هدایت شده از تقی متقی
"ای مرگ!"
یک بار به دنیا می آییم
و روزی هزار بار می میریم
این رسم زندگی نیست.
ای مرگ!
یادت باشد
دفعه بعد که آمدی
تیغت را تیزتر کن
تا لا به لای بغض های مان
گیر نکند!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
"لطفا دیگر هیس!"
در خانه حرف می زنند
در خیابان حرف می زنند
در همایش حرف می زنند
در رسانه حرف می زنند
در کابینه حرف می زنند
در خواب
در بیداری
در تنهایی
در جمع
با خود
با دیگران
حرف می زنند
آن ها همیشه و هر جا
از همه چیز حرف می زنند؛
انگار به دنیا آمده اند تا حرف بزنند!
هر جای دنیا که بروید
حرف، حرف سیاستمداران است؛
آقایان!
گوش ما از این حرف ها پر شده؛
پس لطفا دیگر هیس!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
یک قطره شبنم :
آنان که در سخنرانی برای جمع، افراط می کنند، معلوم است که درکی از ظرفیت مغز و مثانه انسان ندارند!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
"دیوانگی"
نگاه کن
شاخه ها انگار
دیوانه شده اند در باد؛
شبیه دلم
که وقتی به تو فکر می کنم
دیوانه می شود؛
شاخه ها را
هیچ کس سرزنش نمی کند؛
دلم اما
شبیه مشکی است
که سرنیزه ای در آن
فرو رفته باشد!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
یک قطره شبنم :
هرگز با کسی که چیزی برای باختن ندارد، شرط بندی مکن!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
شعر کودک:
"بلای آسمانی"
آقا كلاغه يك پسر داشت
خيلی سياه و جيغ جيغو
دايم به فكر شيطنت بود
همسايهها ناراحت از او
با آن صدای دلخراشش
وقتی كه قار و قار میكرد
انگار سقف آسمان را
روی سرش آوار میكرد
گنجشكها آزرده از او
هر يك به كنجی میخزيدند
خرگوشها از ديدن او
با ترس و وحشت میدويدند
از لانه ی يك سار، ديروز
دزديد تخم كوچكی را
امروز هم دنبال ميكرد
از دور، جوجه اردکی را
مامان او از شيطنتهاش
كز كرده توی لانه ديگر
شايد كه مثل سار و اردک
او هم شده ديوانه ديگر!
كاش اين سياه جيغ جيغو
برگردد از اين شيوه ی بد
كاش اين بلای آسمانی
از روی اين جنگل شود رد!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
هدایت شده از تقی متقی
یک قطره شبنم :
در عمق وجود هر شارلاتانی، انسانی خوب نهفته است که متاسفانه هیچ وقت فرصت ظهور و بروز نیافته!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
.
«ایران»
ایران ما مشت است
اقوام، انگشتند
انگشت ها با مشت
بدخواه را کشتند!
#ایران_همدل
#وحدت
#اتحاد_اقوام
#همبستگی_ملی
#روز_قدس
#شعرک
#تقی_متقی
«کوتاه نوشت»
اختلافات از اینجا شروع می شود که انتظار داریم همه کامل باشند، جز ما!
#تقی_متقی
شعر کودک:
«زنبور عسل»
یک زنبور، می گردید
لای گل های قرمز
بر لب داشت، پیوسته
آهنگ وز وز، وز وز
پر می زد، از یک گل
روی گل های دیگر
می بوسید، گل ها را
مثل کی؟ مثل مادر
می نوشید، از هر یک
شهدی شیرین عین قند
می برد سوی کندو
قدری گرده با لبخند.
#شعر_کودک_و_نوجوان
#چارپاره
#شعر_کودک
#تقی_متقی
.
«شادمانی آه»
(به آرتین سرایداران؛ فرزند داغدار ایران)
کاش شعرهایم
آتش اجاقی بود
که روح یخ زده ات را گرم می کرد؛
کاش چشم هایم
شعاع آفتابی بود
که شب عمیق ات را برمی آشفت؛
کاش دست هایم
آغوش خوابی بود
که بیداری شب هایت را
پناه می داد؛
کاش سخنم، سکوتی بود
که در پناهش
دلهره هایت به آرامش می رسید؛
کاش سر می نهادی بر دامن اشتیاقم
و من لالایی تمام مادران را
در گوش ات زمزمه می کردم
و میان ما فقط
بی تابی نگاه بود و
شادمانی آه!
#تقی_متقی
«اگر تو نبودی»
اگر تو نبودی
و دوست داشتنت نبود
و این همه پنجره
که چشم شان به در است
به کدام امید
فصل ها می آمدند
روزها می رفتند...؟!
اگر تو نبودی
و انتظاری که در من نفس می کشد
زمین نه جای زندگی بود
نه جای مرگ.
#تقی_متقی
«تندیس* زیبایی»
یک آکواریوم
ده بیست تا ماهی
تندیس زیبایی
تمثیل همراهی
آب و غذاشان هست
پیوسته آماده
شادند و بازیگوش؛
دلدار* و دلداده*
در دوستی؛ یکدل
در همدلی؛ یکرنگ
هم دوستان صلح
هم دشمنان جنگ.
*-تندیس: مجسمه.
*-دلدار: مهربان، محبوب، معشوق.
*-دلداده: علاقه مند، عاشق، مشتاق.
#تقی_متقی
«کبوتر آفتاب»
زمستان
بر بلندی ها
دانه پاشیده؛
چشمت روشن
کبوتر آفتاب!
#تقی_متقی
«گرگ»
هرگز ندیده ام
گرگی
گرگی را بدرد؛
این فقط آدمی زادگانند
که گاه گرگ می شوند!
#تقی_متقی
.
«کوتاه نوشت»
.
اگر خودت با خدایی، خوش به حالت!
اگر خدا با توست، خوش به حالت!
اگر نه اینی نه آن، بدان که در این جهان بزرگ، گم شده ای بیش نیستی!
.
#کوتاه_نوشت
#زیبا_نوشت
#کلمات_قصار
#جملات_قصار
#حکیمانه
#هروله_واژه ها
.
#تقی_متقی
.
««مردی به قامت کوه»
به گمانم
سنگینی جهان را
به دوش می کشید.
...و حالا
شانه هایش چه سبک
و جهان چه سنگین شده است!
#تقی_متقی
«مگس های متوهم»
مفردها جمع شدند
خیابان تقسیم شد.
آتش افروختند
در جان جامعه
«آزادی» را فریاد کردند
«زن» از «زندگی» جا ماند.
چادر از سر «حیا» کشیدند
کف زدند
هلهله کردند
ناسزا گفتند
و چونان دری زنگ زده
که سال ها بسته باشد
دهن به عربده گشودند.
به شیشه «شاهچراغ» شلیک کردند
و بر ضریح مقدس
خون ها شتک زد.
کشتند، سوختند، بردند
مگس هایی که
توهم عقاب شدن دارند!
#تقی_متقی
.
«شعری از انار»
بار میوه داشت
وانت سفید
یک انار سرخ
ناگهان پرید
چرخ زد؛ نشست
در میان راه
زخم شد سرش
ناله کرد و آه
یک سواری از
روی او گذشت
پاره پاره شد
دانه دانه گشت
شاعری نوشت
شعری از انار
تازه شد از آن
داغ نوبهار!
#شعر_نوجوان
#چارپاره
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_معاصر
#ادبیات_امروز
#تقی_متقی
«کوتاه نوشت»
کاکتوس ها با آنکه سراپا خارند، اسم شان «گل» است؛ درست مثل برخی ها که نام شان «آدم» است!
#هروله_واژه_ها
#حکیمانه
#جملات_قصار
#کلمات_قصار
#زیبا_نوشت
#کوتاه_نوشت
#تقی_متقی
«میدان تیر»
نیستی
تنهایی
دلم را میدان تیر خود کرده است؛
به هدف بزند یا نه
فرقی به حالم نمی کند.
#تقی_متقی
«آرزوی پرواز»
جرعه ای آب و
تکه ای نان
این تمام دلخوشی گنجشکی است
در طول زمستان و تابستان؛
لانه ای هم اگر نبود
بر شاخه ای آرام می گیرد؛
آسمان که باشد
و بال و پری
دیگر گنجشک از زندگی چه می خواهد؟!
کاش انسان ها نیز
به قدر گنجشکان
دلخوشی های کوچکی داشتند:
آب و نانی که سیر و سیراب شان کند
لانه ای که در آن آرام گیرند
آسمانی که آرزوی پروازشان را
اجابت کند!
#تقی_متقی
«کوتاه نوشت»
آلودگی صوتی، همان زباله ای است که به جای سطل آشغال، در گوش من و شما تخلیه می شود!
#کوتاه_نوشت
#زیبا_نوشت
#کلمات_قصار
#جملات_قصار
#حکیمانه
#هروله_واژه_ها
#تقی_متقی
هدایت شده از
«پسته ی گریان!»
من پسته ای لب بسته هستم
زاییده ی یک اتفاقم
در این سکوت سرد چندیست
زندان من گشته اتاقم
پیچیده ام در ناامیدی
جسم امید و آرزو را
دست غمی سنگین فشرده
هر دم ز من راه گلو را
از پسته ی خندان مجویید
در من در این زندان نشانی
من پسته ی گریان خویشم
از پسته ی گریان، چه دانی؟!
#شعر_نوجوان
#تقی_متقی