eitaa logo
کانال تقی متقی
265 دنبال‌کننده
380 عکس
39 ویدیو
3 فایل
شاعر، نویسنده، پژوهشگر، مترجم، ویراستار ، روزنامه نگار و مدیر فرهنگی این کانال، بازتاب دهنده سروده ها، نوشته ها، فایل های صوتی و آرای تقی متقی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
«کوتاه نوشت» آنان که بر گریه دیگران می خندند، از دایره انسانیت بیرونند؛ انسان بودن، خود، مسئولیت بزرگیست. @taghimottaghi40
هدایت شده از 
«گرگ» هرگز ندیده ام گرگی گرگی را پاره کند؛ این فقط آدمی زادگانند که گاه وحشی تر از گرگ می شوند! @taghimottaghi40
«گریز» قافله شادمانی دور از چشم ما پیوسته کوچ می کند از این دیار به آن دیار؛ به گمانم از درد و رنج ما می گریزد! @taghimottaghi40
شعر خردسال: «فسقلی سرما خورده» هوا یه خرده سرده فسقلی سرما خورده باید بره پیش طبیب با اون اداهای عجیب- طبیب اونو گول بزنه یکباره آمپول بزنه. @taghimottaghi40
«کوتاه نوشت» دانشی که تو را یک قدم به انسانیت نزدیک نکند، به درد لای جرز می خورد. @taghimottaghi40
«شکسته ی پیروز» ما برای ماندن به دنیا آمده ایم گر چه کشته شویم. این خاک سجده گاه ماست؛ این خاک که رشک آسمان و مدفن پیامبران است. ما در این خاک ریشه کرده ایم و از این خاک به معراج می رویم گر چه از زیر آوار سنگین سنگ؛ روح مجروح مان در آسمان فلسطین بال می گشاید به کردار ابرهای پاییزی و گریه سر می دهد صبح و شام کودکان ناشکفته پرپر را. آی جنین های زخمی! آی نوزادان مادر کشته ی بی شیر! آی کودکان بی آب و غذا و هوا! این کابوس شب های بی چراغ به پایان خواهد رسید و دنیای کور و کر که قلبش را در سطل های زباله قی کرده خواهد دید و شنید که خون دادیم و شرف ندادیم که جان دادیم و خاک ندادیم و غزه گر چه در محاصره گرگ های هار گر چه بی آب و غذا و دوا گر چه خانه ها و بیمارستان هایش ویران گر چه کشته هایش پشته شکسته شکسته شکسته شکسته ی پیروز است! @taghimottaghi40
«دود اندوه» از پنجره های شهر گاه سری بیرون می آید گاه صدایی؛ گاه دود آهی سیاه تر از شب! @taghimottaghi40
شعر نوجوان: «فرصتی برای گریستن» چرا کسی نمی رسد به داد غصه های ما مگر به گوش آسمان نمی رسد صدای ما؟! هراس، مثل خنجری شکسته در گلوی مان و مرگ، مرگ ناگهان نشسته رو به روی مان در این فضای سوخته پرنده پر نمی زند بهار هم در این فضا گلی به سر نمی زند اگر چه عمق درد را چو گریه کس بیان نکرد به گریه های ما کسی نگاه مهربان نکرد ...و باز ما و بیکسی در این فضای سوخته و یک جهان بی پدر و چشم های دوخته! @taghimottaghi40
«پندار» گاه دره ای را قله پنداشتیم؛ آه چه پندار غم انگیزی داشتیم! @taghimottaghi40
«کوتاه نوشت» اغلب مردم به ظاهر آزادند؛ به واقع، زندانی افکار تنگ و تاریک خود. @taghimottaghi40
«هوای ماتم» (برای حضرت زهرا(س)) واژه واژه واژه شعر من در هوای ماتمت نشسته است؛ پهلوی شما شکسته است. @taghimottaghi40