eitaa logo
تفسیر قرآن
504 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
235 فایل
🌹امیر المومنین ع: قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دل هاست https://eitaa.com/joinchat/4224516132Ca6d640ffc0 برای عضویت کلیک کنید👆 ادمین تبادل، پست، نظرات و پیشنهادات: @fatemeh_koochakii ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸مناسبتی درک نشده (قسمت سوم) 👈 تکلیفی که پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر به عهده همه ما گذاشته اند ❗️ و غالبا اطلاع نداریم!!! •┈—┈—┈🌸┈—┈—┈• *💌اللهمَّ عجّل لولیک الفرج🤲*. ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
کجای از گفته است🤔‼️ ♦️روزی معاویه «لعنة‌الله‌علیه» وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند : 📢آیا می دانی که ابن عباس تفسیر قرآن می کند؟‼️ ♦️معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟! ♦️گفتند: آیات را به نفع بن ابیطالب تفسیر می کند و ما از این قضیه شاکی هستیم!‼️ ♦️معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس می شوم و جمع شان را بر هم می زنم. ♦️ معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس می شود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید! بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت: ♦️ابن عباس تو می کنی یا بن ابیطالب را بازگو می کنی؟! ابن عباس گفت: معاویه به من بگو کجای است که بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال می کنم جواب می دهی؟ "انَّما اَنتَ مُنذِرُ و َلِکُلِ قَومِ هاد" این آیه برای کیست معاویه؟ معاویه گفت: رسول خدا فرمود ؛ منذر این امت منم و هادی وجود بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟! ابن عباس گفت: "اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا" بگو این آیه برای کیست معاویه؟ معاویه گفت: این هم قصه ی طهارت و بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟ ابن عباس گفت: "اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون" معاویه این آیه برای کیست؟ معاویه گفت: زمانی که بن ابیطالب در راه خدا داد این آیه_بر_حق_علی_نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟ ابن عباس گفت: "عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم" معاویه بگو این آیه در حق کیست؟ معاویه گفت: رسول خدا فرمود ؛ بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟ ابن عباس گفت: "وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا" بگو ببینم این آیه برای کیست؟ معاویه گفت: پیغمبر فرمود ؛ است دست به دامن بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟ ابن عباس گفت: "کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم" این آیه برای چیست معاویه؟ معاویه گفت: این قصه قصه ی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟ ابن عباس گفت: "قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَکُمْ و َنِسَاءَنَا و َنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ" بگو به من که این آیه برای کیست؟ معاویه گفت: این هم با اهل نجران است که خدا در این آیه بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟ ابن عباس گفت: "ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع" این آیه برای چیست معاویه؟ معاویه گفت: روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود ، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت ؛ به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل را ندارم و خداوند جلوی همگان را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم ! آیا باید فقط همین آیه را بخوانی؟ ابن عباس گفت: "یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک" این آیه دیگر برای چیست معاویه؟ معاویه گفت: این هم است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟ ابن عباس گفت: "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم" معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟ معاویه گفت: این آیه هم در پرتوی است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این را ! ابن عباس از جا بلند شد و گفت: معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که نباشد؟! کجا را بخوانم که از بیان نشده باشد؟! معاویه گفت: اصلا ابن عباس بخوان "اِذا زُلزِلَتِ الارض زلزالها ابن عباس: این آیه هم بن ابیطالب است! معاویه گفت: در این آیه دگر چه می کند ابن عباس؟!😄 ابن عباس گفت: نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: 📢زمین ! بر تو امر می کند آرام گیر! معاویه که از غضب بر خود می پیچید گفت: ابن عباس راحت بگو ، ... 📚بحار الانوار ج ۴۴ اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁴ -🌸🌿"مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولاه" غدیر خم ، مَلجاء اُمّت بود! 🌺تا آن‌هایی که در راه مانده‌اند برسند و آن‌ها که به پیش رفته اند برگردند . ! - ادامه زنجیره : https://eitaa.com/kamaladokhtaroneh/27240 - برگشت به عقب : https://eitaa.com/alhandel/12623
__ تُوبوي‌کعبہ‌می‌‌دَھی‌‌، چہ‌قَدربوۍ‌‌‌تُو خوش‌‌است . . 🍃 ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
خطبه غدیر.pdf
7.74M
📜 متن کامل خطبه غدیر را بخوانیم 🔸 همراه با ترجمه فارسی 📌 یه بچه شیعه باید خونده باشه‌آ... ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
عیدتون مبارک 💚🎉 ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
30.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌿 "سلام یا مهدی" 🌹🍃 نسخه نهایی و کامل کلیپ سرود «سلام یا مهدی | سلام فرمانده» لبنان منتشر شد. ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| خشت خام ◽️نقش آیت الله کاشانی در ملی شدن صنعت چقدر بود؟ ◽️۳۰ تیر ماه، روز بزرگداشت آیت الله سید ابولقاسم کاشانی ▫️محصول خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی ▫️مجری طرح: مرکز رسانه‌ای دال ▫️سال تولید: ۱۳۹۷ 🎦مشاهده و دریافت نسخه‌ی باکیفیت aparat.com/v/d1XOn | | 🔹خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی @KHATTMEDIA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «آینده چه می‌شود؟» 📌 آینده جهان چه می‌شود؟ واقعا به وعده‌هایی که خدا توی قرآن داده، امید داریم یا نه؟ قرآن رو باید اونطور که شایسته‌ست بخونیم! 📚حجت الاسلام ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
❇️سلام خدمت اعضای محترم کانال از امروز کتاب ((یادت باشد)) پارت گذاری می شود.
🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 قسمت 1 🌸 🌸فصل اول: يك تبسم،يک كرشمہ،يک خیال زمستان سرد سال نود، چند روز مانده به تحویل سال، آفتاب گاهی می تابد گاهی نمی تابد. از برف و باران خبری نیست، آفتاب و ابرها با هم قایم باشک بازی می کنند. سوز سرمای زمستانی قزوین کم کم جای خودش را به هوای بهار داده است، شب های طولانی آدمی دلش می خواهد بیشتر بخوابد یا نه شب ها کنار بزرگ ترها بنشیند و قصه های کودکی را در شب نشینی های صمیمی مرور کند. چقدر لذت بخش است تو سراپا گوش باشی، دوباره مثل نخستین باری که آن خاطرات را شنیده ای از تجسم آن روزها حس دل نشینی زیر پوستت بدود وقتی مادرت برایت تعریف کند: «تو داشتی به دنیا می اومدی همه فکر می کردیم پسر هستی، تمام وسایل و لباساتو پسرونه خریدیم، بعد از به دنیا اومدنت اسمت رو گذاشتیم فرزانه، چون فکر می کردیم در آینده یه دختر درس خون و باهوش میشی». همان طور هم شد، دختری آرام و ساکت، به شدت درس خوان و منظم که از تابستان فکر و ذکرش کنکور شده بود. درس عربی برایم سخت تر از هر درس دیگری بود، بین جواب سه و چهار مردد بودم، یک نگاهم به ساعت بود یک نگاهم به متن سؤال، عادت داشتم زمان بگیرم و تست بزنم، همین باعث شده بود که استرس داشته باشم، به حدی که دستم عرق کرده بود، همه فامیل خبر داشتند که امسال کنکور دارم، چند ماه بیشتر وقت نداشتم، چسبیده بودم به کتاب و تست زدن و تمام وقت داشتم کتاب هایم را مرور می کردم، حساب تاریخ از دستم درآمده بود و فقط به روز کنکور فکر می کردم. نصف حواسم به اتاق پیش مهمان ها بود و نصف دیگرش به تست و جزوه هایم، عمه آمنه و شوهر عمه به خانه ما آمده بودند، آخرین تست را که زدم درصد گرفتم شد هفتاد درصد جواب درست. با اینکه بیشتر حواسم به بیرون اتاق بود ولی به نظرم خوب زده بودم، در همین حال و احوال بودم که آبجی فاطمه بدون در زدن، پرید وسط اتاق و با هیجان در حالی که در را به آرامی پشت سرش می بست، گفت: «فرزانه خبر جدید!»، من که حسابی درگیر تست ها بودم متعجب نگاهش کردم و سعی کردم از حرف های نصف و نیمه اش پی به اصل مطلب ببرم. گفتم: چی شده فاطمه؟ با نگاه شیطنت آمیزی گفت: «خبر به این مهمی رو که نمیشه به این سادگی گفت!» می دانستم آبجی طاقت نمی آورد که خبر را نگوید، خودم را بی تفاوت نشان دادم و در حالی که کتابم را ورق می زدم گفتم: «نمی خواد اصلا چیزی بگی، می خوام درسمو بخونم، موقع رفتن درم ببند». آبجی گفت: ای بابا همش شد درس و کنکور، پاشو از این اتاق بیا بیرون ببین چه خبره! عمه داره تو رو از بابا برای حمید آقا خواستگاری می کنه . توقعش را نداشتم، مخصوصا در چنین موقعیتی که همه می دانستند تا چند ماه دیگر کنکور دارم و چقدر این موضوع برایم مهم است. جالب بود خود حمید نیامده بود، فقط پدر و مادرش آمده بودند. هول شده بودم، نمی دانستم باید چکار کنم، هنوز از شوک شنیدن این خبر بیرون نیامده بودم که پدرم وارد اتاقم شد و بی مقدمه پرسید: فرزانه جان تو قصد ازدواج داری؟». با خجالت سرم را پایین انداختم و با تته پته گفتم: نه کی گفته؟ بابا من کنکور دارم، اصلا به ازدواج فکر نمی کنم، شما که خودتون بهتر میدونین». 🌸🌷_ادامه دارد.... 🖋 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯