eitaa logo
کانال تقی متقی
256 دنبال‌کننده
431 عکس
44 ویدیو
3 فایل
شاعر، نویسنده، پژوهشگر، مترجم، ویراستار ، روزنامه نگار و مدیر فرهنگی این کانال، بازتاب دهنده سروده ها، نوشته ها، فایل های صوتی و آرای تقی متقی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تقی متقی
"رسم تازه" از آب و غذا گذشتی، اما محرم نشدی به خلوت راز؛ در روزه به رسم تازه پرداز! @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
یک قطره شبنم : هر جامعه ای که نتوانست جهت حرکت قانون را با پول و پارتی تغییر دهد، مطمئنا یک قدم به اجرای عدالت نزدیک شده است. @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
"فریاد" گر نشد قسمت که چون غزه توی متن ماجرا باشیم دست کم با یک بغل فریاد با فلسطین همصدا باشیم. @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
یک قطره شبنم : برخی برای پنهان داشتن نادانی خود، از هر دری سخن می گویند. @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
"ای مرگ!" یک بار به دنیا می آییم و روزی هزار بار می میریم این رسم زندگی نیست. ای مرگ! یادت باشد دفعه بعد که آمدی تیغت را تیزتر کن تا لا به لای بغض های مان گیر نکند! @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
"لطفا دیگر هیس!" در خانه حرف می زنند در خیابان حرف می زنند در همایش حرف می زنند در رسانه حرف می زنند در کابینه حرف می زنند در خواب در بیداری در تنهایی در جمع با خود با دیگران حرف می زنند آن ها همیشه و هر جا از همه چیز حرف می زنند؛ انگار به دنیا آمده اند تا حرف بزنند! هر جای دنیا که بروید حرف، حرف سیاستمداران است؛ آقایان! گوش ما از این حرف ها پر شده؛ پس لطفا دیگر هیس! @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
یک قطره شبنم : آنان که در سخنرانی برای جمع، افراط می کنند، معلوم است که درکی از ظرفیت مغز و مثانه انسان ندارند! @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
"دیوانگی" نگاه کن شاخه ها انگار دیوانه شده اند در باد؛ شبیه دلم که وقتی به تو فکر می کنم دیوانه می شود؛ شاخه ها را هیچ کس سرزنش نمی کند؛ دلم اما شبیه مشکی است که سرنیزه ای در آن فرو رفته باشد! @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
یک قطره شبنم : هرگز با کسی که چیزی برای باختن ندارد، شرط بندی مکن! @taghimottaghi40
شعر کودک: "بلای آسمانی" آقا كلاغه يك پسر داشت خيلی سياه و جيغ جيغو دايم به فكر شيطنت بود همسايه‌ها ناراحت از او با آن صدای دلخراشش وقتی كه قار و قار می‌كرد انگار سقف آسمان را روی سرش آوار می‌كرد گنجشك‌ها آزرده از او هر يك به كنجی می‌خزيدند خرگوش‌ها از ديدن او با ترس و وحشت می‌دويدند از لانه ی يك سار،‌ ديروز دزديد تخم كوچكی را امروز هم دنبال مي‌كرد از دور، جوجه اردکی را مامان او از شيطنت‌هاش كز كرده توی لانه ديگر شايد كه مثل سار و اردک او هم شده ديوانه ديگر! كاش اين سياه جيغ جيغو برگردد از اين شيوه ی بد كاش اين بلای آسمانی از روی اين جنگل شود رد! @taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
یک قطره شبنم : در عمق وجود هر شارلاتانی، انسانی خوب نهفته است که متاسفانه هیچ وقت فرصت ظهور و بروز نیافته! @taghimottaghi40
. «ایران» ایران ما مشت است اقوام، انگشتند انگشت ها با مشت بدخواه را کشتند!
«کوتاه نوشت» اختلافات از اینجا شروع می شود که انتظار داریم همه کامل باشند، جز ما!
شعر کودک: «زنبور عسل» یک زنبور، می گردید لای گل های قرمز بر لب داشت، پیوسته آهنگ وز وز، وز وز پر می زد، از یک گل روی گل های دیگر می بوسید، گل ها را مثل کی؟ مثل مادر می نوشید، از هر یک شهدی شیرین عین قند می برد سوی کندو قدری گرده با لبخند.
. «شادمانی آه» (به آرتین سرایداران؛ فرزند داغدار ایران) کاش شعرهایم آتش اجاقی بود که روح یخ زده ات را گرم می کرد؛ کاش چشم هایم شعاع آفتابی بود که شب عمیق ات را برمی آشفت؛ کاش دست هایم آغوش خوابی بود که بیداری شب هایت را پناه می داد؛ کاش سخنم، سکوتی بود که در پناهش دلهره هایت به آرامش می رسید؛ کاش سر می نهادی بر دامن اشتیاقم و من لالایی تمام مادران را در گوش ات زمزمه می کردم و میان ما فقط بی تابی نگاه بود و شادمانی آه!
«اگر تو نبودی» اگر تو نبودی و دوست داشتنت نبود و این همه پنجره که چشم شان به در است به کدام امید فصل ها می آمدند روزها می رفتند...؟! اگر تو نبودی و انتظاری که در من نفس می کشد زمین نه جای زندگی بود نه جای مرگ.
«کوتاه نوشت» چنان بزی که الگوی «بهزیستی» شوی!
«تندیس* زیبایی» یک آکواریوم ده بیست تا ماهی تندیس زیبایی تمثیل همراهی آب و غذاشان هست پیوسته آماده شادند و بازیگوش؛ دلدار* و دلداده* در دوستی؛ یکدل در همدلی؛ یکرنگ هم دوستان صلح هم دشمنان جنگ. *-تندیس: مجسمه. *-دلدار: مهربان، محبوب، معشوق. *-دلداده: علاقه مند، عاشق، مشتاق.
«کبوتر آفتاب» زمستان بر بلندی ها دانه پاشیده؛ چشمت روشن کبوتر آفتاب!
«گرگ» هرگز ندیده ام گرگی گرگی را بدرد؛ این فقط آدمی زادگانند که گاه گرگ می شوند!
. «کوتاه نوشت» . اگر خودت با خدایی، خوش به حالت! اگر خدا با توست، خوش به حالت! اگر نه اینی نه آن، بدان که در این جهان بزرگ، گم شده ای بیش نیستی! . ها .
. ««مردی به قامت کوه» به گمانم سنگینی جهان را به دوش می کشید. ...و حالا شانه هایش چه سبک و جهان چه سنگین شده است!
«مگس های متوهم» مفردها جمع شدند خیابان تقسیم شد. آتش افروختند در جان جامعه «آزادی» را فریاد کردند «زن» از «زندگی» جا ماند. چادر از سر «حیا» کشیدند کف زدند هلهله کردند ناسزا گفتند و چونان دری زنگ زده که سال ها بسته باشد دهن به عربده گشودند. به شیشه «شاهچراغ» شلیک کردند و بر ضریح مقدس خون ها شتک زد. کشتند، سوختند، بردند مگس هایی که توهم عقاب شدن دارند!
. «شعری از انار» بار میوه داشت وانت سفید یک انار سرخ ناگهان پرید چرخ زد؛ نشست در میان راه زخم شد سرش ناله کرد و آه یک سواری از روی او گذشت پاره پاره شد دانه دانه گشت شاعری نوشت شعری از انار تازه شد از آن داغ نوبهار!
«کوتاه نوشت» کاکتوس ها با آنکه سراپا خارند، اسم شان «گل» است؛ درست مثل برخی ها که نام شان «آدم» است!