عالم هم باشید و بسیار با تقوا هم باشید اما زمانتان را نشناسید آن وقت آسیب پذیر و لغزش پذیر و کم فایده خواهید بود...پس شد علم و تقوا و آگاهی سیاسی اجتماعی...مقام معظم رهبری؛ ۱۳۷۰/۱۱/۳۰» @tafsirolbasaer
2 از 3 : و باز اگر عقل مرد را متین یافتید درنگ کنید و فریب مخورید تا مشاهده کنید هوای نفس او بر عقلش چیره و مسلط است یاعقلش بر هوای نفس او غلبه دارد و دریابید چقدر رسیدن به مقامات و ریاست های باطل و بیهوده را دوست دارد و چقدر از این مقام ها و ریاست ها دوری می کند. چه اینکه در میان مردم کسانی هستند که زیان دیدگان دنیا و آخرتند به این دلیل که دنیا را برای به دست آوردن دنیا ترک کرده اند و در نگاهشان لذت رسیدن به مقام و ریاست باطل از همه ی لذت ثروت ها و نعمت های حلال الهی بیشتر است، اینان به هدف رسیدن به پست و ریاست و مقام همه ی نعمت های حلال خدا را را ترک می کنند. وقتی به چنین آدمی می‌گویی: «إتَّقِ الله»؛ از خدا بترس، ناراحت می‌شود. «اَخَذَتهُ العِزَّة»؛ به غرورش برمی‌خورد، می‌گوید «به من می‌گویی با تقوا باشم؟ تا حالا کسی از من گناه ندیده. به راستی که چنین کسی را فقط دوزخ کفایت می کند وبه راستی که جهنم چه جایگاه بدی است پس او همچون کوران رفتار می کند و با نخستین گام در راه باطل رود وبه دورترین مقصدهای خسارت و گمراهی رهنمود می شود، تمنا ها و آرزوهایش اراده اش را به سوی سرکشی ها و طغیان هایی می کشاند که از ناکامیهای او زاییده شده است؛ پس حرام خدای تعالی را حلال می پندارد و حلال خدا را حرام می داند و از آنچه از دینش از دست می رود هراسی ندارد. و چون به ریاستی که به خاطر رسیدن به آن به چنین شقاوتی رسیده است برسد از زمره ی جماعتی می شودکه خدای تعالی بر آنها غضب کرد و آنان را لعن و نفرین فرمود و عذاب سخت خود برای ایشان آماده کرد او آن کس است که هوای نفس خود را مطیع امر خدای تعالی قرار دهد و قوایش را در راه رضای خدا صرف نماید و ذلتی که در آن رضایت حق باشد را از عزتی که از راه باطل به دست آید به عزت ابدی و حقیقی نزدیکتر بداند و ضررهایی که در این مسیر تحمل می کند را در برابر خسارت هایی که به نعمت های آخرت که نعمت هایی ابدی و بی نهایتند ناچیز بداند و آگاه باشد که چه بسیار شادی ها و مسرت ها یی که چون با پیروی از هوای نفس به آنها برسد عذابی در پی خواهند داشت که انقطاع و زوالی برای آن نیست. پس مرد حقیقی چنین کس است و به راستی که چه نیک مردی است. به او تمسک کنید و به شیوه و منش او اقتداء کنید و به وسیله ی او به پروردگار توسل جوئید. به راستی که دعای او هیچ گاه رد نمی شود و در تقاضای او ناامیدی نیست. نکات: 1- پنج مرتبه در مراتب کمال می‌توان شمرد : - مرتبه اول: ادب و حسن ظاهر؛ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْيُهُ وَ تَمَاوَتَ فِي مَنْطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِي حَرَكَاتِهِ، - مرتبه دوم: زهد در مال دنیا؛ يَعِفُّ عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ، - مرتبه سوم: دوری از شهوات؛ يَعِفُّ عَنِ الشَوْهَاءَ القَبِيحَة (زن زشت‌روی خبیث)، - مرتبه چهارم: رویکرد عقلانی؛ عَقْلَهُ مَتِيناً (یرجع الی عقل المتین)، - مرتبه پنجم: مبارزه با هوای نفس و حب دنیا و ریاست؛ يَكُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَى هَوَاهُ، کیف مَحَبَّتُهُ لِلرِّئَاسَاتِ الْبَاطِلَةِ وَ زُهْدُهُ فِيهَا، 2- مختصات رجل صالح (نعم الرجل) را متناسب با سه بعد «روحی و معنوی»، «فکری و اعتقادی» و «رفتاری و عملی» اینگونه می‌توان شمرد: - تبعیت خواسته از امر الهی: جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعاً لِأَمْرِ اللَّهِ - اعتقاد به مناسبات حق و باطل و دنیا و آخرت: يَرَى الذُّلَّ مَعَ الْحَقِّ أَقْرَبَ إِلَى عِزِّ الْأَبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِي الْبَاطِلِ وَ يَعْلَمُ أَنَّ قَلِيلَ مَا يَحْتَمِلُهُ مِنْ ضَرَّائِهَا يُؤَدِّيهِ إِلَى دَوَامِ النَّعِيمِ فِي دَارٍ لَا تَبِيدُ وَ لَا تَنْفَدُ وَ أَنَّ كَثِيرَ مَا يَلْحَقُهُ مِنْ سَرَّائِهَا إِنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ يُؤَدِّيهِ إِلَى عَذَابٍ لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا يَزُولُ - بذل قوا در رضای الهی: قُوَاهُ مَبْذُولَةً فِي رِضَى اللَّهِ 3- ممکن است انسان دارای عقل متین باشد اما در مرحله‌ای است که بخاطر پیروی از هوای نفس، بر عقلش چیره می‌شود و به محبت دنیا و گرایش به دنیا مبتلا می‌گردد. بنابراین مرتبه زهد نسبت به دنیا و دوری از محبت دنیا مرتبه‌ای متعالی‌تر از کمال عقل است و از اینروست که فرمودند حب‌الدنیا رأس کل خطیئه و عکس این قضیه این است که حب الله رأس کل کمال! 4- سه قاعده کلیدی از قواعد اعتقادی که در کمال انسان مؤثر است، عبارت است از: - الذُّلَّ مَعَ الْحَقِّ أَقْرَبَ إِلَى عِزِّ الْأَبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِي الْبَاطِلِ، - أَنَّ قَلِيلَ مَا يَحْتَمِلُهُ مِنْ ضَرَّائِهَا يُؤَدِّيهِ إِلَى دَوَامِ النَّعِيمِ فِي دَارٍ لَا تَبِيدُ وَ لَا تَنْفَدُ، - أَنَّ كَثِيرَ مَا يَلْحَقُهُ مِنْ سَرَّائِهَا إِنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ يُؤَدِّيهِ إِلَى عَذَابٍ لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا يَزُولُ، ادامه : 👇 @tafsirolbasaer
🔸مراتب بندگی 1 از 3 ...وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ ذِكْرُهُ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ‏: إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْيُهُ وَ تَمَاوَتَ فِي مَنْطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِي حَرَكَاتِهِ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يُعْجِزُهُ تَنَاوُلُ الدُّنْيَا وَ رُكُوبُ الْحَرَامِ مِنْهَا لِضَعْفِ نِيَّتِهِ)بُنیته) وَ مَهَانَتِهِ وَ جُبْنِ قَلْبِهِ فَنَصَبَ الدِّينَ فَخّاً لَهَا فَهُوَ لَا يَزَالُ يَخْتِلُ النَّاسَ بِظَاهِرِهِ فَإِنْ تَمَكَّنَ مِنْ حَرَامٍ اقْتَحَمَهُ وَ إِذَا وَجَدْتُمُوهُ يَعِفُّ عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَةٌ- فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يَنْبُو عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ وَ إِنْ كَثُرَ وَ يَحْمِلُ نَفْسَهُ عَلَى شَوْهَاءَ قَبِيحَةٍ فَيَأْتِي مِنْهَا مُحَرَّماً َإِذَا وَجَدْتُمُوهُ يَعِفُّ عَنْ ذَلِكَ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ حَتَّى تَنْظُرُوا مَا عُقْدَةُ عَقْلِهِ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ تَرَكَ‏ذَلِكَ أَجْمَعَ ثُمَّ لَا يَرْجِعُ إِلَى عَقْلٍ مَتِينٍ فَيَكُونُ مَا يُفْسِدُ بِجَهْلِهِ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُهُ بِعَقْلِهِ فَإِذَا وَجَدْتُمْ عَقْلَهُ مَتِيناً فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّكُمْ تَنْظُرُوا أَ مَعَ هَوَاهُ يَكُونُ عَلَى عَقْلِهِ أَمْ يَكُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَى هَوَاهُ وَ كَيْفَ مَحَبَّتُهُ لِلرِّئَاسَاتِ الْبَاطِلَةِ وَ زُهْدُهُ فِيهَا فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ‏ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ يَتْرُكُ الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا وَ يَرَى أَنَّ لَذَّةَ الرِّئَاسَةِ الْبَاطِلَةِ أَفْضَلُ مِنْ لَذَّةِ الْأَمْوَالِ وَ النِّعَمِ الْمُبَاحَةِ الْمُحَلَّلَةِ فَيَتْرُكُ ذَلِكَ أَجْمَعَ طَلَباً لِلرِّئَاسَةِ حَتَّى‏ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ‏ اللَّهَ‏ أَخَذَتْهُ‏ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ فَهُوَ يَخْبِطُ خَبْطَ عَشْوَاءَ يُوقِدُهُ أَوَّلَ بَاطِلٍ إِلَى أَبْعَدِ غَايَاتِ الْخَسَارَةِ وَ يُمِدُّهُ رَبُّهُ بَعْدَ طَلَبِهِ لِمَا لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ فِي طُغْيَانِهِ فَهُوَ يُحِلُّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ يُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَا يُبَالِي مَا فَاتَ مِنْ دِينِهِ إِذَا سَلِمَتْ لَهُ الرِّئَاسَةُ الَّتِي قَدْ شَقِيَ مِنْ أَجْلِهَا فَأُولَئِكَ الَّذِينَ‏ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ‏ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً وَ لَكِنَّ الرَّجُلَ كُلَّ الرَّجُلِ نِعْمَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعاً لِأَمْرِ اللَّهِ وَ قُوَاهُ مَبْذُولَةً فِي رِضَى اللَّهِ يَرَى الذُّلَّ مَعَ الْحَقِّ أَقْرَبَ إِلَى عِزِّ الْأَبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِي الْبَاطِلِ وَ يَعْلَمُ أَنَّ قَلِيلَ مَا يَحْتَمِلُهُ مِنْ ضَرَّائِهَا يُؤَدِّيهِ إِلَى دَوَامِ النَّعِيمِ فِي دَارٍ لَا تَبِيدُ وَ لَا تنفذ [تَنْفَدُ] وَ أَنَّ كَثِيرَ مَا يَلْحَقُهُ مِنْ سَرَّائِهَا إِنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ يُؤَدِّيهِ إِلَى عَذَابٍ لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا يَزُولُ فَذَلِكُمُ الرَّجُلُ نِعْمَ الرَّجُلُ فِيهِ فَتَمَسَّكُوا وَ بِسُنَّتِهِ فَاقْتَدُوا وَ إِلَى رَبِّكُمْ فَتَوَسَّلُوا فَإِنَّهُ لَا تُرَدُّ لَهُ دَعْوَةٌ وَ لَا يُخَيَّبُ لَهُ طَلِبَةٌ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي، ج‏2، ص: 321)و (وسائل الشيعة، ج‏8، ص: 318) امام رضا(ع) در کلامی شریف و البته طولانی از امام سجاد‌(ع) نقل می‌فرمایند:چون مردى را ديديد كه هيئت و رفتار نيكو دارد، و آرام آرام سخن مى‏گويد و در حركات خود فروتنى نشان مى‏دهد، مواظب باشيد كه فريب نخوريد، چه بسيار كس است كه به سبب سستى و ناتوانى و بزدلى، از دست يافتن به دنيا و مرتكب شدن محرمات آن عاجز است، پس دين را همچون دامى براى دست يافتن به دنيا قرار مى‏دهد، و پيوسته مردمان را با ظاهر خود مى‏فريبد، و چون به حرامى دست يابد از آن پروايى ندارد .. و چون دیدید آن مرد از حرام نیز چشم می پوشد باز خود را نگهدارید و فریب مخورید، زیرا شهوات مردمان متفاوت از هم است؛ چه بسیار کسانی که از مال حرام دوری می کنند اگر چه بسیار زیاد باشد اما نفس خود را بر زنا ن زشت و کریه المنظر حمل می کنند و از آنان به حرام می افتند. و چون دیدید که از این نیز چشم پوشی می کند باز صبر پیشه کنید و فریب مخورید تا عقل او را بسنجید. چه بسیار کسان که همه ی محرمات و شهوات را ترک کرده اند اما به عقل متین رجوع نمی کنند و فساد ناشی از جهلشان بیشتر از اصلاح ناشی از عقلشان است. ادامه : 👇 @tafsirolbasaer
3 از 3 5- عقل و رجوع به آن ممکن است در وجود انسان باشد اما هوای نفس غلبه داشته باشد و در نتیجه عقل به کارآمدی صحیح نرسد و بخاطر غلبه جهل بر عقل، فساد و ضررش بیشتر از نفع و اصلاحش باشد : ...عُقْدَةُ عَقْلِهِ ... لَا يَرْجِعُ إِلَى عَقْلٍ مَتِينٍ فَيَكُونُ مَا يُفْسِدُ بِجَهْلِهِ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُهُ بِعَقْلِهِ فَإِذَا وَجَدْتُمْ عَقْلَهُ مَتِيناً فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّكُمْ تَنْظُرُوا أَ مَعَ هَوَاهُ يَكُونُ عَلَى عَقْلِهِ أَمْ يَكُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَى هَوَاهُ... تنازع عقل و جهل در وجود انسان، مرحله‌ای است که در تحلیل آن باید دقت داشت که شخص را فاقد عقل ندانیم و در عین حال او را عاقل نخوانیم! گاهی شخص با رجوع به عقل متین، تشخیص درست دارد اما نهایتاً در عمل بخاطر غلبه هوا و جهلش، به فساد کشیده می‌شود. از این روایت خصوصاً نکته 3 و 5 می‌توان نتیجه گرفت، کمال قلبی بر کمال عقلی مقدم و برتر است! والله أعلم @tafsirolbasaer
🔸رجوع به سرچشمه معارف قرآنی شرط درک معارف ناب اسلامی ؛ لازمه دست‌یابی به نظام معرفتی قرآن و کنه و حاق مفاهیم کلام الهی و درنتیجه حصول معارف ناب اسلامی، خلوص اندیشه از التقاط ذهنیات دیگران در بهره‌گیری از قرآن و تخلی ذهن از اندیشه‌ها و نظام معرفتی برساخته از کلام الهی و مراجعه به سرچشمه معارف یعنی خود قرآن با روش برآمده از خود قرآن بدون واسطه فهم‌های ناخالص و التقاطی است... علامه طباطبائی می‌فرماید: فرق است بين اينكه يك دانشمند، وقتی پيرامون آيه‏‌ای از آيات فكر و بحث می‌كند، با خود بگويد : ببينم قرآن چه می‌گوید؟ یا آنکه بگوید این آیه را به چه معنائی حمل کنیم؟ اولی كه می‌خواهد بفهمد آيه قرآن چه می‌گوید، باید تمامی معلومات و نظریه‌های علمی خود را موقتاً فراموش کند، و به هیچ نظریه علمی تکیه نکند، ولی دومی نظریات خود را در مسئله دخالت داده، و بلکه بر اساس آن نظریه‌‏ها بحث را شروع می‌کند، و معلوم است كه اين نوع بحث، بحث از معنای خود آیه نيست. منبع: موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۰ @tafsirolbasaer
🔸پیامی از ماجرای «گوساله سامری» در قرآن (سوره‌های اعراف و طه)؛ 🔹مواجهه با ابزار فتنه‌ساز اجتماعی و فرهنگی مانند برخی رسانه‌ها و فضای مجازی و عوامل آنها چگونه باید باشد؟ 🔸«تنبیه»، «تحقیر»، «تعظیم» سه رکن مواجهه حاکمیت با عوامل فتنه‌انگیز! 🔹گوساله سامری را باید سوزاند و خاکسترش را به دریا ریخت! 🔸فتنه ای بر قوم موسی وارد شد؛ عامل فتنه از بزرگان بنی اسرائیل باقی مانده در کنار موسی بود، ابزار فتنه گوساله ای جذاب، ساخته شده از زینت ها و زیورآلات باقی مانده از دولت قبلی (فرعونیان) بود (حملنا اوزاراً من زینه القوم...) که دیده های مردم را مسحور و قلوب آنها را جذب و افکار آنها را منحرف کرد... در غفلت موسی از قومش و فرصت یافتن عناصر فاسد، گوساله سامری توانست با جذابیت های خودش اسباب انحراف افکار عمومی و شرک و کفر و فساد را فراهم سازد...، چاره کار چه بود؟! اکنون موسی چطور می توانست فضای عمومی را اصلاح کند؟ نیاز به «اقتدار» بود! - «تنبیه» و مجازات عوامل فتنه! - «تحقیر» فرهنگ فاسد و نابودی ابزار فتنه! - «تعظیم» شعائر! - اولاً سامری را به عنوان عامل اصلی فتنه از موقعیت خود عزل و از میان مردم اخراج و او را حصر نمود و وعده مجازات داد (قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ)، - ثانیاً ابزار فتنه را که خدای برخی مردم منحرف بود آتش زد و خاکسترش را به دریا ریخت! (وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا)، - ثالثاً به معرفی خدای حقیقی پرداخت، (إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا)، پیامبر اکرم ص فرمود: «انّ مثلَ اُمّتي مثلُ بني اسرائيل طابقَ النعلِ بانعلِ؛ همانا مشابهت امت من، مشابهت با امت بني اسرائيل است به طوري كه قدم جاي قدم آنان مي گذارند...» اکنون چاره کار چیست؟! اقتدار و کنترل فضای عمومی! بواسطه : - مجازات عوامل فتنه و اغتشاشات اجتماعی خصوصاً متولیان فضای مجازی! - تحقیر پرشور میدانی و هنری و رسانه ای ساختار، محصولات و مناسبات تمدن غرب و از جمله بی ناموسی‌ها، وحشیگری‌ها، بی‌عفتی‌ها، بی‌حجابی‌ها و ... و نابودی ابزار فتنه، - تعظیم پرشور میدانی و هنری و رسانه‌ای مقدسات، ولایت، قرآن، هیئت و مسجد، حوزه و روحانیت، تجمعات مذهبی و ... @tafsirolbasaer
🔸احتجاج با خصم از طریق قرآن ممکن نیست چون قرآن حامل وجوه گوناگونی است که دشمن نیز به وجوهی از آن استناد می کند... اما احتجاج به سنت دشمن را گرفتار خواهد کرد... و من وصیة له ع لعبد الله بن العباس [أیضا] لما بعثه للاحتجاج على الخوارج‏ لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یقُولُونَ… وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا از وصایای امیرالمومنین ع به ابن‌عباس وقتی که وی را برای بحث با خوارج می‌فرستاد: به قرآن بر آنان حجت میاور، كه قرآن تاب معنی‌هاى گونه‌گون دارد. تو چیزى می‌گویى، و خصم تو چیزى؛ لیكن به سنت با آنان گفتگو كن، كه ایشان از آن راه فرارى نخواهند یافت. نهج البلاغة، نامه۷۷ (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى) 🔹اینکه در دستگاه هدایتی خداوند متعال، بایستی قرآن چنین ویژگی‌هایی داشته باشد که مثلاً دارای وجوه گوناگون قابل تطبیق بر مصادیق گوناگون باشد و این قرآن برای تطبیق و تدقیق نسبت به حل مسائل نیازمند سنت به عنوان تفسیر و تبیین قرآن باشد، امری مهم است که با توجه به آن نکات ظریفی از جمله ابعادی از روش هدایتی خدای متعال روشن می‌گردد ... @tafsirolbasaer
🔸رعب و وحشت عامل شکست و تخریب خانه‌های دشمن! در شأن نزول آیه دوم از سوره حشر می‌خوانیم؛ وقتی یهودیان با پشتیبانی کفار علیه مسلمانان توطئه کردند، پیامبر اکرم ص علیه آنها اقدام و قلعه آنها را محاصره نمود و نهایتاً یهودیان مجبور به اخراج از سرزمین‌شان شدند و خانه‌هایشان را با دست خود تخریب کردند ... بنابر این آیه؛ در درگیری با دشمنان؛ ▪️ گاهی مؤمنین گمان درستی از شدت وضعیت اسفبار و شکست‌پذیری دشمن ندارند! ▫️... مَاظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا ▪️ دشمن امکانات و تجهیزات خود را مانع شکست می‌پندارد! ▫️و ظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ ▪️ خداوند مؤمنین را از طرق غیرقابل محاسبه یاری و دشمنان را شکست می‌دهد! ▫️فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا ▪️خداوند در دل دشمن ترس و وحشت می‌اندازد، ترس و رعب عامل شکست دشمن و نابودی خانه‌هایشان به دست خودشان خواهد بود! و البته سپاه مؤمنین نیز برای تخریب بیوت آنها اقدام می‌نمایند! ▫️وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِين ▪️ باید از تاریخ عبرت بگیریم! البته با بصیرت! ▫️فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَار @tafsirolbasaer