هدایت شده از
"وسعت بی واژه"
برای امیر مومنان (ع)
ای وسعت بی واژه! چه در وصف تو گویم؛
آنجا که تو را ذهن زمان، ظرف زمین تنگ؛
بی شک قفسی بود تو را کوفه صد رنگ!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
«نیمه ماه»
شد شیعه یتیم تا همیشه
از ضربت یک شقی گمراه
خون شد دل آسمان کوفه
یک «ماه» دو نیمه شد سحرگاه.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
«باب اجابت»
گفتی که: «اجیب دعوه الداع»؛
بر باب اجابتیم ای شاه!
ماییم همان گدای درگاه!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
«کوتاه نوشت»
هر گاه شنیدید که پیرزنی می زاید و سپس می کشد، تعجب نکنید؛ دنیا همان پیرزن زاینده ی کشنده است!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
"گنجشک"
صبح است و آواز گنجشک
صبح است و پرواز گنجشک
صبح و درِ بازِ گنجشک
بر روشنای خیابان
صبح است و شور ترانه
زد بر درختان جوانه
گنجشک و صد آشیانه
در صبح خورشیدباران
زیباست؛ زیبای زیبا
در صبح گنجشک، دنیا
برخیز، اینک تماشا!
باغ است و جشن گل افشان
بشنو سحرها قنوتش
بر شاخ بی برگ توتش
هرگز مبادا سکوتش
در فصل سرد زمستان
گنجشک، روح حیات است
سرزنده و با نشاط است
قند است؛ نقل و نبات است
وقتی که باشد غزلخوان.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
«جان روزگار»
نیستی!
«هستی» تو را چشم انتظار؛
ای تو جان جان جان روزگار!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
"خاله بازی"
خاله بازی است زندگی؛
کاش سفره های خویش را یکی کنیم؛
گاه کودکی کنیم!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
"مردمان روستايی شمال"
در هوای گرم و شرجی شمال
صبح تا غروب
تن به كار میدهند
بوتههای نورس برنج را
دسته دسته
در ميان تشت مینهند
كرتهای كوچك و بزرگ
دل به راه رفتن نسيموارشان سپردهاند
كرتها،از آسمان ابری نگاه شان
آب خوردهاند.
دست آفتاب هم
پای همت بلندشان نمیرسد
در نگاه شان اميد
بال بال میزند.
چشمشان به رنگ زرد خوشههاست
جان روستا
از تلاش و كارشان
سبز و با صفاست
بوتههای كوچك برنج
زير سايبان دست های شان نشستهاند؛
دستهای پينه بسته ی ستبر
دستهاي زخم
دستهاي صبر.
*
صبح، پلك آفتاب، بسته
غلغل سماور سپيدشان
بلند میشود
آسمان تا كه گرد نقره میكند نثار
دستشان به كار،بند ميشود.
از سپيده ی سحر
تا غروب
پشت خويش را به آفتاب داغ میدهند
چشمشان به سوی روشنی است؛
سوی لحظه ی خوشی كه خوشههای زرد
دست مزرعه چراغ ميدهند...
*
مردمان روستايی شمال
اين چنين تمام فصل را دويدهاند
مردمی كه در كتاب زندگی
فصل ديگری نديدهاند؛
جز بهار؛
غير فصل كار.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بهار»
ابرها
گریستند
گریستند
گریستند؛
ور نه بهار
این همه گل برای خندیدن نداشت.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
«فاصله»
(به دوست؛ دکتر محمد رضا ترکی؛ صاحب کانال فصل فاصله)
از «من» تا «تو»
فصلی فاصله است؛
بی تا
با من حرف بزن!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
.
«این خاک، مادر ماست!»
من یک درخت توتم
در گوشه ی خیابان
در هر بهار دارم
قند و عسل فراوان
از وزن میوه هایم
بار من است سنگین
از شهد توت هایم
کام شماست شیرین
وقت است تا بیایید
مهمان شوید پیشم
این افتخار من بس
هستید قوم و خویشم
این خاک، مادر ماست
این است باور من؛
در باورم شمایید
خواهر، برادر من!
#شعر_کودک_و_نوجوان
#ادبیات_کودک
#چارپاره
#ادبیات_رسمی
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
«مرد طوفان»
ایستادی
طوفان عقب نشست؛
نشستی
باد به احترامت برخاست.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از
«تندیس غیرت»
نیستی
نبودنت
حجم خانه را پر کرده است؛
حجم محله را
حجم شهر را
حجم وطن را.
به جای تو
باید دشنه های رذل را در خاک دفن کرد
و برای غیرت جوان ایرانی
تندیسی از عظمت تراشید
و اسمش را گذاشت: حمید رضا الداغی.
#شهید_غیرت
#شهید_ناموس
#شهید_وطن
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«کوتاه نوشت»
وقتی دردهایت آن قدر بزرگند که هیچ کس تاب شنیدن شان را ندارد، آن وقت می فهمی که چرا حضرت امیر (ع) با چاه درد دل می کرد.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40